خبر ها و مقالات
اخبار شرکت
The our most popular Football
يكي از مهمترين بازتاب هاي اجرايي شدن برجام، اذعان به تقويت مولفه هاي قدرت جمهوري اسلامي ايران در سطح جهاني و منطقه اي مي باشد. به تكاپو افتادن برخي بازيگران منطقه اي جهت سنگ اندازي در روند اجرايي شدن برجام، خود گواه روشني از اين امر مي باشد. شايد مهمترين مولفه احياء قدرت جمهوري اسلامي ايران پس از برجام، توانايي تعيين دستور كار و جريان سازي فكري، فرهنگي، سياسي براي حل بحران هاي منطقه غرب آسيا باشد. دستور كاري كه قاعدتا در محيط پر تنش منطقه اي بايستي با در نظر گرفتن ملاحظات مختلفي اعمال شود؛ كه بهترين مولفه هاي آن را مي توان در راهبرد "بازيگري خردمندانه و مسئولانه جمهوري اسلامي ايران" در منطقه غرب آسيا، خلاصه نمود. اين بازيگري خردمندانه و مسئولانه در سه حوزه درك الزامات و بايسته هاي بازيگري موثر، اِعمال شيوه هاي كارآمد و شناخت ابزارهاي مشروع متجلي مي شود.
الزامات و بايسته هاي بازيگري موثر
شناخت الزامات و بايسته هاي موثر بازيگري منطقه اي، نقش بسزايي در كاهش هزينه هاي تصميم گيري در حوزه سياست خارجي دارد. يكي از اين واقعيت ها، نگاه عاقلانه به قدرت، به معناي ملاحظه توانايي ها با نظر داشت محدوديت ها مي باشد. برداشت و محاسبه نادرست قدرت هاي نوظهور از اين محدوديت ها و توانايي ها، تنها منجر به هرز رفتن انرژي و توان آن كشور شده و به افزايش سوء ظن رقبا و تشديد تنش ها منجر مي شود. ايران هم به عنوان قدرت در حال رشد منطقه اي، بايد با نگاه عاقلانه به قدرت، بر اين محدوديت ها و توانايي ها اشراف داشته تا بتواند با مديريت توقعات از دستگاه سياست خارجي در داخل، با بهترين پاسخ در موقع مناسب جايگاه منطقه اي خود را ارتقا بخشد. مورد بعدي، حفظ اجماع نسبي است كه هم اكنون در داخل بر سر دستور كار سياست خارجي ايجاد شده است. اين اجماع و يك دستي باعث مي شود تا همسايگان منطقه اي با يك صداي واحد از ايران مواجه شده و بتوانند تصميم گيري منطقي در برابر ايران داشته باشند.
ضرورت ديگر، درك درست از تحولات و پويش هاي جديد منطقه اي و جهاني و شناخت نقاط خلاء قدرت بين قدرت هاي فرامنطقه اي، جهت بازيگري مي باشد. جمهوري اسلامي ايران، با تكيه بر اصول برآمده از انقلاب اسلامي، مي تواند با حفظ استقلال در تصميم گيري، نقاط مشترك منفعتي با بازيگران بزرگ را پيدا نموده و در چارچوب همكاري در عين رقابت، به مديريت رفتارهاي آنها نيز بپردازد. در اين خصوص، با توجه به حضور زيانبار اين قدرت ها در منطقه، راهبرد كلي حذف تدريجي آنها از منطقه غرب آسيا، بسيار مثمر ثمر خواهد بود.
اِعمال روش ها و شيوه هاي كارآمد
شناخت و تسلط بر فنون و شيوه هاي موثر تاثير گذاري، نيز نقش مهمي در افزايش برد و دامنه قدرت منطقه اي جمهوري اسلامي ايران، ايفا مي كند. يكي از اين شيوه هاي كارآمد، اجماع سازي منطقه اي بر سر دستور كار سياست خارجي مي باشد. جمهوري اسلامي ايران، با پشتوانه تاريخي و فرهنگي خود مي تواند به روندهاي منطقه اي سمت و سوي مطلوب بخشيده و با استفاده بهينه از ابزار ديپماسي، و بر مبناي اقناع بازيگران منطقه اي، به اجماع سازي منافع و اهداف خود بپردازد. توجه به منويات ساير بازيگران و ملاحظه منافع متصور آنها، تضمين كننده ثبات و استمرار اجماع شكل گرفته خواهد بود. در صورت وقوع چنين امري، قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران به واسطه همراهي كم هزينه سايرين، افزايش خواهد يافت و بازيگر سركش منطقه نيز در انزوا قرار خواهد گرفت.
راهكار مفيد ديگر، استفاده از ديپلماسي عمومي به عنوان مبنايي براي ارتباط گيري با بطن جوامع عربي مي باشد. در طول چند دهه گذشته و عليرغم سياست هاي اعلامي فراوان، كمتر ارتباط وثيقي با مردمان و ملت هاي منطقه صورت گرفته است. اين ارتباطات اندك نيز با طبقات خاصي و جريان هاي مشخص بوده و تعامل مستمري بين جوامع عربي با جامعه ايراني اتفاق نيفتاده است. شايد مهمترين علت اين امر، تفاوت هاي زباني به عنوان اولين حلقه ارتباطي باشد؛ با اين حال براي افزايش مقبوليت قدرت منطقه اي ايران و ترميم چهره اي كه آمارهاي منطقه اي، شواهد مثبتي از آن نشان نمي دهند، شايسته است سرمايه گذاري قابل ملاحظه اي در اين امر، صورت پذيرد.
