سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

خبر ها و مقالات

اخبار شرکت

The our most popular Football

در ادامه غائله عدم پخش گفت وگوی عادل فردوسی پور با محمدجواد ظریف چهره شاخص هیات دولت و وزیر مورد تایید رهبر معظم انقلاب، برای شب یلدا، روزنامه جام جم ارگان مکتوب صداوسیما نیز وارد گود دعوای یکطرفه (یکطرفه از این جهت که تا این لحظه عادل روزه سکوت اختیار کرده) شد و غیر از لزوم کسب اجازه از مدیران صداوسیما برای انجام مصاحبه ها(!) برترین مجری سیمای جمهوری اسلامی را از خطر اخراج هراساند!

نکته عجیب اینجاست که روزنامه ارگان تلویزیون حکومتی ایران، از مثال هایی برای یادآوری موارد مشابه مورد اخیرعادل فردوسی پور استفاده کرده که کوچکترین قرابت یا شباهتی به موضوع رخ داده در برنامه 90 ندارند. عادل کدام مدیر بالادستی را مورد ضرب و شتم قرار داده که اکنون با جرمی کلارکسون بزرگ مقایسه می شود؟ اصولا عادل در تمام این سال ها با کدام مدیر ارشد خود بد و درشت حرف زده است؟ عادل به کدام دسته از مخاطبان برنامه اش توهین کرده که شبیه جیم نانسی باشد؟ و یا از کدام برنامه یا مجری و تهیه کننده دیگری مرتکب دزدی حرفه ای شده که حالا لایق قرار گرفتن کنار مواردی چون فرید زکریا باشد؟

نکته مهمتر از همه اینکه چه شده روزنامه وابسته به بزرگترین رسانه کشور که این روزها مورد انتقاد نمایندگان مجلس نیز قرار گرفته، از الگوهایی در بی بی سی و سی ان ان و رسانه های مستکبر شبیه به آن کد می آورد و سرمشق می گیرد؟

آیا تا به حال که عادل نمایندگان طیف اصولگرا را برای پاسخگویی درباره موضوعات مختلف روی خط تلفنی 90 فرا می خواند و یا حتی نظیر برنامه معروف انتقال تیم نفت به اراک آنها را برای ساعت ها مهمان استودیوی برنامه و آنتن زنده اش می کرد، از کسی اجازه گرفته بود؟

تا جایی که ما می دانیم تهیه کننده برنامه ای مثل نود و شخصیتی در قواره عادل فردوسی پور که نام موفق ترین کانال تلویزیونی ایران با اسم و قیافه و کنایه های شیرینش گره خورده و دلیل حجم عظیم مخاطب امروزی این شبکه است، نباید هر آیتم برنامه اش را با مدیران اصلی و بالانشین صداوسیما هماهنگ کند و پیش از برنامه هر هفته کنداکتور خود را برای تایید به ساختمان شیشه ای و دفتر رییس  سازمان ببرد.

بهتر است دوستان بیش از این دستپخت بدمزه و تلخ خود را هم نزنند و بوی مشمئزکننده دخالت سیاست در معدود برنامه های مورد علاقه مردم را به مشام تیز مخاطبان نرسانند که اگر به این رویه ادامه دهند، سابقه نشان داده که پیش از چشیدن طعم این آش آلوده به فلفل جناح بندی ، سفره را ترک خواهند کرد و غذای گرانی که با پول بیت المال طبخ می شود مشتری نخواهد داشت. 

مجموعه رفتارهای نامتناسب مجموعه صداوسیما با نیروهای خاص و نخبه اش در تمام سال های اخیر نشان می دهد که خودزنی به سبک آنچه در ماجرای فیتیله ای ها رخ داد، به هیچ وجه غیرمنتظره نبوده و نیست. برخوردی گازانبری با صاحب گفتار یا پنداری که مدیران رده بالای رسانه ملی نمی پسندند، مد شده است و هر سرمایه صعب الوصولی با کوچکترین تضاد با الگوی دیکته شده به جاده حذف سوق داده می شود. مردم شاهد و ناظر این طرز تفکر شکست خورده اند و آنها هستند که تصمیم می گیرند چنین رسانه ای را تماشا کنند یا خیر؟ انتخاب با دوستان، هرچند هزینه سنگین آزمودن این هزاربار آزموده، از محل اعتبار رسانه ای است که هنوز پسوند «ملی» را جای «میلی» مقابل خود می بیند.

کنفدراسیون فوتبال آسیا روزگذشته سرانجام رای یکسویه و سراسر جانبدارانه خود درباره درخواست غیرعقلانی و جنجال برپا شده سعودی ها علیه فوتبال ایران را اعلام کرد و طبق آن قرار شد این دو کشور تا تاریخ ۲۵ اسفند مشکلات خود را حل کنند!

به گزارش تابناک ورزشی، در متن این اعلامیه  که باعث شور و شعف رسانه های وابسته به شاهزاده های سعودی شده و رجزخوانی آنها مبنی بر برتری سیاسی بر ایران را در پی داشته، آمده است دو کشور تا حدود یک ونیم ماه آینده فرصت خواهند داشت بر سر این موضوع سازش کنند و چنانچه این توافق حاصل نشد بازی بین نمایندگان دو کشور در زمینی بی طرف برگزار خواهد شد.

