گروه تروریستی داعش در سال 2014 و هنگامی که توانسته بود شهرهاي مهمي مانند الرقه، الرمادي، فلوجه، موصل، تكريت و الانبار را تصاحب کند همچنین به تصاحب منابع بسيار مالي و تجهيزات نظامي روی آورد و رفته رفته زیر سایه حمایت های همه جانبه و آشکار برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای حوزه نفوذ و فعالیت تروریستی خود را افزایش داد.
بدون شک یکی از اهداف گروه تروریستی داعش که تاکنون و در مقایسه با سایر گروه¬ های تروریستی جهان بیشترین آمار کشتار جمعی را به خود اختصاص داده است تشکیل حکومت اسلامی مبتنی بر آراء و عقاید انحرافی، ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و بر هم زدن امنیت و آرامش منطقه استراتژیک جنوب غرب آسیا بوده است.
اگرچه تاکنون عمده ی فعالیت داعش، در اقدامات تروریستی، حملات انتحاری و کشتار جمعی در کشورهای سوریه، عراق و تا حدودی لبنان و به ویژه علیه شیعیان متمرکز بوده است اما در روزهای اخیر رسانه ها و عموم مردم جهان شاهد پرده ی دیگری از سناریوی جنایت های بشری این گروه تروریستی در دیگر نقاط جهان بوده اند.
کشور و ملت روسیه به عنوان یکی از فعالان موثر در صحنه مبارزه علیه داعش یکی از اهداف حملات تروریستی داعش بوده است و انفجار هواپیمای مسافربری این کشور در فراز آسمان مصر را در همین راستا می توان تحلیل کرد.
اما آنچه این روزها سئوال بسیاری از افکار عمومی و اندیشمندان مطالعات سیاسی می باشد، پاسخ به چرایی اقدامات تروریستی درغرب اروپا و شهر پاریس در کشور فرانسه است.
نگاشته حاضر در ادامه و از نگاه دانش ژئوپلیتیک به 6 پاسخ احتمالی در مورد چرایی انتخاب شهر پاریس برای حملات تروریستی توسط داعش یا دیگر بازیگران سیاسی صحنه بین الملل اشاره خواهد کرد.
1- تحریک فرانسه برای بازگشت به جنوب غرب آسیا
پاسخ احتمالی نخست نه داعش بلکه دولت مردان کشور آمریکا را عامل این رویداد می داند. برای پذیرش این پاسخ ناگزیر باید چند نکته مهم را پذیرفت. نخست اینکه آمریکا با توجه به رشد روزافزون اقتصادی و سیاسی کشور چین و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا و همچنین اکتشاف و تولید نفت نامتعارف شیل که بیشترین حجم منابع آن در ایالت کلرادو آمریکا قرار دارد، در تلاش است تا حضور نظامی و سیاسی خود را در جنوب غرب آسیا کاهش داده و مأموریت تأمین امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل و منافع غرب در جنوب غرب آسیا را به دیگر کشورها از جمله فرانسه که سابقه سنتی حضور در خاورمیانه را دارند بسپارد.
با پذیرش این فرض احتمال نقش داشتن کشور آمریکا در حملات تروریستی پاریس تقویت می شود و پاسخ اینگونه استنباط می شود که آمریکا با همکاری داعش و یا به صورت مجزا تلاش کرده است بار دیگر فرانسه را به خاورمیانه بکشاند و بیشتر هزینه و انرژی خود را متوجه جنوب شرق آسیا و رقابت با قدرت های نوظهور اقتصادی و سیاسی آنجا از جمله کشور چین کند.
2-مظلوم نمایی چهره ی مسیحیت در برابر اسلام
برای پذیرش این پاسخ احتمالی نیز ناگزیر باید چند نکته را اثبات شده فرض کرد. اگر رویدادهایی مانند تلاش دنیای غرب و دولت های مسیحی جهان برای تخریب چهره اسلام ناب محمدی و نمایش چهره ی ترسناک از آن که در قالب پروژه اسلام هراسی در جریان است را بتوان حقیقتی انکار ناپذیر تصور کرد آنگاه می توان به سئوال نگاشته حاضر اینگونه پاسخ داد که با توجه به هجمه های اخیر افکار عمومی جهان به دنیای غرب مبنی بر نقش اصلی آنها در ایجاد و حمایت از گروه تروریستی داعش، پروژه حملات انتحاری طرحی از سوی دنیای غرب در جهت مظلوم نمایی مسیحیت و دنیای غرب در برابر اسلام و همچنین قربانی نشان دادن غرب در جریان فعالیت های داعش و در نتیجه کاهش حجم انتقادات وارده به قدرت های غربی است.
3-حمله انتحاری به پاریس به منزله نمادی از سراسر قاره ی اروپا
بر همگان مبرهن است که شهر پاریس به عنوان یکی از نمادها و سمبل های ادبی، هنری، فرهنگی، دموکراسی و آزادی بیان در قاره اروپا می باشد و همچنین این شهر به عنوان یکی از شهرهای امن قاره ی اروپا شناخته می شود. با پذیرش این نکات حملات اخیر داعش در این شهر را می توان نمادین تصور کرد. بدین معنا که داعش با انتخاب شهر پاریس و انجام حملات تروریستی در آن خواسته است به جهانیان و به ویژه دنیای غرب قدرت و توان خود را برای حمله به بخش های مختلف اروپا نشان دهد و همچنین کل جهان اروپا را تحت تأثیر اقدام خود قرار دهد.
4-خوی حیوانی و زوزه های ترس آور داعش
برای پذیرش این پاسخ احتمالی باید این نکته را پذیرفت که رفتار و عملکرد گروه تروریستی داعش که بر مبنای شست و شوی مغزی و آموزش عقیدتی و انحرافی نیروهای خود استوار است در چارچوب فعالیت های انسانی توجیه پذیر نیست و لذا رفتار گروه تروریستی داعش رفتاری کاملاً حیوانی است. اگر حیوانی بودن رفتار داعش مورد پذیرش قرار بگیرد آنگاه می توان اینگونه پاسخ سئوال نگاشته حاضر را داد که داعش با حمله انتحاری به نقاطی در فراسو و کیلومترها دورتر از مرزهای اشغال شده خود، تلاش کرده است مانند حیواناتی که در حالت ضعف و ترس با نعره و زوزه تلاش می کنند قلمرو و نیروی خود را به رخ بکشند، عمل کند.
5-رفتار تلافی جویانه داعش به اقدامات تاکنون فرانسه
کشور فرانسه بر اساس آمار منتشر شده در رسانه ها در بین سایر کشورهای اروپایی و در جریان مبارزه با داعش بیشترین نیروی نظامی را به جنگ با این گروه تروریستی روانه کرده است. اگر این نکته مورد پذیرش قرار گیرد لذا لاجرم باید انتخاب پاریس به عنوان کانون حملات تروریستی داعش در اروپا را اقدامی تلافی جویانه توسط گروه تروریستی داعش در برابر مبارزات فرانسه بر علیه این گروه تروریستی دانست.
6-جمعیت بالای مسلمانان در فرانسه و به ویژه شهر پاریس
کشور فرانسه و به ویژه شهر پاریس به نسبت سایر کشورها و شهرهای اروپایی دارای حجم بالایی از مسلمانان در فضای سرزمینی خود می باشد. این موضوع نیز می تواند به عنوان پاسخ احتمالی سئوال مورد نظر نگاشته حاضر باشد چرا که امکان شناسایی و تعقیب مضنونان حادثه ی تروریستی در شهر پاریس و کشور فرانسه با توجه به حجم بالای مسلمانان در این کشور دشوارتر به نظر می رسد.
در پایان باید یادآوری کرد، بدون شک ایران و به ویژه مناطق مرکزی آن یکی از آمال و اهدف قطعی گروه تروریستی داعش برای حملات انتحاری و کشتار جمعی بوده است که بر اساس شنیده ها و مستندات فراوان خوشبختانه تاکنون به برکت حضور فعال و پرثمر مرزبانان غیور جمهوری اسلامی ایران و سربازان گمنام امام زمان عج تاکنون این گروه تروریستی در رسیدن به اهدف خود در ایران ناکام بوده است.