از راهكارهاي ديگري كه به ايجاد اطمينان از قدرت منطقه اي ايران در بين همسايگان منجر مي شود، به حضور و نقش موثر ايران در تسهيم عادلانه قدرت سياسي در منطقه بر مي گردد. به هر طريق، بخشي از بحران فعلي، ناشي از خلاء قدرت در دوران گذار و عدم اطمينان برخي طوايف از آينده نامحتمل خود مي باشد. بدين جهت آنها دست به سلاح برده تا بتوانند اين چنين، بهره اي از تقسيم قدرت آينده را به خود اختصاص دهند. جمهوري اسلامي ايران در اين بين، با بازيگري مسئولانه مي تواند به عنوان ملجاء و پناهگاه وثيقي براي طوايف منطقه اي عمل كرده، و آينده روشن و قابل اطميناني براي آنها ترسيم كند.
شناخت ابزارهاي مشروع
درك درست ابزارهاي مشروع در اِعمال سياست خارجي از اهميت زيادي برخوردار است. گاهي اوقات، داشتن اهداف آرمان گرايانه و مشروع به خاطر استفاده ناصحيح از ابزارها، به راهي غير مطلوب ختم مي شود. مهمترين ابزار مشروع در صحنه بين الملل، جهت پيگيري مسالمت آميز اهداف سياست خارجي، روند ديپلماسي و مذاكره مي باشد. تجربه دوازده ساله جمهوري اسلامي ايران نيز مويد اين مطلب است كه پافشاري ايران بر مذاكره، به عنوان تنها گزينه حل معضل پرونده هسته اي، قرين موفقيت بوده و حال از همين گفتمان بايد در تعامل با همسايگان و پيشبرد دستور كار منطقه اي، بهره برد.
با ملاحظه اين سه رويكرد، اميد مي رود ديگر بازيگران منطقه اي نيز واقعيت قدرت رو به رشد جمهوري اسلامي ايران را ساده تر پذيرفته، و به جاي بحران سازي و سياست هاي ايذايي به رويكرد تعامل مثبت روي آورند. در صورت تحقق چنين سناريويي، ثبات كه لازمه اصلي هرگونه پيشرفت در منطقه است، استقرار يافته، و شاهد آينده روشن تري خواهيم بود.
نکته یکم
از آنجا که پیدا کردن جای پارک درشهری مثل تهران سعادت می خواهد و کار هر کسی نیست و علاوه برآن ترافیک هم وقت کش و حوصله سر بر است بهترین راه سفر از زیرزمین با قطار است که تقریبا با سرعت و سهولت مرا به مصلّای بزرگ تهران رسانید و از آنجا هم وسیله حمل و نقل رایگان ما را به درب ورودی نمایشگاه رسانید.
نکته دوم
با این که روز شنبه شانزدهم، افتتاحیه نمایشگاه بود اما رئیس جمهور برای سخنرانی در روز یکشنبه ـ همان روزی که ما هم در نمایشگاه بودیم - آمده بودند و به همین جهت بازدید کنندگان تا ساعت ۱۱ باید صبر می کردند و سپس وارد نمایشگاه می شدند. از این فرصت تحمیلی هرکسی خود را به گونه ای سرگرم می کرد و وقت گذرانی می کرد. از مناظره های چند نفره کوچک ـ که ما را به یاد بحث های سیاسی پس از پیروزی انقلاب می انداخت ـ تا خرید و فروش از غرفه های ناهمگون با نمایشگاه مطبوعات، مثل: غرفه فروش "نان برنجی های سوغات کرمانشاه" و "ادویه جات وگیاهان دارویی ۱۰۰%خالص در حضور مشتری" ، "سوهان داغ داغ"یکی از سوهان پزی های قم، که البته می توان ارتباط آن ها را در بنرها و بروشورهای تبلیغاتی چاپ شده با مطبوعات پذیرفت چون هرچه باشد آن ها هم به طبع(چاپ)رسیده اند و می توانند مصداق مطبوعات باشند. مثلا در بروشور غرفه ادویه فروشی از خواص زرد چوبه با وصف"ضد سرطان بودن" و "تصفیه کننده کبد و التیام بخش زخم ها"نام برده بودند. البته دو سه غرفه هم که با گونی های پلاستیکی آبی و خاکی رنگ که نیمه باز بودند و به طور ناهمگون و غیر زیبا در مسیر ورودی نمایشگاه خودی نشان می دادند را نباید نادیده گرفت.ارتباط این غرفه های ناموزون ما را به یاد ضرب المثل "بند تمبانی " می اندازد. شاید پس از مشاهده و خواندن مطالب تند و تیز و فلفلی مطبوعات به خوردن سوهان و نان برنجی نیاز باشد.