در همان نگاه اول و بدون تعمق و موشکافی در این رای عجیب، می توان ردپای حیله و ترفند اعراب برای شکست ایران در مجادله خودساخته  را به سادگی مشاهده کرد و البته ماهیت رای نهایی را از همین حالا پیش بینی کرد. پیش پا افتاده ترین نکته در این رای، اشاره بی اساس به اختلاف دو فدراسیون (یا به قول کنفدراسیون فوتبال آسیا بگوییم دو کشور) است!

 

ای اف سی در حالی هر دو کشور را در دو سوی میز این اختلاف خیالی نشانده که فوتبال ایران از اساس هیچ مشکلی برسر اجرای برنامه اولیه اعلام شده برای لیگ قهرمانان آسیا و میزبانی از حریفان نداشت و این عربستان بود که  یکطرفه و با استدلالی عجیب و قلدرمابانه خواستار تغییر مکان برگزاری مسابقات شد. در واقع فرستادگان شیخ سلمان بحرینی در همان مقدمه رای منتشره به دروغ اینطور فرض کرده اند که دو کشور برسر موضوعی مشترک ، اختلافی دارند و برای داوری به نهاد اداره کننده فوتبال آسیا مراجعه کرده اند.

نکته بسیار مهم آن است که ای اف سی به طور غیرمستقیم اما علنی از همین حالا عربستان را برنده این مناقشه اعلام کرده است چراکه گفته در صورت عدم سازش دو کشور ، بازی را به کشور بی طرف منتقل خواهد کرد. این یعنی چنانچه عربستان به عنوان یکی از دو طرف پرونده، با استدلال ها و تضامین تامین امنیت از سوی ایران موافقت نکند، به هدف خود خواهد رسید. به تحلیل ساده تر یعنی سعودی ها  رای انتقال بازی ها از ایران به بیرون خاگک این کشور را از همین حالا گرفته اند مگر خودشان رضایت بدهند که چنین چیزی با توجه به تبلیغات وسیع این کشور در فوتبال آسیا بر سر این موضوع، محال است.

از جنبه سیاسی ، کشورهای زیادی در قاره آسیا مرحله خصومت یا حتی جنگ با یکدیگر را تجربه می کنند که این اختلاف های گاها عمیق هیچ خللی در روابط یا رقابت های ورزشی بین آنها ایجاد نکرده است. اگر اصل بر این باشد که به صرف اعتراض و درخواست یک کشوراز ای اف سی، سفر آنها به کشور مقابل لغو شود و در مقابل تیم های یک طرف به خواست طرف مقابل از امتیاز بازی های خانگی محروم شوند؛ دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.

اینکه عده ای به درست یا غلط ( که نهادهای داخلی هم بر نادرست بودن آن تاکید کرده اند) در اعتراض به سیاست های کشوری دیگر، مقابل سفارت دولتی دیگر دست به اعتراض بزنند و با همین دلیل ساده، مسابقات ورزشی بین تیم های دوکشور با بهانه فقدان امنیت به کشوری ثالث منتقل شود، بیشتر به یک طنز شبیه است که کنفدراسیون فوتبال آسیا به ریاست عضوی از خاندان جنایتکار خلیفه، تن به این سیاست مضحک داده است.

از همین جا می توان به هدف رییس ای اف سی از موکول کردن اعلام رای نهایی به تاریخ 25 اسفندماه سال جاری پی برد. انتخابات ریاست فیفا در تاریخ هفتم اسفندماه برگزار می شود و علی کفاشیان به طور علنی اعلام کرده است که نه تنها رای فدراسیون ایران به شیخ بحرینی تعلق دارد بلکه در گفت وگو با سایر کشورها نیز تلاش می کند نظر آنها را برای رای به ریاست سلمان در فدراسیون جهانی جلب کند تا شاهد قدرتنمایی آسیا در مقر فیفا باشیم.

شیخ سلمان سعی دارد رای مهم ایران را پشت سر خود داشته باشد و با اعلام نظرقطعی به سود دوستان هم پیاله سعودی،  جنجال تازه ای علیه خود در ای اف سی راه نیندازد. او خوب می داند که دادن حق به طرف عربستانی ، بلوایی تازه در فوتبال قاره راه خواهد انداخت. چین و تایوان، هند و پاکستان، کامبوج و بنگلادش، افغانستان و پاکستان، چین و ژاپن، کره شمالی و جنوبی و ... اینها کشورهایی هستند که اگر قرار به کشاندن سیاست به فوتبال باشد از سالها پیش می بایست از سفر تیم های فوتبال شان به خاک همسایه جلوگیری می کردند اما حتی در یک نمونه نیز چنین اتفاقی نیفتاده است.

تنها عدم استقرار امنیت جانی می تواند دلیلی برای لغو میزبانی های یک کشور باشد که اتفاقا در مورد ایران و عربستان، کشور ناامن عربستان است که هزاران حاجی را در موسم حج با سوء مدیریت به کام مرگ می فرستد و اکنون در جنگ علنی با گروه های اسلامی مستقر در یمن به سر می برد. دهها حادثه تروریستی را طی چندسال اخیر تجربه کرده است و بمب گزاری های انتحاری در مساجد آن، جان شیعیانش را تهدید می کند.

در این هیاهو ، اظهارنظر نابخردانه دبیرکل فدراسیون فوتبال در مصاحبه با یک خبرگزاری داخلی هم به ابهام های دفاع نادرست و پر از ایراد رفقای کفاشیان در این غائله اضافه می شود که گفته « حق البته با عربستان است و این کشور بخاطر اتفاقات اخیر  حق دارد نگران باشد...! »

کفاشیان که در جلسات هفته گذشته به وزارت ورزش تضمین داده بود که خطری میزبانی ایران را تهدید نمی کند حالا به طور علنی به این رای خفت بار تن داده است و اسیر جنجال پوچ طرف سعودی شده است.

در پایان بدیهی است که فدراسیون فوتبال ایران به عنوان نماینده یک ملت بزرگ ، برای احقاق حق ورزشی و سیاسی کشورمان ، باید به هر قیمتی که شده پرونده و تصمیم نهایی درباره آن را به فیفا بکشاند تا با استفاده از منطق حاکم بر «شورای امنیت فدراسیون جهانی» ، از این رای یکجانبه جلوگیری کند و حلقه نفوذ و اتحاد اعراب علیه ایران را بشکند.

زندگی شخصی  رییس فیفا طی ماه های اخیر دستخوش تحول و سقوط هولناکی شده است. کسی که ابتدای همین تابستان دوره جدید ریاستش در فیفا را بعد از پیروزی در انتخابات دو مرحله ای فدراسیون جهانی جشن گرفت، ناگهان در چاله مافیایی که خودش کنده بود افتاد و با ورود اف بی آی به پرونده حتی تحت بازجویی قرار گرفت! رسانه های اروپایی می گویند تا وقتی بلاتر با یک زن بنام لیندا باراس آشنا نشده بود، چنین رویه ای نداشت و فیفای تحت مدیریت او، نهادی محکم و پاک بود.

نکته بارز زندگی این پیرمرد هوسران سوییسی که سال گذشته به ایران هم آمد،همسر ایرانی‌اش است. کسی که گفته می شود پشت پرده همه اقدامات باندبازانه و پیچیده بلاتر محسوب می شود. تماشاگران امروز در گزارشی که با القاب فاسد، پول‌پرست، دروغ‌گو، خسیس و هرزه درباره وصف بلاتر آغاز می شود به روابط زندگی خصوصی سپ بلاتر پرداخته است. همه آنچه باید درباره لیندا باراس، همسر ایرانی سپ بلاتر بدانید در گزارش زیر آمده است. ادامه گزارش را بخوانید: فاسد، پول‌پرست، دروغ‌گو، خسیس و هرزه ! اینها اتهامات یك سیاست‌مدار زندانی در شرق اروپا نیست. سپ بلاتر در سال‌های اخیر، از پیرمرد نسبتاً كم‌حاشیه رأس فیفا تبدیل به یك چهره پرسروصدای رسانه‌ای شده است. چهره‌ای كه نشان داده مشكلی با حاشیه‌ها ندارد و از آن‌ فرار نمی‌كند. فساد گسترده فیفا، باعث شد رسانه‌ها روی زندگی شخصی این پیرمرد 79 ساله هم بیشتر زوم كنند و زوایای بیشتری از شخصیت عجیب او به دنیا معرفی شود. رابطه بلاتر با لیندا باراس، همسر جدیدش كه ملیتی ایرانی دارد خوراك خوبی برای رسانه‌های مخالف بلاتر بود. رابطه‌ای پیچیده كه زیاد با عرف سوئیس هم سازگاری ندارد. فقط 24 ساعت بعد از یورش اف ‌بی ‌آی به هتل محل اقامت اعضای فیفا و دستگیری چند نفر از نزدیك‌ترین همكاران بلاتر، رئیس فیفا خیلی خونسرد با زنی كه حداقل سه دهه از او كوچكتر بود و قد بلندتری هم داشت، در پنجمین كنگره فیفا شركت كرد. رابطه بلاتر و لیندا حالا علنی‌تر از گذشته شده است. در دو سال گذشته، لیندا از همراهی در جت‌های شخصی گرفته تا مراسم شام و هتل‌های پر رزق و برق بلاتر را همراهی كرده و یكی از همراهان رئیس فیفا در زندگی لوكس اما همراه با خساست او بوده است.

آشنایی بلاتر و لیندا

بلاتر و لیندا، فوریه 2008 در یك مراسم خیریه با هم آشنا شدند. بلاتر که به تازگی از یك رابطه خلاص شده بود به عنوان مهمان افتخاری در مراسم سالانه بنیاد خیریه «شب برفی» حضور پیدا كرد. بنیادی كه باراس ریاست آن را بر‌عهده داشت. لیندا در ملاقات آن شب، تأثیر خوبی روی بلاتر گذاشت و آنها ساعات خوبی را در آن مراسم گذراندند. در آن زمان، لیندا هنوز همسر كریستین بود. كریستین یكی از اعضای بانفوذ در سوئیس و صاحب بسیاری از املاك و مستغلات خاندانش به‌شمار می‌آمد. او با شراكت پدرش گاستون، كسب و كار موفقی دارد. گاستون به دلیل نقش كلیدی‌اش در سوئیس و ساخت زمین‌های ورزشی گلف، به نام «آقای گلف» مشهور است. برادر او، فرانسوا، یك دیپلمات مشهور به حساب می‌آید و پس از یك تور در نیویورك، به تازگی برای دومین‌بار به عنوان سفیر سوئیس در لبنان برگزیده شده است. پس از اینكه ازدواج كریستین و لیندا از هم پاشید، دوستی او با بلاتر جدی و جدی‌تر شد، موضوعی كه اوایل به نظر می‌رسید كریستین با آن مشكلی نداشته باشد. گاستون، پدر او درباره این موقعیت یك‌بار در سال گذشته صحبت كرد و گفت: «لیندا كاری را انجام می‌دهد كه دلش می‌خواهد». كاترین، مادر لیندا هم علاقه‌ای به اظهار‌نظر درباره جدایی دخترش از كریستین و رابطه او با بلاتر ندارد.

لیندای ایرانی، بلاتر سوئیسی

لیندا یكی از سه دختر یك بازرگان موفق ارمنی به نام «هاگوپ گابریلیان» است که در ایران به دنیا آمده. آنها سال‌های میانه دهه 1970 ایران را به مقصد ژنو ترك كردند. پدر لیندا سال 2005 از دنیا رفت و در مراسم خاكسپاری‌اش، به دلیل سخاوتمندی‌اش در كمك به كلیساها و جامعه‌های ارمنی ستوده شد. اما در سوی دیگر، بلاتر كه در سال 1936 به دنیا آمده، یكی از چهار فرزند یك خانواده فقیر سوئیسی است كه كارشان میوه‌فروشی بود. او در دوران تحصیل، شاگرد ممتازی به‌شمار می‌آمد و تحصیلات دانشگاهی را در لوزان گذراند. بلاتر در دهه شصت به عنوان یك كلنل، دوران خدمت را سپری كرد و سه هزار سرباز را در اختیار داشت. جایی كه بسیاری باور دارند ذات بی‌رحم شخصیت او را شكل داد و سرانجام او را به بالاترین جایگاه در هرم فیفا رساند. نویسنده كتاب زندگی‌نامه او با نام «سپ: پادشاه دنیای فوتبال»، برونو افنترانگر می‌گوید: «اگر او تنها یك نكته در ارتش یاد گرفته باشد، این است كه همیشه گوش به زنگ باشد، بیست و چهار ساعت شبانه‌روز حواسش را جمع كند و همواره مراقب همه چیز بماند».

پنج نكته كوتاه درباره لیندا و بلاتر

به‌رغم همه اتهام‌ها علیه فیفا، بلاتر و باراس با لبخند در كنگره فیفا شركت كردند. در جایی كه انتظار می‌رفت بلاتر عنوانش را در این سازمان قدرتمند باز هم حفظ كند. این موضوع، بر خلاف دستگیری‌های اخیر چند تن از نزدیك‌ترین همكاران او به اتهام فساد بود. به نظر نمی‌رسید بلاتر به این رخداد اهمیتی بدهد و او در كنار همسر جدید و بلندقامت‌ترش، با اعتمادبه‌نفس راه می‌رفت. هر دو نفر اهل سوئیس هستند.

خواهرزاده بلاتر آنها را به یكدیگر معرفی كرد. یكی از رسانه‌های عامه‌پسند سوئیس به نام بلیك گزارش داده كه بلاتر در رویدادی خیریه در سال 2008 كه باراس آن را ترتیب داده بود، شركت كرد. برادر شوهر باراس، فرانسوا این بنیاد را تأسیس كرده است. لیندا تا سال 2014 ریاست این بنیاد را بر‌عهده داشت. باراس، دوست خواهر‌‌زاده بلاتر است.

هنگامی كه اخبار رابطه لیندا و بلاتر منتشر شد، شوهر او، همچنان به فكر حفظ زندگی زناشویی‌شان بود. كریستین در سال 2014 به بلیك گفته بود: «من در این باره اطلاعی ندارم و هنوز لیندا را به عنوان همسرم می‌دانم». كریستین یك میلیونر و در زمینه املاك در حال فعالیت است. او و لیندا دو دختر دارند. بعد از مدتی، او در گفت‌وگو با رسانه‌های انگلیسی، لیندا را «یك همسر و مادر كامل برای دخترانش» توصیف كرد.

لیندا در توییتر طرفداران زیادی پیدا كرده است. درست پس از انتشار تصاویر او و بلاتر در مراسم توپ طلای سال گذشته، حساب كاربری لیندا در توییتر توجه بسیاری از كاربران این شبكه اجتماعی را به خود جلب كرد.

بلاتر پیش‌تر سه بار ازدواج كرده است. او از ازدواج نخست با لیلیان باینر، تنها یك بچه دارد. ازدواج دوم او با كیسر باربارا، دختر دبیر كل سابق فیفا بود كه تا زمان درگذشت تراژیك او در سال 1999 دوام آورد. آخرین بار هم با گرازیلا بیانكا ازدواج كرد كه در سال 2002 از او جدا شد.

سفر به ایران؟

بعد از انتشار هویت ایرانی لیندا باراس، چند بار بحث سفر او به ایران مطرح شد. بلاتر با فدراسیون فوتبال ایران رابطه خوبی دارد و گفته می‌شد باراس در سفر بلاتر به ایران او را همراهی خواهد کرد. با این وجود، حاشیه‌های زندگی شخصی بلاتر و رابطه او با لیندا باعث شد فعلا دو طرف علاقه‌ای به ایجاد حاشیه‌های جدید نشان ندهند. لیندا که در اکثر سفرهای بلاتر او را همراهی می‌کند غایب بزرگ سفر او به ایران بود. با وجودی اینکه سفر لیندا به ایران هیچوقت عملی نشد،‌ بعضی رسانه‌های محافظه کار نوشتند همسر ایرانی بلاتر نقش مهمی در سفر او به ایران داشته اما بخاطر بعضی قوانین و حاشیه‌ها ترجیح داده رئیس فیفا را در سفر به زادگاهش همراهی نکند.

تقریبا کسی نیست که پشتوانه تاریخی دوی ماراتن را نداند و از دلیل شکل گیری این رشته ورزشی در المپیک بی خبر باشد اما به تازگی با اصلاحات انجام شده در رکورد ورودی دوی ماراتن المپیک توسط فدراسیون جهانی دو و میدانی (IAAF) محمد جعفر مرادی، دونده 25 ساله ایران توانست جواز حضور در المپیک ریو در این رشته بحث برانگیز را کسب کند.

به گزارش تابناک ورزشی، در حالی که گفته می شود نهضت جدید المپیک از ابتدای قرن گذشته با انگیزه تبلیغ صلح بین نژادهای بشری و تقویت دوستی بین ملتها پایه گذاری شده است اما یونانی ها که نخستین دوره المپیک باستان را نیز میزبانی کرده بودند با وارد کردن رشته ای به نام دوی ماراتن در همان ابتدا دوره جدید المپیک را به انگیزه تاریخی و قومی خود آلوده ساختند.

حدود 500سال پیش از میلاد مسیح، ایران به پادشاهی داریوش هخامنشی دارای قوی ترین سپاه جنگ درخشکی، با 600 کشتی به یونان لشگرکشی کرد و دو طرف در زمینی به نام ماراتن به نبرد پرداختند.

بعد از پایان جنگ ماراتن و پیروزی عجیب سپاه یونان بر لشگرایران که ادعای هرودت مورخ یونانی است و امروزه صدها مقاله معتبر در ساختگی و افسانه سازی هرودت از آن منتشر شده،  یکی از سربازان یونانی به علت خوشحالی از این پیروزی تمام فاصله ۴۲ کیلومتری از دشت ماراتن تا شهر آتن را دوید تا خبر این پیروزی را به آتن برساند و به محض اعلام خبر در گذشت! حالا هر سال به یاد آن جنگ که نتیجه اش تنها از سوی مورخان یونانی ذکر شده و هیچ عقل سلیمی در عهد حاضر آن را جز داستان سرایی نمی داند ، مسابقه دویی با نام ماراتن برگزار می‌شود که شرکت کنندگان در مسافتی ۴۲کیلومتری با هم رقابت می‌کنند و یکی از بخش‌های اصلیِ بازی‌های المپیک محسوب می شود.

 

به تازگی جعفرمرادی که در ماراتن دوبی 2015 با زمان 2 ساعت و 17 دقیقه و 41 ثانیه ضمن کسب مقام بیست و هفتم رکورد ایران را بیش از 10 دقیقه بهبود بخشیده بود طبق قوانین سال گذشته نیازمند به کسب رکوردی پائین تر از 2 ساعت و 17 دقیقه بود و خود را آماده می کرد تا با حضور در ماراتون 2016 پاریس در فروردین ماه سال آینده به حد نصاب المپیک ریو دست یابد. حال با اعلام حد نصاب جدید به میزان 2 ساعت و 19 دقیقه او می تواند در تابستان آینده در ریو حضور یابد و ایران برای نخستین بار در تاریخ سهمیه ماراتن المپیک را کسب کرده است. او در تابستان گذشته موفق شده بود مقام دوم ماراتون استکهلم را به دست بیاورد.

حالا سوال اینجاست که به چه دلیل ورزشکاری از ایران باید در المپیک تابستانی در تبلیغ دروغ بزرگ و تاریخی یونانی ها علیه سرزمین خودش شرکت کند؟ آیا شرکت در چنین مراسمی که کاملا برادعای مورخان غربی استوار است و در عصر حاضر نیز با دلایل عقلی، کذب محض تشخیص داده شده، برای ایرانی ها افتخار است؟ اگر می خواهیم تاریخ نویسی ها دروغ علیه تمدن عظیم و کهن ایران را از بین ببریم راهش تحریم علنی و رساندن پیام مان از این طریق به گوش جهانیان است.

شرکت در چنین رخدادی، درست شبیه این است که نسل های آتی ورزشکاران ایرانی، در مسابقاتی که مالکیت کشورمان بر جزایر سه گانه را نفی می کند، یا بازی هایی که نام خلیج فارس را مخدوش می سازد شرکت کنند.

اگر در پذیرش دروغ بودن این داستان ها هنوز تردید دارید، دلایل جمعی از چهره های سرشناس در رد افسانه مضحک یونانی ها مبنی بر پیروزی در دشت ماراتن بر سپاه ایران را بخوانید تا متوجه وهم انگیزبودن چنین ادعایی شوید. این مطالب را با جست وجویی ساده در ویکی پدیا خواهید دید.

۱- خلیج ماراتن دریای باریکی است که به طرف جنوب امتداد یافته و دماغه‌ای از طرف شمال به خلیج مزبور راه دارد. در مقابل آن دشتی است به طول ۹ کیلومتر و عرض ۲ کیلومتر. اطراف این زمین باتلاق است که باتلاق‌های شمال عمیق‌ترند و ساحل از ماسه پوشیده شده و از این جهت زمین سفت ولی باریک است. به فاصلهٔ کمی از دریا باتلاق‌ها شروع می‌شود و در طرف غرب تپه‌هایی هست که سپاه یونان آن را اشغال کرده بود. نخستین پیام واضح این است که تعداد سپاه پارسی ها که یونانی ها مدعی شده اند در این دشت برای یک جنگ جا نمی شده.

۲- هانس ولبروک مورخ آلمانی می‌نویسد: ارتش یونان در ماراتن از سربازان پیاده سنگین اسلحه ترکیب شده بود که قابلیت مانور آن محدود بود. در مقابل سپاه ایران از کمانداران و سواره نظامی که آموزش عالی داشتند، ترکیب شده بود. «هرودت» نوشته است که فاصله دو لشکر ۸ استاد یا ۱۴۷۲ متر بوده و یونانی ها با طی این مسافت در زمان کوتاه و خرد نمودن مرکز جبهه ایرانیان فاتح شدند؛ و فرصت ندادند تا پارسی ها بتوانند از کمانداران و یا سواره نظام خود استفاده کنند(!).

مورخ آلمانی خاطرنشان ساخت که این عمل از لحاظ فیزیکی غیرممکن است. طبق آیین نامه‌های نظامی مشق صف جمع ارتش آلمان، سرباز با تجهیزات کامل می‌تواند فقط در دقیقه تقریباً ۱۰۸ تا ۱۱۵ قدم بدود. اسلحه آتنی‌ها از سربازان کنونی آلمان سبک تر نبود پس اگر طول قدم هر سرباز با تجهیزات را ۸۰ سانتیمتر فرض کنیم ۱۸۲۵=۱۴۷۲/۸۰یعنی یونانی ها ۱۸۲۵ قدم را به سمت سربازان ایرانی دویده‌اند که اگر هر ۱۰۸ قدم را یک دقیقه فرض کنیم تقریبا ۱۷ دقیقه طول کشیده تا دو سپاه با هم برخورد کنند . حال سوال اینجاست که آیا ۱۷ دقیقه زمان کمی است تا یک کماندارایرانی بتواند تیری را از تیردان خود خارج و در چله کمان گذاشته به سوی دشمن پرتاب کند و یا سواره نظام ایران در مدت ۱۷ دقیقه نمی‌توانسته آرایش بگیرد؟!

۳- هرودت نوشته که لشکر ایران پس از شکست عقب نشسته و سوار بر کشتی های خود شده به دریا رفتند و به آسیا برگشتند حال ابهام اینجاست که سپاهی که عقب نشسته و درحال فرار است و یونانی ها نیز به نوشته هرودت آن را تعقیب می‌کنند چگونه فرصت داشته که به کشتی ها بنشیند؟ آن هم در جایی که اسکله‌ای وجود نداشته یا می‌بایست همه کشته شده یا به دریا ریخته باشند.

۴- یک سر تیپ آلمانی در جنگ جهانی دوم از تنگهٔ ماراتن گزارش می‌کند:

به محض پیاده شدن موقعیت را مناسب برای بر پایی پادگان در آن محیط تنگ ندیدم و پس از شور با افسران تصمیم به عبور از آن ناحیه و بر پایی یک پادگان در ناحیه‌ای مناسب گرفتیم. معضلی دیگر رخ داد! هنگام عبور نیروها حتی نتوانستیم دو دستگاه از تانک‌های پانزر خود را کنار هم از آن مکان عبور دهیم. بنا بر این نقل انتقالات نیروها تا پاسی از شب به طول انجامید که به ناچار در آخر حمل تعدادی از وسائل نقلیه را به فردا موکول کردیم. پس چگونه بوده که پارسی ها با ۶۰۰ کشتی در اینجا پیاده و بعد هم مجددا سوار و به دریا برگشته‌اند؟

۵- ناپلئون که وقایع نبردهای ایران را به استناد نوشته‌های هرودوت و سایر منابع یونانی مطالعه نموده ، در یادداشت‌های خود چنین می‌نویسد: « در باب فتوحاتی که یونانی ها به خود نسبت می‌دهند وشکست‌هایی که برای ایرانیان قائل اند، نباید فراموش کرد که این گفته‌ها تماماً از یونانی‌ها است و گزاف گویی و لاف زنی آنان نیز مسلم است. از طرف ایرانیان نیز نوشته‌هایی به دست نیامده تا بتوان این نوشته‌ها را با گفته‌های یونانی مقایسه کرد ونتیجه را مبنای قضاوت قرار داد.

۶- هرودت گفته که یونانی ها خبر پیروزی را توسط دونده خود به آتن فرستادند حال سوال اینکه آیا یونانی ها نمی‌دانستند وکشف نکرده بودند که اسب از انسان سریع تر می‌دود و برای اینکه خبر پیروزی را به شهر برسانند از یک انسان مشهور خود استفاده نکنند؟ آنها می‌توانستند یکی از اسب های سواره نظام سپاه ایران راکه شکست داده بودند دراختیار این دونده مشهور قرار داده تا بتواند خبر را سریع تر برساند وجان خود را هم از دست ندهد. در ضمن لازمه زودتر رسیدن این دونده، نشستن و منتظر بودن یک سپاه پیروز در دشتی خالی بود!

۷- نی بور: Niebuhr می‌گوید: «نوشته‌ یونانی ها درباره نبرد ماراتن و جنگ های دیگر ایران با یونان بیشتر به شعر و افسانه گویی و داستان سرایی از تاریخ نویسی شبیه تر است. آنچه به نظر می‌رسد که سپاه ایران در دشت ماراتن دچار شکست نشده ، بدین معنی چون داتیس فرمانده سپاه ایران متوجه شد که میدان عمل و باریک بودن عرض میدان نبرد مانع از کاربرد سواره نظام است، ناچار شد که فرمان عقب‌نشینی صادر نماید. «هرودت» صدور فرمان عقب‌نشینی را به منزله شکست سپاهیان ایران قلمداد کرده است»

یک هفته نامه معتبر ورزشی در جدیدترین شماره اخیر خود ، گفت و گویی با بهروز رهبری فر دارد که انتشارش شوکی بزرگ به فوتبال ایران وارد می کند.  بهروز رهبری فر در این گفت و گو از سال 1380 گفته است . از زمانی که مهدی هاشمی نسب بزرگترین یاغی فوتبال ایران شد و از پرسپولیس به استقلال رفت. او حالا می گوید خودش هم از فتح الله زاده پیشنهاد داشته اما این کار را نکرده است. ولی نکته مهم تر واسطه این پیشنهاد بوده ، یک مجری و گزارشگر سرشناس فوتبال ؛ آقای جواد خیابانی(!) این ادعای بهروز رهبری فر است که به تماشاگران امروز گفته. اینکه جواد ، گزارشگر اول فوتبال ایران در آن روزها ، چرا باید چنین ریسکی می کرده ، سئوالی است که ماجرا را پیچیده می کند و جواد قطعا به این ادعا، واکنش نشان می دهد. بخش های جنجالی این مصاحبه را بخوانید.

*زمانی که مهدی هاشمی‌نسب به استقلال رفت، شما هم از استقلال پیشنهاد داشتید. شنیده‌ام به شما بیست میلیون تومان هم بیشتر از مهدی می‌دادند. چرا همراه دوست صمیمی‌تان به استقلال نرفتید؟

شرایط مهدی را دیدم. من با آن شرایط نمی‌توانستم کنار بیایم. از در خانه که خارج می‌شد فحش می‌خورد تا به تمرین می‌رسید. هنوز هم بعضی مواقع فحش می‌خورد! یک‌بار به خانه‌شان رفتم و داشتیم حرف می‌زدیم که یک‌دفعه شیشه خانه پایین آمد. حسابی ترسیدم و گفتم خانه‌تان جن دارد؟ گفت جن کجا بود، مردم با آجر هر روز شیشه خونه رو می‌شکونن! مهدی خیلی اذیت شد.

*یعنی فقط به خاطر اذیت‌ها نرفتید؟! عرق به پیراهن وجود نداشت!

چرا، عرق به پیراهن و تعصب بود. با رفتن مهدی به استقلال طرفداران خیلی اذیت شدند. به همین دلیل اصلا دلم نمی‌آمد که بخواهم طرفداران را با رفتنم از پرسپولیس بیشتر اذیت کنم.

*چه فردی واسطه انتقال شما به استقلال بود؟! شنیده‌ام آدم مشهوری بوده است...

تا به حال درباره این قضیه صحبت نکرده‌ام اما برای شما بازگو می‌کنم. جواد خیابانی! خیلی با من تماس گرفت که با استقلالی‌ها صحبت کرده‌ام که به آنجا بروی. شما دوتا حسابی هماهنگ هستین و حیف است کنار هم نباشین. از این حرف‌ها خیلی به من زد، اما من زیربار حرف‌ها نرفتم. مهدی هم نمی‌خواست به استقلال برود...

*واقعا؟

بله، علی پروین مهدی را نمی‌خواست. فتح الله‌زاده زرنگی کرد که توانست مهدی را بخرد وگرنه مهدی استقلال برو نبود! علی پروین گفت مهدی شوخی می‌کنه و جو تیم را به هم زده! من در جلسات‌شان حضور داشتم. عابدینی خیلی اصرار کرد که مهدی را نگه داریم اما یک‌بار علی آقا آب پاکی را روی دست عابدینی ریخت و گفت حتی اگه مارادونا هم باشه نمی‌خواهمش. اینها را به گوش خودم شنیده‌ام. زمانی است که شما پیشنهاد از تیم رقیب دارید و وسوسه می‌شوید، اما جریان مهدی آن چیزی نبود که فتح‌الله‌زاده می‌گفت. مهدی را از پرسپولیس بیرون کردند و او از سر لج به استقلال رفت. هنوز هم عاشق پرسپولیس است. پدرش می‌گفت ما خون‌مان هم قرمز است. اما یک سری دوستان این‌گونه نبودند. مثلا علی انصاریان. مگر از پرسپولیس بیرون انداخته بودندش که به استقلال رفت؟! مهدی هرکاری هم کرد، آخر سر معذرت‌خواهی نکرد و نگفت از کارش پشیمان است اما علی انصاریان هرجا که می‌نشیند می‌گوید از کاری که کرده پشیمان است! امروز که از استقلال به پرسپولیس رفتن و برگشتن خیلی سخت و مهم نیست.

یک سمینار در تهران تحت عنوان بازاریابی، فروش و مدیریت كسب وكار که گویا قرار است طی روزهای 16 و 17 مهرماه در دانشكده مدیریت دانشگاه تهران برگزار ‌شود، در تبلیغات خود مدعی شده در این سمینار علی دایی حضور می یابد و حتی جالب تر اینکه یکساعت(!) در مورد سوژه ای در حوزه برندینگ سخنرانی می کند!

به گزارش تابناک ورزشی، مسوولان برگزاری سمینار اصرار دارند که علی دایی به عنوان یک چهره شناخته شده ملی و البته تحصیل کرده که خودش کسب وکار مهمی در حوزه صنعت پوشاک راه انداخته، درباره برندینگ برای شركت‌كنندگان صحبت كند.

ورود به این سمینار بازاریابی رایگان نیست و شركت‌كنندگان باید هزینه پرداخت كنند. بلیت‌ها همه یك قیمت نیستند. بلیت‌های نقره‌ای كه ارزان‌ترین است، 149 هزار و500 تومان قیمت دارند. بلیت‌های طلایی 390 هزار تومان، بلیت‌های یاقوتی 487 هزار و 500 تومان و بلیت‌های الماسی یك میلیون و 925 هزارتومان قیمت دارند. خدمات و گواهینامه و صندلی شركت‌كنندگان بر اساس این بلیت‌ها مشخص می‌شود. هر روز 300 نفر در این سمینار شركت می‌كنند و پیش‌بینی می‌شود كه درآمد سمینار هم نجومی باشد. برای چنین کار درآمدزایی چنین تبلیغاتی هم طبیعی است اما نکته اینجاست که خود دایی چنین موضوعی را تکذیب می کند.

نشریه تماشاگران امروز از مدیرفروش سمینار که یک خانم است، پرسیده آیا مطمئن است که علی دایی قرار است سخنرانی کند؟ و با تأکید پاسخ می شنود:« بله، این پنجمین دوره است که ما این سمینار را برگزار می‌کنیم. مطمئن باشید اعتبار خودمان و سمینارمان را با یک دروغ این جوری به خطر نمی‌اندازیم».به گفته این خانم، دایی بعدازظهر جمعه یک ساعت تا یک ساعت‌ونیم سخنرانی خواهد کرد. برای اطمینان از درستی ماجرا، با یکی از دوستان علی دایی تماس گرفتیم. قرار شد با خود دایی چک کند. چند ساعت بعد زنگ زد و گفت که دایی سخنرانی‌اش را تکذیب کرده. گفته برای او دعوت‌نامه فرستاده‌اند، اما نپذیرفته که در سمینار حاضر شود چه برسد به اینکه بخواهد سخنرانی کند.

مشخص نیست كه مخالفت ابتدایی دایی برای شركت در این سمینار، به مسایل مالی مرتبط است یا اینکه شهریار فوتبال ایران واقعا تمایل به چنین نطقی ندارد. هنوز مشخص نشده که دایی چه میزان برای یک سخنرانی این چنینی پول می‌گیرد ؟

برخلاف تعدادی از ستاره‌ها دایی كمتر در برنامه‌های تبلیغاتی دیده شده و اگرهم در برنامه‌ای دیده شده، گفته‌اند به خاطر روابط دوستانه به مراسم آمده. دایی چند سال پیش به مراسم افتتاحیه‌ای در گرگان دعوت شده بود. می‌گویند در آن مراسم مبلغ پنجاه شصت میلیون تومان پول تبلیغات به او داده‌اند كه همان جا پول را به یكی از خیریه‌های شهر گرگان بخشید. حتی زمانی که بحث بیلبوردهای تبلیغاتی ستاره‌ها مطرح شد، از قول دایی گفتند او حاضر نیست نامش را برای هر برندی هزینه كند و فقط برای برندهای معتبر تبلیغ می‌كند.

به هرحال اگر ادعای برگزارکنندگان سمینار درست باشد، روز جمعه 17 مهرماه دایی درباره راه‌هایی كه برای موفق شدن طی كرده، صحبت می‌كند. شاید خیلی‌ها برای شنیدن صحبت‌های او به این سمینار بروند.

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi