سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

خبر ها و مقالات

اخبار شرکت

The our most popular Football

کمیسیون اصل 90 سرانجام نتیجه تحقیقات و بررسی های سه ساله اش درباره « فساد در فوتبال» را در واپسین ماه فعالیت مجلس شورای اسلامی و فدراسیون فوتبال طی گزارشی مفصل و مملو از مصداق ها منتشر و به اصطلاح بمبی خبری در جامعه ورزش ایران منفجر کرد.

گزارش حاضر مهمترین و رسمی ترین سند مکتوب از تخلفات و فساد در محبوب ترین رشته ورزشی نزد مردم ایران محسوب می شود که در تاریخ ورزش کشور نظیر نداشته و از این حیث می تواند آغازی بر روند رسیدگی و احیانا حذف افراد و جریانات ناسالم از رنکینگ نخست فوتبال در قاره آسیا باشد اما انتشار این گزارش از ماهیت گرفته تا زمان انتشار آن  مورد انتقاد کارشناسان واقع شده است.

طبیعی است که عده ای با مطالعه متن این گزارش توصیفی و طبق ادعای منتشرکنندگان آن «مستند»، با دیدن آدرسی از خود و گروهی که به آن تعلق دارند، موضعی سخت و تند علیه آن بگیرند و به هر ابزاری متوسل شوند که خود را از اتهام وارده مستثنی و تبرئه نمایند اما با هر استدلال و منطقی نمی توان ضرورت تهیه چنین سند رسمی را که مدتها جایش در میان خیل زمزمه ها و پچ پچ های ویران کننده فوتبال خالی بود، نفی کرد.

آنچه اما 48 ساعت پس از انتشار این گزارش جنجالی و فرونشستن گردوخاک های اولیه می توان دید و نوشت؛ ضعف عمده در سیاست گزاری مرجع تحقیقات و ایرادهای ساختاری درهدف گزاری  تهیه کنندگان آن است. آنجا که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و کمیسیون اصل 90 در کنار مشاوران آنها، به جای جهت گیری کلان برای ارایه راه حل و مسیر برون رفت از معضلاتی که به اطلاعات آن دسترسی پیدا کردند، تنها به طبقه بندی و بانشر صرف آن پرداختند و وظیفه ذاتی و تکلیف اصلی خود که در قانون نیز به آن اشاره شده را فراموش کرده اند.

اینکه نتایج حاصل از چندهزارساعت – نفر بررسی و صدها جلسه مستقیم پرسش و پاسخ، در قالب گزارشی که فهرست وار آنها را ردیف کرده و گفته می شود در اختیار قوه قضاییه قرار گرفته است، جای بسی خرسندی دارد اما آیا مسوولیت خانه ملت به همین جا ختم می شود؟ آیا مردم وکلای خود را برای بررسی های پلیسی و یافتن مقصران و مفسدان، انتخاب و به ساختمان بهارستان فرستاده اند یا اینکه از آنها توقع به جا دارند که ضمن شناخت کاستی ها و خلاهای قانونی در هر حوزه ای، با وضع قانون های موثرو کارآمد به روند فساد پایان دهند؟ موازی کاری پارلمان ایران با نهادهایی که بودجه و وظیفه دارند که مفسدان را شناسایی کنند، چه حاصلی خواهد داشت؟

به نظر می رسد در نحوه انتشار این گزارش که گفته می شود سیر قانونی و تشریفات اداری اش را نیز در مجلس شورای اسلامی طی نکرده و پیش از قرائت در صحن علنی در اختیار رسانه ها قرار گرفته است، بی ارتباط با موج غیرقابل انکار تمایل نمایندگان محترم به تبلیغات در آستانه انتخابات اسفندماه نیست. در واقع در یکی از آخرین فرصت هایی که برای تبلیغات مجانی از تریبون فوتبال و رسانه وجود داشته ، استفاده شد تا موضوعی به این گستردگی به شکلی ضربتی در ذهن توده عظیم جمعیتی علاقمند فوتبال حک شود و بیش از آنکه فوتبال از آن بهره مند شود، منتشرکنندگان منتفع شوند.