نکته سوم
عکسی با گوشی همراهم از بنر تبلیغی نمایشگاه گرفتم که به لحاظ هنری بسیار زیبا بود. با درشت ترین خط مطبوعاتی در بالای بنر نوشته شده بود: " بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات " و با خطی ریزتر از آن
"با حضور موسسات مطبوعاتی، نشریات، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری"
(۱۶الی ۲۲آبان ماه ۱۳۹۴)مصلّای بزرگ تهران
و درمقابل آن به زبان انگلیسی نوشته شده بود:
۷-۱۳ NOV.۲۰۱۵
Tehran Grand Musalla
The ۲۱st press Exihibition
هفت عکس، شامل یک خانواده خندان ایرانی (پدربزرگ و مادر بزرگ، یک زوج و سه فرزند) با چینش جذاب خود زیبایی بنر را دوچندان کرده بود. عباراتی را هم از قول آقای رئیس جمهور(دکتر حسن روحانی)ن وشته بود که تیتر درشت آن چنین بود: "ملت ایران خود را برای جهش و حماسه اقتصادی آماده کند."
هرچند این نمایشگاه بین المللی نیست اما نوشته انگلیسی آن برای بازدید کننده احتمالی خارجی شگفت آور خواهد بود که چرا نمایشگاه را در نماز خانه بزرگ تهران برگزار کرده اند؟! اما تعجب ندارد چون ما سال هاست که نماز جمعه را هم در دانشگاه می خوانیم و این نشان دهنده نبوغ ایرانی است که هرکاری را در هرکجا می تواند انجام دهد.
نکته چهارم
همینطور که از جاهای دیدنی دیگر عکس می گرفتم جوان مودبی پیش من آمد و آهسته در گوش من گفت : از این قسمت عکس نگیرید چون ماشین ما در اینجاست. من تازه متوجه شدم که ایشان از ماموران امنیتی است و از ایشان پرسیدم : این ماشین مشکی مال شماست؟گفت : بله. من هم به ایشان گفتم.چشم ، عکس نمی گیرم.
نکته پنجم
بنر دیگری جلب توجه می کرد. عکس اناری بود که با روزنامه پیچیده شده بود و در یک قسمت آن برشی ایجاد شده بود و بیست و یک دانه قرمز و خوش رنگ از آن بیرون ریخته بود. در بالای عکس انار در دو ردیف نوشته بود:
نقد منصفانه
پاسخ مسئولانه
چندی پیش در همین مکان مقدس نمایشگاه انار برگزار شده بود. ابتدا به یاد شعر کودکانه "صد دانه یاقوت ..." افتادم و آفریننده این یاقوت های زیبا را تسبیح گفتم و شعر سهراب را با دانه های دل مردم به یاد آوردم:
...من اناری را می کنم دانه
و به دل می گویم،
خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود...
هنوز در فکر جمله بالای بنر هستم : "نقد منصفانه" و حافظ در حافظه ام زمزمه می کند:
نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
مصلحت دید من آن است که یاران هم کار بگذارند و خم طرّه یاری گیرند.
نکته ششم
بنری روی زمین از افتخار صاحب ماهنامه ای سخن می گفت که در چهاردهمین نمایشگاه مطبوعات در آبان هشتاد و شش ، برتر شناخته شده است. کنار آن بنر چند جلد کتاب برای فروش و دو عکس بزرگ و یک پرچم که نام لااله الّا الله روی آن نوشته شده بود. ای کاش می توانستم به او بگویم که قران فرموده است :"سبّح اسم ربک الاعلی" و نباید نام خدا را در روی زمین ملعبه تجارت کرد.
نکته هفتم
معماری دیوار مصلّا با نقش و نگارهای فیروزه ای و آیات سفید سوره فجر و اشکال هندسی معنا دار آن چشم مرا در پای خودش میخکوب کرد و جان مرا در مخزن الاسرار نظامی در وصف پیامبر گرامی اسلام با این اشعار نظامی پیوند زد:
تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست
حلقه حا را کالف اقلیم داد طوق ز دال و کمر از میم داد
لاجرم از حلقه آن میم و دال یافت از او دولت خط و کمال
بود در این گنبد فیروزه خشت تازه ترنجی ز سرای بهشت
نکته هشتم
در بازشد و با نگاه به روبرو همه وارد نمایشگاه شدند تا به غرفه های متعدد سرکی بکشند اما از بالای سر وزیبایی های گچبری و معرق کاری آن غافل.ای کاش روزی زیبایی های این معماری اسلامی را در مکان خودش به نمایش بگذارند.
نکته نهم
چند روزنامه و نشریه از جمله روزنامه "کیهان" در نمایشگاه غایب بود و آن را تحریم کرده بودند و البته از نظر بعضی ها این غیبت و تحریم شیرینی بود.
نکته دهم
"سلامتی ثروت است، آرامش فکر خوشبختی است، دانش یوگا راه را به شما نشان می دهد." این عبارت ها بر سر در غرفه ماهنامه دانش یوگا نقش بسته بود.
نکته یازدهم
شعار هفته نامه "یاران امروز" که مجله ای عمومی و خانوادگی است، قابل توجه است:
(صداقت و مردمی بودن)
راستگویی که کالای نجات بخشی است و اگر به همراه کسی باشد حتما مردمی هم هست. بنای مقدس خانواده هم با راستگویی دوام خواهد داشت.
نکته دوازدهم
غرفه " خبرگزاری دفاع مقدس" ما را به یاد دلاوری های شهیدان خدایی می اندازد. به قول مولانا جلال الدین " سبک روحان عاشقی که از مرغان هوایی هم پرنده تر بودند و توانستند در زندان را بشکنند و وام داران را رهایی بخشند.آنان که از جان و جا رهیدند و نوای بی نوایی شدند."