خبر ها و مقالات
اخبار شرکت
The our most popular Football
موضوع «زبانهای بومی و محلی» در کشورهای آسیایی امروز یکی از مهم ترین مسائل روز شده و با تقسیم جهان به دو قطب «تولیدکننده» و «مصرفکننده»، با سرنوشت تاریخی و شرایط زندگی اجتماعی کنونی و آینده مردم این سرزمینها رابطه مستقیم پیدا کرده است. زبان میتواند وسیله رشد و ترقی ملتی باشد و میتواند موجب رکود و واپس ماندگی و انحطاط شود. ظاهر موضوع چیزی است و عواقب و نتایج آن چیز دیگر. موضوع زبان کلاً و طبعاً به آموزشهای دانشگاهی و تعلیم و تعلم علوم جدید بستگی دارد و به آسانی نمیتوان از کنار آن گذشت.
یونسکو روز 21 فوریه ( دوم اسفند) هرسال را «روز جهانی زبان مادری» اعلام کرده است و این اقدام مبارک و فرخنده است. اما گویی مسائل مهم تر و حیاتیتری همچون فقر و گرسنگی و ظلم و واپسماندگی و جنگها و کشتارها و حملات انتحاری و بسیاری دیگر از اینگونه مسائل و موضوعات در جهان باقی نمانده است، تا روز جهانی دیگری برای آنها هم اعلام شود. جهان ما بیمار است و طبیبی از لون دیگر میطلبد.
اما «زبان مادری» و «زبان محلی» بیشک از جهات مختلف دارای ارزش تاریخی و عملی و فرهنگی خاص است و باید دور از هرگونه تعصب و بیماری سیاستزدگی، عاقلانه به «حفظ» و «تکامل» و «اعتلای» آن پرداخت. ولی از سوی دیگر، در این راه از حد «اعتدال» و «خردمداری» نباید تجاوز کرد.
باید توجه داشت که اولاً زبانهای بومی و محلی در کشورهای آسیایی هنوز زبانهایی نشدهاند که بتوانند بار بسیار سنگین علوم جدید و پیشرفتهای برقآسای علمی و فنی در زمینههای حیاتی و اجتماعی و فرهنگی امروز را بکشند و ثانیاً باید هشیار بود که تعصبات نابخردانه و غالباً غرضآمیز در این راستا به پاره پاره شدن جوامع و کشورهایی که روزگاری دارای هویت تاریخی و فرهنگی مهم و معتبر بودهاند منجر نشود و این پارهها به لقمههای سهلالهضمی برای قدرتهای سلطهگر و استعمارطلب تبدیل نشوند.
شایسته است که ما از تجربههایی که کشورهای دیگر در مواجهه با مسأله زبانهای بومی داشتهاند با خبر باشیم و از آنها استفاده کنیم. کشور هند شرایطی شبیه به شرایط ما دارد. هندوستان و پاکستان از چندین ایالت مختلف تشکیل یافتهاند که هر یک زبان محلی خاص خود را دارند؛ در پنجاب پنجابی، در سند سندی، در بنگال بنگالی، در گجرات گجراتی و ایالتهای دیگر با زبانهای محلی دیگر.
در آغاز استقلال هند، مسأله زبانهای محلی و مادری با شدت تمام مطرح شد و کسانی هم بودند که میخواستند از وضعی که پیش آمده بود برای جدا کردن بعضی از ایالتها به سود خود اقدام کنند. ولی تجربههای دوران استعمار و وجود کسانی چون جواهر لعل نهرو، ابوالکلام آزاد، ذاکر حسین و چندین شخصیت دیگر باعث شد خطر را دریابند و با سخنرانیها و نوشتهها و اقدامات دیگر از بروز فاجعه پیشگیری کنند.
اکنون در ایالتهای هند، هنوز زبانهای بومی و مادری جایگاه والای خود را دارند، به این زبانها رمان و شعر و تاریخ نوشته میشود و جراید مختلف در موضوعهای علمی و هنری و ادبی و اشعار مهم اجتماعی برای عموم منتشر میشود. ولی «زبان هندی» در هند و «زبان اردو» در پاکستان به عنوان «زبان دیوانی و دولتی» و وسیله ارتباط میان مردم ایالتهای مختلف پذیرفته شده است و وسیله ارتباط فرهنگی و میهنی مشترک همگانی است.