نکته حائز اهمیت دیگر آنکه چه مجلسی می خواهد از تک تک بندهای این گزارش برای اصلاح امور فوتبال استفاده کند؟ مجلسی که رو به اتمام است و دیگر فرصتی برای نتیجه گیری و وضع قانون مناسب ندارد؟ یا مجلس بعدی که تجربه  ثابت کرده تا نمایندگانش مستقر شوند و کمیسیون هایش خود را بشناسند، ماه ها زمان نیاز است؟

حال فارغ از مجلس و وکلایش، این گزارش قرار است کدام فدراسیون را تکان دهد و مدیران و اشخاص خاطی اش را تنبیه کند؟ فدراسیونی که آفتابش لب بام است و آخرین ماه فعالیت قانونی اش را طی می کند؟ آیا گزارش کمیسیون اصل نود، متنی برای خالی نبودن عریضه است و تنها چیزی که در ذهن نگارندگان آن نبوده، نتیجه بخش بودن آن به حال فوتبال غرق در فساد است؟

دست برقضا ، طنز تلخ آنجاست که نماینده محترمی که مدتها به عنوان مسوول خاص این پرونده و پروژه در رسانه های متعدد صحبت کرد و داد سخن  سرداد اکنون برای حضور در دوره آتی مجلس شورای اسلامی ، حائز صلاحیت لازم برای این جایگاه تشخیص داده نشده است! نکته ای که می تواند از ضریب نفوذ این گزارش به شدت بکاهد و بار حقوقی آن را دچار افت فاحش سازد.

همه این موارد به یک پرسش کلی و نهایی می انجامد: پس کدام نهاد و چه زمانی باید به مسایل اصلی از قبیل خروج از ساختار ورزش دولتی به عنوان مادر همه فسادها، تصویب قانون کپی رایت و حق مالکیت باشگاه ها ، حق پخش تلویزیونی به عنوان مهمترین راه درآمدزایی فوتبال و درمان اصلی فساد مالی درآن، حمایت از پیشکسوتان افتخارآفرین که هویت ملی ورزش مملکت محسوب می شوند و ده ها سرفصل اساسی دیگر این حوزه بپردازد و برایش قانون مقتضی تولید کند؟

سوشا مکانی می‌گوید بابت اتفاقاتی که افتاده پشیمان نیست(!) و دبیرفدراسیون فوتبال در نطق روزهای اخیرش به این نکته اشاره کرده که: «درد فوتبال ما این است که فوتبالیست‌های مان سواد ندارند»

این جمله از آن جمله‌هایی است كه هرازچند گاهی چون با باور عمومی ما همخوانی دارد، از زبان یك نفر بیرون می‌‌آید و همه را سر ذوق می‌آورد. در شادی عمومی ناشی از شنیدن این جمله‌، یك كینه قدیمی خوابیده برای تخریب آنهایی كه به زعم ما از فضیلت‌های طبقه‌بندی شده، تهی هستند و بر اثر اتفاق به جایی رسیده‌اند كه پای قراردادهای میلیاردی را امضا می‌كنند و ماشین‌های آنچنانی سوار می‌شوند... بی‌سواد خواندن آنها نوعی دل خنك كردن جمعی است، برای انتقام از كسانی كه جای ما زندگی تجملی دارند و جای ما بهتر زندگی می‌كنند.

اما اگر واقعیت امر را بخواهید، مدرك تحصیلی در ارزیابی فضیلت‌های یك بازیكن فوتبال آنچه كمترین اهمیت را دارد، آنچه ما سواد می‌دانیم، یك مدرك‌گرایی صرف است، یعنی به جای آنكه مفهوم سواد را یك موضوع تخصصی متناسب با نقش‌های اجتماعی یك ‌فرد بدانیم ، آن را در كاغذهایی خلاصه می‌كنیم كه خیلی از آنها با اصرار و التماس از استادهایی حاصل می‌شوند كه ضعف‌های علمی را زیر سبیلی رد می‌كنند. این تكیه به مدرك همان دردی است كه گاهی جامعه ما را با جعل مدرك و در فضایی دیگر به خرید مدرك می‌رساند. ما به گونه‌ای به بی‌سوادی و در واقع مدرك پایین بازیكنان فوتبال اشاره می‌كنیم كه گویی آدم‌های مدرك‌دار اطراف خود را نمی‌بینم كه از نظر تخصص در جایگاه نازلی قرار دارند و بدتر از آن این مدرك دانشگاهی سبب نشده كه به آن فرهیختگی لازم در درك‌های اجتماعی برسند.

همه را با این مدرك‌گرایی افراطی مسموم كرده‌ایم، فقط مانده فوتبالیست‌ها؛ غافل از اینكه داشتن مدرك دانشگاهی برای یك بازیكن فوتبال در نهایت یك ارزش افزوده است كه در اولویت‌های ارزیابی‌های حرفه‌ای او كمترین درجه اهمیت را دارد. در فوتبال جهان هم كسی از كریستیانو رونالدو، مسی یا نیمار نمی‌پرسد كه مدرك دانشگاهی‌تان چیست تا عیار توپ طلا را كمی بالاتر ببرند. در فوتبال جهان هم اگر كسی مثل سوكراتس، پزشك می‌شود یا خامس رودیگوئز، مهندس، یك اتفاق خارج از عرف است كه می‌تواند همه را شگفت‌زده كند.

فوتبالیست باید سواد داشته باشد اما نه آن «سواد» كه در ذهن ما تعریف شده است. ما داریم از فوتبالیست‌هایی حرف می‌زنیم كه هنوز در حداقل‌های مهارتی فوتبال مانده‌اند و همواره از ضعف تكنیكی و تاكتیك‌پذیری آنها می‌نالیم‌‌؛ برای فوتبالیستی كه هنوز در یك استپ ساده توپ، یك ارسال موفق و یك بغل پای مؤثر مانده، چه فرقی دارد كه بتواند انتگرال دوگانه بگیرد یا نه، یا چیزی در مورد مفاهیم تئوریك جامعه‌شناسی و سیاسی بداند یا خیر؟ آنچه فوتبالیست باید بداند، فوتبالیست شدن است، هم در بعد فنی و هم در بعد اخلاقی... ما به جای اینكه بازیكنان فوتبال خود را مجبور كنیم تا اینكه بدانند یك بازیكن فوتبال باید چه مختصاتی داشته باشد تا یك بازیكن فوتبال باشد، یاد گرفتن حرفه‌ای بودن خیلی جلوتر از اینكه آنها به یك كاغذ برسند، برای ما اهمیت دارد. فوتبالیست‌ها برای خودشان می‌توانند یك مدرك دانشگاهی داشته باشند و از آن هر استفاده‌ای كه می‌خواهند بكنند اما وقتی كه نقش فوتبالیست را در جامعه بازی می‌كنند باید همه ابزارهای این نقش را بشناسند و به عنوان مزیت به خود اضافه كنند. فوتبالیست اگر اینها را داشته باشد، دیگر مهم نیست كه در مقابل مدرك تحصیلی چه عبارتی را می‌نویسند، آنها یك فوتبالیست خوب باشند، به جهنم كه سواد دارند یا نه.

چشم که بر هم بزنیم، اسفند است و پایان سال؛ برای فوتبالی‌ها، این پایان متفاوت از همیشه در حال رقم خوردن است و این را می‌توان به وضوح در موضوعات مطرح شده چند وقت اخیر رسانه‌ها مشاهده کرد.

بحث، بحث انتخابات فدراسیون فوتبال است. به جز ماجرای تعویق تاریخ مجمع انتخاباتی رییس و هیات رییسه که به بهانه مصادف شدن این انتخابات با انتخابات مجلس شورای اسلامی مطرح شده، مسائل دیگری هم به میان آمده که محل اختلاف است. از آنجا که ائتلاف‌های مختلفی برای تصاحب ریاست فدراسیون فوتبال در حال شکل‌‌گیری است، ماهیت و محتوای اساسنامه‌ای که با استناد به آن قرار است انتخابات را برگزار کنند اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده و هر روز موافقان و مخالفان مدیریت فعلی فدراسیون سوژه جدیدی از دل اساسنامه بیرون می‌کشند و براساس آن صحبت‌هایی را مطرح می‌کنند. البته که تردیدی نیست هر دو طرف از متن اساسنامه در حال تفسیر به نفع خود هستند و می‌کوشند که براساس بند بند این اساسنامه خود را به پیروزی در انتخابات نزدیک کنند.

حتما اطلاع دارید که مهمترین بحث این روزها، احتمال افزایش 8 نفری اعضای مجمع است که براساس برداشت‌های مختلفی که از یک بند اساسنامه شده، مخالفان کفاشیان تلاش می‌کنند تا این 8 نفر به تعداد اعضای مجمع اضافه شوند و گروه‌های مخالف به شدت مقابل این مساله موضع گرفته‌اند و می‌گویند که در رقابت انتخاباتی اضافه شدن یکباره 8 عضو که به یک جریان خاص تعلق خاطر دارند مطابق اساسنامه نیست و در ترجمه متن انگلیسی اشتباهاتی شده و مابقی قضایا که توضیح واضحات است.

بحث ما اینها نیست؛ حتی سوال ما درباره تک رای رییس مجمع یا رای وزیر ورزش و جوانان نیست بلکه نقد ما متوجه کلیت اساسنامه فدراسیون فوتبال است و روی انتقادمان به سمت هر دو جناح؛ یعنی هم موافقان و هم مخالفان. می‌پرسید چرا؟

چرا حالا که به آستانه انتخابات فدراسیون رسیده‌ایم این مباحث مطرح می‌شود و آن روزها که این اساسنامه نوشته شد و به تصویب رسید حواس هیچ‌کس به این ابهامات و خلأهای موجود در آن نبود تا همان روزها درباره‌اش بحث و تبادل نظر شود و مساله به صورت شفاف و بدون ابهام دربیاید؟

اکنون در فاصله کمتر از 2 ماه تا انتخابات – اگر مجمع انتخاباتی اسفندماه به تعویق نیفتد – انتقادات و ایرادهای فراوانی به اساسنامه وارد شده که نه فقط نشان‌دهنده سهل‌انگاری در نگارش و یا ترجمه آن که بیانگر بی‌توجهی اهالی فوتبال به موضوعات کلان و مدیریتی است. یعنی حتی منتقدان هم باید زودتر از اینها سراغ مطالعه اساسنامه می‌رفتند تا امروز شاهد این بحث‌های سرشار از ابهام نباشیم و برای جامعه فوتبال – از مردم عادی و هواداران گرفته تا مدیران، مربیان و حتی ما رسانه‌ها – این سوءظن و گمان پیش نیاید که حتما گروهی درصدد بهره‌برداری به نفع خود از اساسنامه هستند و نوشته‌های آن را به نفع خود تفسیر به رای می‌کنند.

وقتی در وقت‌های اضافی یا به قول فوتبالی‌ها دقیقه نود و به علاوه اندی که موضوعات مهمی مثل مقدماتی المپیک ریو هم پیش‌روی فدراسیون است و از طرفی آنقدر مشکلات مالی و غیره گربیان باشگاه‌های تشکیل‌دهنده هسته اصلی مجمع انتخاباتی را گرفته، موضوعات مهمی مثل ابهام‌های اساسنامه قطعا در تنها یک مجمع، یعنی مجمع 23 دی‌ماه که قرار است به ابهامات و پرونده‌های مالی رسیدگی شود – نمی‌توان درباره سایر مباحث کلان حرف زد و نتیجه گرفت. پس نتیجه این می‌شود که انتخابات فدراسیون با اساسنامه‌ای پر حرف و حدیث به سمت برگزاری می‌رود که در آینده حواشی و مشکلات فراوانی را برای فوتبال به وجود می‌آورد. چه جناح حاکم فعلی برنده باشد و چه یکی از ائتلاف‌ها روی کار بیاید.

وقتی اساسنامه از اساس ابهام‌ دارد و روشن نیست، پس قطعا نتیجه انتخابات هم پرابهام و اشکال خواهد بود و هر که بازنده باشد، می‌خواهد اساسنامه را بهانه قرار داده و همین حرف‌ها و بحث‌های خارج از مضمون و متن اصلی فوتبال، سال‌ها به فوتبال لطمه زده و به نظر می‌رسد این جریان ملال‌آور و کلافه کننده باز هم ادامه خواهد داشت.