نکته سیزدهم
به سرعت از کنار "ماهنامه تخصصی خودرو"گذشتم و از غرفه"انرژی مثبت"خود را به "رسانه برای محیط زیست"رساندم. در کنار حوضچه مصنوعی آن ، آب را دیدم که در همسایگی چند درخت و گل و گیاه خانه امنی برای حیوانات سنگی شده بود.گرم شدن سه دهه پی در پی کره زمین وبحران های محیط زیست و آلاینده های آن مرا به یاد شاعری انداخت که گفته بود:
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت
اما فکرش را هم نمی کرد که انسان های متمدن قرن بیست و یکم عزم خود را جزم کرده اند تا محیط زیست را نابود کنند و دیگر کوه و جنگلی باقی نگذاشته اند. اما چاره کار این است که افلاطون گفت:
"بزرگترین توشه برای سفر به سالخوردگی ، آموزش است."
نکته چهاردهم
دو شماره از"روزنامه تحلیلی سینما" را از غرفه آن ها هدیه گرفتم. تیتر درشت نسخه چهارشنبه هشتم مهرماه جاری این بود:
ایوبی: نگران نباشید، رستاخیز اکران می شود.
داستان سینمای ایران هم حکایت عجیبی شده است.گاهی شخص مهمی در یک شهرستان از پیروزی خود در بستن تنها سینمای آن شهر خبر می دهد و بر این کار خویش مفتخر می شود و گاهی هم به خاطر یکی دو فیلمی که هرچند سال یک بار خوب ساخته می شود عده ای سینما را با تهدید به تعطیلی می کشانند. اغلب هم که سالن های سیصد نفری سینما برای سه چهار نفر به نمایش در می آیند. غافل از این که یک فیلم خوب مثل یک یک کتاب خوب است و سینما رسانه ای بسیار تاثیر گذار بوده و می تواند بیش از صدها سخنرانی روی مخاطب خویش تاثیر بگذارد.
نکته پانزدهم
بر بالهای "ماهنامه هما" نشستم و به تماشای جاذبه های گردشگری ایران رفتم. عکس روی جلد آن "آبشار زیبای پلنگ دره"بود که آقای پرویز شجاعی پارسا آن را گرفته بود. به شهر دیرینه خرم و آباد سفر کردم و قلعه فلک الافلاک با موزه زیبایش مرا به اعماق تاریخ پرحماسه لرستان برد. از آن جا بر بال هما به موزه لوور پاریس فرود آمدم و "تاریخ ایران را در موزه لوور "مشاهده کردم. سرستون های تخت جمشید و دیوارهای آن و چندین زیبایی دیگر از تمدن های کهن ایران. چشمهایم را گشودم و خود را در غرفه ساکت "موسیقی ما" یافتم.
نکته شانزدهم
پس از سلام به آقای خسرو خسرو پرویز و همکار ایشان، با آن ها خوش و بشی کردم و سر شوخی را باز کردم و شعر حافظ را برایشان خواندم: هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست کجا روم به تجارت بدین کساد متاع
از من استقبال کردند و با یک لیوان آب میوه صنتعی پذیرایی نمودند. از صمیمیت و صفای جوانی آن ها به وجد آمدم و شعر مولانا را در باره موسیقی برایشان زمزمه کردم:
بانگ آواهای حق است این که خلق می نوازندش به تنبور و به حلق
و شعر دیگری که سرنا و دهل را این گونه وصف می کند:
ناله سرنا و آواز دهل چیزکی ماند به آن ناقور کل
آقای خسرو پرویز از موفقیت سایت "موسیقی ما" در برگزاری نخستین جشن سالانه موسیقی در سال ۱۳۹۲برای تکریم و تجلیل از بزرگان موسیقی ایران سخن گفت. استادانی چون "عبدالوهاب شهیدی"، "کیخسرو پورناظری" و "شهرام ناظری"و هنرمندان جوانی چون همایون شجریان که به غنای موسیقی ما مدد می رسانند. حافظ ناظری را هم نباید نادیده گرفت که با سمفونی مولانا موفق به اخذ جایزه بزرگی در خارج از ایران شد. خسرو با مهربانی سی دی برگزاری آن مراسم را به من هدیه داد.
نکته هفدهم
چشمم به موزه مطبوعات افتاد و بی اختیار به سویش رفتم. از نخستین روزنامه ایران در سال ۱۲۶۷هجری قمری با نام "روزنامچه اخبار دارالخلافه طهران" عکس گرفتم بالای صفحه آن نوشته بود:
یا اسدالله الغالب
وزیر آن جمله شیری که چهره آدمی داشت و شمشیری بر دست و در میان دو درخت که قرینه هم بودند در جنگل استوار ایستاده بود. در موزه به تاریخ مطبوعات ایران در دوره قاجار به مدت ۸۹سال، دوره پهلوی ۵۳سال و دوره جمهوری اسلامی ۳۵سال اشارتی بود که جمع آن نشانگر۱۷۷سال سابقه مطبوعات ایران است. از حوادث برجسته مطبوعات در سال ۱۳۲۵هجری قمری می توان به کتک خوردن مدیر روزنامه خیرالکلام با چوب، توقیف روزنامه مساوات و روزنامه حبل المتین اشاره کرد و همچنین از محاکمه میرزا جهانگیر خان شیرازی مدیر روزنامه صور اسرافیل به همراه توقیف روزنامه اش سخن گفت.
تک شماره "مجله علمی، ادبی، اخلاقی، فنی، اقتصادی" فرهنگ با قیمت دو قران در اردیبهشت ماه ۱۳۰۷شمس بر دیوار موزه مطبوعات جلب توجه می کرد.متن نخستین قانون مطبوعات که در سال ۱۳۲۶هجری قمری به تصویب رسیده بود در کنار "شورای بلدی"، "کشکول"، "کاوه"، " فلاحت مظفری" و تصویر نخستین فارغ التحصیلان روزنامه نگاری ایران در سال ۱۳۳۶شمسی توجه هربیننده ای را به خود جلب می کردند.سند نخستین سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران در سال ۱۳۴۱شمسی برایم جاذبه داشت و فرمان سانسور مطبوعات توسط ناصرالدین شاه در سال ۱۲۸۷هجری قمری نشانگرهراس آن ها از منطق و قلم بود.
نخستین نشریه ای که نام "زن" را به همراه تصویری بزرگ از یک زن درج نمود در سال۱۲۹۸هجری قمری به زیور طبع آراسته شده بود و بر سینه دیوار موزه به چشم می خورد. روزنامه هایی هم که "خبر پایان جنگ جهانی دوم"، "کودتای ۱۲۹۹ونقش بیگانگان"، "استبداد صغیر"، "تحریم تنباکو"، "متن فرمان مشروطیت" و "فتح تهران توسط مشروطه خواهان"را درج نموده بودندزینت بخش حافظه تاریخی کشور ما بودند. دو کارمند این موزه با مهربانی و گشاده رویی برای بازدید کنندگان توضیح می دادند.
نکته هجدهم
موسسه فرهنگی "دنیای تغذیه و سلامت"با شش عنوان مجله رنگی و متنوع مرا به درون غرفه اش دعوت نمود. یکی از دوستان قدیمی و صمیمی من که در آنجا بود پس از معارفه من با کارکنان و پذیرایی دوستانه، چند جلد از تولیدات مطبعی خود را هدیه دادند."دنیای سلامت" آن ها در شماره ۱۱۹ خود به "سلامت معنوی"تاکید کرده بود. مجله آشپزی آنها انواع کوکو و کتلت را آموزش می داد و مجله "دنیای زنان" که عکس یک خانم هنرپیشه مشهور را با چادر نماز و قران باز در دستش به هنرمندی چاپ کرده بود در کنار "دنیای تغذیه" و "دنیای کودک"مرا به حاصل کوشش فیلسوفان تعلیم و تربیت در تربیت شهروند خوب متوجه نمود که آن ها برای تربیت شهروند خوب معتقدند که باید در سه عرصه وجودی فرزندانمان تلاش کنیم:
۱.نظم فکری آن ها که منجر به آموزش علوم و فنون نظری و عملی می شود.
۲.نظم روحی آن ها که منجر به پرورش بعد معنویت و اخلاق و ایمان آن ها می شود.
۳.نظم بدنی که منجر به تغذیه و سلامت و تربیت بدن آن ها می گردد.
پس از پذیرایی صمیمانه آن ها روانه غرفه " عصر کیمیاگری"شدم.
نکته نوزدهم
روی جلد مجله "عصر کیمیاگری"شماره ۴۱عکسی بود که خانم مونا رمضانی از ساختمان مرکزی "استات اویل نروژ"گرفته بود. عکسی زیبا و هنرمندانه. روی جلد آن با خط درشت نوشته شده بود:
شیخ نشین اسکاندیناوی
این جمله برایم متناقض نما و پارادوکسیکال بود. اما پس از این که یک نسخه از آن را به من هدیه دادند و سرمقاله آن را خواندم برایم رفع تناقض شد به ویژه که آقای حمیدرضا شکوهی با قلم توانایش تبیین کرده بود که نروژ همزمان با ایران و با گران شدن نفت و رسیدن آن به بشکه ای ۱۴۰دلار توانسته بود که درآمد حاصل از نفت را در سرمایه گذاری زیر ساخت های رفاهی و اجتماعی سرمایه گذاری کند و در یک فضای شفاف کشورش را توسعه بدهد اما ما نتوانستیم از این فرصت مغتنم بهره بگیریم. از آنجا به غرفه روزنامه مردم سالاری رفتم.
نکته بیستم
مردم سالاری ترجمه نارسایی است از دموکراسی. اما روزنامه مردم سالاری که در شماره شانزدهم خود اظهارات نخست وزیر جدید کانادا را نقل نموده است از قول او بیان کرده که "کشور کانادا خواهان از سرگیری روابط خود با ایران "است. رابطه ای که یک جانبه از طرف آن ها قطع شده بود.یک نسخه روزنامه را از خبرنگار با ادب روزنامه مردم سالاری گرفتم و با نمایشگاه وداع کردم.
نکته بیست و یکم
در ایستگاه مترو یک مرد جوان گردشگر را دیدم که به نظر می آمد اروپایی باشد. یک کوله پشتی بزرگ و قمقمه آب در پشتش و یک کوله هم در جلویش او را به سیر و سفر ساده همراهی می کردند. لباس ساده او نیز نشان می داد که بی تکلّف سفر می کند. وارد قطار که شدیم بدون این که بنشیند چند صفحه کپی از کوله اش درآورد و مشغول مطالعه شد. دلم می خواست که تعداد این گردشگران در کشور ما زیاد شود تا ایجاد اشتغال کنند. چند نفری که به نگاه می کردند نگاهشان احترام آمیز بود.
به یاد سخنان ارزشمند سعدی در این باب افتادم:
بزرگان مسافر به جان پرورند که نام نکویی به عالم برند
غریب آشنا باش و سیّاح دوست که سیّاح جلّاب نام نکوست
به نظرم آمد که مطبوعات هم مانند مسافران هستند که مهمان ما می باشند.آن چنان که حضرت ختمی مرتبت فرمود: «مهمان را گرامی دار اگرچه کافر باشد» (اکرموالضیف ولو کان کافرا)
نیکلاس کار را در ایران بیشتر با کتاب «کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟» میشناسیم، که زمستان سال 1393 منتشر شد. این روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی که در بیشتر آثارش به رابطه انسان و فنآوری و آینده این رابطه میپردازد، چندی قبل به بررسی تأثیر رسانههای اجتماعی بر انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا پرداخت. «چگونه رسانههای اجتماعی سیاست را ویران میکنند» عنوان مقاله او است که در مجله «پلتیکو» منتشر شد. در ادامه خلاصهای از آن ارائه میشود:
گفتمان سیاسیمان در حال آب رفتن است تا به اندازه صفحات تلفنهای هوشمندمان شود. برای نمونه، اوباما سفرش به آلاسکا و موضوع مهم شرکت در نشستی با موضوع تغییرات آب و هوایی و محیط زیست، را با انتشار تصویر و متن کوتاهی در اینستاگرام اعلام و به سرعت هزاران «لایک» دریافت کرد.
اوباما از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 که «انتخابات فیسبوک» نامیده شد، در استفاده از رسانههای اجتماعی برای ایجاد ارتباط با مردم پیشتاز بوده است. اما در عرصۀ رقابتهای این دور، نامزدها چیزی ندارد؛ تد کروز در «پریسکوپ» به صورت زنده ظاهر میشود؛ مارکو روبیو در «اسنپچت» فعال است؛ هیلاری کلینتون و جب بوش در توییتر مشاجره دارند؛ رند پل و لیندسی گراهام دستپاچه برای یوتیوب ویدئو تولید میکنند. حتی برنی سندرزِ پیر و بداخلاق نزدیک به دو میلیون لایک در فیسبوک جذب کرده که باعث شد نیویورک تایمز او را «سلطان رسانههای اجتماعی» بنامد؛ و بعد نوبت به دونالد ترامپ میرسد، اگر ساندرز «سلطان» است، ترامپ «خدا»ست. او نخستین نامزدی است که الگوریتم اخبار گوگل را بهینه کرد. ترامپ در یک توییت معمولی هما عابدین -دستیار کلینتون- را «ریسک امنیتی بزرگی» توصیف و چهار میلیون دنبالکننده پیدا کرد. آنچه ترامپ درک کرده این است که بهترین راه تسلط بر گفتمان آنلاین «آگاه ساختن» نیست، بلکه «تحریک و برانگیختن» است.
تابش ترامپ احتمالاً کمفروغ میشود – فتیله افراد سرشناس آنلاین زود میسوزد – اما توان ترامپ برای کنترل برنامهها در تابستانی که گذشته، نکات زیادی دربارۀ پویایی متغییر رقابتهای سیاسی بیان میکند. اگر رسانههای سنتی چاپی، رادیو و تلویزیون از نامزدها میخواست «نام» باشند – چهرههای باثبات و منسجم – رسانههای اجتماعی نامزدها را وادار میکنند بدل به «فعل» – درگیر فعالیت – شوند. اقتدار و احترام در رسانههای اجتماعی انباشت نمیشود؛ آنها باید در هر لحظه از نو بازسازی شوند.
در صد سال قبل، دو مرتبه دیگر هم یک رسانه جدید انتخابات را دگرگون کرد. در دهه 1920م. رادیو با تقلیل نامزدها به صداهایشان، آنها را رها ساخت و کمپینهای ملی را به وجود آورد. از طریق رادیو سیاستمداران با خانوادهها در خانههایشان سخن گفتند. در دهۀ 1960م. هم تلویزیون به نامزدها بدنهایشان را پس داد؛ چراکه بر صدا، دندانهای خوب و حالتهای سهل و روان نامزدها تأکید میکرد. در حالیکه مرز میان سیاستمداران و افراد مشهور و ستارهها محور میشد، تصویر جای همه چیز را گرفت. جانافکندی نخستین نامزد موفق ریاست جمهوری در عصر تلویزیون بود، اما این رونالد ریگان و بیل کلینتون بودند که این فرم را تکمیل کردند.
امروز، که مردم به تلفنهای هوشمند به چشم ابزار خبری و سرگرمی مینگرند، به نظر میرسد در آستانۀ سومین تحول فنّآورانه در انتخابات مدرن هستیم. رسانههای اجتماعی مبارزات انتخاباتی را تغییر داده است. این دگرگونی با تحول لحن و محتوای سخن سیاسی، مسیر ارتباط سیاستمداران و رأیدهندگان را تغییر میدهد. البته ماجرا بیش از این حرفها است. این جریان، آنچه کشور از رهبران آیندهاش میخواهد و انتظار دارد را تغییر میدهد.
آنچه اکنون اهمیت دارد شخصیتی است که از یک سو، به اندازهای بزرگ باشد که توجههای همیشه پریشان را برباید، و از سوی دیگر، آنقدر هم کوچک باشد که در هزاران ظرف رسانهای کوچک بگنجد. شخصیتی که به بهترین شکل میتوان آنرا شخصیت «اسنپچت»ی توصیف کرد؛ شخصیتی که در فواصل منظمی و بدون آنکه نیازمند تمرکزی مداوم باشد، ناگهان توجهها را جلب میکند. [اسنپ چت اپلیکیشنی است که کمتر در ایران شناخته شده است. با استفاده از این برنامه، کاربران میتوانند به عکس یا ویدئو ضبط شده (یا اسنپ) را به لیست معینی از دریافتکنندگان ارسال کنند. البته دریافتکنندگان صرفاً میتوانند در یک محدوده زمانی مشخص که کاربر آن را تعیین میکند، تصاویر را مشاهده کنند. به بیان دیگر، با پایان این محدوده زمانی، تصاویر مخفی شده و حذف میشوند].
رسانههای اجتماعی ترجیح میدهند پرسروصدا باشند و نه پرمحتوا. همچنین، در رسانههای اجتماعی به «احساساتنمایی» بها داده میشود و نه دلیل و برهان. هرچه پیام غریزیتر باشد، سریعتر به گردش درمیآید و تکثیر میشود و به مدت طولانیتری حواس مردم را به خود جلب میکند. مانند دوران پیش از رادیو، یک پوپولیست پرهیجان مطلوب، قابل توجهتر به نظر میرسد. پرنی [ساندرز] بدعنق و دونالد [ترامپ] گزنده و تلخ هستند که لایک و هش-تگ میگیرند و دنبال میشوند.
جاذبههای عاطفی میتواند برای سیاست مفید باشد. آن میتواند حتی در میان کسانی که مأیوس و از حق رأی محروم هستند، علاقه به پیگیری امور سیاسی را برانگیزد. همچنین میتوانند با متمرکز ساختن توجه عمومی بر بیعدالتی و سوء استفاده از قدرت مردم را به هیجان آورد. در بهترین حالت، یک پیوند عاطفی فوری میتواند موجب تعمیق درگیری مستمر با روند سیاسی شود. در عین حال، محبوبیت ترامپ پس از آنکه او مهاجران مکزیکی را اهریمن جلوه داد، تنزل کرد.
این واقعیت عجیبی نیست که نامزدهای مجرّبی مانند کلینتون و بوش برای قرار گرفتن در قالب جدید –رسانههای اجتماعی- با دردسر مواجهاند. هر وقت یک رسانه تازهوارد بازی را برهممیریزد، سیاستمداران کهنهکار سردرگم میشوند؛ چراکه آنها خواهان ادامه بازی با قواعد رسانههای قدیمی هستند. آمریکاییهایی که در سال 1960م. از طریق رادیو به بحثهای رادیویی نیکسون – کندی صرفاً گوش دادند، متقاعد شدند که نیکسون برنده انتخابات چهلوچهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است. اما مخاطبان تلویزیون که بیشتر هم بودند، کندی را پیرزو قطعی میدان دیدند. اشتباه نیکسون این بود که تصور میکرد هنوز در عصر رادیو است. او معتقد بود که مخاطبان به آنچه او میگوید، توجه میکنند و به ظاهر او اعتنایی ندارند. نیکسون بیتوجه به دوربین هیچ ایدهای در این باره نداشت که قطرات عرق روی لب بالای او حواسها را پرت کرده و مانع شنیده شدن کلماتش میشود.
رخوت مشابهی گریبانگیر نامزدهای کنونی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. آنها همچنان از قواعد پخش تلویزیونی تبعیت میکنند. آنان تصور میکنند که تلویزیون موضع گفتوگوهای مبارزات انتخاباتی را تعیین میکند. آنها ممکن است تیمهایی از کارگزاران دیجیتال داشته باشند که تمایل به ارسال پیامهای آنلاین دارند، اما نامزدها هنوز رسانههای اجتماعی را به عنوان مکمل پوشش تلویزیزنی میدانند، ابزاری برای تقویت پیامها و تصاویرشان، و نه نیروی محرک مبارزات انتخاباتی.
سازمانهای خبری هم برای مطابقت با ظهور یک رسانه جدید مایل هستند آهسته حرکت کنند. تلویزیون، با اخبار روزانهاش، ریتمی نمایشی به مبارزات انتخاباتی بخشید. هر روز در مبارزات انتخاباتی، صحنهای از یک درام گستردهتر بود که از منازعه به بحران بدل میشد و سرانجام به نتیجه میرسید. مبارزات انتخاباتی «روایتها»یی بودند که یک طرح کلی یا «خط داستانی» داشتند. اما، رسانههای اجتماعی متفاوت هستند؛ پیامها و گفتوگوهای آنها تکهتکه و منقطع است. با وجود این، گزارشگران و کارشناسانی که به عصر تلویزیون تعلق خاطر دارند، همچنان تلاش میکنند تکهها و قطعات توییتر و فیسبوک را در داستانی خطی قرار دهند.
اینترنت دموکراسیساز است؟
اغلب به ما گفته شده است که اینترنت نیروی مؤثری برای «ایجاد و تقویت دموکراسی» است، و آنچه تا کنون از پوشش رقابتهای انتخابات 2016 دیدهایم، ظاهراً این نکته را اثبات میکند. اما ارزشمند است که بپرسیم کدام نوع دموکراسی ترویج شده است. علاقمندان اولیه دیجیتال تصور کردند که وب با آزادسازی تودهها از دست تولیدکنندگان اخبار تلویزیونی و سایر دروازهبانان رسانه، سببساز گفتوگوی ملّی عمیقتری میشود و مردم کنترل گفتوگو را بهدست خواهند گرفت. آنلاین میشویم تا مواضع مختلف را مطالعه کنیم، بهدنبال دیدگاههای گوناگون میرویم و در بحثهای سیاسی فعالانه شرکت میکنیم.
ایجاد و تقویت حکومتهای دموکراتیک با «اینترنت» ایده شیکی بود، البته تصور رؤیایی و غیرواقعبینانه طراحان آن را هم از ماهیت انسان و رسانههای ارتباطی نشان داد. حتی یک دهه قبل، در روزهای هیجانانگیز وبلاگستان، نشانههایی وجود داشت که رسانههای آنلاین ذهنیت مردم بیشفعال را افزایش میدهند. مردم در جستوجوی اطلاعاتی که تعصبهایشان را تقویت و نظرات متضاد را رد نماید، تیترها و مطالب را به صورت سطحی مطالعه کردند. گردآوری اطلاعات بیشتر قبیلهای بود تا تکثرگرایانه. همانگونه که محققان اعلام کردهاند «نویسندگان وبلاگها تمایل دارند قوموخویشی ایدئولوژیک خود را با هم مرتبط سازند و خوانندگان وبلاگ هم به وبلاگهایی میگرویدند که نظرات آنها را تقویت میکرد».
احتمالاً نباید تعجبآور باشد؛ اینترنت قطبیدهسازی را تقویت کرد، اثری که رسانههایی مانند رادیو طی سالها از آن برخوردار بودهاند. شگفتآور این که رسانههای اجتماعی نسبت به رسانههای قبل، به ابزار احاطهکنندهتر و کنترلکنندهتری بدل میشود. شبکههای اینترنتی که توسط شرکتهایی مانند فیسبوک، توییتر و گوگل هدایت میشدند، صرفاً تنظیمکنندۀ پیامهایی نیستند که دریافت میکنیم. آنها پاسخهای ما را نیز تنظیم میکنند. آنها از طریق طراحی اپلیکیشنها و رژیمهای فیلتر اطلاعات به گفتمانهای ما شکل میدهند.
وقتی وارد فیسبوک میشویم، پیامهایی را میبینیم که توسط الگوریتم خبری فیسبوک تعیین شده است و شیوههایی برای واکنش نشان دادن به پیامهای ما وجود دارد. میتوانیم روی لینک آنها کلیک کنیم؛ میتوانیم آنها را با دوستانمان به اشتراک گذاریم؛ میتوانیم اظهارنظر کنیم. میتوانیم به پیامهایی که در توییتر میبینیم، پاسخ دهیم، آنها را دوباره ارسال کنیم و بپسندیم و هر فکر و ایدهای که بیان میکنیم باید به اندازه محدودیتهای متنی این سرویس (140 کرکتر) باشد. اخبار گوگل با تأکید بر اینکه آخرین اخبار دریافتی را دستهبندی کرده، مجموعهای از تیترها را به ما ارائه میکند، و امکاناتی برای اشتراکگذاری این تیترها در گوگل پلاس، توییتر و فیسبوک در اختیار کاربران قرار میدهد. تمامی شبکههای اجتماعی این نوع محدودیتها را تحمیل میکنند، هم بر آنچه میبینیم و هم بر چگونگی پاسخی که میدهیم. این محدودیتها اثر چندانی بر علایق عمومی ندارد. آنها منافع تجاری شرکتهایی را نشان میدهد که شبکهها و قواعد برنامهنویسی نرمافزاری را عملیاتی میکنند.
چون شبکههای اجتماعی ارتباطات را آسان و سریع ساخته است، کیفیت کلیشهای رسانههای اجتماعی بهخوبی متناسب با شوخیهایی است که میان دوستان رخ میدهد. کلیک یک نماد قلب ممکن است شیوۀ کاملی برای داوری دربارۀ ارزش یک سلفی اینستاگرامی (یا حتی یک اسنپشات) باشد، اما زمانیکه [لایک!] برای سخنان سیاسی بهکار میرود، میتواند مهلک باشد. گفتمان سیاسی به ندرت از قالبها و روالهای جدید سود برده است. این گفتمان زمانی ارزشمندترین شکل را خواهد داشت که شامل تأمل و غور دقیق، توجه به جزئیات و اندیشه انتقادی ظریف و نامحدود باشد – شبکههای اجتماعی به جای اینکه ما را به این موارد امیدوار کنند، ناامیدمان میسازند.
سال آینده، در حالیکه انتخابات ریاست جمهوری به فرجام خود نزدیک میشود، همۀ ما – مردم، مطبوعات و خود نامزدهای انتخابات – میآموزیم که در عصر شبکههای اجتماعی، انتخابات چگونه خواهد بود. ممکن است دریابیم که دروازههایی که توسط دروازهبانان جدید حفظ شده، باریکتر از هر زمان دیگری است.