اما هنوز در هند زبان دانشگاهی در سطوح بالای علمی و تخصصی، زبان انگلیسی است و تا زمانی که زبانهای دیگر توانایی تعلیم و تعلم علمی و دانشگاهی را نیافتهاند، این زبان در دانشگاهها و مراکز علمی تخصصی جایگاه خود را خواهد داشت و با شدت و سرعت پیشرفتهای علمی و فنی جهانی، گویا این زبان برای سالیان دراز آینده، همین مقام و موقعیت را در فرهنگ شبه قاره خواهد داشت. و امروز بواسطه همین عامل به ظاهر «اجنبی»، دانشگاهها و مراکز علمی هند با مراکز علمی جهان ارتباط بسیار نزدیک روز به روز دارند. صاحب نظران هند نخواستند که با نقل یا ترجمه الفاظ و اصطلاحات علمی و تجاری جدید به زبان هندی، این زبان را به زبان یأجوج و مأجوج بدل کنند.
باز گردیم بر سر مطلب، روشن است که گویشهای محلی ما از سرمایههای بسیار پر ارزش تاریخی و فرهنگی و ملی ما هستند. یکی از ویژگیهای برجسته تاریخ و فرهنگ ما، همین تنوع و چندگانگی زبانها و آداب و رسوم و آرا بوده است. مانند باغی که به انواع گلها با رنگها و بوهای مختلف آراسته باشد و انواع میوهها با طعمهای گوناگون در هر گوشه آن پرورش یافته باشد. باغی که همه گلهای آن یک رنگ و یک بو باشد یا تنها یک درخت در همه جای آن روییده باشد، باغ نیست.
تاریخ فرهنگی و زبانی از مواریث زنده تاریخی ما است و باید در حفظ آن بکوشیم. باید در دانشگاههای کشور به ابعاد مختلف این تنوع از لحاظ تاریخی و جامعهشناسی و ادبی و هنری پرداخته شود، و زبانهای بومی از لحاظ مختلف مورد تحقیق و مطالعه و تدریس و تعلیم قرار گیرد. در دبستانها و دبیرستانهای هر ناحیه این زبانها تدریس شوند و ادبیات منظوم و منثور آنها در نشریات محلی و کشوری انتشار یابد. توجه به این نکات تا این حد و «فقط تا این حد» شایسته و بایسته است و میتواند پیوندهای تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی گوناگون این مردم را استوارتر و حس همبستگی و اشتراک در مزایای شهروندی را روشنتر و مطمئنتر کند. اما باید هشیار بود که تجاوز از این حد و فراتر رفتن از آنچه گفته شد، میتواند به زیانها و خسارتهای جبرانناپذیر و خدشه به وحدت و یکپارچگی ملی منجر شود.
نظام مند سازی دموکراسی به پشتوانۀ صنعت راهبردی نقش مهمی در تولید قدرت و ثبات سیاسی و اقتصادی کشورهای توسعه یافته داشته است.
نبود یا کاهش تهدید نظامی پس از جنگ جهانی دوم ، فراغت از تحریمهای اقتصادی فراگیر و مراجعه به آرا عمومی ( اگر چه نسبی) ، بر خورداری از حمایت مستقیم و غیر مستقیم نهادهای بین المللی و در راس آنها سازمان ملل و شورای امنیت ، کشورهای گروه اول (توسعه یافته) را در موقعیت برتری نسبت به سایر مناطق جهان قرار داده است به نحوی که کاهش یا افزایش حضور مردم در رویدادهای بزرگ سیاسی (مثل انتخابات ریاست جمهوری و یا نمایندگان مجلس) نقش تعیین کننده ای در تضعیف موقعیت این دسته از کشورها در جهان ندارد.
واقعیت این است که در ایران اسلامی علیرغم تحقق تهدید در حوزهای نظامی (حمله آمریکا به طبس ، تجاوز نظامی رژیم بعث عراق)
سیاسی ( صدور قطعنامه های غیر عادلانه ، تعلیق یا قطع ارتباط و کارشکنی در تعاملات بین المللی از سوی قدرتها)
اقتصادی (تحریم های ظالمانه و ...)
فرهنگی (راه اندازی بی مهابای شبکه های فارسی زبان، تولید برنامه های ضد ایرانی، ایران هراسی و ...)
به دلیل محور بودن مردم به عنوان اصلی ترین پشتوانۀ حفظ نظام در مسیر توسعه (پیشرفت) قرار گرفته و در صورت استمرار و پایداری این نقش به سرعت خود را به گروه اول یعنی کشورهای توسعه یافته خواهد رساند.
نگاهی به حوادث 37 سالۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان دهنده این واقعیت است که ایران علیرغم دسترسی به بخشی از منابع تولید قدرت یعنی صنایع راهبردی (از جمله هسته ای) ثبات و پایداری خود را مدیون رهبری شایسته و حضور مردم در همۀ صحنه ها و رویدادهای سرنوشت ساز (به ویژه انتخابات) می داند.
بنحوی که عبور از گردنه های خطرناک بدون این دو مولفۀ تولید قدرت غیر ممکن بوده و در آینده نیز غیر ممکن می نماید.
رمز تاکید بر این که حتی مخالفان نظام هم باید در انتخابات شرکت کننددر این نکته نهفته است که همه ، حتی مخالفان نظام هم از ثبات و امنیت کشور سود می برند و از بی ثباتی و نا امنی ضرر،
بنابراین محصول تصمیم گیری خوب یا بد به آحاد مردم سرایت دارد مجدداً بر این نکته تاکید دارم که اگر تا کنون خواب توسل به تهدید نظامی تا نفوذ برای براندازی نظام از سوی دشمنان تعبیر نشده است علت العلل آن درک درست مردم برای حضور در رویدادهای سرنوشت ساز بوده است.
فلسفۀ ضرورت استمرار این حضوررا باید در مبانی جستجو کرد زیرا تغییر گفتمان و یا رویکرد ظاهری دشمن (پس از بر جام) به معنی قبول واقعی ، عینی و عملی نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی آنان نیست لذا در صورت دسترسی کامل به یک کشور توسعه یافته (پیشرفت) تک تک رای مردم در انتخابات سرنوشت ساز پشتوانه اصلی حفظ و استمرار آن خواهد بود.
اکنون 2 رویداد بزرگ سیاسی در انتظار هنرنمایی مردم است ، مردمی که با داشتن همۀ اختلاف سلیقه ها ( و حتی تفاوت در دین و مذهب ) در سخت ترین شرایط ، یاوری مطمئن برای کشور عزیزمان بوده اند.
1- راهپیمایی 22 بهمن
2- انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری
یادمان باشد حضور امواج جمعیت دلباختۀ استقلال کشور در این دو رویداد بزرگ علاوه بر فوائدی که بر شمرده شد پاسخ تحقیر کننده ای است برای آن دسته از حکومت های غیر مردمی که تاج و تخت پادشاهی خود را ابدی انگاشته و برای ایران بزرگ شاخ و شانه می کشند پر واضح است تصمیم گیری در این دو رویداد بزرگ مثل همیشه باید مبتنی بر یک راهبرد سه وجهی باشد.
1- وحدت در گفتمان :
گفتمان انقلاب اسلامی منحصر به شخص ، گروه یا حزب خاصی نیست اکثریت مردم تا کنون این گفتمان را پذیرفته و به الزامات آن پایبند بوده اند.
2- تعامل نزدیک و صادقانۀ یاران انقلاب از یک طرف و با نسل دوم از طرف دیگر است شاخصۀ این وجه نیز جذب حداکثری ودفع حداقلی است.
مرزبندی های جناحی ، حزبی ، سیاسی و صنفی نباید به تضعیف این وجه منجر شود.
3- وحدت در اجرا:
همه به ویژه آنها که خود را لایق حضور در میدان خدمتگزاری می دانند باید با رعایت معیارهای اخلاق اسلامی اثبات خود را در سر لوحه قرار داده و از نفی دیگران بپرهیزند عملکرد مجموعۀ کارگزاران نظام اسلامی ، کاندیداها ، احزاب و گروه ها بدون شک در افزایش وکاهش اتخاذ تصمیم در دو رویداد مهم موثر است . هر گونه اقدام امیدوار کننده و وحدت آفرین از سوی گروه های پیش گفته اشتیاق مردم را برای حضور در این دو عرصه افزایش داده و اقدام نابخردانه آنها ممکن است موجب دلسردی بخشی از جامعه برای حضور پر شور در این دو رویدار شود. در این صورت آنها باید نزد خدا و وجدان خود پاسخگو باشند.
هنرمندان هر ملت، سخنگويان فرهنگ و بينش اجتماعي آن ملت هستند. جايگاه اصحاب هنر نزد ملت خويش، جايگاه فرهيختگاني است كه با هنر خود، ديگران را از عمق تمدن و فرهنگ مردم و ميهنشان آگاه مي سازند.
به همين دليل هم در عرصه هاي حساس تاريخي هر كشوري، مانند دوران جنگ و دفاع، نقشي كه هنرمندان در تهييج ملي و جلب توجه ساير كشورها بر حقانيت خويش بر عهده دارند ، به تحقيق، كمتر از اهميت نقش نيروهاي رزمي و توان نظامي نيست؛ که همزمان مقدمه و مکمل آنست.
نيز از همين روي است كه ديگران و بويژه دشمنان، انگیزه خاصي به از بين بردن، تخريب و يا بي اثر كردن هنرمندان ملتهاي مقابل خود دارند!
درست مانند طراحي براي يك عمليات نظامي جهت قتل، دستگيري و اسارت فرماندهان و چهره هاي اثرگذار نظامي، هنرمندان شاخص نيز در عرصه جنگ نرم، اهداف ويژه عمليات تخريبي، گروگانگيري و يا ترور دشمنان محسوب مي شوند؛ اما تفاوت كار و پيچيدگي مساله از آنجا آغاز مي شود كه در عمليات عليه اهل هنر، نوع سلاح بكار رفته متفاوت بوده و شيوه عمليات ، بگونه اي ديگر است.
اگر در عمليات نظامي و ترور، بتوان هدف مورد نظر دشمن را با افزايش تدابير امنيتي - نظامي، از دسترس دشمن دور كرد، در عمليات عليه اصحاب هنر چگونه بايد عمل نمود؟
اينجاست كه بصيرت مورد تاكيد بزرگان نظام ، به كار مي آيد.
هنرمندان، بعنوان چهره هايي مردمي و مردم دوست، پيوسته علاقه مند به جلب نظر مخاطبان خود كه سرمايه هاي اصلي آنها حساب مي شوند، مي باشند و بدخواهان و دشمنان درست ازهمین دریچه وارد می شوند.
بي پرده سخن مي گويم، اگر شبكه معلوم الحال "من و تو" برای دعوت و انجام مصاحبه با هنرمند فاخر، ملی، وطنی ومحبوبی مانند سالار عقیلی برنامه ریزی می کند، اين اتفاق را تنها و تنها بايد در چارچوب عمليات نرم جهت اسارت و ترور فرهنگي اين هنرمند و ويران كردن پايگاه مردمي اش در داخل كشور ارزيابي كرد.
سالار عقيلي، با كارنامه اي درخشان در بيان زيبا و آهنگين عاشقانه هاي ملي ، كسي نيست كه با وعده و وعيد بتوان او را از وطن دوستی و هویت اصیلش جدا كرد؛ چه اينكه ترانه " وطنم اي شكوه پا برجا" ، زمزمه تار و پود هر ايراني راستين، از حنجره اين هنرمند مردمی سرچشمه گرفته است.
پس بی جهت نیست که دشمنان فرهنگی قصد اسارت و به گروگان گرفتن او می کنند و با ترغیب وی به انجام مصاحبه ، بدنبال اخذ مطالبی از او بر می آیند که صف او را از صف طرفدارانی که عاشقانه دوستش دارند جدا سازند و در پناه خویش گیرند؛ ترفندی که با هشیاری او اندک محصولی نداشت.
اينجاست كه من و تو، بايد بصيرتهايمان را در حمايت و حفاظت از سرمايه هاي فرهنگي ميهنمان بكار بنديم و چهره هاي ارزشمندمان را تسليم گروگانگيري بدخواهان نكنيم.
سالار عقيلي را حتي اگر در تشخيص تصمیم خود براي گفتگويش، دقت لازم را نداشته با تخريبهاي ناصواب، تسليم دستان جبهه فرهنگی دشمن نكنيم تا كماكان نغمه" وطنم" طنين انداز آسمان ميهنمان باشد.
به سالارها بايد كمك كنيم تا براي مردمشان و آنهايي كه دوستشان دارند بمانند، و از آزردنشان دوري كنيم كه آزردن آنها و نقدهاي تيز و كوبنده تنها و تنها به دشمنان اين فرصت را مي دهد تا آنها را از ما بدزدند و اسیرشان سازند.