قرار بود که اسفند ماه امسال علاوه برميدان سياست، در میدان فوتبال هم رقابتی برپا باشد اما ظاهرا انتخابات به اوایل سال ۹۵ موکول شده است.
البته انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان رهبري در آخرين ماه سال يك حكايتي براي خودشان دارند و انتخابات رياست فدراسيون فوتبال هم حكايتي ديگر. در عرصه سياست قرار است مردم دست به انتخاب يك جمعي بزنند اما در مجمع فدراسيون فوتبال، جمعي قرار است يك نفر را برگزينند، آدمي كه به زعم اهل فن، رتبه زير ۱۰ مملكت را از حيث اهميت و ميزان توجه عمومي دارد، يعني رئيس فدراسيون فوتبال. در ماجراي مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان البته كشمكش‌هاي سياسي و جناح‌بندي‌ها تعيين‌كننده هستند و سرنوشت‌ساز اما در مجمع فدراسيون فوتبال هرچه هست فعلا ابهام است و غبار ترديد...
طبق معمول طرفداران پرتعداد فوتبال و رسانه‌هايي كه از كمترين حاشيه نمي‌گذرند خيلي زود سراغ موضوع انتخابات فدراسیون فوتبال رفته و جهت‌گيري‌ها و توصيه‌ها و تحكم‌ها شروع شده است. شور و حرارتي كه معمولا آنقدر بالا مي‌گيرد كه آش انتخابات را شور مي‌كند. آنقدر حساسيت‌ها بالاست كه انگار همه ياخته‌هاي فوتبال قرار است در بدن رئيس پديدار شوند. نه انگار كه فوتبال هزار جور خدم و حشم و زير و بم ديگر هم دارد. يك دفعه همه زوم كرده‌اند روي انتخاب جناب رئيس و خوب يا بد حالا چند هفته‌اي كي روش و مايلي‌كهن و قلعه‌نويي و دايي و هاشم‌بيگ‌زاده و ديگر چهره‌هاي خبرساز فوتبال در سايه خواهد ماند. فعلا نظر دادن در مورد رئيس آينده يا عملكرد رئيس فعلي مد روز است و خلاصه پا توي هر پاتوق فوتبال كه بگذاري دارند درباره كفاشيان و رقبايش در انتخابات حرف مي‌زنند.
خب البته انتخابات مهم است و بايد پرشور باشد اما وقتي راي دادن فقط محدود به يك سري آدم در مجمع باشد طبعا آنهايي كه فكر مي‌كنند جاي اين مهر در شناسنامه‌شان خالي است هر طور شده مي‌خواهند نظرشان را به سمع و نظر اعضاي مجمع برسانند و خلاصه يك آدم باب طبع‌شان را بچسبانند به صندلي رياست فوتبال. يك چنين ميلي حتي در بدنه وزارت ورزش و سازمان ليگ و اتحاديه باشگاه‌هاي فوتبال ايران و حتي صنف محترم طباخي‌هاي تهران هم وجود دارد و اين چنين است كه اين روزها هر كسي دنبال يك آدم شايسته- البته از نظر خودش- براي علي كفاشيان مي‌گردد.
رئيس فعلي فدراسيون هم نه اينكه فكر كنيد دنبال حفظ اين صندلي نيست اما خيلي بازار را شلوغ نكرده و زيرزيركي كارهايش را پيش مي‌برد. علي كفاشيان كه ديرپاترين رئيس فدراسيون فوتبال ايران پس از انقلاب است، كلا آدم عجيب و غريب و غير قابل پيش‌بيني و چند پهلويي است كه هيچكس فكرش را هم نمي‌كرد. دونده سابق كه زماني رئيس فدراسيون دو و ميداني، معاون سازمان تربيت بدني و حتي دبير كميته المپيك بود، دو دهه اخير در همه دولت‌ها در سنگر ورزش حضور داشته و مديريت كرده و تصميم‌ساز بوده است. كفاشيان از دل دعواي چند مدعي دانه‌درشت رياست فدراسيون فوتبال سر بر آورد و در حالي كه همه او را «نخودي» فرض مي‌كردند بر صدارت مهم‌ترين نهاد ورزشي ايران تكيه زد و در ادامه، بازي را به نفع خود پيش برد تا بيش از همه فوتبالي‌ها بر مسند قدرت بماند.
رئيس فدراسيون فوتبال در همه اين سال‌ها البته نشان داد كه بيش از تكنيك‌ ورزشي، به تاكتيك‌ سياست‌ورزي مسلط است و در هر لحظه‌اي مي‌تواند حريف را مات كند و از مهلكه بگريزد. كفاشيان بيش از همه چهره‌هاي ورزشي و سياسي ايران به علم سياست (يعني فراهم كردن ابزار براي رسيدن به قدرت) مسلح است و بر همين مبنا در بزنگاه‌هاي تاريخي توانسته جان سالم به در ببرد و صندلي رياست را حفظ كند.
اين روزها تعداد مخالفان كفاشيان كم نيستند و حتي شماري از دوستان و همكاران سابقش هم در برابر او صف‌آرايي كرده‌اند و به هر طريق مي‌خواهند او را از اسب بيندازند اما «چرچيل فوتبال ايران» را هم نبايد دست‌كم گرفت. اگر دقت كنيد مي‌بينيد كه كفاشيان همان‌قدر موفقيت داشته كه برخي روساي پيشين هم در كارنامه‌شان ديده مي‌شود و ناكامي‌هايش هم كمتر از اسلافش نبوده اما به قاعده هميشه توانسته سدي در برابر امواج خروشان مخالفانش بسازد.
هر بار كه موجي از اعتراض و انتقاد عليه او و دستگاه تحت امرش بلند شده ديده‌ايم كه چطور علي كفاشيان همه را آرام كرده است. در سخت‌ترين لحظات هم مي‌شود كفاشيان را در برابر دوربين‌هاي تلويزيون ديد كه مثل يك بازيگر تمام‌عيار احساسات متناسب با شرايط را در چهره‌اش آشكار مي‌كند و گاه با خنده و گاهي نيز با سگرمه‌هاي در‌هم، با عواطف طرفداران فوتبال همراه مي‌شود و به غائله خاتمه مي دهد. اساسا اين آدم يك چيزهايي در درونش هست كه در ديگر چهره‌هاي ورزش مملكت نديده‌ايم. همان‌خصوصياتي كه باعث شد با سپ بلاتر هم رفاقتي برقرار كند و با مذاكراتي فني و حساب‌شده، كلي راي براي او از قاره آسيا جمع كند. اساسا كفاشيان را بايد يك «لابي‌من» واقعي دانست؛ يك آدم خوش‌مشرب و شيك و پيك، كه مصاحبت با او در حاشيه جلسات كنفدراسيون آسيا و يا كنگره فيفا خيلي جذابتر از جلسات فني و حقوقي بين‌المللي است.
حالا شما در نظر بگيريد كه انتخابات فدراسيون نزديك است و رقيب جدي و دندان گيري هم براي رقابت با كفاشيان پيدا نمي‌شود. خوب يا بد حتي وزارت ورزش و جوانان هم نتوانسته بدلي قدرتمند براي او بسازد و با يك عطسه راي اعضاي تاثيرگذار مجمع را به نفع خود برگرداند. كفاشيان هم با تيزهوشي، فعلا اوضاع را رصد مي‌كند و نبوغش را نگه‌داشته براي لحظات حساسي كه مي‌تواند با يك حركت برق‌آسا كار را به نفع خودش يكسره كند.
اينكه كفاشيان براي فوتبال ايران خوب است يا نه، به نظر سوال مهمي است اما پاسخ آن در گرو اين است كه مدعيان صندلي رياست را هم در نظر بگيريم. فعلا از جمع كساني كه گفته‌مي‌شود در انتخابات شركت مي‌كنند و دنبال رياست هستند هيچ كدام كاريزماي لازم را براي كله‌پا كردن رئيس فعلي ندارند و عرصه از رقيب واقعي خالي است. اما از يك طرف هم هنوز حضور كفاشيان مسجل و قطعي نشده و همين موضوع، ماجراي انتخاب رئيس را غبارآلود مي‌كند. در واقع آينده فدراسيون وابسته به تصميم كفاشيان است و عجالتا تا همين جا نقطه بگذاريم تا حوالي ۲۵ اسفند. بالاخره اوج قصه هنوز از راه نرسيده...

آنچه این روزها به عنوان «اصلاحات (!) اساسنامه فدراسیون فوتبال» باعث جنجال و درگیری رسانه های اهالی این رشته با هم شده، ماحصل اشتباهات فاحش و گاها مضحکی است که مقامات ارشد فدراسیون در بروز آن هیچ نقشه و هدفی دنبال نمی کنند و تنها تحت فشار ضعفی قرار گرفته اند که قانون نویسان شان مرتکب شده اند.

در این نوشته به چند مورد از این اشتباهات به اختصار پرداخته ام تا ثابت شود ضعف در قانون نویسی علت اصلی ایجاد بحران برای فدراسیون بوده و این مسئله فشار را در آستانه انتخابات اسفندماه اتی به مقامات فدراسیون بیشترکرده است.

در خصوص انتخاب ارکان قضایی فدراسیون فوتبال توسط هیات رئیسه فدراسیون و اصلاحیه‌ای که در این خصوص در اساسنامه ایجاد شده است، براساس آخرین اصلاحیه اساسنامه فیفا، ارکان قضایی باید توسط مجمع (کنگره) انتخاب شوند تا از استقلال کامل برخوردار باشند. منطق نیز از این روش حمایت می‌کند، زیرا قضاتی که منصوب مجمع باشند، در برخورد با تخلفات احتمالی توسط هرکس در هر مقامی احساس آزادی و استقلال بیشتری دارند و طبیعتاً تحت فشار هیچ شخص یا گروهی قرار نمی‌گیرند. بنابراین اصلاحیه‌های انجام شده در اساسنامه مطابق با استانداردهای فیفا نیست.

اما موضوع حذف دیوان داوری ورزش (CAS) از اساسنامه فدراسیون فوتبال به عنوان مرجع بالاتر از استیناف، دیگر واقعاً از شاهکارهای اساسنامه پیشنهادی است، زیرا تمامی فدراسیون‌ها، کنفدراسیون‌ها و به طور کلی اهالی فوتبال برابر اساسنامه فیفا متعهد هستند تا صلاحیت و حکمیت CAS را به رسمیت بشناسند و باورپذیر نیست که فیفا طبق اساسنامه خودش فدراسیون‌ها را مکلف به پذیرش صلاحیت CAS کند و به صورت شفاهی به دوستان بگوید آن را حذف کنید.

فیفا خودش CAS را به رسمیت شناخته و رکن قضایی‌اش را توسط مجمع انتخاب می‌کند، آیا می‌تواند در جلسه پیشنهادی با مسئولان فدراسیون فوتبال پیشنهاد کند که شما CAS را حذف یا انتخاب ارکان قضایی را به هیئت رئیسه واگذار کنید؟! با عقل و منطق من امکان پذیر نیست و هرکس باید با عقل و منطق خودش باید به این سؤال پاسخ دهد.

مسئول واحد حقوقی فدراسیون در برنامه زنده رادیویی اعلام کرده با وجود اینکه در فیفا مجمع ارکان قضایی را انتخاب می‌کند، اما درعمل هیات رئیسه و رئیس فیفا این اقدام را انجام نمی‌دهد اما این ادعا یعنی اینکه ما ادعا کنیم فیفا اساسنامه‌ای دارد که به آن عمل نمی‌کند! یعنی اینکه ما به فیفا اتهام بزنیم که اساسنامه خود را نقض می‌کند! من ضمن رد این ادعا می‌خواهم بگویم مسلماً فیفا بر اساس اساسنامه جدیدش رفتار خواهد کرد. علت آنکه تاکنون اینطور نبوده این است که فیفا اساسنامه خود را بعد از انتخاباتش اصلاح کرده و قطعاً در انتخابات آینده براساس اساسنامه جدید رفتار خواهد شد و ارکان قضایی توسط مجمع انتخاب می‌شوند. در مورد AFC هم قضیه به طور کلی متفاوت است، چرا که اساسنامه AFC هنوز به روز‌رسانی نشده و به طور قطع بعد از اصلاح مطابق رویه فیفا عمل خواهد شد.

نکته بحث برانگیز دیگر که می تواند چالشی بزرگ برای آینده فدراسیون ایجاد کند، درج مطلبی مبنی بر «به شرط چاپ صحیح در نسخه‌های فارسی اساسنامه» در ماده 9 اساسنامه پیشنهادی است! شما در دنیا یک نمونه مانند این را نشان بدهید که در مقررات نوشته شده باشد «به شرط نداشتن اشکال چاپی!» قرار دادن این عبارت در اساسنامه یعنی اینکه ما فرض را بر این گذاشته‌ایم که اساسنامه اشکال چاپی دارد، ضمن اینکه از این بعد هرگاه روی مسئله‌ای اختلاف شود، می‌توان ادعا کرد اشکال چاپی دارد. اینگونه نگارش متون قانونی واقعاً فوتبال و فدراسیون را در آینده دچار بحران‌هایی خواهد کرد که حل آنها برای فدراسیون هزینه زیادی خواهد داشت. ما در دو سال اخیر نمونه‌های متعددی داشته‌ایم که ضعف در قانون نویسی علت اصلی ایجاد بحران برای فدراسیون بوده است و مقامات فدراسیون با وجود آنکه تقصیری نداشته‌اند، اما فشار اصلی بحران‌ها به آنها تحمیل شده است، نه نگارندگان این مقررات!

عضو کمیته حقوقی کنفدراسیون فوتبال آسیا*

در حالی که فدراسیون فوتبال ایران در تدارک کمک به قطری ها در برگزاری جام جهانی هفت سال بعد است، رئیس قدیمی ترین نهاد فوتبال در دنیا هم به جمع موافقان لغو میزبانی جام جهانی 2022 در دوحه پیوسته و این پالس خطرناکی برای دوستان عرب علی کفاشیان است.  به گزارش «تابناک»، گریک دایک که رئیس فدراسیون فوتبال انگلیس است، در مصاحبه ای تأکید کرده که نتیجه جلسه رأی گیری کمیته اجرایی فیفا در سال 2010 برای تعیین میزبان جام جهانی 2022 به دلیل ابهام در صداقت اعضای صاحب رأی مخدوش است، چون این جلسه بعدها ابهاماتی را به وجود آورد که بعضی از اعضای رأی دهنده به سود قطر، مبالغ هنگفتی دریافت کرده اند. در آغاز سال 2015 هم دادستان سوئیس پرونده ای در خصوص هر دو میزبانی روسیه و قطر گشوده که همچنان در جریان است؛ اما به واسطه نزدیک شدن به موعد میزبانی روس ها، عملا انتقال میزبانی از روسیه به کشوری دیگر غیرممکن و حداقل دشوار خواهد بود.اوضاع قطری ها با توجه به کنار گذاشته شدن سپ بلاتر، حامی اصلی میزبانی شان چندان به نفع این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس نیست. در همین حال و با افزایش تهدیدها علیه حق میزبانی مصوب این کشور پردرآمد، شیوخ قطر ترفند جالبی جهت بالا بردن هزینه لغو میزبانی این کشور برای مدیران کمیته اخلاق فیفا به کار بسته اند تا آنها را با ابزار دیپلماتیک تحت فشار قرار دهند. فدراسیون فوتبال قطر که توسط شاهزاده های متمول و بودجه نجومی اداره می شود، تلاش های تازه ای را آغاز کرده تا زنجیره ای از کشورهای دخیل در میزبانی جام جهانی 2022 ایجاد کند و به این وسیله، احتمال هر گونه تصمیم علیه میزبانی اش را پایین بیاورد.قطر در برنامه تازه اش که زمزمه آن همزمان با انتشار گزارش تخلفات گسترده در اعطای میزبانی به این کشور درن شریه گاردین  شنیده شد، سعی کرده با ارایه وعده شراکت و سهیم کردن همسایگان میزبانی خود را میزبانی کل کشورهای منطقه جلوه دهد. نخستین بار مهدی محمدنبی، دبیرکل سابق و معزول فدراسیون فوتبال ایران، خبر مشارکت کشورمان در برگزاری جام جهانی را در اختیار رسانه های داخلی قرار داد که موجب شکل گیری یک پرسش مهم در افکارعمومی داخلی شد؛ اینکه این شراکت و همکاری در چه زمینه هایی خواهد بود و اساسا چطور می شود به تشکیلات منسجم کشوری کوچک که لیگ فوتبالش در مؤلفه های حرفه ای گری چندین سال از فوتبال ایران پیشی گرفته، کمک کرد؟با مرور سابقه قطری ها می توان مطمئن بود که پروژه حراست و امنیت جام جهانی را طی قراردادی به شرکت های چندملیتی غربی عمدتا آمریکایی واگذار خواهند کرد و در زمینه، تأمین تجهیزات هم بهترین ابزار روز فوتبال دنیا را یکجا از بهترین مارک تولیدکننده آن خریداری خواهند نمود. پرواضح است که برای نگهداری استادیوم ها و چمن هایشان هم نیازی به ایران ـ که 95 درصد زمین های فوتبالش زیر خط استانداردهای روز است ـ نخواهند داشت. تنها نقطه برتری فوتبال ایران ـ که البته آن هم به گذشته مربوط می شود ـ تماشاگر است. حتی اگر نیازمند پر کردن صوری سکوهای خالی ورزشگاه هایشان باشند، واردات تماشاگر رایگان ایرانی(!) چه از لحاظ سیاسی و چه از بعد تشریفات ویزا، گزینه مناسبی برایشان محسوب نمی شود. پس دست همکاری قطری ها به چه دلیل به سوی ایران و فوتبالش بلند شده و فدراسیون ایران چه کمکی می تواند به همسایه کوچک خود داشته باشد؟! پاسخ تقریبا هیچ است.این حرکت حساب شده قطری ها طی چهارماه اخیر و همزمان با رسیدگی به پرونده های فساد باند متلاشی شده فیفا شدت گرفته است و هر چه جلوتر می رویم، پرونده قطورتر و دایره چهره های سرشناسی که قربانی می گیرد، وسیع تر می شود.فدراسیون فوتبال قطر با حمایت همه جانبه امیر این کشور، در قالب اعزام نمایندگان متعدد به کشورهای پرتعداد خاورمیانه و عربی منطقه از جمله همسایه پهناورش ایران و امضای تفاهم نامه و سند همکاری، هشداری مهم به فیفا ارسال می کند که میزبانی این شیخ نشین کوچک به نوعی میزبانی تاریخی کل خاورمیانه است که امروز در آتش جنگ می سوزد و برای ایجاد صلح نیاز مبرم به میزبانی از چنین جشنواره عظیمی دارد و هر که جلوی آن بایستد، در واقع مقابل حدود 20 رأی دهنده مجمع فیفا مانع ایجاد کرده است.

 

مراسم معرفی برترین های سال فوتبال آسیا به میزبانی دهلی نو، فرصت طلایی قطری ها برای پیگیری و تکمیل این پروژه جنگ روانی بود. اطلاعات مخابره شده از هندوستان، حاکی از دیدار ویژه رئیس فدراسیون فوتبال قطر با علی کفاشیان بود؛ جلسه ای کلیدی برای شیخ حامد بن خلیفه آل ثانی که مجری میزبانی قطر از جام جهانی هم شناخته می شود. طرف قطری با بسته ای به ظاهر پروپیمان، سراغ تک تک اعضای ذی نفوذ فوتبالی غرب آسیا رفت تا آنها را با خود و اهدافش همراه کند. ماحصل این دیدار و گفت وگو، سفر قریب الوقوع یک گروه بلندپایه قطری برای نهایی کردن این سند همکاری است که هنوز مشخص نیست چه امتیازی برای فوتبال ایران در خود خواهد داشت؛ امتیازی که باعث شود فدراسیون ایران وارد این بازی روانی به نفع قطری ها شود.شاید در ذهن دوستداران فوتبال در ایران این طور تداعی شده باشد که منظور قطری ها از اصرار به همکاری، برگزاری چند مسابقه جام جهانی در خاک ایران باشد، ولی واقعیت این است که نه فیفا اجازه چنین کاری را خواهد داد و نه خود قطری ها کوچکترین گامی در قرار دادن نام کشورهای دیگر در کنار میزبانی انفرادی خود برخواهند داشت.کشور کوچکی که طی یک دهه اخیر، بالاترین سرانه درآمد ملی در جهان را با فروش منابع سرشار نفت و گازش داشت، به میزبانی جام جهانی به مثابه یک فرصت برای جهشی تازه در منطقه جنگزده و بازار مصرف کننده آن نگاه می کند و به هیچ عنوان حاضر نیست حتی در لوگوی جام جهانی یا پوسترهای آن نامی از شریک به میان بیاورد و آنچه امروز داخل بسته ای بزک شده و رنگارنگ به همسایگانش پیشنهاد می دهد، حاوی هیچ امتیاز جدی نیست و نخواهد بود و تنها قطر را در عبور از باتلاق فعلی بیمه خواهد کرد.

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi