سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

فروشگاه کاغذ دیواری خاص ترین

  • پیش بینی تازه ی نشریه ی آمریکایی «ساینس» از پیشرفت های علمی ایران پس از رفع تحریم های بین المللی، چشم انداز روشنی را از تحولات آینده ی عرصه ی علم و دانش در کشورمان به تصویر می کشد؛ تصویری که با درنظرگرفتن روند مثبت رشد علم در دوره ی تحریم های بین المللی، دور از ذهن به نظر نمی رسد. به نوشته ی «ریچارد استون» نویسنده ی یکی از گزارش های این مجله، به رغم اینکه تحریم های گوناگون علیه ایران در سال های گذشته موجب شد دانشمندان ایرانی از اشتراک نشریه های علمی بین المللی، دانلود نرم افزار، خرید تجهیزات ضروری تولید خارج و... محروم شوند، اما در این سال ها، دانش و علم در این کشور به صورت چشمگیری پیشرفت کرد. ‫فصل تازه یی از دانش، پیش روی ایران است و به دوران شکوفایی پیشرفت های علمی این کشور پس از تحریم وارد می شویم. اگرچه پیش بینی مجله ی معتبر ساینس از دوران شکوفایی علم در ایران، دل هر هموطنی را شاد می کند، اما نباید غرق شدن در این خوشحالی ما را از تلاش برای بهره وری بهینه از چنین فرصتی غافل کند؛ فرصتی که می تواند به توسعه ی ملی منجر شود. در این پیوند چند نکته دارای اهمیت است: 1- برداشته شدن تحریم های بین المللی علیه کشورمان با ایجاد دسترسی آزادتر دانشگاه ها، استادان و دانشجویان به اطلاعات علمی، نشریه های معتبر، تجهیزات لازم، فناوری ها، نرم افزارهای ضروری و گسترش همکاری علمی بین المللی، فرصت های قابل توجهی را نصیب کشورمان کرده است و دورانی از شکوفایی علمی را پیش چشممان قرار خواهد داد. به گفته ی بسیاری از اصحاب علم و پژوهش، تحریم ها در سال های گذشته، اسباب رشد و بالندگی در حوزه های علمی بسیاری مانند نانو، هسته یی، سلول های بنیادی و... را فراهم آوردند. به گفته ی «سعید سرکار» دبیر ستاد نانو در «میزگرد آخرین دستاورهای علمی ایران» در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در یازدهم شهریور 1394 ، تحریم های بین المللی و دریغ کردن تجهیزات آزمایشگاهی پیشرفته در حوزه ی نانو از ایران، موجب خوداتکایی بیشتر دانشمندان داخلی و سرانجام ساخت بیش از 100 نوع تجهیزات آزمایشگاهی در این حوزه با هزینه ی بسیار کمتر و عملکرد یکسان شد. البته ناگفته نماند که تولید این تجهیزات انرژی، هزینه و زمان زیادی را به خود اختصاص داده است؛ انرژی که می توانست صرف تولید گسترده تر علم در این حوزه شود. از این پس، این انرژی می تواند به توسعه ی بیشینه ی علم در کشورمان منجر شود. 2-«رشد علمی» در معیار و متر بسیاری از نهادهای بین المللی چون «موسسه اطلاعات علمی» یا همان «آی.اس.آی» بر مبنای تعداد مقاله هایی است که از مولفه ی تولید محتوای علمی برخوردار بوده و در مجله های معتبر علمی- پژوهشی بین المللی به چاپ رسیده باشد. این در حالی است که افزایش نرخ رشد علمی یک کشور به تنهایی، به معنی پیشرفت و توسعه ی آن کشور نیست. به عبارتی تعداد مقاله های علمی شاید برای ارزیابی رشد علمی یک کشور معیار خوبی باشد، اما نشان دهنده ی میزان بهره وری از یافته های علمی بومی در اقتصاد و صنعت و در نتیجه توسعه ی آن کشور نیست. بنابراین ممکن است کشوری از نرخ رشد علمی بالایی برخوردار باشد، اما توسعه ی چندانی را تجربه نکند. اگرچه تولید علم به خودی خود از ارزش بالایی برخوردار است، اما هدف از آن تنها افزایش نرخ رشد علم نیست. هدف نهایی از تولید علم، توسعه و رفاه عمومی است که تنها در صورت تجاری سازیِ ایده های علمی و به کارگیری آن در بخش های صنعتی و اقتصادی جامعه به دست می آید. چه بسا نوآوری های علمی تازه یی که توانمندی تجاری سازی و درآمدزایی دارند، اما به دلیل بی توجهی مسوولان آموزشی و صنعتی، (در قالب کتاب، مقاله یا پایان نامه) در گوشه ی کتابخانه ها خاک می خورند. از این رو مسوولان آموزشی و صنعتی باید تجاری سازی ایده های علمی را در دستور کار خود قرار دهند تا تولید علم در کشور فقط به ارتقای جایگاه کشورمان در رشد علمی محدود نشود. 3- تمرکز و اجبار بیش از اندازه ی نظام و نهادهای آموزشی کشورمان به چاپ مقاله در مجله های معتبر علمی- پژوهشی، برای افزایش تراز علمی دانشجویان و استادان، در مواردی باعث افشای ایده و طرح های بکر و تازه ی دانشجویان و حتی استادان کشورمان می شود؛ دستاوردهای علمی یی که ظرفیت دریافت گواهی ثبت اختراع (پتنت) را دارند، اما انتشار مقاله، طرح را افشا کرده و ثمره ی آن را نصیب دیگران می کند. بنابراین آگاه سازی اصحاب علم و دانش در مورد اهمیت ثبت یافته های علمی به عنوان اختراع از یک طرف و برنامه ریزی و حمایت از طرح های نو از طرف دیگر می تواند جلوی این فرصت سوزی ها را بگیرد. شاهد این ادعا هم رتبه ی پایین ایران در ثبت اختراع در نهادهای بین المللی است. به گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال 2013 میلادی ایران با ثبت 0.1 (یک دهم) گواهی ثبت اختراع به ازای هر میلیون نفر جمعیت، در مقام 107 جهانی و 17 منطقه یی قرار دارد. این در حالی است که به گفته ی دبیر ستاد نانو، ظرفیت ثبت اختراع در ایران بسیار بیش از این میزان است. 4-رواج پدیده ی «فرار مغزها» در کشور به عنوان نتیجه ی طبیعی برداشت و برخورد سیاسی با کنش های غیرسیاسی اصحاب علم و دانش، فرصت های بهره گیری از ظرفیت های پیشرفت علمی کشور را از بین می برد. سیاسی کاری چون آفتی سلامت حیات علمی کشور را تهدید می کند و امنیت و آرامش را که بسترهای لازم برای رشد و شکوفایی علمی است، نابود می کند. پدیده ی فرار مغزها، سرمایه گذاری چندساله ی نظام آموزشی را بر روی دانشجویان خلاق و ایده پردازی که توانمندی سرعت بخشی به توسعه دارند، از بین می برد و با کوچ دادن آنها از کشور سرمایه های کلان و مولد را پس می زند. ایجاد آزادی و امنیت برای اصحاب علم و دانش، تفکیک مدیریت حوزه های علم و سیاست از یکدیگر، نگاه غیرسیاسی به نهادهای علمی و... می تواند ضمن فراهم کردن زمینه ی رشد علم و دانش در نهادهای علمی، از فرار این سرمایه های ملی و سوددهی آنها برای دیگری جلوگیری کند؛ سودی که به حق، خود لایق آن هستیم.

     

    ادامه مطلب...
  • بخش‌های اصلی معماری:
    معماری شامل فضا، سازه و پوشش تجربه می‌شود از طریق حرکت در فضا، زمان فراهم می‌شود به وسیله تکنولوژی مطابقت می‌کند با یک برنامه منطبق است با محیط خود.
    برنامه‌ی کار می‌تواند شامل این موارد باشد: شرایط، نیازها و خواسته‌های استفاده کننده- موانع و محدودیت‌های قانونی- عوامل اجتماعی فرهنگی و اقتصادی- سوابق تاریخی.
    نظام‌ها:
    ۱- کالبدی: فرم و فضا که شامل پر و خالی و داخلی و خارجی است. سیستم‌ها و سازماندهی‌ها: فضا، سازه، پوشش و تکنولوژی.
    ۲- احساسی: برداشت احساسی و شناخت عناصر کالبدی توسط تجربه‌ی آنها به طور متوالی در زمان مانند طریق رسیدن و خارج شدن- ورودی و خروجی- حرکت در نظام فضاها- عملکردها، و فعالیتهای داخلی فضاها- کیفیات نور، رنگ، بافت، دیده آگوستیک
    ۳- نظری: درک روابط نظام‌های یافته یا یافت نشده یک بنا و مطابقت معنایی ایجاد شده توسط آنها. مانند تصورات و الگوها و نشانه‌ها و سمبل‌ها.

    عناصر نقطه‌ای در معماری,عناصر سطح گونه در معماری,تعریف فضا به وسیله‌ی عناصر افقی,خصوصیات فضای معماری,بازشوها در فضا ـ عناصر تعریف کننده فضا,

    تحلیلی از روابط متقابل بین عناصر و سیستم‌های یک بنا:
    سیستم پوششی: سطوح معرف حجمی چهار گوش که اجزاء برنامه و فضاها را در بر می‌گیرد.
    سیتسم سازه: شبکه ستون‌ها نگهدارنده تیرهای افقی و قطعات سقف و کنسل، نمایانگر جهت ورود به بنا.

    سیستم فضاسازی: اجراء برنامه و فضاها
    فصل ۱
    عناصر اصلی:
    عناصر اصلی تشکیل دهنده‌ی فرم: نقطه، خط، سطح و حجم.
    نقطه به عنوان مولد عمده فرم، مبین مکانی در فضا است. پیدایش تمامی فرم‌های تجسمی از حرکت نقطه آغاز می‌شود…………… نقطه حرکت می‌کند …………….. و خط ایجاد می‌گردد. اگر خط تغییر مکان یابد و سطح را حاصل کند، عنصر دو بعدی خواهیم داشت. در حرکت از صفحه به فضا، از برخورد صفحات، جسم ایجاد می‌شود (سه بعدی) ………. خلاصه اینکه انرژی جنبشی، حرکت نقطه را به خط، خط را به صفحه، و صفحه را به بعد فضائی تبدیل می‌کند.
    نقطه:
    ۱- خط: از امتداد نقطه خط حاصل می‌شود و دارای خواص زیر است: طول، جهت، مکان.
    ۲- سطح: از امتداد خط حاصل می‌شود و دارای خواص است: طول و عرض، شکل، وجه، جهت و مکان.
    ۳- حجم: از امتداد سطح حجم حاصل می‌شود دارای خواص زیر است: طول، عرض و عمق، فرم/ فضا، وجه، جهت و مکان

    بخش‌های اصلی معماری,عناصر نقطه‌ای در معماری,عناصر سطح گونه در معماری,تعریف فضا به وسیله‌ی عناصر افقی,خصوصیات فضای معماری,بازشوها در فضا ـ عناصر تعریف کننده فضا,

    نقطه مکانی را در فضا مشخص می‌کند و به عنوان عنصر اصلی در فرهنگ فرم می‌تواند مشخص کننده‌ی:
    – دو سر یک خط- تقاطع دو خط- برخورد خطوط در گوشه‌های یک سطح یا حجم- مرکز یک شکل یا یک محیط.

    نقطه در مرکز محیط خود دارای تعادل و سکونی است و عناصر اطراف را حول خود سازماندهی می‌کند و محیط را تحت تسلط خود قرار می‌دهد.
    وقتی نقطه از مرکز دور می‌شود از سلطه نقطه در محیط کاسته می‌شود و یک کشش بصری بین نقطه و محیط ایجاد می‌شود.

    عناصر نقطه‌ای در معماری:
    نقطه فاقد بعد است. باید یادآور شویم که یک عنصر ستونی شکل در پلان به صورت یک نقطه دیده می‌شود.

    دو نقطه:

    دو نقطه مبین خطی است که آن دو را به هم مرتبط می‌سازد.
    در نقطه از لحاظ بصری می‌توانند مبین محور عمود بر خط تعریف شده باشند محوری که این دو نقطه نسبت به آن قرینه هستند.
    در پلان دو نقطه به عنوان مشخص کننده یک مدخل می‌توانند بکار روند. این دو نقطه مرتفع سطح ورود و مسیر دسترسی عمود بر آن را تعریف می‌کنند.
    خط:
    از امتداد نقطه خط به وجود می‌آید و فاقد عمق و عرض می‌باشد. خط عنصر مهمی در ترکیب بصری می‌باشد و می‌تواند به اشکال زیر بکار برود:
    – اتصال دهنده، رابط، نگهدارنده، محیط کننده یا قطع کننده سایر عناصر بصری.
    – تعریف کننده لبه‌ها و شکل دهنده‌ی سطوح.
    – تجزیه‌ی کننده‌ی وجود سطح.

    خط با اینکه از نظر فلسفی تنها یک بعد دارد ولی به جهت قابل رویت بودن باید تا حدی ضخامت داشته باشد ضخامت خط می‌تواند گاه بر عوامل زیر را به ما نشان دهد.
    تکرار عناصر می‌تواند مانند خط دیده شود.
    خط عمودی می‌تواند مبین توازن با نیروی جاذبه باشد یا وضعیت انسان را مطرح نماید. خط افقی معرف تعادل، سطح، زمین، افق یا بدن انسان در حالت استراحت باشد. خط مایل انحرافی از خط قائم یا افقی است و این خط در وضعیت نامتعادل خود پویا بوده از نظر بصری حالت فعال دارد.

    عناصر نقطه‌ای در معماری:
    عناصر خطی عمودی همچون ستون‌ها و تکستونهای هرمی و برجها برای گرامیداشت وقایع مهم و ایجاد نقاط، خصوصی در فضا بکار رفته‌اند. مانند برج زنگ در فنلاند که کلیسای دروکسنیسکا ایماترا است.
    عناصر خط عمودی برای معرفی احجام شفاف فضا به کار می‌روند. برای مثال چند مناره فضایی را تعریف می‌کنند که در آن گنبد به طرز باشکوهی قد برافراشته است.
    عناصر خطی:
    ورودی سرپوشیده با ستونهای زن پیکر و پل سالجیتاتوبل سویس و ویلای سلطنتی کاتسورا ژاپن سه نمونه‌ی عناصر خطی برای معرفی حرکت در فضا، نگهداری سقف بالای سر و شکل‌دهی چهارچوب سه بعدی سازه‌ی فضای معماری به کار رفته‌اند. خط می‌تواند عنصری فرضی باشد تا عینی که حول آن عناصر می‌توانند به طور متقارن آرایش یابند.
    ساختمان‌ها می‌توانند شکل خطی به خود بگیرند خصوصا وقتی که از تکرار فضاهایی تشکیل شده باشند که در حول مسیر حرکت سازماندهی شده‌اند.
    در مقیاس کوچکتر خطوط عامل تفکیک و تجزیه‌ی لبه‌ها و وجود سطوح و احجام می‌باشند. این خطوط ممکن است حدفاصل یا اتصال مصالح چارچوبهای پنجره یا بازشوهای در و یا شبکه تیرها و ستونهای سازه باشند. چگونگی تأثیر بصری این خطوط بستگی به چیدمان آنها و فاصله‌ی آنها از هم دارد.
    از خط به سطح:
    دو یا چند خط موازی می‌تواند درک یک سطح را داشته باشد خصوصا زمانی که فاصله‌ی خطوط کم باشد تکرار مجموعه خطوط موازی به درک ما از سطح تعریف شده کمک می‌کند.

    ستون قسمت معین و تقویت شده از یک دیوار است که به صورت عمودی از پی تا به بالا ادامه دارد. در واقع یک ردیف ستون چیزی جز دیواری بار و منفصل در چند محل نمی‌باشد.

    عناصر خطی معرف سطوح:
    ردیف ستونه برای معرفی سطح جلوی محل‌های مشرف به فضاهای باز همگانی است و نمای نسبتا محفوظی است و نمای نیمه شفافی از داخل را نشان می‌دهد که نمایانگر وحدت است و در بعضی موارد این ستون‌ها قابل دخول بوده می‌توانند به منظور ورودی به کار روند.
    ستون‌ها علاوه بر اینکه بار سقف را تحمل می‌کنند می‌توانند به تقسیمات فضایی بنا کمک کنند به طوری که لبه‌های تقسیمات فضائی داخلی را نیز تفکیک می‌نمایند.
    در مثال متضاد برای فهم بیشتر این موضوع: ستونهائی که لبه‌های داخلی فرم یک بنا را تفکیک می‌نمایند و آنها که لبه‌های فضای خارجی را که به وسیله فرم بنا تعریف می‌شود تجزیه می‌کنند.
    – اجزاء خطی که سراسر به طور افقی بالای سر قرار می‌گیرند علاوه بر اینکه نور خورشید و باد را از خود عبور می‌دهند فضای خارجی را به طور ضعیف محصور می‌کنند.
    عناصر خطی عمودی و افقی باتفاق می‌توانند معرف حجمی از فضا باشند مانند خانه جورجیا اوکیف، نیومکزیکو.

    سطح:
    از امتداد خط در غیر از جهت اصلی خود سطح بوجود می‌آید. سطح دارای طول و عرض است ولی فاقد عمق است.
    رنگ و بافت بر بار بصری و استحکام آن اثر می‌گذارند. در شکل‌گیری ترکیب بصری، سطح حدود و یا مرزهای حجم را تعریف می‌کند. از آنجا که معماری هنری بصری است و طراحی احجام در آن نقش کلیدی دارد پس سطح به عنوان عنصر کلیدی در دانش طراحی معماری محسوب می‌شود.

    خصوصیات هر سطح (اندازه، شکل، رنگ و بافت) همراه با روابط فضائی آنان با یکدیگر در نهایت تعیین کننده‌ی مشخصات هنری فرم تعریف شده و کیفیات فضای محصور شده می‌باشند.

    انواع سطوح که در طراحی معماری به کار می‌روند عبارتند از:
    ۱- سطح سقف: سطح سقف به عنوان بام می‌باشد یعنی محافظ اصلی ساختمان از عوامل طبیعی و به عنوان سرپوش و سرپناه است در معماری.
    ۲- سطح دیوار: در تعریف و بستن فضا از نظر بصری فعال‌ترین سطوح هستند.
    ۳- سطح کف: سطح زمین از نظر فیزیکی پایه و از نظر بصری تکیه‌گاه است و فرم‌های ساختمانی را به وجود می‌آورد. سطح کف عملکرد ما را در ساختمان تأمین می‌نماید.

    دانلود تحقیق در مورد عناصر مختلف معماری,مقاله درباره ی عناصر مختلف معماری,بخش‌های اصلی معماری,عناصر نقطه‌ای در معماری,عناصر سطح گونه در معماری,تعریف فضا به وسیله‌ی عناصر افقی,خصوصیات فضای معماری,بازشوها در فضا ـ عناصر تعریف کننده فضا,

    سطح زمین در نهایت نگهدارنده‌ی تمامی معماری ساختمان است و خواص توپوگرافیک سطح زمین همراه با شرایط آب و هوایی در فرم ساختمانی که در آن زمین احداث می‌شود اثر می‌گذارد. ساختمان می‌تواند بر روی زمین یا بالاتر یا پایین‌تر از آن قرار بگیرد. سطح زمین اگر بالا بیاید بیانگر مکان مقدس یا مهم می‌باشد می‌تواند گود شود که جلوگیری از عوامل نامطلوب کند یا می‌توان را تراشید یا تسطیح کرد تا سکوی مناسبی برای احداث بنا فراهم آید. سطح زمین می‌تواند به صورت پله پله باشد تا به تغییرات توپوگرافی براحتی جوابگو باشد..

    دانلود مقاله کامل در مورد عناصر مختلف معماری,دانلود تحقیق در مورد عناصر مختلف معماری,مقاله درباره ی عناصر مختلف معماری,بخش‌های اصلی معماری,عناصر نقطه‌ای در معماری,عناصر سطح گونه در معماری,تعریف فضا به وسیله‌ی عناصر افقی,خصوصیات فضای معماری,بازشوها در فضا ـ عناصر تعریف کننده فضا,

    فرم، رنگ، شکل و بافت سطح کف تعیین کننده شدت تعریف حدود یک فضا توسط آن سطح و شدت ایجاد یک زمینه‌ی بصری در مقابل سایر عناصر در فضا برای اینکه بتوانند دیده شود می‌باشند. همچنین بافت و وزن مخصوص مصالح کف بر چگونگی عبور بر آن اثر می‌گذارد. می‌توان سطح کف را خاکستری کرد تا دیگر عناصر در فضا بتوانند دیده شوند.
    سطح دیوار خارجی همراه با سطح بام نفوذ عوامل طبیعی به فضاهای داخلی را کنترل می‌نمایند و به منزله‌ی سیمای ظاهری یا نمای اصلی بنا محسوب می‌شود می‌تواند به عنوان بخشی از طراحی منفک شود. یکی از کاربردهای مهم سطح عمودی دیوار استفاده از آن به عنوان عنصر نگهدارنده یا دیوار حمال می‌باشد. سطوح دیوارهای داخلی، اطاقها یا فضاهای یک بنا را تعریف می‌کنند و می‌بندند. چگونگی مشخصات بصری آنها بازشوها و ارتباطشان با یکدیگر فضای موجود و ارتباط آن با فضاهای اطراف معین می‌کند.

    – به عنوان بخش از طراحی سطح دیوارها می‌توانند با سطح زمین ترکیب شوند مثلا می‌تواند به صورت زمینه‌ی پشتی مات یا خاکستری برای سایر عناصر در فضا عمل کند و از نظر بصری می‌تواند مات بوده یا شفاف باشد تا منشأ تامین دید و نور گردد. – در حالیکه ما با سطح کف و دیوار تماس فیزیکی داریم سطح سقف از ما فاصله‌ی بیشتری دارد و اغلب یک پدیده‌ی کاملا بصری در فضا می‌باشد. سطح سقف می‌تواند به منزله‌ی کف برای طبقه‌ی بالا و سقف برای طبقه‌ی پایین باشد و می‌تواند جلوه‌ی آسمان به خود بگیرد. می‌تواند به طوری تنظیم شود که کیفیت نور و اگوستیک را در درون فضا کنترل نماید.
    – با متمایز کردن صفحات عمودی و افقی به وسیله‌ی تغییر مصالح، رنگ، بافت و معرفی دقیق بازشوهای بین آنان و واقع در کنجها می‌توان لبه‌ها را از نظر بصری به نمایش گذاشت و به فرم کلی بنا کیفیت صفحه‌ای دارد.
    حجم:
    از امتداد سطوح حجم به وجود می‌آید. از نظر فلسفی حجم دارای سه بعد یعنی طول، عرض و عمق می‌باشد.
    تمامی احجام قابل درک و تجزیه و شامل قسمت‌های زیر می‌باشند:
    ۱- نقاط رئوس، مکان تلاقی چند سطح
    ۲- خطوط یالها، مکان تلاقی دو سطح
    ۳- سطوح یا وجوح که حدود یا محدوده حجم را تشکیل می‌دهد.

    مقاله کامل در مورد عناصر مختلف در معماری,تحقیق کامل در مورد عناصر مختلف در معماری,دانلود مقاله کامل در مورد عناصر مختلف معماری,دانلود تحقیق در مورد عناصر مختلف معماری,مقاله درباره ی عناصر مختلف معماری,بخش‌های اصلی معماری,عناصر نقطه‌ای در معماری,عناصر سطح گونه در معماری,تعریف فضا به وسیله‌ی عناصر افقی,خصوصیات فضای معماری,بازشوها در فضا ـ عناصر تعریف کننده فضا,

    فرم، اولین صفت مشخصه‌ی حجم است، و به وسیله‌ی اشکال و نحوه ارتباط سطوحی که حدود حجم را تعریف می‌کنند معین می‌شود.
    حجم به عنوان عنصری سه بعدی در دانش طراحی معماری ، می‌تواند توپر (جسم فضای آنرا اشغال کرده باشد) و یا توخالی (فضای محصور شده توسط سطوح) باشد.
    عناصر حجم گونه:
    – فرم ساختمان‌ها به صورت اجحامی در فضا

    – فرم ساختمان‌ها احجام فضا را تعریف می‌کنند.

    فصل دوم
    خصوصیات هر سطح، حجم و بطور کلی فرم شامل:
    شکل: صفت اصلی مشخص‌کننده‌ی فرم است. شکل نتیجه‌ی ترکیب معین وجوه و یال‌های یک فرم است و وسیله‌ی اصلی تشخیص و شناخت فرم یک شی می‌باشد.
    اندازه: ابعاد واقعی فرم، طول و عرض و عمق آن است در حالی که این ابعاد، تناسبات فرم را معین می‌نمایند. مقیاس فرم توسط نسبت اندازه‌های آن به اندازه‌ی سایه فرم‌های موجود در محیط آن تعیین می‌شود.
    رنگ: پرده رنگ، شدت و ارزش رنگی بعد یک فرم است، رنگ مشخص‌ترین صنعتی است که یک فرم را از محیطش متمایز می‌نماید. همچنین رنگ، در بار بصری فرم اثر دارد.
    بافت: مشخصات وجه یک فرم، بافت وجوه یک فرم است که به قابل احساس بودن آنها و کیفیت انعکاس نورشان اثر دارد.
    مکان: محل قرارگیری فرم نسبت به محیط یا محدوده‌ی بصری‌اش می‌باشد.
    جهت: وضعیت قرارگیری فرم است نسبت به سطح زمین، نقاط پیرامون یا نسبت به فردی که به فرم نگاه می‌کند.
    تعامل بصری: درجه‌ی سختی و پایداری یک فرم است. تعامل بصری یک فرم بستگی به هندسه و جهت قرارگیری‌اش نسبت به سطح زمین و خط دید ما دارد.
    در معماری، ما با اشکال زیر سر و کار داریم:
    سطوح (کف‌ها، دیوارها، سقف) ب) بازشوها (درها و پنجره‌ها) ج) دوره‌ی مرئی فرم بناها
    مهمترین اشکال هندسی عبارتند از:
    الف) دایره ب)‌ مثلث ج) مربع
    دایره: شکلی است مرکزی و درون‌گرا که ماهیتا متعادل می‌باشد و مرکزیتی برای اطراف و دور و بر خود بوجود می‌آورد. با قرار دادن دایره در مرکزیت، محل کیفیت مرکزیت داشتن آن تشدید می‌شود.
    مثلث: شکلی است که تعادل را القا می‌کند. مثلث هنگامی که به یک ضلعش تکیه دارد شکل کاملا متعادلی است و وقتی بطور سرازیر به یکی از رئوس خود قرار می‌گیرد منجر به افتادن به یک طرف شود.
    مربع: معرف خلوص و منطق است شکلی ایستا و خنثی است و دارای جهت مناسبی نمی‌باشد. تمامی دیگر راست گوشه‌ها را می‌توان تغییر شکل‌هایی از مربع دانست، به عبارت دیگر آنها سرگردانی از اصل مربع‌اند که توسط افزودن به عرض یا ارتفاع آن حاصل می‌شوند.
    اجسام افلاطونی
    استوانه: استوانه نسبت به محوری که توسط مراکز در وجه دایره‌اش تعریف می‌شود حالت مرکزی دارد و به آسانی می‌تواند در امتداد این محور گسترش یابد. استوانه در صورتی تعادل دارد که به یکی از وجوه دایره‌اش تکیه کرده باشد. کره: فرمی مرکزی و به شدت سخت است. کره همانند دایره که مولد آن است فرمی است که در محیطش حالت خود مرکزی و معمولا تعادل دارد. کره در هر زاویه‌ای دیدی شکل دوار خود را حفظ می‌کند.
    مکعب: منشوری است که دارای ۶ وجه مربع تساوی و ۱۲ مایل مساوی می‌باشد. مکعب به لحاظ یکسانی ابعادش، فرمی ایستا و فاقد حرکت یا جهش مشخص است. مکعب جز مواقعی که به یکی از یال‌هایش قرار دارد فرمی متعادل است.
    هرم: خواصی مشابه مخروط دارد چون تمامی سطوح آن سطوح‌هایی متساوی است و می‌تواند بر روی هر کدام به حالت تعادل قرار بگیرد در حالی که فرم مخروط فرمی سرم به شمار می‌آید هرم نسبتا تیز و خشن و زاویه‌دار است.
    مخروط: از دوران مثلث متساوی‌الاضلاع حول محور خودش (قائمش) بوجود می‌آید، مخروط همانند استوانه در صورتی که به قاعده‌ی دایره خود تکیه داشته باشد دارای تعادل است و هنگامی که محور قائمش کج شود از تعدادل خارج می‌گردد.
    فرم‌های منظم و نامنظم
    فرم‌های منظم به فرم‌هایی اطلاق می‌شود که اجزاءشان به حالتی هماهنگ و منظم به هم مربوط شده باشند. بطور کلی آنها طبیعتا متعادل و دارای یک یا چند محور متقارن می‌باشد. اجسام افلاطونی مهم‌ترین نمونه‌های فرم‌های منظم هستند.
    فرم‌های نامنظم آنهایی هستند که اجزاءشان از نظر کیفیت نامتشابه بوده، با یکدیگر به صورت ناهماهنگ مرتبط شوند بطور کلی نامتقارن‌اند و از فرم‌های منظم پویاترند.
    تغییر شکل فرم / تغییرات ابعادی
    یک فرم می‌تواند با تغییر یک یا چند تن از ابعادش تغییر پیدا کند ولی هنوز هم هویت خانوادگی خود را داشته باشد. برای مثال، یک مکعب با تغییر ارتفاع طول و عرضش می‌تواند به سایر فرم‌های منشوری تبدیل شود.
    تغییرات برشی: با برش قسمتی از حجم یک فرم می‌توان آن را تغییر شکل داد. یک فرم، بسته به درجه‌ی عمل برشش، می‌تواند هویت اولیه‌ی خود را حفظ کند یا به فرمی متعلق به خانواده‌ی دیگری تبدیل شود.
    تغییرات الحاقی: یک فرم با الحاق قسمت‌هایی به حجمش می‌تواند تغییر شکل پیدا کند. چگونگی عمل الحاق معین خواهد کرد که هویت فرم اولیه حفظ می‌شود یا تغییر پیدا می‌کند.
    فرم‌های مرکزی: لازمه‌ی فرم‌های مرکزی مجدد تفوق بصری فرم منظم هندسی‌ای است که در مرکز قرار دارد، فرمی مانند کره، استوانه یا چند وجهی. این فرم‌ها از خواص خود مرکزی نقطه و دایره بهره‌مندند زیرا حالت مرکزی دارند.
    از نظر اینکه آنها ترکیباتی مستقل و در محیط خود منفرد هستند تفوق یک نقطه را در فضا مشخص می‌کنند یا مرکز محدوده‌ای معین را به خود اختصاص می‌دهند، ایده‌آل می‌باشند. وجود آنها می‌تواند نمایانگر محلی مقدس یا شریف و یا زنده نگهدارنده‌ی یاد اشخاص یا وقایع مهم باشد.
    فرم‌های خطی
    فرم خطی می‌تواند در اثر تغییر تناسبات ابعادی یک فرم یا آرایش مجموعه‌ای از فرم‌ها در یک امتداد خطی حاصل شود. در مورد دوم، مجموعه فرم‌ها می‌توانند تکراری باشند یا نوعا نامشابه بوده ولی توسط عنصری مجزا و شخص همچون دیوار یا سیر حرکتی سازماندهی شوند. فرم خطی می‌تواند به صورت قطعه قطعه و یا منحنی باشد تا با شرایط محل از قبیل شرایط توپوگرافی، دید و گیاهان خود را تطبیق دهد. همچنین می‌تواند مواجهه با فضای خارجی یا معرف بعد یا کناره‌ی آن باشد و یا سطح ورود به فضاهای پشت خود را تعریف نماید. نوع دیگر آن می‌تواند به طریقی بکار رود که فضا را محصور کند.
    فرم‌های شعاعی
    فرم شعاعی از فرم‌های خطی تشکیل شده که از یک هسته‌ی مرکزی به حالت شعاعی خارج می‌شوند. این فرم جنبه‌های فرم‌های مرکزی و خطی را یکجا در یک ترکیب جمع کرده است. هسته‌های وسط، یا بطور سمبلیک و یا از نظر عملکردی مرکز این سازماندهی محسوب می‌شود. قسمت مرکزی می‌تواند از نظر بصری فرعی غالب باشد و از بقیه منفک شود و یا با بازوهای شعاعی ترکیب شده و در خدمت آنان باشد. بازوهای شعاعی خواصی مشابه فرم‌های خطی دارند و به فرم شعاعی کیفیتی بیرون‌گرا می‌دهند. آنها می‌توانند امتداد یابند خود را با موارد یا خصوصیات مشخص محلشان مرتبط ساخته است پیوند دهند. وجوه طویل آنها می‌توانند در معرض شرایط مطلوب نور، باد، دید یا فضا قرار گیرند.

    فرم‌های مجموعه‌ای
    در حالی که در سازماندهی مرکزی، انتظام فرم‌ها بر مبنای قوی هندسی استوار است، در ساماندهی مجموعه‌ای، فرم‌ها بر حسب شرایط عملکردی اندازه، شکل یا همجواری، جمع‌بندی می‌شوند. سازماندهی مجموعه‌ای مانند کیفیت درون‌گرایی و نظم هندسی فرم‌های مرکزی است، ولی انعطاف‌پذیری لازم برای شرکت فرم‌هایی با اندازه‌ها، اشکال و جهت‌های مختلف را در ترکیب خود دارا می‌باشد. ضمن در نظرگیری انعطاف‌پذیری سازماندهی‌های مجموعه‌ای، فرم‌ها در آن‌ها می‌توانند به راه‌های زیر سازماندهی شوند:
    الف)‌ می‌توانستند به یک فضای اصلی بچسبند یا ضمیمه شوند ب) آنها می‌توانند تنها به حالت همجواری به یکدیگر مربوط شوند. ج) احجام آنها می‌توانند در هم تداخل کنند و به صورت ترکیبی با فرم‌های متنوع درآیند.
    عناصری با ابعاد مشخص در درون چهارچوب بصری یک سطح می‌توانند به تشخیص ما از اندازه و مقیاس آن کمک نمایند. بافت وجه یک سطح همراه با رنگ آن به بار بصری مقیاس و کیفیت انعکاس نور آن اثر می‌گذارند.
    شکل و تناسب یک سطح در اثر اجرای یک طرح بصری بر روی وجه آن می‌تواند دگرگون یا اغراق شود.
    با قرار دادن سی پره چرخی می‌سازیم ولی بهره‌برداری از این چرخ به هیچ وجه بستگی ندارد مگه فضا.
    از گل رس ظرف می‌سازیم ولی بهره‌برداری از ظرف به هیچ چیز بستگی ندارد مگه فضا.

    لائوتسه

    فرم‌های شبکه‌ای
    یک شبکه می‌تواند توسط تقاطع دو یا چند مجموعه خطوط موازی با فواصل منظم تعریف شود. شبکه، یک الگوی هندسی را ایجاد می‌کند که متشکل از نقاطی (محل تقاطع خطوط شبکه) یا فواصل منظم و حوزه‌هایی (که توسط خطوط شبکه تعریف می‌شوند) با اشکال منظم است. معمول‌ترین شبکه‌ها بر مبنای هندسه مربع حادث می‌شود. شبکه‌ی مربعی به خاطر تساوی ابعاد و قرینگی دو طرفه‌اش، لزوما خنثی و فاقد سلسله مراتب و جهت است. از آن می‌تواند برای خرد کردن مقیاس یک وجه و تبدیل آن به واحدهای قابل سنجش و نیز ایجاد بافت یکنواخت استفاده کرد.

    تلاقی‌های متعارف هندسی
    الف) دو فرم ممکن است شخصیت فردی خود را از دست بدهند، با یکدیگر ترکیب شوند و فرم مرکب جدیدی را بوجود آورند.
    ب) یکی از فرم‌ها می‌تواند دیگری را بطور کامل در حجم خود جای دهد.
    ج) دو فرم ممکن است شخصیت فردی خود را حفظ نمایند و قسمتی از حجم آنان در یکدیگر تداخل کند.
    د) دو فرم می‌تواند از هم جدا باشند و توسط قسمت سومی که با هندسه‌ی یکی از فرم‌های اصلی می‌خواند به هم مربوط شوند.
    فرم‌هایی که از لحاظ هندسه یا جهت مختلفند به دلایل زیر ممکن است با یکدیگر در یک سازماندهی واحد شرکت جویند:
    الف) برای انطباق با شرایط مختلف فضای داخلی و فرم بیرون یا اهمیت دادن به آنها، بیان اهمیت عملکردی یا سمبلیک یک فرم یا فضا در محیطش.
    ب) گرداندن یک فضا به سمت خصوصیات خاصی در محل، جدا کردن حجم کاملا تعریف شده‌ای از فضا از فرم ساختمان، تعریف و تفکیک سیستم‌های مختلف ساختمانی یا فنی که در درون فرم بنا وجود دارند.
    ج) برای تأکید قرینگی موضعی در فرم ساختمان، انطباق با هندسه متضاد توپوگرافی، زندگی گیاهی، بعدها یا ساختمان‌های مجاور محل.

    ادامه مطلب...
  • حج امسال مراسمی متفاوت با سالیان دیگر بود. هر چند سابقه ی مرگ چند صد نفری زایران خانه ی خدا بارها در کارنامه ی اداره کنندگان حج به ثبت رسیده ولی این بار انبوه کشته شدگان به ویژه قربانیان ایرانی که ساعت به ساعت برشمارشان افزوده می شود، از فاجعه یی بی سابقه خبر می دهد. با توجه به شواهد موجود انتظار می رود شمار کشته شدگان حادثه ی منا به بیش از پنج هزار تن و قربانیان ایرانی به بالای 400 نفر برسد. پس از آشکار شدن نقش بی تدبیری سعودی ها در رخ دادن فاجعه ی منا، آن چه در ساعت های آغازین پس از این رخداد موجب افزایش تاثر و خشم مسلمانان شد و انتقادها نسبت به عربستان را تشدید کرد، ضعف سعودی ها در رسیدگی به وضعیت حادثه دیدگان و پاسخگو نبودن در این زمینه بود. همچنین فرافکنی مقام های سعودی به جای پذیرش مسوولیت فاجعه ی منا بر دامنه ی انتقادها از خادمان خودخوانده ی حرمین شریفین افزود. در این زمینه، «خالد الفلاح» وزیر بهداشت عربستان، پس از وقوع فاجعه مدعی شد شماری از حاجی ها از برنامه های مشخص شده برای حضور در «رمی جمرات» (سنگ زدن به نماد شیطان) پیروی نکرده اند و بدون هماهنگی با مسوولان حج حرکت کرده اند و همین موجب بی نظمی و وقوع چنین فاجعه ای شده است. این مقام سعودی با چنین ادعایی تلاش کرد مسوولیت این حادثه را از دوش آل سعود بردارد. تاکنون بحث های بسیاری در مورد فاجعه ی منا در رسانه ها و در میان ناظران صورت گرفته و تحلیل های بسیاری در این زمینه ارایه شده است. برخی در این میان تلاش کرده اند فاجعه ی منا را یک حادثه ی اجتناب ناپذیر در جریان مراسم حج جلوه دهند. در این میان، مفتی اعظم سعودی این فاجعه را تقدیری الهی خوانده که گریزی از وقوع آن نبوده و به همین دلیل مسوولیتی بر گردن آل سعود نیست. با وجود همه ی این تلاش ها برای تبرئه ی آل سعود از مسوولیت فاجعه ی منا، پرسش مهمی که باید به آن پاسخ گفت این است که وقتی جمعیتی میلیونی برای مراسمی آیینی در مکانی معین گرد هم می آیند و همگی باید یک سری مناسک مشخص را در روزی معین انجام دهند، گفتن این که چنین جمعیتی باید مواظب بی نظمی های احتمالی باشد و مانع از وقوع چنین بی نظمی هایی شود، سخنی ناروا است. همه ی تحلیلگران مسایل اجتماعی و سیاسی در این امر اتفاق نظر دارند که در جایی که جمعیتی انبوه برای منظور خاصی گرد هم آمده اند، مدیریت این جمعیت از عهده ی تک تک افراد حاضر در جمعیت خارج است و مسوولان امر باید رهبری و مدیریت این خیل بزرگ را برعهده داشته باشند. به همین دلیل است که در تحولات اجتماعی این رهبران هستند که تعیین کننده ی مسیر تحول و نیز دارای مسوولیت به شمار می آیند و در تحولاتی که از هدایت و اداره کننده ی مشخص بی نصیب است، هرج و مرج و آشوب گریزناپذیر خواهد بود. در انجام فریضه ی حج نیز این مساله صدق می کند و نمی توان از مردم انتظار داشت که مسوولیت نظم چنین مراسم بزرگی را خود بر عهده بگیرند تا همه ی جمعیت میلیونی بتوانند مناسک را با کمترین مشکلی به انجام برسانند. افزون بر پرشماری جمعیت، به دلیل این که مردم از کشورهای گوناگون به این مراسم می آیند و با زبان ها متفاوتی سخن می گویند خودکنترلی مراسم غیر ممکن خواهد بود. بنا بر این، برای مدیریت جمعیت میلیونی حاجیانی که هر ساله برای ادای فریضه ی حج به مکه و مدینه می روند باید یک ساختار مدیریتی خاص و پیچیده وجود داشته باشد که بتواند این حجم از جمعیت که در مدت زمانی محدود باید یک سری مناسک خاص را انجام دهد، با کمترین مشکلی هدایت کند. با وجود این، مروری بر تاریخ مراسم حج در دهه های اخیر نشان می دهد که آل سعود در این زمینه به هیچ وجه کارنامه ی قابل قبولی از خود به جای نگذاشته است و هزاران حاجی در حوادثی که تنها طی سه دهه ی گذشته در مکه و مدینه رخ داده است، کشته شده اند. اگر نگاهی کوتاه به حوادثی که در مراسم حج از دهه ی1990 میلادی به این سو رخ داده است داشته باشیم این مساله بهتر قابل تشخیص خواهد بود. در سال 1990 میلادی (1369) دست کم 426 حاجی در یکی از پر تلفات ترین حوادث در پی ازدحام در تونل منتهی به محل رمی جمرات کشته شدند. سه سال بعد در پی انباشت و فشار جمعیت برای رمی جمرات 270 نفر از بین رفتند. در سال 1997 به واسطه ی آتش سوزی در خیمه های نصب شده برای حجاج در سرزمین منا 343 حاجی کشته و 1500 نفر مجروح شدند. یک سال پس از این حادثه دست کم 118 زایر بر اثر ازدحام جمعیت کشته شدند. در سال 2001 باز ازدحام جمعیت مرگ 35 نفر از حجاج را به دنبال داشت. در سال 2004 دست کم 251 نفر به دلیل انباشت جمعیت کشته شدند و در سال 2006 نیز 345 نفر در مراسم رمی جمرات جان خود را از دست دادند. این در حالی است که پس از حادثه ی سال 2006، یک شرکت انگلیسی مسوولیت طراحی یک سیستم رایانه یی کنترل جمعیت برای جلوگیری از ازدحام بیش از اندازه ی جمعیت در طول مناسک حج را بر عهده گرفت تا مانع از وقوع رخدادهای اینچنینی شود. فاجعه ی منا در شرایطی رخ داد که عربستان از چنین سیستمی نیز بهره می برد و به راحتی می توانست حتی با وجود بی نظمی های قابل پیش بینی در میان برخی حاجیان، با مدیریت و دخالت به موقع مانع از وقوع این فاجعه شود. نکته ی دیگر به سهل انگاری و بی توجهی سعودی ها به ایجاد زیرساخت های مناسب در جهت تسهیل مناسک حج برای زایران باز می گردد. طی سال های گذشته توجه سعودی ها بیشتر به هتل سازی و ایجاد مرکزهای خرید لوکس پیرامون مکان های مذهبی مسلمانان به شکل برنامه های جذب توریست معطوف بوده و این در حالی است که صرف هزینه هایی به مراتب اندک تر برای گشایش معبر عبور حاجیان می توانست جلوی قربانی شدن هزاران زایر را بگیرد. از این رو است که انداختن مسوولیت فاجعه به گردن حاجیان و شانه خالی کردن از زیر بار آن عذری بدتر از گناه است که آل سعود به جای پذیرش بی کفایتی و مسوولیت این فاجعه در پی آن هستند. به همین دلیل است که شمار زیادی از رهبران مذهبی و سیاسی جهان اسلام تاکید دارند برای جلوگیری از وقوع دوباره ی فاجعه هایی از این دست در مراسم حج باید مسوولیت اجرا و اداره ی آن بر عهده ی یک کمیته ی متشکل از دولت های اسلامی گذاشته شود. نهادی مانند سازمان همکاری اسلامی بهترین گزینه در این زمینه به شمار می آید. باید بر این نکته نیز تاکید کرد که مکان های مذهبی که در شهرهای مکه و مدینه قرار دارد دارایی و سرمایه ی مشترک همه مسلمانان جهان است و هیچ کشور یا دولتی نمی تواند مدعی سلطه ی انحصاری بر آن باشد و این حق هر مسلمانی از هر گوشه ی جهان است که دسترسی آسان و امن به این مکان ها داشته باشد. بر همین پایه و برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه های دردناکی است که واگذاری مسوولیت اداره ی حج به یک سازمان اسلامی یا دست کم ایجاد هیات های اسلامی نظارت بر حج ضرورت بیشتری می یابد. 

     

    ادامه مطلب...
  • دونالد ترامپ، نامزد پيشتاز جمهوريخواهان در انتخابات درون حزبي رياست‌جمهوري ايالات متحده، در ادامه سريال اظهارات شگفت انگيز خود، اين‌بار توافق برنامه جامع اقدام مشترك، موسوم به برجام را هدف گرفت. ترامپ اظهار داشته است كه در صورت انتخاب به عنوان نامزد نهايي جمهوريخواهان و برگزيده شدن به عنوان رئيس‌جمهور، برجام را پاره خواهد كرد. چنين اظهاراتي در مدت چند ماهي كه اين ميلياردر آمريكايي به كارزار انتخابات در آمريكا وارد شده، مسبوق به سابقه است اما شگفتي ماجرا اينجاست كه مخالفان داخلي برجام در داخل، از اين اظهارات سخت خرسند شده‌اند. حسين شريعتمداري، مدير مسئول روزنامه كيهان كه از بدو شروع مذاكرات از هيچ كوششي براي به چالش كشيدن مسير مذاكرات هسته‌اي با هدف شكست مذاكرات دريغ نكرده بود، بار ديگر با دلواپسان و افراطيون آمريكايي هم نوا شده و پاره كردن برجام را عاقلانه‌ترين برنامه او خوانده است.

     

    ترامپ ديوانه است!

     

    شريعتمداري كه با خبرگزاري فارس به گفت‌وگو نشسته است، نامزد پيشرو جمهوريخواهان را «ترامپ ديوانه» خوانده و اظهارات او را «نعل وارو» قلمداد كرده است. او در ادامه با بيان اينكه اين اظهارات برخلاف ظاهر آن، با هدف اميدوار كردن ايران به برجام صورت مي‌پذيرد، تصريح كرد: «برجام براي آمريكا يك سند طلايي است اما براي ايران غير از خسارت، تحقير و فريب هيچ دستاورد ديگري نداشته است.» مدير مسئول روزنامه كيهان به اينجا اكتفا نكرد و با متهم كردن دولت و دستگاه ديپلماسي كشور به مخفي كاري و كلي گويي اظهار داشت: «كاش دولت محترم به‌جاي كلي گويي‌هاي اغراق‌آميز، لااقل به يكي از دستاوردهاي برجام اشاره مي‌كرد و براي مردم توضيح مي‌داد كه در مقابل آن همه امتياز نقد و غير قابل جبران كه به حريف داده‌ايم، غير از چند وعده نسيه چه گرفته‌ايم؟» او در پايان اين گفت‌وگو با بيان اينكه آمريكا اين وعده‌هاي نسيه را هم يكي پس از ديگري انكار مي‌كند، اضافه كرد كه برجام تلخ‌ترين اتفاق سال ۹۴ بود.

    حيرت از يك حرف مشترك

    همنوايي آشكار شريعتمداري با ترامپ، تا آنجا مايه تعجب و حيرت شد كه حميد بعيدي نژاد، مديركل سياسي و امنيت بين‌الملل وزارت امور خارجه به اين اظهارات واكنش نشان داد. بعيدي نژاد كه از شبكه‌هاي اجتماعي براي رصد و تحليل رخدادهاي سياسي و بين‌المللي بهره مي‌برد، اين‌بار نيز دست به قلم برد تا تناقض گويي‌هاي حسين شريعتمداري را روشن سازد. او با بيان اينكه برنامه موشكي كشور هيچ ارتباطي با برجام ندارد، گفت: «در حالي كه مسئولان عالي كشور مرتب تاكيد كرده و مي‌كنند كه موضوع آزمايشات موشكي كشورمان كه براي تقويت بنيه دفاعي كشور صورت مي‌گيرد، هيچ ارتباطي با برجام ندارد، متاسفانه برخي افراد كماكان بر ارتباط مستقيم بحث موشكي با برجام اصرار دارند. در صورتي كه ديگر اين موضوع اظهر من الشمس است كه آمريكا وقتي موفق نشد در محكوميت فعاليت‌‌هاي مشروع كشورمان درباره آزمايشات موشكي تاييدي از شوراي امنيت بگيرد مجبور شد به‌طور يك جانبه به مسدود كردن حساب‌هاي چند شركت ايراني و خارجي، از جمله دو شركت انگليسي مبادرت نمايد. اين در شرايطي است كه خود آنها بهتر مي‌دانند كه اعلام اين نوع محدوديت‌ها اصولا كاري تبليغاتي است و هيچ اثري بر برنامه‌هاي موشكي ايران ندارد. » او در ادامه به موضع‌گيري رسمي مقامات كشور اشاره و افزود: «شركت‌هاي ايراني اصلا در آمريكا حسابي ندارند كه بخواهند مسدود شوند. در برابر، جمهوري اسلامي ايران نيز واكنش بسيار محكم و اصولي در سطح مقام معظم رهبري و رياست‌جمهوري از خود نشان داد و اعلام كرد كه برنامه‌هاي دفاعي موشكي كشورمان با قدرت‌تر از هميشه ادامه خواهد يافت. »

     

    شگفتي مقام وزارت خارجه از مواضع شريعتمداري

     

    مديركل سياسي و امنيت بين‌الملل وزارت خارجه با اشاره به اظهارات شريعتمداري از چنين صحبت‌هايي ابراز شگفتي كرده و اضافه مي‌كند: «اما در اين ميان، تعجب از اظهارات بسيار تندي است كه از طرف برخي كارشناسان در برنامه‌هاي تحليلي رسانه‌اي صورت مي‌گيرد كه با وجود مواضع اصولي كشورمان در تفكيك مباحث موشكي و برجام، كماكان بر وجود چنين ارتباطي اصرار مي‌‌ورزند و خيلي با شتاب برجام را فقط خسارت محض براي كشور مي‌خوانند و بعد با هيجان زائد الوصفي برجام را پايان يافته تلقي مي‌كنند.» بعيدي‌نژاد توهين به ديپلمات‌هاي كشور را هم از نظر دور نداشته و مي‌افزايد: «اين افراد سپس با توهيني آشكار به دستگاه ديپلماسي كشور، مقامات رسمي كشورمان را توجيه‌كننده سياست‌هاي آمريكا معرفي مي‌كنند و تعجب بيشتر از جناب حسين شريعتمداري است كه در بياناتي متناقض اظهارات به زعم ايشان آقاي ترامپ ديوانه را تاييد مي‌كنند كه برجام بايد پاره شود و به سطل زباله ريخته شود.

     

     

    ادامه مطلب...
  • مقدمه :
    براي توصيف رشته ي معماري، متخصصان آن را در رده ي رشته هاي مهندسي قرار مي دهند. اما از جنبه اي ديگر معماري در بين رشته هاي هنري جاي مي گيرد. از جنبه ي اول معماري توسط اعداد و ارقام و کميت هاي قابل اندازه گيري همچون اقتصاد، ايستايي و فيزيک ساختمان، مورد تحليل و ارزيابي قرار مي گيرد؛ ولي جنبه ي ديگر معماري در ارتباط تنگاتنگ با روح و روان انسان است. اين جنبه که بيشتر در مباحث حوزه ي زيباشناختي بررسي مي گردد، از طريق ابزار فيزيکي قابل اندازه گيري نيست؛ و حتي از طريق توصيف کيفي نيز انتقال کامل آن محتمل به نظر نمي رسد. در بسياري موارد، طرح هاي معماري تنها از جنبه ي مسايل کمي بررسي مي شوند. معماران و طراحان عمدتاً در ارائه ي کارهاي خود بيشتر به آن جنبه از موضوع معماري مي پردازند، اما هنگامي که از آنان درباره ي طرح شان پرسيده مي شود، بيشتر به بيان جنبه هاي کيفي و زيباشناختي طرح خود پرداخته و در واقع هدف خود را از کميت هايي که ارائه کرده اند، بيان مي دارند.
    اين امر نشان دهنده ي اين واقعيت است که همه ي ما در فراسوي ظاهر و کالبد فيزيکي و کميت هايي که برای بيان آن ارائه مي کنيم، به دنبال ماهيت و کيفيت اصلي طرح مي باشيم، و در اصل آنچه جوهر اصلي معماري است، ماهيت معماري است. در تفسير و بيان دو مقوله ي کالبد و ماهيت، معماران از دو واژه ي فضا و مکان بهره مي برند، ليکن نحوه ي استفاده ي آنان از اين دو واژه و مقصود و منظور از هرکدام از اين لغات، گاه با يکديگر متفاوت است. گاهي از فضا به عنوان کالبد فيزيکي و کميتي معماري و گاهي ديگر به عنوان مفهومي فراتر از کالبد و در واقع "کيفيت کلي حاکم بر کالبد" تعبير مي شود. نيز در مورد مکان، برخي از آن به عنوان يک جا يا موقعيت جغرافيايي و بعضي ديگر به کيفيت کلي حاکم بر کالبد فيزيکي ياد مي کنند.
     
    اولين گام براي شناخت "مکان" در حوزه ي مباني نظري معماري، تشخيص و تعيين موضع و تعريف جامعي از دو واژه ي فضا و مکان است. نظر به مطالعات انجام گرفته و فرصت کوتاه اين مقاله، در تحقيق خود از تعريف فلسفه پردازان مختلف بهره مي گيريم.
    وابستگي انسان به فضا، ريشه هاي عميقي دارد. اين دلبستگي از نياز به درك روابط اجتماعي انسان، جهت كسب مفهوم و فرمانروايي بر دنياي حوادث و رويدادها سرچشمه مي گيرد. بشر بين خود و اشياء رابطه ايجاد مي كند. بدين معني كه وي خود را به طريق فيزيولوژي با اشياء وفق داده و ايجاد سازگاري مي كند. چون حركات بشر در فضا انجام مي شود، لذا فضا بيان كننده ی وجه ويژه اي از ايجاد ارتباط ميان انسان ها و ميان انسان ها و محيط نبوده بلكه صورتي است جامع از هرگونه ايجاد ارتباط و دربرگيرنده ی آن. بنابراين مي توان بر اين نكته تأكيد كرد كه فضا فقط يك جنبه از ايجاد ارتباط كلي است.
    در عهد باستان دو نوع تعريف، مبتني بر دو گرايش فكري براي فضا يافت مي شود: تعريف افلاطون كه فضا را همانند يك هستي ثابت و از بين نرفتني مي بيند كه هر چه به وجود آيد در داخل اين فضا جاي دارد.
    تعريف ارسطويي كه فضا را به عنوان Topos يا مكان بيان مي كند و آن را جزئي از فضاي كلي تر مي داند كه محدودة آن با محدودة حجمي كه آن را در خود جاي داده است، تطابق دارد. تعريف افلاطون موفقيت بيشتري از تعريف ارسطو در طول تاريخ پيدا كرد و در دورة رنسانس با تعريف نيوتن تكميل شد و به مفهوم فضاي سه بعدي و مطلق و متشكل از زمان و كالبدهايي كه آن را پر مي كنند درآمد.
    دكارت بر خصوصيات متافيزيكي فضا تأكيد دارد، ولي در عين حال با تأكيد بر فيزيك خالص و مكانيكي اصل سيستم مختصات راستگوشه را براي قابل شناسايي كردن وسعت ها به كار برد.
    بعد از رنسانس به تدريج مفاهيم فضا از موجوديت واقعي آن جدا و بيشتر به جنبه‌هاي متافيزيكي آن توجه شد، ولي در زمينه هاي علمي، فضا مفهوم مكانيِ بيشتري را پيدا كرد.
    تعاریف مختلفی که تاکنون از معماری ارائه شده است، اغلب به گونه‌ای بر اهمیت فضا در معماری تأکید می‌کنند، به طوری‌ که وجه مشترک بسیاری از این تعاریف، در تعریف معماری به عنوان فن سازماندهی فضا است. به عبارت دیگر موضوع اصلی معماری این است که چگونه فضا را با استفاده از انواع مصالح و روش‎های مختلف، به نحوی خلاق سازماندهی کنیم.
    •از دیدگاه اگوست پره، معماری هنر سازماندهی فضاست و این هنر از راه ساختمان بیان می‌شود.
    •ادوارد میلر اپژوکوم نیز معماری را هنر ساختن و هدف کلی آن را محصور کردن فضا برای استفاده ی بشر تعریف می‌کند.
    •به گفته لامونت مور نیز معماری هنر محصور کردن فضا جهت استفاده ی بشر است.
     
    در طراحي معماران كوشش معماران همواره براي خلق فضاهاي مطلوب و سودمند جهت استفاده ی انسان بوده، كه براي نيل به اين هدف اطلاع از نحوه ی برخورد و رفتار او در درون اين فضاها بسيار اهميت دارد. مبلمان، نور، رنگ، عملكرد، حريم، احساس، نحوه ی استفاده و به طور كلي همه ی ابعاد كمي و كيفي و رفتار انسان در درون هر فضا "سناريو" ي اين فضا را تعيين مي كند.

    -فضا چيست؟

    ذرات فضا چيزي را باز مي نماياند كه فضا مي خواهد باشد. "لوئي كان"
    نزديك ترين تعريف براي فضا، به نظر مي رسد چنين است كه فضا را خلائي در نظر بگيريم كه مي تواند شي را در خود جاي دهد و يا از چيزي آكنده شود.
    فضا در واقع چيزي نيست كه تعريف دقيق داشته باشد، اما قابل اندازه گيري است. ارسطو اولين متفكر اروپايي باستان، فضا را قابل قياس با ظرف مي داند كه جايي خالي است و براي وجود داشتن بايد پيرامون آن محصور باشد، يعني ارسطو براي فضا نهايتي در نظر مي گيرد.
     
    موسسه زیست شناسی سالک در سن دیگو، اثر لوئی کان
     
    برعكس اين تعبير را جيوردانو برونو (Giordano Bruno) در قرن شانزدهم ارائه مي‌دهد. "با استناد به نظريه كپرنيك". به عقيده ی او فضا از طريق جداره ها درك مي‌شود و مجموعه اي از روابط ميان اشياء است و نيازي نيست كه از همه سمت محصور باشد و يا به تعبيري همواره نهايتي داشته باشد. محيط و خصوصاً معماري در مجموعه اي از سيستم هاي فضايي كم و بيش پيچيده است كه بر يكديگر تأثير مي‌گذارند. هرچه ساختار فضايي اين ارتباطات ساده تر باشند درك آن به عنوان يك كليت ساده تر است و به عكس، پيچيدگي در نظم آن باعث مي شود تا نگاه ما بيشتر به دنبال ساختار و ريز نقش آن باشد. بشر از همان ابتدا نيازمند فضايي است كه او را در مقابل تأثيرات محيط حفظ كند. بنابراين اين فضا چون نقطه ی شروع انسان براي شناخت محيط است داراي ارزش خاصي مي باشد. 
    فضا مركزي است كه بر مبناي آن تمامي ارتباطات فضايي شكل يافته و سنجيده مي شوند از يك سو ساخت و پرداخت اين فضا وابسته با امكانات فني انسان است و از سويي ديگر گوياي حالات و روحيات سازنده ی آن مي باشد. لويي كان اين نكته را چنين بيان مي كند: "ذرات فضا نه تنها روح زنده است بلكه فضا نمودي است از نياز بشر نسبت به وجود".
    اين نوع مشخص از وجود داشتن و هم از اين طريق، روح حاكم بر ساختار و پردازش فضا در طول زمان هميشه متغير بوده و تابعي از فرهنگ مي باشد.
    در فرهنگ اروپا، در طول تاريخ آن سه نوع نگرش كاملاً متفاوت نسبت به فضا قابل بررسي است. نخستين آن همزمان با دوران شكوفائي تمدن و فرهنگ بين النهرين، مصر و يونان مي باشد. معماري اين دوره به صورت مجسمه بوده كه مي بايست درخشش آن در تمامي فضاي بي پايان جلوه گر باشد و ارتباطي با كهكشان برقرار سازد. نقش فضاهاي داخلي در اين دوره نقشي ثانويه بوده و به آن چندان توجهي نمي شده است. (عناصر تشكيل دهنده ی فضا به مراتب مهم تر از خود فضا بودند.) به عكس معماري يونان كه نوعي "مجسمه سازي" بود در معماري رومي تبديل به "فضا‌سازي" گرديد. براي اولين بار در اين معماري، براي كاربري هاي گوناگون، فضاهاي متفاوت در نظر گرفته شد. فضاي داخلي پرداخته تر و فعال تر گرديد و از اين طريق نقش اول را در معماري بر عهده گرفت.
    شروع دوران سوم را مي توان آغاز قرن حاضر نام برد. فضا در اين دوره ديگر محفظه‌اي محصور و بسته نيست، بلكه به يك حوزه يا پهنه تبديل مي شود. به اين ترتيب است كه رابطه بين فضاي داخل و فضاي خارج نيز متحول مي گردد.

    -انواع فضا در معماری

    •فضای خصوصی (داخلی، تخصصی) 
    •فضای عمومی (خارجی)
    •فضای نیمه خصوصی – نیمه عمومی
    •فضاهای محصور و نا محصور

    1-فضای خصوصی (داخلی، تخصصی)

    فضاهایی که تحت مالکیت عده ای خاص قرار دارند و تنها آنان مجاز به استفاده از آن فضا می باشند، فضاهای خصوصی نامیده می شوند. بدیهی است که در این فضا، فعالیت ها و رفتارهایی به وقوع می پیوندد که کاملاً جنبه خصوصی دارند. فعالیت هایی که ما حاضر به انجام بسیاری از آنها در فضای نیمه خصوصی و عمومی نیستیم. مهم ترین این فضاها خانه ها و منازل مسکونی می باشند. البته همانطور که گفته شد، خصوصی بودن از درجات مختلفی بر خوردار است. به عنوان مثال در خانه ها اتاق خواب از درجه خصوصی بودن بیشتری نسبت به نشیمن یا پذیرایی برخوردار است.
    برای مثال در فضای خصوصی که معماری داخلی نقش عمده ای در كيفيت فضای ساختمان ايفا مي كند، نحوه ی چيدمان و تقسيم بندی فضا، جنسيت و رنگ پوشش سطوح (كف، سقف و ديوارها)، نورپردازی، مبلـمان و مجموعه عوامل مؤثر ديگر تعيين كننده ی زيبايي و كارآمدی فضاهای داخلي هستند. امروزه تأثير معماری داخلی بر آرامش (مجموعه هنجارهای عصبی)، راندمان (در فضاهای اداری)، اثر بخشی (در فضاهای تجاری) بسيار بديهی و لازم به نظر مي رسد.
    •در تعریف فضا با دو مفهوم پایه‌ای سروكار داریم: فضا و عناصر تعریف‎كننده یا محدودكننده ی فضا
    به عنوان مثال اگر جعبه‌ای را در نظر بگیریم، حجم خالی درون آن، فضا و دیواره‌های جعبه، عناصر تعریف‎كننده ی فضا محسوب می‌شوند. فضا قابل لمس نیست، ولی عناصر تعریف‎كننده و محدودكننده ی آن قابل لمس، اندازه‎گیری، معرفی و تركیب با یكدیگر هستند. در حقیقت فضا از طریق عناصر محدودكننده ی آن قابل شناسایی است و كیفیت و شخصیت آن تابع عناصر متشكله ی آن و چگونگی ارتباط و نظم حاكم بین این عناصر می‎باشد. به بیان دیگر، فرم، كیفیت و نحوه ی ارتباط عناصر تعریف‎كننده فضاست كه شخصیت یك فضا را می‌سازد و به آن شكل، بعد و مقیاس می‌بخشد و آن را برای ما قابل درك می‎كند.
     

    2-فضای عمومی:

    فضاهای عمومی آن دسته از فضاهایی هستند که بین تمامی افراد محله به صورت مشترک مورد استفاده قرار می گیرند و هیچگونه محدودیتی برای ورود و حضور در این فضا وجود ندارد. در این فضاها کنترل حضور غریبه ها از طریق موانع غیر کالبدی و احساسی صورت می پذیرد و نه موانع کالبدی. فضاهای باز داخل محله، مثل مرکز محله، معابر، فضاهای باز کودکان و مانند اینها جزء این دسته از فضاها هستند. البته عدم محدودیت در این فضاها به معنی امکان شکل گیری هرگونه رفتار و فعالیتی در آنها نیست و رفتارهای جاری در این فضاها نیز تابع مسائل فرهنگی و هنجارهای اخلاقی هر جامعه ای می باشد.
     

    3-فضاهای نیمه خصوصی – نیمه عمومی:

    فضاهایی که از نظر مالکیت، محدودیت های کاملاً خصوصی را ندارند ولی به خاطر کارکرد خاص شان یا نحوه ی طراحی و ویژگی های کلیدی شان مورد استفاده ی تمامی افراد محله قرار نمی گیرند، فضای پاگردها و حیاط در آپارتمان ها، ورودی منازل و واحدهای همجواری و یا پارکینگ های جلو منازل در زمره ی این فضاها قرار می گیرد.
     

    4-فضاهای باز و نیمه باز و بسته (پر و خالی – مثبت و منفی):

    یک مجموعه ی مسکونی را می توان به مجموعه های از فضاهای باز و بسته تقسیم نمود. هر کدام از فضاهای باز یا بسته امکان قرار گرفتن در هریک از دسته های قبلی را، با توجه به اینکه بستر چه نوع فعالیت یا رفتاری قرار می گیرند، دارا می باشند.
    در بهترین حالت باید یک رابطه ی مناسب و منطقی مابین این فضاهای باز و بسته وجود داشته باشد تا یک محیط مناسب برای زندگی فراهم گردد. این رابطه بین پر و خالی در طراحی فضاهای شهری و از جمله مجموعه های مسکونی از مهمترین عوامل برقرار کننده ی تعادل می باشند.
     

    -فضای باز:

    فضای باز به فضایی گفته می شود که فاقد پوشش سقف می باشد و جداره ها نیز در صورت وجود از تمامی جهات این فضاها را مسدود نمی نماید. در محلات و مجموعه های مسکونی ساختمان های محدود کننده این فضاها همان احجام ساختمان های مسکونی می باشد و جداره های این فضاها نمای این ساختمان ها هستند. فضای باز غالباً جزء فضاهای عمومی و نیمه عمومی محسوب می شود و تنها بالکن و حیاط خصوصی فضای باز در عین حال خصوصی می باشند. فضای باز مهمترین عرصه ی شکل گیری تعاملات اجتماعی به شمار می رود. هر معماری در درون بستری شکل می گیرد، بستری که خود قبل از قرار گرفتن هرگونه ساختمان یا عارضه ی مصنوعی به عنوان یک فضای باز طبیعی ساخته می شود. برای هیچ کس بودن در یک فضای بسته و مصنوعی برای یک مدت طولانی امکان پذیر نیست.
     
    فضای باز در معماری سنتی ایران در دو مقیاس مطرح می شود. اول فضاهای باز بزرگ که بیشتر جوابگوی تجمع های بزرگ، تشریفات مذهبی و نظامی و... بوده است و دوم فضای باز کوچک، که بیشتر در رابطه با کاربردهای روزمره در بناهای کوچک و غالباً مسکونی متداول بوده و معمولاً مکمل فضای زندگی در بخش سرپوشیده محسوب می شده و هماهنگی خاصی را در فضا پدید می آورده است.
    با بررسی چند مثال از بررسی معماری ایرانی در می یابیم که فضاهای باز از مدل ها و تناسب خاصی تبعیت می کنند که در القاء احساس محصور بودن فضا یا عکس آن مؤثر هستند.

    -عناصر تشکیل دهنده ی فضای باز:

    •کف

    •جداره ها

    •پوشش گیاهی

    •مبلمان

    -فضای نیمه باز

    حدفاصل بین فضاهای بسته و باز محاط بر آن در یک بررسی تحلیلی می تواند به عنوان فضای ارتباط دهنده ی این دو شناخته شود. مجموعه عناصری که کاربرد اصلی شان جدا نگه داشتن فضای باز از فضای سرپوشیده ی بنا حمسوب می شود، تحرک فضایی قابل ملاحظه ای را در کار تلفیق فضای داخلی و خارجی به عهده دارند. بهترین مثال اینگونه فضاها در معماری سنتی "ایران" به چشم می خورد. یکی از شاخص ترین عناصر در فضای معماری ایرانی ایوان می باشد.
     

    -ایوان

    یکی از عناصر شاخص معماری ایرانی ایوان است و از آن جهت که در محدوده ی آن و جایگزینی اش در بنا، امکانات تغییر شکل های گوناگونی وجود دارد عضو قابل توجهی است. دلیل اصلی و اولیه ی خلق ایوان را می توان در نیاز و جوابگویی به یک فضای واسطه با فراهم آوردن امکان مکث و توقف در حین گذشت از فضایی باز به فضای بسته و یا بالعکس تصور کرد. البته ایوان به پاره ای از عملکردهای جنبی نیز جواب می دهد.
    به خصوص با توجه به شرایط اقلیمی، مانع از تبادل سریع حرارت از داخل به خارج (در فصول سرد) و از خارج به داخل (در فصول گرم) می گردد. ایوان در کاربردهای مختلف شکل و ابعاد متفاوتی به خود می گیرد و به عنوان حدفاصل نیازهای کاربردی فضا و تزئین و تقویت غنای شکلی فضا ترسیم می گردد.
     

    -عناصر فضا:

    هر كاري كه انسان انجام مي دهد داراي يك جنبه ی فضايي نيز هست؛ به هر عبارتي هر عملي كه انجام مي شود احتياج به فضا دارد. فضاي داخلي معماري، فضايي است ساخته شده به دست بشر و در وحله ی اول وظيفه ی پناه دادن به انسان در مقابل عوامل طبيعي را دارد. لويي كان مي نويسد: "فضا، فضا نيست مگر اينكه به روشني قابل تشخيص باشد كه چگونه به وجود آمده است".

    -عناصر تشکیل دهنده ی فضا:

    1-کف:

    اولين عنصر، كف است كه بنا به دلايل عملي معمولاً  افقي است و امكانات تغيير در آن نسبتاً محدود هستند: ايجاد اختلاف سطح، تغيير بافت و يا تغيير جنس.

    2-سقف یا بام:

    سقف يا بام دومين عنصر افقي محدود كنندة فضا مي باشد. فرم پوشش سقف مي تواند تأثيري كاملاً تعيين كننده در شخصيت كلي فضا داشته باشد.

    3-دیوار:

    ديوارها عناصر عمومي محدود كننده ی فضا هستند. با صرف نظر كردن از ديوارها فقط ستون ها به عنوان عناصر عمودي باقي مي مانند. فضا از طريق عناصر تعريف كننده ی آن شناخته مي شود.
     
    چارلز مور(Charles Moore) مي گويد: "وقتي از يك كف و سقف و چهار ديوار، يك اتاق ساخته مي شود ،‌در كنار اين شش عنصر، يك عنصر هفتمي هم وجود دارد كه فضا است و اين عنصر اثري بيش از عناصر فيزيكي دارد كه فضا توسط آنان ساخته شده است. اما كيفيت اين فضا در وحله ی اول تابع عناصر متشكله ی آن و ارتباط اين عناصر با هم است و اين عوامل خود تحت تأثير مشخصه هاي ذيل هستند:
    الف) ابعاد عناصر
    ب) موقعيت عناصر نسبت به يكديگر
    ج) نوع عناصر: جنس، سطح، بافت و رنگ
    د) بازشوها يا گشايش ها در عناصر
    ادامه مطلب...
  • بِن ون بِرِکل و کارولین بُس در استودیو یو.اِن در آمستردام هلند قابلیت ادغام فضای کاری در قسمتی از فضای مسکونی و دکوراسیون منزل را به عنوان مزیت بزرگی در زندگی مدرن و کمرنگ شدن مرزها را به عنوان یک اصل از زندگی و کار اجتماعی در معماری پست مدرن می شناسند. طراحی خانه ی «موبیوس» که در سال 1998 در حومه شهر اوترِخت بنا شد، مانند خانه ی GAE، بر این اساس بود که محلی برای زندگی و کار باشد؛ هم خانه ای گرم و صمیمی باشد و هم فضایی آرام با دکوراسیون داخلی مناسب برای تمرکز و کار در آن تعبیه شود. کلیت فضاهای منعطف نیز بر همین اصل کمرنگ شدن مرزها و تلفیق یا ادغام کاربری ها استوار است.

     

    فضاهایی که برای کاربری های مختلف تعیین می شوند، صرفا اتاق های محصوری نیستند که با بستن درها رابطه ی آنها با سایر افراد و اتاق ها قطع شود، بلکه ساختار هندسی اتاق ها و طراحی داخلی فضاها مانند حلقه ی موبیوس (یک مدل ریاضیاتی با یک گوشه و یک حاشیه، که در هم پیچیده شده اند) از هم جدا نیستند و حلقه ی بسته ای را ساخته اند که حس سیال بودن و پویایی را القا میکند. در این خانه قراردادهای رایج در مورد موقعیت و مصالحی که در ساخت خانه و دکوراسیون منزل به کار می رود، تحریف شده اند و همه چیز به نظر برعکس و غیر معمول می آید؛ دیوارهای شفاف، شیشه ای هستند، سقف از پارکتی ست که برای کف خانه ها به کار می رود و مبلمانی که از بتن ساخته شده اند (میز)، در تقابل با سایر متریال های به نسبت سبک و ساده تر، مانند لنگری سنگین به نظر می رسند که خانه را محکم به پایین می کشند.

    در تفکر قرن بیست و یکم، ایده ی تداخل فضاهای داخلی و سیال بودن تردد در آنها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. طرح خانه ی موبیوس به شکلی است که معماری باروک و فضاهای آن دوره را به یاد می آورد و به طور اجتناب ناپذیری به سرعت با آن قیاس می شود. البته زیبایی شناسی باروک قرن شانزدهم به گونه ای بود که هماهنگی و اتحاد را در پیچیدگی پویا و جهت گیری های نامتعارف جستجو میکرد نه در جابجایی نامتعارف کاربری ها. در خانه هایی که در اواخر قرن بیستم ساخته می شدند، وُید و فضاهای وسیع بلا استفاده ی زیادی در طراحی داخلی منزل وجود داشت. معمار لس آنجلسی، اریک اوؤن موس، طی سی سال فعالیت در زمینه معماری به این موضوع پرداخته است که یک معمار و یک طراح داخلی چگونه می تواند تجربه و حس حضور در یک فضای مسکونی را بهبود ببخشد. در خانه ی لاؤسِن-وِستِن که او در سال 2003 طراحی کرد، با وجود اینکه انتهای پل فلزی به هیچ مکان مشخصی نمی رسد و اتاق های دفُرمه ی خانه، تنها اشکال هندسی در هم ادغام شده ای از مخروط و استوانه و مکعب هستند، اما هر یک از اتاق ها بطور مستقل حس استقرار و ثبات را در خود دارد و این به دلیل هندسه ی دقیقی است  که بر اساس محاسبات اقلیدسی در پلان خانه و نقشه ی اتاق ها رعایت شده است. آشپزخانه در زیر طاق بلند قوسی شکل، مانند شومینه ی بسیار بزرگی است که در هزارتوی پلکان محاط شده و سطوح شیبدار به اتاق های خواب و حمام هایی منتهی میشوند که با دیوارهای اُریب، مانند اتاق های زیر شیروانی به نظر می رسند.     

    ساختارشکنی ها و قطعات و سطوح به ظاهر متلاشی شده ای که در طراحی خانه ی لاؤسِن-وِستِن مشاهده می شود، نه در نفی و فراموشی سنت، بلکه به عنوان عاملی برای بازبینی و تفکر دوباره در باب گذشته است. از نظر آنتونی ویدلر ِ تاریخ شناس که بررسی های دقیقی از دیدگاه تاریخی روی ویژگیهای انعطاف پذیری خانه های موس انجام داده است، فضاهایی که او طراحی میکند، تلفیقی از خمیدگی ها، پَرِش ها و تغییر جهت های غیر منتظره ایست که به رمانتیسیسم اوایل قرن نوزدهم اشاره دارد و هنرمند خالقش را در میان معماران سبک ارگانیک قرار میدهد. موس، فضای صمیمانه ی خانه ی مسکونی خود را در راستای خطی عمودی طراحی کرد...

     

    ادامه مطلب...
  • نورپردازی اصول خاص خود را می‌طلبد. قبل از خرید یا تغییر لوستر، نکات مهم آن را مطالعه کنید

    از کلیدهای تنظیم‌کننده شدت نور برای سیستم روشنایی استفاده کنید و در خانه خود ترکیبی از لامپ‌های کم‌مصرف و پرمصرف داشته باشید تا بتوانید محیط را مناسب با روحیه خود طراحی کنید.

    از نور مناسب در راهرو‌ها و پلکان‌ها اطمینان پیدا کنید تا خانه‌ای راحت و پذیرا داشته باشید.

    از نور برای طراحی قسمت‌های مختلف استفاده نمایید.

    به دنبال چراغ‌هایی با نور رنگی باشید.

    نوراتاق پذیرایی:

    هدف از بودن در اتاق پذیرایی یا نشیمن آرامش و معاشرت است. پس از نور زیاد که چشم را ناراحت کرده و مانع استراحت و آرامش شما می‌شود، خودداری کنید. از نور گرم که درصد زرد آن از آبی بیشتر است، استفاده کنید.

    برای مطالعه راحت‌تر به یک چراغ‌کار نزدیک محل نشستن نیاز دارید. با یک چراغ رومیزی روبروی کاناپه یا مبل راحتی نور کافی خواهید داشت.

    چراغ‌های دارای سایه‌های مات نور را به پایین منعکس و ایجاد تناقض می‌کنند در حالی‌که سایه‌های نیمه‌شفاف نور را ملایم‌تر انعکاس می‌دهند.

    از لامپ‌های قوی پرنور برای نشان دادن اشیاء خاص مانند تابلوی نقاشی یا تاقچه‌ی مملو از اشیاء زیبا و با ارزش کمک بگیرید. خیلی راحت نور مستقیم یک نورافکن یا دیوارکوب را روی شیئ‌ای که می‌خواهید مورد توجه قرار دهید، بیندازید.

    مشعل یا نورافکن‌ها راهی  برای جلب توجه یک مجسمه یا اثر هنری و معماری است. برای این کار می‌توانید یک چراغ تزیینی را در یک گوشه یا کنار دیوار طوری قرار دهید که نور آن به طرف بالا یا سقف باشد و به شیئ برخورد کند.

    نور آشپزخانه:

    در آشپزخانه نور باید کافی باشد تا بتوان به‌راحتی آشپزی کرد. اما برای ایجاد محیطی نرم‌تر و خوشامدتر از لامپ‌های کم‌مصرف یا هالوژن استفاده نمایید.

    در جایی که نور بیشتری برای آشپزی نیاز دارید، از چراغ‌های پرولتاژتر و پرتو مانند در زیر کابینت‌های دیواری استفاده کنید تا سطح کارتان روشن شود.

    اگر آشپزخانه‌تان دارای جزیره یا میز صبحانه است، چراغی پر نور بالای آن نصب کنید چون ممکن است بخواهید از این میز برای خواندن روزنامه، باز کردن ایمیل یا رسیدگی به کارهای اداری هم استفاده کنید.

    حالا می‌توانید به نورپردازی بالای سرتان حالت تزیینی دهید تا با سایر قسمت‌های آشپزخانه هماهنگ شود. مثلا با توجه به سبک آشپزخانه‌تان از لامپ‌های شیشه‌ای رنگی یا نوع مات (کرومی) استفاده کنید.

    چیزهای مورد علاقه و شیشه‌ای در آشپزخانه را با دادن نور بیشتر جلوه دهید و اگر کابینت شیشه‌ای دارید، از نور در داخل کابینت برای افکت استفاده کنید.

    نور اتاق ناهارخوری:

    اتاق ناهارخوری باید آن‌قدر پرنور باشد تا غذا به راحتی دیده و میل شود. ممکن است بخواهید برای خوردن غذایی رومانتیک نوری ملایم‌تر داشته باشید، نورهای تنظیم‌شونده برای این منظور مناسبند.

    از لوستر در بالای میز غذا به عنوان نقطه مرکزی استفاده کنید. اگر میز بزرگ است، آویزهای چندتایی، لوستر و چلچراغ‌های جدید یا سنتی برای این منظور ظاهر زیبایی خواهند داشت.

    استفاده از هالوژن‌ها گزینه دیگری برای ایجاد نوری یکنواخت است. نور به همه جا می‌رسد و گوشه‌های میز در تاریکی نمی‌ماند.

    برای ایجاد حس خوشامدگویی و دعوت به شام، شمع‌ها چه رومیزی و چه دیوارکوب مناسبند. آن‌ها را در دو طرف میز قرار دهید و میهمان‌ها را به شام دعوت کنید.

    نور اتاق خواب:

    چراغ مطالعه در کنار تخت به معنی مزاحم خواب دیگران نشدن است.

    دیوارکوب اطراف آینه نوری بدون سایه برای آرایش ایجاد می‌کند.

    در یک اتاق‌خواب کوچک، آینه‌ها با انعکاس نور فضا را بزرگ‌تر و روشن‌تر نشان می‌دهند.

    اگر جزو افراد خوش‌شانسی هستید که اتاق خواب بسیار بزرگی دارید، استفاده از دیوار کاذب به صورت نیمه محیط را جمع‌وجورتر نشان می‌دهد ضمن آن‌ که می‌توانید از قسمت پشت برای پرو و گذاشتن وسایل شخصی استفاده کنید.

    اگر تختی زیبا و رویایی دارید می‌توانید دیوار بالای تخت را نورپردازی کنید.

    برای داشتن نور بیشتر از چراغ در وسط اتاق استفاده کنید.

    ادامه مطلب...
  • برگردان: مهندس علیرضا قرمز چشمه
    یکی از ویژگی های شاخص یک پوشش، ساختار سطح آن پوشش است. اخیراً، درک ما از ماهیت ساختار سطح در مقیاس نانو گسترش یافته است. پدیده‌ی خود چینش پلیمرها (polymer self-assembly) امکان ایجاد ساختارهای نانو با هزینه کم را فراهم کرده است. این ویژگی در مواردی مثل محافظت از کارت‌های تجاری و بانکی و همچنین در تولید غشاهای متخلخل نانو که در رشته های پزشکی و زیستلوژی استفاده می‌شوند، کاربرد دارد.
    یکی از عوامل مهم در تعریف ویژگی های یک پوشش، ساختار سطح آن پوشش است. با اینکه نگاه به ابعاد سطح در حد 10 یا بیشتر از 10 میکرون نگاه جدیدی نیست، اخیرا ً درک ما در مورد اهمیت ساختارهای نانوی سطح به طور چشم‌گیری افزایش یافته است. ویژگی های سایشی سطح(tribological) و خاصیت ترشوندگی، قابلیت جذب زیست‌مولکولها و یا حتی سلول‌ها، و نیز ظاهر نوری و ویژگی‌های لمسی به شدت تحت تاثیر مکان نگاری(topography) سطح در مقیاس نانو قرار می‌گیرند. کنترل این ویژگی‌ها و در نتیجه‌ کنترل ساختار نانوی سطح، اهمیت زیادی برای بهینه کردن کاربردهای امروزی پوشش‌های پیشرفته دارد.
    امروزه، شناخت پدیده‌ی خود چینش پلیمرها امکان ایجاد ساختارهای سطوح در مقیاس‌های مختلف را فراهم کرده است. ساختارهای سطوح با مقیاس نانو بدون روش‌های لیتوگرافی (حکاکی) گران قیمت (مانند روش های تولید مدارهای مجتمع در صنعت میکروالکترونیک) قابل دسترسی هستند. هزینه‌ی این روش‌ها برای بسیاری از کاربردهای پوششی مقرون به صرفه نیستند، اما از لحاظ کیفیت، برای رسیدن به اثرات مطلوب، کنترل کافی بر روی ساختار سطح دارند. در این مقاله مثال های کاربردی از خودچینش پلیمرها که با راه حل های ارزان در محیط صنعتی امروز به کار می‌روند، شرح داده می‌شود.


    چینش خود به خود ملکولی

    خود چینشی، قرار گرفتن مولکولها در بهترین ساختار تعریف شده است که اغلب با برهم‌کنش ضعیفی در مقایسه با اندازه ی ملکول و با انرژی گرمایی محدود صورت می‌گیرد. به طور خاص، خود چینشی ملکولی قادر به ایجاد ساختارهایی در مقیاس نانو است و تغییر جالبی برای کم کردن هزینه روش‌های گران لیتوگرافی ارائه می‌دهد. این روش ها اغلب به روش پایین به بالا(bottom-up) اشاره دارند، زیرا ساختارهایی از بلوک‌های اولیه ایجاد می‌کنند. این روش در مقابل روش بالا به پایین(top-down) که به ماشین اجازه می‌دهد از تکه‌ی بزرگتری شروع کند، قرار می‌گیرد (مانند قسمتی از فلز که در دستگاه تراش ساخته می‌شود).
    روش چینش خود به خود پلیمری، بسته به نوع موادی که برای شروع انتخاب می‌شوند، در مقیاس میکرون و نانو انجام می‌شود. در تهیه پلیمرها، پلیمر به صورت ذراتی با اندازه‌ی 1 میکرون تا 10 میکرون از حلال جدا می‌شود. اندازه این ذرات وابسته به نوع پلیمر متفاوت خواهد بود و می‌توان با انتخاب یک حلال خاص ذراتی از دو نوع پلیمر را به طور برجسته تر؟ از حلال جدا کرد. با متن اصلی چک شود
    به‌ طور مشابه می‌توان ذراتی با اندازه‌ی 100 نانومتر از محلول بدست آورد. این فرآیند اغلب به جداسازی میکروفاز کوپلیمر اشاره دارد. نمونه‌های نهایی گستره‌ی کوچکی از نظم را نشان می‌دهند. به طوری که در مخلوط کردن دو پلیمر نمونه‌ها به صورت تصادفی هستند، یعنی چینش دقیق ایجاد نمی‌شود. با این وجود گستره‌ی وسیعی از نظم با پیش نمونه‌های اولیه و در جهت چینش پلیمر رسوب داده شده، صورت می‌گیرد.

    کاربردها

    کنترل ساختار سطح در مقیاس نانو این امکان را به کاربردهای جدید می‌دهد تا نسبت به پوشش‌های متداول امکانات بیشتری فراهم آورند. در مورد روش خود چینش پلیمرها، انتخاب مواد اولیه و نیز پارامترهای پوشش دهی این اجازه را می‌دهند تا اندازه و کاربرد ساختار نانوی پلیمر نهایی را مشخص کرد. این مشخصات را می‌توان با دامنه‌ی وسیعی از ابعاد و دامنه‌ی متنوعی از گروه‌های شیمیایی انتهایی بر حسب تقاضا تنظیم کرد. شکل 1 ساختار نانوی بدست آمده از مخلوط کردن پلی استایرن و پلی‌متیل‌متاکریلات که به صورت چرخشی روی زیرآیند ریخته شده‌است را نشان می‌دهد. این ساختار به صورت تصادفی است ولی می‌توان با انتخاب دقیق مواد اولیه و پارامترهای پوشش‌دهی، ویژگی‌های آنها را از پیش تعریف کرد. به عنوان مثال این کاربرد در انگشت‌نگاری می‌تواند در‌ آینده برای تولید برچسب‌های شناسایی و امنیتی مورد استفاده قرار گیرد.
    اگر یکی از لایه‌های پلیمری توسط یک حلال انتخابی از سطح زدوده شود، این فیلم‌های پلیمری می‌توانند به صورت متخلخل درآیند. این عمل این اجازه را به کاربردهای پوششی که برداشت سریع یک مایع یا جوهر مورد نظر است را می‌دهد.
    با اینکه همه‌ی ویژگی‌های ساختاری از این روش قابل کنترل هستند ولی ساختار جزئی به طور ذاتی تصادفی باقی می‌ماند. بنابراین، از این ساختارها می‌توان به عنوان ویژگی امنیتی برای محافظت از کارت‌های بانکی و تجارتی بهره جست. شبیه ویژگی‌های انگشت نگاری، برخی ویژگی‌های کلیدی برای ساختارهای پلیمری تعریف می‌شود، که می‌توانند بعدا ً به یک دسته‌ی خاص از ساختار نانو نسبت داده‌ شوند. به عنوان کاربردی در بازارهای دیگر می توان به شناسایی در بخش‌های هنری و تجملاتی، علاوه بر کارتهای تجاری اشاره کرد که اخیرا ً مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. این سطوح از نظر قیمت ارزان و قابل تغییر هستند. روشهای استاندارد مختلف مثل غوطه‌وری، اسپری کردن وپوشانش دورانی(spin coating)برای اعمال این پوشش‌ها به کار می‌روند. به راحتی می توان برخی از این روش‌ها را برای پوشش دادن سطوح بزرگ به کار برد. یکی از مزایای اصلی اکثر این روش‌ها، امکان اعمال بر روی زیرآیندهای 3 بعدی است. برای مثال از این روش‌ها می‌توان برای پوشش دادن حفره‌ها و یا سطوح داخلی قطعات توخالی استفاده کرد.
    بسیاری از تقاضاها در این مورد مقاومت در برابر برخوردهای محیطی است. در مورد ساختارهای پلیمری رسیدن به ماده‌ای با مقاومت در برابر خراش مشکل است. یک راه حل برای رفع این مشکل جایگزین کردن ماده‌ای دیگر که مقاومت بیشتری در برابر خراش دارد به جای ساختار پلیمری است. این کار را می‌توان با تیزاب کاری شیمیایی توسط یک لایه‌ی مناسب انجام داد، به طوری که ساختار پلیمری به عنوان یک لایه عمل کند. شکل 2 همان ساختار نانوی نشان داده شده در شکل 1 را نشان می‌دهد با این تفاوت که پلیمر به صورت لایه‌ای بر روی سیلیکون و با فرآیند RIE قرار گرفته است. با این کار ساختار به صورت ماده‌ای سخت درمی‌آید. عمق ساختار 4 میکرون است.
    سطح نهایی هم می‌تواند به همان صورت که هست استفاده شود و هم می‌تواند به عنوان ابزار اصلی برای جور کردن ساختار سطح به کار رود، مثل پوشاندن آن بر روی یک پلاستیک. مورد دوم مسیر جالبی را برای تولید انبوه ساختارها ی نانو بازمی‌کند. برای مثال می‌توان به استفاده از این فن آوری برای کاربردهایی مثل پلاستیک‌های جدید برای کشت سلول یا مهندسی بافت اشاره کرد.
    ایجاد الگوهای سطح در مقیاس نانو نسبت به مقیاس میکرون ترجیح داده می‌شود. دسته‌ی دیگری از پلیمرها برای چینش خود به خود به کار می‌روند. کوپلیمرهای بلاک (block) از دو یا بیشتر از دو پلیمر که به یکدیگر متصل شده‌اند ساخته می‌شوند، که این کوپلیمرها به وسیله‌ی یک فرآیند به نام جداسازی میکروفاز ایجاد می‌شوند. در اینجا ابعاد نمونه همان ملکول‌های پلیمری منحصر به فرد هستند که به پلیمرهایی که در مقیاس میکرون هستند و در بالا شرح داده شده اند ترجیح داده می‌شوند. متعاقبا ً، جرم ملکولی پلیمر تشکیل شده یا طول زنجیرهای آن روی هندسه‌ی ساختار نانوی پلیمر تاثیر می‌گذارد و گروه‌های عاملی ویژگی‌های شیمیایی سطح را مشخص می‌کند.
    شکل 3 (سمت چپ) ساختاری را درSi3N4نشان می دهد که به وسیله‌ی فرآیندی به نام لیتوگرافی کوپلیمر ساخته شده‌است. در اینجا ساختار یک سطح خودچیده از کوپلیمر پلی‌استایرن – پلی‌اکریلیک اسید به عنوان یک ماسک برای یون واکنش‌پذیر استفاده شده‌است. هسته‌های مایسلی ایجاد شده از پلی‌اکریلیک اسید با قطری حدود 30 نانومتر مقاومت در برابر حکاکی کردن (ایجاد خلل و فرج روی سطح) بالاتری نسبت به فاز پیوسته‌ی پلی‌استایرن دارد. در نتیجه پلی‌اکریلیک اسید از مواد زیرین در برابر (حکاکیing) محافظت می‌کند و یک ساختار ستونی نانو، مشابه با بعد عرضی ساختار پلی‌اکریلیک اسید تشکیل می‌شود. عمق ساختار (یا به طور معادل بلندای ستون‌ها) می‌تواند با تنظیم زمان (حکاکیing) تغییر کند. در این روش ساختار بدست آمده نه تنها از نظر مکانیکی از فیلم پلیمری سخت‌تر است، بلکه می تواند ویژگی‌های سه بعدی مشخصی نیز داشته‌ باشد. این ساختارها اغلب ویژگی ترکنندگی متمایزی از خود نشان می‌دهند که می‌تواند از آب‌گریز به ابرآبگریز تنظیم شود. علاوه‌براین اگر به ساختار عامل پرفلوئوروسیلان اضافه شود این تأثیر تقویت می‌شود.
    کاربردهایی برای سطوح خود تمیز شونده نیز وجود دارد. در شکل 3 (سمت راست)، برای مثال تماس زاویه‌ای بزرگ آب، ویژگی ابر آب‌گریزی سطح ستون نانو را ثابت می‌کند که باعث دفع کنندگی آب و خود تمیزشوندگی می‌شود.
    اما الگوی توپوگرافی توسط خود چینشی فقط یک جنبه است. تنوع گسترده‌ی پلیمرهای موجود امکان انتخاب این پلیمرها را برای فرآیند خود چینش فراهم می‌کند و وجود گروه‌های عاملی مختلف در این پلیمرها منجر به رسیدن به هدف مطلوب می‌شوند. ساختار سطح نهایی یک الگوی شیمیایی در مقیاس نانو است که دریچه‌ای به کاربردهای بی‌شمار دیگر باز می‌کند. به علاوه، این امکان وجود دارد که با استفاده از یک حلال که به طور انتخابی نسبت به مایسل عمل می‌کند ساختار مایسل را وارونه کرده و منجر به ایجاد مایسل های متورم می‌شود. ساختار بدست آمده می‌تواند دوباره به عنوان یک ماسک حکاکی برای ساخت ویژگی‌های وارونه در مواد سخت به کار رود، یعنی حفره‌های نانویی به جای ستون‌های نانویی.
    با پیروی از این رویکرد، می‌توان غشاهای متخلخل بر پایه‌ی سیلیکون را که قطری بین 35 تا 80 نانومتر دارند را تولید کرد. ضخامت غشاها بین 100 تا 300 نانومتر است و ترکیب سیلیکون ساختار را برای ضمانت پایداری مکانیکی و امکان دستکاری و یکپارچه کردن برای ابزارهای میکروسکوپی، تقویت می‌کند. درخواست‌های بسیاری ارایه و مورد ارزیابی قرار می‌گیرند که شامل خالص‌سازی زیست ملکول‌ها و اولترافیلتراسیون تابشی جزئی است. یکی از چالش‌های فنی دستیابی به توزیع باریکی از اندازه روزنه‌های غشا، به منظور رسیدن به فیلترکردن انتخابی و بهبود خواص مکانیکی غشا است. تعمیم این فرآیند برای غشاهای نانوی متخلخل فلزی و برای کاربردهای پلاسمونیک تحت بررسی است.
    در بعضی از کاربردهای زیست شناسی غشاهای متخلخل، سازگاری زیستی و تجزیه‌پذیری زیستی مواد غشا یک موضوع مهم است. شکل 4 (سمت چپ) یک غشای نانوی متخلخل را نشان می‌دهد که از طریق قالب‌گیری ساختار ستون نانویی در پلاستیک شکل گرفته‌است که منجر به یک فیلم پلیمری با روزنه‌هایی در اندازه‌ی نانو شده است. برخی غشاهای نانوی متخلخل برای فیلترکردن و کاربردهای حسگری جالب هستند، به طور خاص چون حفره‌ها به آسانی می‌توانند به طور شیمیایی عامل دار شوند، این امکان وجود دارد که ویژگی‌های فیلتر کردن آنها در نظر گرفته شود.
    کاربردهای دیگر سطوح با ساختار نانو را می توان در اصلاح سلولی زیرآیندها یافت. رفتار سلول‌ها روی سطح فقط از طریق شیمی سطح مشخص نمی‌شود، بلکه به ساختار نانو و یا میکرو سطح نیز مرتبط است. درک بهتر از مکانیزم مطرح شده، امکان اصلاح طراحی سطح کاشت را برای آماده کردن زیرآیند برای مهندسی بافت و طراحی بهتر مواد باندپیچی برای بهبود معالجه زخم، فراهم می کند. شکل 4 (شکل میانی) دنباله ی یک سلول بافت رابط جنینی را نشان می دهد که روی یک سطح پلی دی متیل سیکلوکسان (با ساختار نانو) قرار دارد، که این سطح از طریق چینش خود به خودی و فرایندهای انعکاس؟ که در بالا توصیف شده است آماده شده است. چسبندگی خوب سلول‌ها به منظور کاشت می‌تواند به بهبود یکپارچگی آنها در بدن کمک کند و زمان بهبودی بیمار را کاهش دهد.

    ادامه مطلب...
  • هاوانا پایتخت کوبا روز جمعه بیست و سوم مرداد (14 اوت) پس از 70 سال میزبان رییس دستگاه دیپلماسی اصلی ترین دولت ستیزه گر با این کشور بود. «جان کری» وزیر امور خارجه ی آمریکا در مراسمی سفارت بازسازی شده ی کشورش در هاوانا را بازگشایی کرد تا پس از 54 سال قطع روابط دیپلماتیک، بار دیگر این مناسبات برقرار شود. کری در این مراسم تصریح کرد از این پس کوبا و آمریکا دشمن یا رقیب نیستند بلکه همسایگانی برای یکدیگر به شمار می روند؛ سخنانی که به معنای دگرگونی در شکل روابط و حتی ماهیت نگاه متقابل سران واشنگتن و هاوانا است. رخدادهای چند ماه گذشته در شرایطی صورت می گیرد که آمریکا و کوبا دهه ها یکدیگر را هدف حمله و موضع گیری های تند قرار دانند و در صحنه هایی نظیر عملیات نظامی «خلیج خوک» ها رو در روی هم قرار گرفتند. در دایره ی هماوردی ابرقدرت های شرقی و غربی و در جریان بحران موشکی سال 1962 میلادی، تقابل واشنگتن و هاوانا تا آستانه ی جرقه زدن جنگ هسته یی نیز پیش رفت. اینک با گذشت سال های پرتنش، فصلی تازه در مناسبات واشنگتن و هاوانا آغاز شده است. البته این به معنای پایان اختلاف های پرشمار و رسوب یافته در 2 سوی مرزهای آبی آمریکا و کوبا نیست و بخش مهمی از چانه زنی های دوجانبه در روزهای آتی به موضوع هایی نظیر پرداخت غرامت از سوی آمریکا به کوبا و مسایل حقوق بشری در این کشور اختصاص خواهد یافت. در شرایط کنونی باید به چند نکته در مورد تحولات این روزهای روابط 2 کشور اشاره کرد: 1- آنچه در روابط آمریکا و کوبا می گذرد، رخدادهایی است که نظیر آن سال های پیش به وقوع پیوسته، در حال حاضر در حال نضج گیری است و در آینده هم بیشتر شاهد آن خواهیم بود. ویژگی اصلی این رخدادها توقف فرایندی شبیه به دست و پا زدن خلاف جریان رودخانه ی پرشتاب تحولات بین المللی است. در برهه های زمانی گوناگون، پس از نقطه های عطف تاریخی یا در پی روندهایی که ابتدایی ناملموس و ادامه یی شتابنده یافته، کشورها پا به عرصه ی «تنش بس» نهاده اند؛ وضعیتی با زمینه هایی شبیه به آتش بس که بر اثر واقعیت های جنگ، 2 یا چند کشور را به سمت پایان درگیری سوق داده است. یکی از نمونه های تاریخی، پایان چند سده درگیری و هماوردی 2 قدرت بزرگ اروپایی بعنی آلمان و فرانسه است که پس از جنگ های گوناگون و اختلاف های پرشمار در برخورد با واقعیت های جهانِ پس از جنگ جهانی دوم، رویه ی پیشین را کنار نهادند و مبنایی نو و فضایی تازه برای مناسبات دوجانبه پایه گذاری کردند. در چنین فضایی، فرایند تنش بس بر مدار تصمیم سازی عقلانی رهبران پاریس و برلین، زورآزمایی های سخت سیاسی-امنیتی را به شکل رقابت های سازنده ی اقتصادی- تجاری در آورد تا آتش احساس های ملی و پیشینه ی تقابل های تاریخی به جای سوزاندن سرمایه های ملی، تنور پیشرفت را گرم کند. 2- آنچه سبب ثبت تجربه های بین المللی نظیر از سرگیری روابط دیپلماتیک آمریکا و کوبا شده، واقعیت های جهان امروز است؛ جهانی که بیش از پیش بر پاشنه ی کسب قدرت آن هم از نرمترین نوع آن یعنی قدرت اقتصادی می چرخد و کسب منافع ملی را به یگانه معیار تعریف دوستی ها و دشمنی آن تبدیل ساخته است. بر مبنای چنین واقعیت هایی، دوستی و رقابت، همگرایی و واگرایی، دوری و نزدیکی کشورها رفتارهایی بر مبنای ضرورت است نه دارای اصالت. چنین است که رهبران کوبا پس از سال ها سیاست ورزی، هدایت افکار عمومی و تزریق آمریکاستیزی به بدنه ی جامعه با بی ثمر تشخیص دادن سال ها هماوردی به مسیر تعامل با دشمن دیرینه ی خود گام نهادند. در برابر، مقام های کاخ سفید نیز با اذعان به بی نتیجه بودن دهه ها تحریم کوبا برای تغییر رفتار این کشور، طرحی نو را برای پایان اختلاف دیرپا با همسایه ی جنوبی درانداختند. برقراری دوباره ی روابط دیپلماتیک بین واشنگتن و هاوانا نشان داد که اینک نه دشمنی و رقابت غیرعقلایی قابل دفاع است و نه می توان در جهان امروز اهرم هایی نظیر تحریم را به عنوان ابزارهایی کارا در کنشگری علیه دیگر واحدهای نظام بین الملل به کار بست. از این رو است که با وجود کلان ترین سرمایه گذاری و هزینه ی گسترده ی آمریکا برای چینش مستحکم ترین دیوارها گرداگرد ایران، تحریم نتوانست منجر به عقب نشینی تهران در برابر خواست رهبران واشنگتن شود و در نهایت این دیپلماسی بود که گره کور اختلاف ها بر سر فعالیت های صلح آمیز هسته یی را گشود. 3- دیپلماسی را باید بهینه ترین و نیز عاقلانه ترین گزینه برای پیگیری منافع ملی و نیز راهکاری در جهت حل اختلاف ها میان کشورها دانست. همچنان که اشاره شد اختلاف های بسیاری بین رهبران کوبا و واشنگتن پابرجا است که قرار است موضوع گفت وگوهای آتی باشد. در این پیوند، روند حل و فصل اختلاف ها هرچقدر هم کند به پیش رود به یقین دستاورد آن متفاوت از دهه ها تهدیدپراکنی و تبادل امواج دشمنی میان کوبا و آمریکا خواهد بود 4- نکته ی پایانی که باید به آن اشاره کرد مطلوبیت و ارزش تعامل، سازش و همکاری میان کشورها است زیرا جنگ، نزاع و دشمنی در ذات خود فضیلتی به حساب نمی آید مگر آن که به شکلی کنترل شده، ابزاری و محدود، آن هم در جهت تحقق منافع ملی یا بر مبنای هنجارها و ارزش های فراگیر ین المللی نظیر حقوق بشر، حق دفاع مشروع، برقراری ثبات و امنیت و... به کار گرفته شود. به این ترتیب هرگونه اقدامی برای شکل گیری تعامل سازنده بین کشورها و کاهش سطح تنش در فضای بین الملل تحولی است که باید با دیدی مثبت به آن نگریست. 

     

    ادامه مطلب...
  • رنگ‌های گرم و سرد
    رنگ‌های قرمز، زرد و نارنجی در مجموعه رنگها ، جزء رنگهای گرم محسوب می شوند و به علت افزایش آدرنالین ، موجب بالا رفتن فشار خون، افزایش تنفس و نهایتا افزایش درجه حرارت و احساس گرما می‌شوند . رنگ‌های پررنگ‌تر احساس بیشتری ایجاد می‌کنند.
    رنگ‌های سبز و آبی جزء رنگهای سردند . این رنگها ضربان قلب را کم کرده ، ماهیچه‌ها را آرام و درجه حرارت بدن را کاهش می دهند و حس سردی را در فرد به وجود می آورند .
    بنفش ، با توجه به درصد رنگ‌های آبی و قرمز که از ترکیب آنها تشکیل شده است ، سرد یا گرم  محسوب می شود . اگر مقدار رنگ آبی بیشتر باشد ، سرد و اگر قرمز بیشتر باشد ، گرم خواهد بود . ما می توانیم در دکوراسیون داخلی از ویژگی های‌ رنگ‌ها به نفع خود استفاده کنیم.

    رنگ سبز در دکوراسیون
    رنگ سبز را بهتر است در ترکیب با بنفش و نقره‌ای به کار برد . استفاده از رنگ سبز به علت خنثی بودن برای دکوراسیون داخلی فوق‌العاده است . رنگ سبز به دلیل ویژگی آرامش بخشی که دارد ، برای اتاق خواب و سرویس‌های بهداشتی مناسب است . سبز اگر در کنار طیف بنفش و نقره‌ای قرار بگیرد ، زیباتر خواهد بود . رنگ سبز به علت عدم انعکاس رنگ پوست ، در سالن‌های پوست و زیبایی و حتی بوتیک‌ها و فروشگاه‌های لباس بکار برده نمی شود .

    رنگ آبی در دکوراسیون
    رنگ آبی برای قسمت‌های پذیرش مناسب است و محیطی اداری و متعادل ایجاد می‌کند . آبی به تنهایی به صورت طیف‌ها و سایه‌های مختلف ، محیطی زیبا، آرام، ایده‌آل و آسمانی را ایجاد ‌کند که برای اتاق‌خواب و سرویس‌های بهداشتی مناسب است.

    رنگ زرد در دکوراسیون
    زرد بهتر است در ترکیب با رنگ‌های دیگر به کار رود . زرد گرم و آفتابی، درخشان، مثبت، گیرا، شادی‌آور، امیدوارکننده، اشتهاآور، الهام‌بخش و نشانه خوش آمد گویی است .
    استفاده از رنگ زرد ملایم ،مثلا طلایی در اتاق ناهارخوری باعث تحریک اشتها می شود . رنگ کرم نباتی، شاد و متناسب با روحیات بچه ها و نوجوانان است . این رنگ باعث  تقویت حافظه شده و به مطالعه کمک می‌کند. رنگ زرد برای استفاده در مغازه های کوچک هم مناسب است. باید دقت کرد که کاربرد آن به تنهایی باعث ایجاد خشونت می شود ، بنابراین بهتر است در ترکیب با سایر رنگها بکار رود .

    رنگ قرمز در دکوراسیون
    رنگ قرمز نشانه سرور و شادی، شانس، لوکس و جدید بودن، عشق و علاقه است . قرمز رنگ پرهیجانی است و در کشورهای آسیایی  رنگ بسیار مهم و معمولی است.
    در استفاده از رنگ قرمز، باید احتیاط کرد . ارجح است قرمز به صورت پراکنده در جاهای مختلف به کار رود . در دکوراسیون منزل بهتر است از رنگ قرمز در جاهای خاص مورد علاقه استفاده شود، تا از این طریق آن بخش بیشتر در معرض توجه قرار گیرد. استفاده از قرمز در اطراف شومینه ، حتی اگر خاموش باشد، نشانگر وجود گرما است . با استفاده از رنگ قرمز ، محیط بسته‌تر شده و حس صمیمیت القا می‌شود . قرمز رنگ مناسبی برای اتاق خواب نیست ، چون مقدار تنفس را زیاد کرده و خواب و آرامش را کاهش می دهد . در مکانهای تجاری استفاده از مبلمان چرمی قرمز در یک فضای کاملا سفید همراه با آویزهای قرمز به حدی جاذب است که هر کس را وادار به نشستن می کند . از قرمز در سالنهای آرایش و اتاق پرو نیز می توان استفاده کرد .

    رنگ قهوه‌ای در دکوراسیون
    قهو‌ه‌ای همیشه مد است . همین موضوع سبب می شود که در دکوراسیون داخلی زیاد از آن استفاده شود . نمود این رنگ کاملا ارتباط مستقیم با هماهنگی آن با سایر وسایل دارد . این که همراه با صورتی چرک بکار رود یا زرد و سفید ، ظاهر متفاوتی پیدا می‌کند . قهوه‌ای در ترکیب با این رنگ‌ها سرگرم‌کننده است و پایداری را القا می کند .

    رنگ مشکی در دکوراسیون
    مشکی به علت خنثی‌بودن با هر رنگی که استفاده شود، تاثیر فوق‌العاده‌ای دارد. مشکی رنگ فوق‌العاده‌ای برای طراحان داخلی محسوب می شود. به آن لاک الکل می‌زنند و در ترکیب با قرمز جلوه ویژه ای به محیط می‌دهند .اگر بخواهید میزان توجه به چیزی را کاهش دهید، می توانید به آن مشکی مات بزنید. مشکی با رنگ‌های متالیک طلایی، نقره‌ای، مسی و برنجی جلوه‌ای بی نظیر پیدا می کند.
    این رنگ اغلب در نازک‌کاری‌ها برای ایجاد ظرافت به کار می رود. یک نیمکت که رویه آن از سنگ گرانیت مشکی باشد، می تواند ظاهر زیبایی به آشپزخانه ببخشد. مشکی رنگ خوبی برای کفپوش است. از رنگ سیاه و سفید ، به صورت کاشی یا موزاییک به صورت یک در میان در کف سرویس‌های بهداشتی استفاده می شود ، زیرا با کنتراست یا تضادی که ایجاد می‌کند فضا را بزرگ‌تر جلوه می‌دهد.
    استفاده از رنگ مشکی به تنهایی برای رنگ‌ دیوار مناسب نیست، زیرا محیط را بسته و ترسناک می‌کند. از این رنگ معمولا در چراغ‌ها و دستگیره‌های در به عنوان یک رنگ خنثی که اشیاء و طرح‌های اطراف خود را به خوبی جلوه می‌دهد، استفاده می شود .

    رنگ نارنجی در دکوراسیون
    استفاده از نارنجی به عنوان یک رنگ گرم و شاد برای منزل افراد مسن و موسسات نگه‌داری از سالمندان بسیار مناسب است. خاصیت ضد افسردگی این رنگ موجب کاهش کج‌خلقی و زود‌رنجی در افراد می شود . نارنجی رنگ مناسبی برای مکانهایی است که افراد زیادی حضور دارند ، زیرا تحریک‌پذیری، زودرنجی، کج‌خلقی و خصومت بین افراد را کاهش می‌دهد و در بهبود رفتارهای اجتماعی موثر است .
    نارنجی برای تشدید سایر رنگ‌ها مناسب ‌است . در یک دکوراسیون یکنواخت ، استفاده از چند کوسن نارنجی کم‌رنگ ، یا چند گل نارنجی در جاهای مختلف فضا را روشن می کند و روحی تازه به آن می بخشد .

    رنگ بنفش در دکوراسیون
    علیرغم اینکه ، بنفش رنگ باشکوهی است، در دکوراسیون داخلی کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و عموما به شکل کم‌رنگ یا یاسی به کار می‌رود. بنفش به خاطر ملایم بودن و آرامش‌بخشی ، برای اتاق خواب دخترها مناسب است. بنفش رنگ خلاقی است و استفاده از آن در محیط‌های کار و آموزش مناسب است. اگر در کنار زرد قرار بگیرد، جلوه خاصی پیدا می کند و حس قوی‌ای را القاء می‌کند. استفاده از این رنگ به عنوان پارچه مبلمان ناهارخوری هم می تواند تاثیری قابل توجه داشته باشد.

    رنگ صورتی در دکوراسیون
    صورتی همراه با قهوه‌ای شکلاتی بسیار موثر واقع می شود . این رنگ بسیار نرم و لطیف است. کم‌رنگ آن ظریف، ملایم و آرام‌بخش است و رنگ تند آن موجب انگیختگی احساسات می شود. صورتی اغلب رنگ مورد علاقه دختربچه‌هاست. شاید چون احساس خوبی از آن دارند و حس صمیمیت را در آن‌ها القا می‌کند. از این جهت ، بیشتر در اتاق خواب دخترها استفاده می‌شود و برای اتاق میهمان نیز مناسب است .

    ادامه مطلب...
  • استفاده از کاغذ دیواری برای پوشاندن دیوارهای منازل در دهه های گذشته رونق چندانی نداشت. علت این بی اقبالی هم متنوع نبودن رنگ ها و طرح های کاغذهای دیواری بوده است اما امروزه کاغذ دیواری ها به دلیل تنوع در رنگ ، شکل و جنس به یکی از اولین انتخاب های خانه دارها برای پوشش دیوارها تبدیل شده اند.
    تا آنجا که حتی می توان گفت این پوشش تا حدود زیادی جای رنگ را گرفته است. علت دیگری که کاغذ دیواری این روزها طرفداران بسیاری پیدا کرده، نصب آسان و سریع آن است. به علاوه کاغذها، بوی تند و تیز و خرابکاری های رنگ را نیز ندارند.
    البته این نکته نیز قابل توجه است که قبل از انتخاب کاغذ دیواری حتما باید به نکاتی توجه کنید. در غیر این صورت به سرعت دلزده و پشیمان می شوید.

    نکات زیر می تواند راهکارهای مفیدی برای انتخاب کاغذ دیواری خانه شما باشد
    1 -  قبل از انتخاب کاغذ دیواری باید به رنگ وسایل خانه توجه کنید زیرا هماهنگ نبودن رنگ و نوع کاغذ دیواری با سایر وسایل، علاوه بر اینکه خانه را بی نظم و خسته کننده نشان می دهد، برای افراد خانواده احساس آشفتگی و کلافگی ایجاد می کند. بنابراین حتما به هماهنگی رنگ ها توجه داشته باشید.

    2 - هماهنگی نوع و طرح کاغذ دیواری با سبک و شکل چیدمان خانه نیز مهم است. به طور مثال برای خانه ای که سبکی بسیار فانتزی و مدرن دارد باید از کاغذ دیواری هایی ساده و با نقش و نگار کم استفاده کنید و برای خانه هایی که با مبلمان استیل و فرش های ابریشمی چیدمان شده اند باید کاغذ دیواری هایی سنگین با نقش و نگارهای برجسته به کار ببرید.

    3 -  اغلب کاغذ دیواری ها امروزه قابل شست وشو هستند ولی به دلیل میزان استفاده از پارچه و مواد پی وی سی، به دو نوع درجه یک و دو تقسیم می شوند. به این ترتیب که شاید برای از بین بردن بعضی لک ها و کثیفی های روی کاغذ دیواری هنگام شست وشو با مشکل مواجه شوید. بنابراین بهتر است هنگام خرید کاغذ دیواری به این مورد توجه کنید. در این مورد از فروشنده نیز می توانید کمک بگیرید.

    4 - بهتر است برای خانه هایی که سقف بلندی دارند از کاغذ دیواری هایی با شکل و خطوط افقی استفاده کنید که در این صورت ارتفاع سقف را کوتاه تر جلوه می دهد و در ضمن نوعی گرما و صمیمیت نیز به وجود می آورد. استفاده از کاغذدیواری های بافت دار به دیوارها عمق می بخشد و نیز سبب جذب صدای فضا می شود.

    5 - برای آنکه فضایی آرام و به دور از شلوغی و بی نظمی داشته باشید بهتر است از کاغذ دیواری هایی گلدار با رنگ های ملایم استفاده کنید. اگر خواهان فضایی پر از انرژی و هیجان هستید کاغذ دیواری هایی با رنگ های شاد و درخشان که طرح های هندسی و هنری دارند به کار ببرید که در این صورت هر بیننده ای را سر ذوق می آورد.

    6 - هماهنگی کفپوش خانه با کاغذ دیواری بسیار مهم است. بنابراین بهتر است از کاغذ دیواری های گلدار یا با طرح و شکل های شلوغ برای خانه هایی با کفپوش ساده استفاده کنید و برعکس کاغذ دیواری های ساده را برای خانه هایی با کفپوش های طرح دار به کار ببرید تا این هماهنگی، زیبایی خانه شما را چند برابر کند.

    7 - اگر به لحاظ شخصیتی فردی تنوع طلب هستید و زود از همه چیز خسته می شوید، پیشنهاد ما این است که از کاغذ دیواری های ساده با رنگ های ملایم که هیچ طرح و شکلی ندارد و با هر نوع چیدمان و رنگی هماهنگ می شود، استفاده کنید زیرا استفاده از کاغذ دیواری های طرح دار روحیه خاصی می طلبد و هماهنگ کردن وسایل با این گونه کاغذها کمی مشکل است و ممکن است پس از مدتی دچار دلزدگی شوید.

    8 - بهتر است کاغذ دیواری هایی با پوشش وینیل خریداری کنید زیرا هم قسمت زیرین و هم قسمت بیرونی این گونه کاغذ دیواری ها از لایه های وینیل تشکیل شده است. این پوشش علاوه براینکه ضد آب است، کیفیت بسیار بالایی هم دارد. فقط شاید کمی گران تر از کاغذ دیواری های دیگر باشد که در عوض دارای عمر و دوام بیشتری است.

    9 - بیشتر اوقات هزینه و قیمت کاغذ دیواری ها به دلیل برخی محاسبات تا حدودی برای افراد گنگ و مبهم است زیرا کاغذ دیواری ها به شکل رول هایی با عرض های مختلف عرضه می شوند و هر شکل و طرحی از کاغذ دیواری متراژ و اندازه جدای خود را دارد و چون دیوارهای خانه به طور کامل مستقیم و دارای یک سطح نیست و بیشتر خانه ها دارای ستون و دیوارهای کاذب و غیر مفید هستند، بنابراین هم از رول های بیشتری نسبت به محاسبه شما استفاده می شود و هم در بعضی از مواقع کاغذها اضافه می آیند.
    برای اینکه کمتر با این مشکل مواجه شوید بهتر است متراژ دیوارها و میزان پرتی ها را به طور کامل اندازه بگیرید. در صورت امکان از نصاب کاغذ دیواری بخواهید که اندازه گیری دیوارها را نیز خود او انجام بدهد.

    این نکته نیز قابل ذکر است که کاغذ دیواری ها شاید در طول زمان دچار آسیب و خرابی شوند و زیبایی اولیه خود را از دست بدهند. بنابراین بهتر است یک رول بیشتر خریداری کنید تا در صورت نیاز بتوانید از آن استفاده کنید و برای پیدا کردن آن نوع کاغذ دیواری در بازار دچار مشکل نشوید.

    ادامه مطلب...
  • یکی از مهم ترین فاکتور ها برای پنجره های دوجداره نوع شیشه آن می باشد.

    بسته به هدف شما برای استفاده از پنجره دوجداره، نوع شیشه ای که استفاده میکنید تغییر می یابد.

    به طور کلی دو فاکتور اساسی برای انتخاب شیشه مناسب را باید مد نظر قرار داد:

    ۱- عایق صدا برای شما مهم تر است یا عایق حرارتی؟

    ۲- رنگ و نوع شیشه

    ۱- عایق صدا برای شما مهم تر است یا عایق حرارتی؟

    الف) جواب : عایق حرارتی

    همانطور که در مقالات قبلی در مورد ساختار شیشه توضیح داده شد، شیشه های دوجداره از سه قسمت که دو عدد شیشه های تک جداره و یک اسپیسر میان این دو شیشه می باشد تشکیل شده است.

    در صورتی که عایق حرارتی مناسبی می خواهید هر چه شیشه دارای ضخامت کمتری باشد و اسپیسر بیشتر باشد مناسب تر است و هر چه ضخامت شیشه بیشتر شود و اسپیسر کمتر، عایق حرارتی ضعیف تری خواهیم داشت مثل شیشه ۴+۱۰+۴ که عایق حرارتی قوی و ۶+۶+۶ عایق ضعیف تر حرارتی می باشد. ولی این به آن معنا نیست که شیشه ۶+۶+۶ عایق حرارتی نباشد بلکه نسبت به شیشه ۴+۱۰+۴ درصدی ضعیف تر می باشد.

    ب) جواب : عایق صدا و صوت

    در صورتی که میخواهید عایق صدای بسیار قوی داشته باشید باید ضخامت شیشه ها افزایش یابد تا صوت که یک نوع موج می باشد با برخورد به  شیشه های ضخیم بیشتر شکست یافته و عایق صوتی مناسبی را برای شما فراهم نماید

    ج) جواب : هم عایق صدا و هم عایق حرارتی

    در این صورت بهترین انتخاب شیشه برای این نوع درخواست شما، شیشه ۴+۸+۶ بوده که هر دو حالت عایق صوت و عایق حرارتی را برای شما فراهم خواهد کرد

    ۲- رنگ و نوع شیشه

    فاکتور دوم در انتخاب شیشه مناسب رنگ و نوع ظاهر شیشه می باشد

    این فاکتور بسته به سلیقه شما و نوع ظاهر ساختمان و همخوانی پنجره ها با نمای ساختمان متفاوت خواهد بود

    ساده، رنگی، رفلکس، سکوریت، لمینیت، مشجر و سند بلاست

    شیشه ساده: شیشه بی رنگ بوده و از هر سه نوع ۴+۴ و ۴+۶ و ۶+۶ از آن وجود دارد

    شیشه رنگی: در این نوع شیشه ها یک جداره شیشه ساده و یک جداره رنگی خواهد بود که به رنگ های برنز صورتی سبز وجود دارد

    در این نوع شیشه فقط نوع ۴+۴ و ۴+۶ وجود دارد و نوع ۶+۶ به دلیل قیمت بالای شیشه رنگی ۶ میل وجود ندارد

    شیشه رفلکس: این نوع شیشه همانند شیشه های رنگی بوده و نوع ۴+۴ و ۴+۶ را دارا می باشد و به رنگ های سبز آبی برنز نقره ای و طلایی موجود می باشد

    تفاوت شیشه های رنگی و رفلکس در دید داشتن فضای داخل ساختمان می باشد

    در شیشه های رفلکس در روز از بیرون، داخل ساختمان به هیچ وجه قابل رویت نبوده و در شب کاملا برعکس می شود

    نوع دیگر شیشه های رفلکس سوپرسیلور (فقط رنگ نقره ای) میباشد که ویژگی منحصر به فرد آن برای فضاهای کم نور می باشد که ۱۰۰% نور خورشید را به فضای داخل هدایت میکند و از نرسیدن نور خورشید به داخل منزل جلوگیری به عمل می آورد.

    شیشه سکوریت: این نوع شیشه برای فضاهایی مناسب است که ابعاد شیشه ثابت آن زیاد بوده و یا پنجره در جایی قرار دارد که شکستن شیشه بسیار خطر ناک خواهد بود

    این نوع شیشه را پس گرمای بسیار بالا بلافاصله سرد میکنند پس از این فرآیند در داخل شیشه ترک های ریزی بوجود خواهد آمد که باعث می شود هنگام شکستن شیشه شیشه به تکه های بسیار ریز تبدیل شود و امنیت را بالا ببرد

    در شیشه سکوریت فقط نوع ۴+۶ (یک طرف سکوریت) و ۶+۶ ( هم یک طرف سکوریت و هم دو رو سکوریت) را داریم زیرا شیشه ۴ میل برای سکوریت بسیار ضعیف بوده و قادر به فرآیند ذکر شده در بالا برای این نوع شیشیه نخواهیم بود.

    شیشه لمینیت: این نوع شیشه همانند شیشه سکوریت بوده با این تفاوت که مثل شیشه جلوی اتومبیل پس از شکستن خرد نشده و بصورت یک تکه ترک برمیدارد و تکه تکه نمیشود

    شیشه مشجر و سند بلاست: شیشه مشجر و سند بلاست که مات بوده و طرف دوم به هیچ وجه قابل مشاهده نخواهد بود

    شیشه مشجر بیشتر برای سرویس ها استفاده می شود و سند بلاست برای مکان های اداری خاص استفاده می شود . در نوع سند بلاست حتی می توان طرح ، لوگو و شکل خاصی که مد نظر دارید را روی شیشه انداخت برای فضاهای خاص

    ادامه مطلب...
  • laminate بسیار شبیه به کف پوش های چوبی است با ضخامت کم و فشردگی بالا در طرحها و رنگهای متنوع. پارکت HDF (اچ دی اف) یکی از زیباترین پوشاننده های کف به حساب می آید که محیطی گرم و راحت را در فضای منزل، اتاق نشیمن، اتاق خواب، اتاق کودک، دفتر کار، فروشگاه، گالری،... ایجاد می کند.
    موقع انتخاب laminate همانند انتخاب سایر کف پوش ها به یاد داشته باشید که رنگ کف منزل، پس زمینه و فونداسیون کل دکوراسیون شما خواهد بود . اگر مبلمان تیره دارید از کف پوش هایی با رنگ های روشن تر استفاده کنید و اگر مبلمان شما روشن است یک کف پوش با رنگ میانه یا تیره انتخاب مناسب تری خواهد بود .
    از نظر ضخامت انواع مختلفی از این کف پوش ها وجود دارد و با در نظر گرفتن بعد مقاومت و داوم بهتر است کف پوش های ضخیم تر را انتخاب نمایید و البته واکس زدن این کف پوش ها را نباید فراموش نمود.
    چنانچه قصد نوسازی و ترمیم خانه را دارید ممکن است تمایل داشته باشید که برای کفپوش تمام قسمت های خانه یا حداقل یک اتاق از کفپش چوبی استفاده کنید.کفپوش های چوبی هیچ گاه از جلوه نمی افتند و برای افراد خانه تکراری  نخواهند شد. این نوع کفپوش ها همچنین گرمای دل نشینی را  به فضا و کوراسیون خانه القا می کنند.در این مطلب سعی شده به صورت چکیده و مفید اطلاعات لازم و مفید در خصوص کفپوش های چوبی گنجانده شود. مطالعه این مطلب را به شما توصیه می کنیم.

    در کل کفپوش های چوبی دارای 3 نوع اصلی هستند که عبارتند از:
    1.کفپوش های چوبی جنگلی سخت
    2.کفپوش های چوبی مهندسی
    3.کفپش های لمینت
    کفپوش های چوبی جنگلی سخت:

    همانطور که از اسمش پیداست ، این  یک نوع از کف سازی است که  ازچوب جامد و طبیعی ساخته شده  است. نکته مهم در خصوص این نوع کفپوش ها این است که هیچ گونه مواد متفره ای به چوب خالص اضافه نمی شود.

     این نوع کفپوش ها بسیار با دوام و محکم هستند و شما می توانی سال ها با خیال راحت روی آن راه بروید.فقط فراموش نکنید که پس ار نصب و آب بندی به مدت 48 ساعت نباید روی ان راهرفته شود تا کاملا جا بیافتاد و خشک شود.
    یکی از معروف ترن و مرغوب ترین کفپوش های چوبی سخت کفپوش های بامبو است مه بسیار با دوام و زیبا و از همه مهم تر دوستدار محیط زیست و جزو مصالح سبز هستند.
    برای نصب کفپوش های چوبی سخت زیر سازی لازم است و حتما باید روی کف آماده شده پیاده و اجرا شوند. بهتر است برای نصب از یک فرد نصاب و آشا به این کار کمک بگیرید و خودتان این کار را به عهده نگیرید.
    این کفپوش بسیار سخت و با دوام هستن و در برابر خش و ضربه نبز مقاوم می باشند. میزان سختی این نوع کفپوش به نسبت جنس آن (بلوط-زبان گنجشک و...) مقداردی متغیر است.
    بزرگترین مزیت این نوع کفپوش چوبی این است که برای چندین دهه عمر می کند و بار ها می توان آن را ترمیم و نوسازی کرد و هم چنین بزرگ ترین ضعف ان نیز این است که نمی توان آن را در مکان های مرطوب مثل نصب نمود.
    کفپوش های چوبی مهندسی:
    کفپوش های مهندسی جایگزین مناسب و هیجان انگیزی برای مفپوش های چوبی سخت هستند. جنس این نوع کفپوش ها در اصل ترکیبی از چوب جنگلی خالص و تخته سه لایی است.و با اینکه 80 الی 90 در صد این کفپوش ها از تخته سه لایی تشکیل شده است اما با این حال جلوه و نمایی چوبی و بسیار طبیعی دارند.
    تفاوت این نوع کفپوش با کفپوش های چوبی سخت این اسست که به راحتی می توان از ان ها برای کفپوش قسمت های مرطوب خانه استفاده کرد.
    نکته مهم دیگر در خصوص  کفپوش های چوبی مهندسی وجود تنوع زیاد در طریقه نصب آن است.بزرگ تری ضعف ای نوع کفپوش ها لایه های نازک سطح این کفپوش ها هستند. توصیه می کنیم حتما از یک شرکت سازنده معتبر اقدام به خرید این کفپوش ها نمایید زیرا در غیر این صورت این نوع کفپوش ها بر خلاف کفپوش های چوبی سخت هیچ مقاومت و استقامتی در مقابل خش ندارند و ممکن است با گذشت زمانی کم خش ها ی عمیق روی ان پدیدار شود.
    کفپوش های لمینت
    کفپوش های لمینت چوب واقعی نبستند یا می توان حداقل گفت جنس آن ها به نحوی که کفپوش های چوبی سخت و کفپوش های چوبی مهندسی هستند نیست.بلکه یک شبیه سازی بسیار جالب و حرفه ای از چوب است که انقدر طبیعی و با کیفیت است که در رده کفپوش های چوبی قرار  می گیرد و جایگزین ایده آلی برای کفپوش های چوبی طبیعی و خاص است.
    از جمله مزایای استفاده از این نوع کفپوش این است که این کفپوش ها کاملا ضد خش و مقاوم در برابر ورقه شن هستند و با اطمینان می توان از ان ها به عنوان کفپوش در محیط های مرطوب مثل حمام و آشپزخانه (برخلاف چوب جنگلی)استفاده کنید. و هم چنین نصب آن نیز بسیار ساده و بی دردسر است.
    از معایب این نوع کفپوش نیز می توان به سفت و سخت بودن بیش از حد  آن زیر پا هنگام راه رفتن اشاره کرد.
    حال با داشتن این اطلاعات راحت تر و صحیح تر می توانید در خصوص کفپوش مناسب برای خانه خود تصمیم گیری کنید.

    ادامه مطلب...
  • اگر محیط خانه برایتان یکنواخت شده است، برای تنوع مجبور نیستید کل دکوراسیون را تغییر دهید. با روش‌های زیر، در کمتر از یک روز و حتی یک ساعت تفاوت زیادی ایجاد کنید.

    روکش صندلی‌ها را عوض کنید

    اگر از ظاهر صندلی‌ها خسته شده‌اید، رویه آن‌ها را عوض کنید.

    صندلی را سرو ته کنید.

    میخ پرچ‌های صندلی را درآورید تا تشک صندلی از چارچوب آن جدا شود.

    چارچوب صندلی را به دقت تمیز کنید. در صورت خط و خش بودن، آن را با پلیش، لکه‌گیر یا کمی رنگ بپوشانید. چند دقیقه صبر کنید تا کاملا خشک شود. سپس براق کننده بزنید.

    دقت کنید پارچه کثیف نشود.

    تشک صندلی را برعکس روی پارچه جدید قرار دهید. از منظم بودن پارچه مطمئن شوید.

    با دقت لبه پارچه را به طرف تو برگردانید.

    صندلی را به حالت اول قرار دهید. تشک را در جای خود بگذارید و آن را به صندلی پرچ کنید.

     
    روی صندلی یا کاناپه چند کوسن جدید بگذارید

    خیلی راحت یک صندلی یا نیمکت یکنواخت و خسته‌کننده را با چند کوسن با رنگ و طرح متنوع جدید جلوه دهید.

    به اطراف دقت کنید چه چیزی مورد نیاز است. رنگ خاص؟ طرح شاد یا طرح ملایم؟

    سری به مغازه‌هایی که دارای اجناسی با قیمت مناسب هستند، بزنید و وسایل دکوری تهیه کنید.

    یک جفت کوسن نمایی خاص به اتاق شما می‌دهد. همچنین به دنبال یک جفت بالش با رنگ یکسان ولی طرحی متفاوت باشید.

    سعی کنید بالش‌ها دارای منگوله، حاشیه، مهره‌دار و مخملی باشند. به یاد داشته باشید این بالش‌ها جلوه‌ای خاص به اتاق می‌دهند.

    با قرار دادن بالش‌های جدید روی مبل و ترکیب‌های مختلف، متوجه تغییر قابل توجه در فضای خانه خواهید شد.

    یک دیوار را رنگ کنید

    اگر می‌خواهید به خانه رنگ و لعاب جدیدی بدهید، برای جلب توجه می‌توانید فقط یک دیوار را با متضاد رنگ کنید.

    می‌توانید هر کدام از دیوارها مثلا دیوار بالای تخت را رنگ متضاد یا بالای وان را رنگ ملایم بزنید. دیوار پشت بوفه اتاق غذاخوری یا یکی از دیوارهای بلند هال یا حتی آخرین دیوار یک آشپزخانه مستطیل هم مناسبند.

    هر جا را که رنگ کنید، مرکز توجه خواهد شد. پس در انتخاب بهترین جا دقت کنید.

    در انتخاب رنگ خود را آزاد بگذارید و سعی کنید وسایل، سایر چیزها و ترکیبات را با آن هماهنگ نمایید.

    برای تمیزی کار، از نوارهای مخصوص نقاشی استفاده کنید.

    یک غلطک نقاشی تنها چیزی است که برای رنگ کردن نیاز دارید. به دستور روی قوطی رنگ توجه کنید. بگذارید رنگ خشک شود سپس مبلمان را به حالت اول برگردانید.

    برای بالای تخت خود چارچوب درست کنید

    می‌توانید با درست کردن یک چارچوب در اطراف تخت، آرامش بیشتری پیدا نمایید.

    از حلقه‌هایی با هر جنس آهن، کروم و غیره استفاده کنید. آن‌ها را از بالا به اطراف تخت آویزان کنید و پارچه‌ای بزرگ دور تا دور تخت بکشید.

    هر چهار طرف را با پارچه پهن سجاف نمایید. سعی کنید پارچه به اندازه کافی بلند باشد تا در مواقع لزوم بتوانید آن را به طرف بالا تا بزنید.

    برای زیبایی از حاشیه یا منگوله استفاده کنید.

    می‌توانید از یک تخته به عرض تخت خواب که آن را با پارچه هماهنگ پوشانده‌اید، برای دیوار بالای تخت استفاده کنید.

    ادامه مطلب...
  • وقتیکه رنگ های مختلف در کنار هم قرار می گیرند، زیبایی منحصر به فردی به محیط می دهند، خصوصا اینکه این طیف رنگ بر روی شیشه اجرا شود و در مقابل نور آفتاب قرار گیرد.

     "مانوئل گومز" معمار خوش ذوق پرتغالی، در ساختمانی قدیمی در کشور پرتغال، طرح بسیار زیبایی را اجرا کرده است و این مکان کهنه را تبدیل به یک گالری عمومی دیدنی کرده است.

     نمای ساختمان با شیشه های رنگی پوشیده شده است. این پنل های رنگی شیشه ای، علاوه بر زیبایی بصری، عملیات تهویه و تبادل حرارتی را انجام می دهند. در داخل راهرو، رنگ قرمز بسیار مشهود است، علت این امر وجود بتن با رنگدانه های قرمز در سطح دیوار و راهرو است.

    همچنین در اجرای دیوار از سنگ های قدیمی و شکسته استفاده شده است. در داخل آسانسور و راه پله از سنگ گرانیت استفاده شده است، این متریال ماده ای طبیعی و دوستدار محیط زیست می باشد. این ساختمان در قرن شانزدهم احداث شده است و سپس در قرن هجدهم بازسازی شده است. این گالری شامل کتابخانه و بخش سینمایی می باشد. پانل های شیشه ای رنگارنگ، هر عابری را برای دیدن این ساختمان زیبا دعوت میکند.

    ادامه مطلب...
  • برگردان: مهناز خواهنده

    چکیده
    در این مقاله پیرامون تفاوت در روش های رنگ بخشی در پوشش های صنعتی و ساختمانی با تمرکز بر رنگ بخشی پوشش های صنعتی بحث می شود. گزینه های انتخابی رنگ بخشی از رنگدانه ها تا خمیر رنگدانه، پراکنه های خشک و درنهایت نوع جدیدی از ترکیبات رنگدانه، رنگدانه های چند منظوره بررسی می شود.

    در 30 سال گذشته ، دگرگونی بنیادینی در صنعت پوشش از نظر روش و زمان رنگ بخشی صورت گرفته است . نتیجه ی آن نیز تفاوت قابل توجه چگونگی رنگ بخشی پوشش های صنعتی و پوشش های ساختمانی است.
    رنگ عامل مهمی در انتخاب پوشش های ساختمانی است. معمولا در کارخانه فام های مختلف در محدوده s'50 و s'60 ساخته می شود اما کافی نیست . مزیت یک رنگ بخش عمومی که در محل و در فروشگاه های DIY و مراکز پیمانکاری توزیع و مورد استفاده قرار گیرد بر کسی پوشیده نیست. ترجیح این است که پوشش ها به طور منحصر بفرد، در زمان خرید رنگی شوند. غیر از ظروف نمونه(OZ 4-2) آنچه در انبار خرده فروش برای رنگ دهندگی نگهداری می شود، همه بر پایه ی رنگدانه سفید هستند.
    مفهوم رنگ بخشی در هنگام فروش به معنای دستیابی به درجه ای که در بازار صنعتی قابل قبول بوده ، نیست بلکه به طبیعت بازار صنعتی، که در آن انتخاب رنگ با سنجش متفاوتی صورت می گیرد، مربوط می شود. نیاز به پاسخگویی به استانداردهای کارآیی و کاربردهای ویژه، اثر قابل توجه تری بر انتخاب رنگ در بخش صنعتی نسبت به بخش ساختمانی دارد.
    انتخاب رنگ صنعتی معمولاً هنگامی صورت می گیرد که پوشش با "فام کارخانه ای" تولید شود. حتی در اینجا گستره ی پوشرنگ هایی که از پیش رنگ شده، محدود به چند فام است. به طور کلی تنها 30 تا 50 فام استاندارد ارائه می شود. چرا که یک سیستم پوشش صنعتی تنها 170 رنگ را به کار می گیرد که بسیار کمتر از یک سیستم ساختمانی است که 1500 رنگ یا بیشتر را به کار می گیرد.
    توسعه ی فرمولاسیون های پوشرنگ معمولاً در دو مرحله روی می دهد. ابتدا، پوشش بیرنگ توسعه یافته و سپس چگونگی رنگ بخشی آن بررسی می شود. نیاز به رنگ بخشی پوشش معمولاً با دستورالعمل هایی که بر خواص کارآمدی آن اثر نمی گذارد مشخص می گردد.
    رنگ ها در بازار صنعتی تمایل به تیره تر بودن داشته و به طور کلی توسط مشتریان مشخص می شوند، مثل زرد کاترپیلار، آبی فورد، و سبز John Deer. به طور معمول این پوشش ها با به کار گیری خمیر یا پودر رنگدانه رنگی می شوند. فرمول نویسان چند ماده در اختیار دارند که از میان آنها انتخاب می کنند.

    جدول1. انواع رنگ

    پراکنش مستقیم رنگدانه هایی مانند رنگدانه سفید،اکسیدهای آهن و پرکننده ها روشی معمول است. پراکنش این سه رنگدانه اقتصادی و از نظر فنی عملی تر است، چرا که قدرت رنگ دهندگی بالایی داشته و پراکنش آنها به راحتی انجام می گیرد.
    از طرف دیگر ، رنگدانه های با قیمت بالا اغلب به شکل خمیر از پیش پراکنده شده استفاده می شوند. این امر منجر به قیمت بالاتر و دشواری توسعه و بهبود قیمت تمام شده فرآیند رنگ دهندگی است که با این رنگدانه ها انجام می شود.

    جدول2. انواع رزین پوشش های حفاظتی

    خمیر رنگدانه اغلب در یک رزین ویژه و سازگار با آن مخلوط و تهیه می شود تا به سازگاری مناسبی برسد. بدین ترتیب انواع مختلف و گستره ی وسیعی از خمیر رنگدانه ها نیاز است تا نیازهای رنگ دهی پاسخ داده شوند.
    توجه کنید که یک تولید کننده ی پوشش صنعتی ممکن است چند گروه از رزین ها را در فرمولاسیون پوشش های خود به کار ببرد. نتیجه این است که برای تأمین نیازهای رنگی، نوعاً 10 تا 12 خمیر رنگدانه برای هر نوع پوششی که تولید می شود مورد نیاز است. این تعداد خمیر رنگدانه می تواند با استفاده از یک خمیر رنگدانه مشخص و سازگار با چند رزین کاهش یابد، یعنی تنها یک خمیر رنگدانه برای آلکید و پلی استر. حتی برای این نوع اختلاط، مصرف کننده ی رزین های موجود در جدول بالا، تقریباً به 66 تا77 خمیر رنگدانه نیاز خواهد داشت تا محدوده 147 رنگ را تأمین کنند. یک تولید کننده ی خرد پوشش ممکن است محدوده ی باریک تر رنگی ا انتخاب کند. استفاده از رنگدانه علاوه بر قیمت خرید هزینه های اضافی دیگری را در پی خواهد داشت از جمله:
    1.هزینه مطلق انبارداری خمیر و استفاده از سرمایه در گردش بالاست.
    2. پایداری خمیر ممکن است با تجمع یا رسوب ذرات رنگدانه از بین برود.
    3.وقتی تمام ظرف مورد استفاده قرار نمی گیرد، از دست رفتن حلال گرانروی و ارزش رنگ بخشی خمیر را تغییر خواهد داد.
    4.استفاده از ظروف ناتمام ممکن است باعث ایجاد لایه های پراکنه خشک شده در پوشش گردد که ممکن است دوباره حل نشده و هنگامی که پوشش اعمال می شود نقاط و لکه هایی در پوشش ایجاد یا به فیلتر کردن خمیر نیاز باشد تا آلودگی هاحذف شوند.
    5.امکان افزایش گرانروی یا ژل شدن
    6.مازاد بر احتیاج خریداری کردن و عدم پایداری در دراز مدت

    جدول3. سایر هزینه های خمیر (علاوه بر قیمت خرید)

    استفاده از رنگدانه ها در تولید پوشرنگ نقاط ضعف زیادی به همراه دارد مانند: پودری و غبارآلود بودن، پراکنش سخت و ناپایدار بودن. مواجه شدن با چنین مسائلی فرموله نویسان صنعتی را به سمت استفاده از خمیرها سوق می دهد با این امید که کارآیی با ثبات و سهولت در اختلاط را به همراه داشته باشند. آن دسته خمیرهایی که در فرمولاسیون قرار می گیرند علاوه بر این مزایا، باید از میزان حلال مناسبی برخوردار باشند. تفاوت های ناشی از میزان حلال موجب نگرانی در به کارگیری خمیر و تحت تأثیر قرار گرفتن کارآیی آن میگردد.
    فشار زیست محیطی بر محدودیت استفاده از خمیرهای حلال پایه جهت کاهش یا حذف درصد حلال فرار در پوشش نیز وجود دارد. در پوشش های ساختمانی هدف حذف اجزاء فرار است. در بخش صنعتی حذف کامل با توجه به خواص موردنظر نمی باشد. برای توجه به این نگرانی ها پراکنه های پودری برای عرضه به بازار ارایه شده اند. این پودرها بدون حلال هستند و در رزین های مختلفی پراکنده شده اند.

    رنگدانه های چند منظوره، گزینه ای برای رنگ بخشی
    در سال های اخیر نوع جدیدی از رنگدانه ها وارد بازار شده استکه با نام ترکیبات چند منظوره (MFP) ارایه شده اند. این ترکیبات رنگدانه دار نوعاً در حدود 50 تا58% جزء رنگ دهنده دارند. اجزاء باقیمانده در ترکیب رزین یا رنگدانه پرکننده یا هر دو است. رنگدانه های چند منظوره در مقایسه با از "پراکنه های خشک" از نظر محدوده سازگاری با رزین ها و پراکنشیارها در الویت هستند. برتری های این دسته از رنگدانه ها در جدول زیر تشریح شده است.

    جدول4. مزایای رنگدانه های چند منظوره

    در حال حاضر رنگدانه های چند منظوره جهت استفاده در پوشش های آب پایه شامل 13 رنگدانه معدنی و 11 رنگدانه آلی موجود هستند. برای این رنگدانه ها فرمولاسیون هایی جهت مصرف در پوشش های صنعتی و ساختمانی ارایه شده است. علاوه بر پوشش های آب پایه جهت استفاده در سایر لاک های و آماده سازی رنگ بخش های عمومی نیز توصیه شده است. در این خصوص توجه ویژه ای به اکسید آهن شفاف معطوف شده است. اکسیدهای آهن شفاف به سختی پراکنده می شوند مضاف بر اینکه دستیابی به شفافیت و پایداری بالا در آنها بسیار دشواراست.
    در حال حاضر برخی از تولیدکنندگان تعداد محدودی از رنگدانه ها در رزین پلی اورتان آب پایه و حلال پایه را ارایه کرده اند.
    Evonik خط تولیدی TM Inex را عرضه نموده است؛ که متشکل از آماده سازی یک رنگدانه منفرد بوده که می تواند آمیخته شود و به طور گسترده با سیستم های آبی و حلالی سازگار است. دو خط تولیدی عرضه شدند ، اولی برای تمرکز بر روی پوشش های پایه حلالی صنعتی ، TM Inex - نوعA. دومی، TM Inex- نوع B به سوی پوشش های پایه آبی هدایت می شود.

    ادامه مطلب...
  • صرف نظر از مباحث مربوط به نحوه تدوین تئوری معماری، نکته مهم چگونگی کاربردی کردن نظریه معماری است. از نظر تاریخی، نظریه معماری در متون نوشتاری و نیز به صورت ترسیمی و مدل سه بعدی معماری ـ و نه در ساختمان‎های واقعی ـ یافت می‎شود. در بین معماران معاصر نیز این دیدگاه وجود دارد که مبانی نظری و کار عملی معماری هیچ ارتباط متقابلی با یکدیگر ندارند. برای اصلاح این نوع طرز تفکر، مبانی نظری باید به موارد مربوط به حرفه معماری بپردازد، در غیر این صورت سودمند نخواهد بود.

    نظریه‎ها تنها مبانی بحث‎های مربوط به جهت‎گیری حرفه معماری را فراهم می‎آورند. در نتیجه تعریف نظریه یا آزمون آن از طریق پژوهش و تجربه عملی و ارزیابی در فرایندی مداوم امکان پذیر است. این تداوم و پیوستگی امکان پیشرفت رشته معماری را فراهم می‎آورد و تنها در این صورت است که تئوری معماری می‎تواند به مبنایی برای بحث در مورد معماری، به عنوان پدیده‎ای هنری و علمی، تبدیل شود و در زمینه ارزش‎های معماری و اندیشه‎های معماران مختلف به ما آگاهی بدهد و باعث افزایش توانایی و خلاقیت ما در طراحی معماری و حتی لذت بردن از معماری شود.
    ۞ علت غایی آثار معماری چیست؟ این همان پرسشی است که گاه وبیگاه درکلاسهای مبانی نظری معماری به خاطرماخطورمی کند. ازخودمان می پرسیم که چه عاملی باعث شده تاانسان به فکرخلق چنین فضاهایی باشد؟
    به نظرمی رسد تمام مصنوعات و مخلوقات بشری و همه ی موجوداتی که هستی آنها توقف دارد به هستی انسان، یعنی وجودشان با وجود انسان گره خورده است؛ ایجاد نشده اند مگر اینکه یک یا چند نیاز از نیازهای انسان را برآورده کنند یعنی در واقع در ابتدای امر، یک نیاز انسانی اعم از مادی یا معنوی سر بر می آورد و بعد، این احساس نیاز انسان را وا می دارد جهت پاسخگویی به آن و کاستن از شدت درد و رنج خود یا افزایش لذت به جستجوی طبیعت برای یافتن ابزار رفع نیاز بپردازد و در صورت عدم موفقیت در یافتن آن ضمن تغییر محیط به خلق و ایجاد آن دست یازد. بناهای معماری هم مثل تمام مخلوفات بشری هر کدام برای پاسخگویی به یک دسته نیازهای مادی یا معنوی یا هر دو بوجود آمده اند؛ پس علت غایی آثار معماری بر آوردن یک دسته نیازهای انسانی می باشد؛ در نتیجه معمار باید در پی شناخت نیازهای انسانیِ در ارتباط با معماری و بعد پاسخگویی مناسب به آنها باشد.

    ۞ معیارمعماری خوب چیست؟
    معیار و محک سنجشگری در حوزه معماری کدام است؟ با پاسخ به این پرسش می توان ابزار و دستمایه ی نقد را برای مطالعه بناهای معماری فرا چنگ آوریم؛ ابزاری که به عنوان معیار ارزش داوری آثار معماری به ما این امکان را می دهد که درجه ی موفقیت یک اثر معماری را معین کنیم و مرز میان معماری خوب و معماری بد را تعیین کنیم.
    معیار و محک ارزش داوری و سنجشگری یک بنای معماری میزان پاسخگویی آن به نیازهای بوجودآورنده اش می باشد. به زبان ساده تر هرچه این بنا در برآوردن نیازهایی که برای رفع آنها ساخته شده، توانایی بیشتری داشته باشد، بنای موفق تری است. با این توضیح به راحتی این نتیجه حاصل می شود که در نقد هر بنا باید از این منظر به آن نگریست که این بنا تا چه حد در انجام رسالت خویش یعنی برآوردن نیازهای انسانی، قرین موفقیت بوده است؛ بنابراین این دو فاکتور یعنی نیازهای انسانی و پاسخگویی به آن نیازها دستمایه ای می شوند برای منتقد معماری جهت نقد آثار معماری و طراح معماری جهت خلق بناهای خوب.
    بدین ترتیب منتقدین و معماران به یک محک و میزان مشترک دست می یابند که با مشخص کردن سمت و سوی کلی طراحی معماری این فضای مه آلود را که در ابتدای نوشته از آن سخن به میان آمد؛ شفاف تر کنند.
    مجموعه ی نیازهای انسانی – به عنوان داده ها و اطلاعاتی که مورد نیاز منتقد و معمار است – چگونه باید کسب شوند؟ اطلاعاتی که حائز این خصیصه باشند باید
    اولاً انطباق حداکثری با واقعیت داشته باشند .
    ثانیاً مورد قبولِ اکثریت منتقدان و معماران باشد.
    در این صورت است که به واسطه ی این داده های علمی چارچوبی حاصل می شود که یک اصول کلی بر آن حاکم است که تمام فعالیت های عرصه معماری و همه ی رشته های این چنینی را به نظم می کشد و از آشفتگی و به هم ریختگی و بی نظمی جلوگیری می کند و دست کم آن را به حداقل می کاهد ولی اگر این اطلاعات پایه ای فاقد هر یک از این دو خصیصه یا هر دوی آنها باشد کارکرد خود را از دست می دهند و در این صورت ممکن است به عدد معماران، مدل انسانی با «مجموعه نیازهای» خاص آن مدل بوجود آید و هرکس بر اساس داده های اختصاصی خود دست به کار طراحی یا نقد این اتفاق نامبارک با آثار و نتایج ذکر شده چه باید کرد؟
    پاسخ این پرسش این است که ارائه کردن یک مدل انسانی که در آن مجموعه نیازهای مختلف یک انسان در عرصه ی خصوصی و فردی و مجموعه نیازهای او در عرصه عمومی و اجتماعی وظیفه معمار نیست، که اصلاً در وسع علمی او نیست. معمار تنها آنها را به عنوان داده هایی که به او رسیده و به صدق و درستی آنها اعتماد کرده می بیند و آنها را مبنای کار طراحی خود قرار می دهد؛ با این تفاسیر این پرسش خودنمایی می کند پس ارائه ی یک مدل انسانی با آن دو خصیصه مذکور وظیفه چه کسی یا کسانی است؟
    پاسخ این پرسش این است: روان شناسان و جامعه شناسان؛ یعنی عالمان این دو علم انسانی، وظیفه دارند ضمن مطالعه ی انسان و شناخت ابعاد مختلف وجودی او با ارائه ی مدلی انسانی که حداکثر انطباق را با واقعیت انسان و جهان دارد این خلاء را پر کنند.
    متأسفانه چون در کشور ما ایران، علوم انسانی به طور اعم و رشته های روانشناسی و جامعه شناسی به طور اخص، مهجور واقع شده اند و در موضع ضعف هستند و هنوز شاید هیچ کار تحقیقاتی عمیق جهت شناخت انسان و ابعاد مختلف وجودی او انجام نپذیرفته است. در نتیجه انسان ایرانیِ آغاز هزاره ی سوم، یعنی انسانی که در محدوده ـ ی جغرافیایی ایران کنونی و در آغاز هزاره ی سوم میلادی زندگی می کند کماکان به طور دقیق و علمی شناخته شده نیست در نتیجه هیچ مدل دقیقی از این انسان در دسترس نیست تا با تکیه بر آن و حصول اطمینان از اینکه انسانهای جامعه را می شناسیم به عنوان معمار برایشان تصمیم بگیریم.
    اینکه در حوزه ی معماری اینقدر آشفتگی و بی بند و باری و گاه ابتذال حاکم است و هیچ چارچوب مشخصی وجود ندارد به این علت است که در حوزه ی علوم انسانی به عنوان علوم زیر بنایی کار خاصی در ایران نشده، لذا دست معماران از آن کوتاه است. بنابراین هر کس به ناچار با توجه به شناخت محدودی که از انسان دارد مخصوصاً شناختی که از خودش به عنوان دسترس ترین و قابل شناخت ترین انسان به ایجاد یک مدل انسانی دست می یازد و پس از تعمیم دهی آن و بر اساس آن ـ که مطمئناً مدل ناقص و غیر مطابق با واقع است ـ دست به طراحی می زند که نتیجه کار با این توضیح معلوم است؛ این از یک طرف، از طرف دیگر در ایران کنونی به علت مقتضیات خاص زمانی که در دوران گذار از سنّت به مدرنیته قرار دارد عالم درون انسان یعنی فرهنگ او و در نتیجه مجموعه نیازهایش در حال تغییر و تطور است و این مسئله وضیتی آشفته را از نظر فرهنگی بوجود آورده که انسانها را از یک سو غیر قابل شناخت تر ـ یا به زبان بهتر شناخت او را مشکل تر ـ و از سوی دیگر رنگا رنگ تر ساخته است که این هم عامل تشدید کننده ای است که باعث غیر واقعی تر شدن مدل مورد نظر معماران که تا حدود بسیار زیادی شخصی است و با روش های غیر علمی ایجاد شده اند، می شود؛ در نتیجه ممکن است پاسخی که معمار به یک سلسله نیازها می دهد در واقع نیازهای مدل انسانی ـ شخصی او و نه نیازهای همه ی مردم جامعه و یا حداقل اکثریت مردم جامعه باشد. اینکه گاه بین کارفرمایان و طراحان اختلاف نظر فراوان وجود دارد شاید ناشی از همین عدم شناخت معمار از او و فرهنگ او از یک طرف و تفاوت فرهنگی معمار و کارفرما از طرف دیگر و عدم التفات معمار به این تفاوت فرهنگی باشد. اینکه تا این حد معماری در این سرزمین سلیقه ای شده و هر کسی هر کاری که دوست دارد انجام می دهد، اینکه هر کسی حرف خود را می زند و هیچ ارزشی برای حرف دیگران قائل نمی شود و این همه بناهایی که خودِ معمار تصور می کند خوبند در حالی که مردم از آنها دل خوشی ندارند، شاید همه و همه نتیجه ی این خلاء علمی باشد.
    ۞چند وجهی بودن خلاقیت
    اولین چیزی که در مورد این موضوع به ذهنم خطور کرد این بود که بهتر است به جای خلاقیت در معماری بگوییم خلاقیت در معماری ها یا خلاقیت ها در معماری. به عبارتی معماری از آنجا که در لایه های مختلفی می تواند با زندگی ساکنین شهر ارتباط برقرار کند خلاقیت در معماری نیز نمی تواند دریک لایه یا سطح به معماری سیطره بیابد. معماری یک خانه که در واقع زندگی یک خانواده را تعریف می کند با معماری یک مونومان که شاید ساعاتی چشمان ما را بیازارد یا موجب مباهات یا شرمساری یک ملت شود با معماری یک موزه که چند ساعت از وقت ما را ممکن است در طول سال به خود اختصاص دهد و یا یک بیمارستان که در آنجا به دنیا و از دنیا می رویم متفاوت اند. به عبارت روشن تر از آنجا که در دیدگاه کلاسیک نیز, معماریحاصل ترکیب سه حوزه استحکام , سودمندی و زیبایی (فرم , سازه , عملکرد ) (حکایت , ساختار , آسایش) است خلاقیت نیز می تواند در هر یک از این سه لایه بروز یابد. یه عنوان مثال گاه در معماری سازه بنا به عنوان خلاقانه ترین بخش کار بروز می کند نظیر کارهای کالاتراوا یا پیانو و یا ممکن است فرم حرف اول را بزند نظیر کارهای گهری یا کوربوزیه و یا عملکرد نقش خلاقانه را ایفا کند همچون حل و فصل بهینه پلانهای پیچیده فرودگاه ها و این سه می توانند در یک پروژه نیز به منصه ظهور برسند.

    علاوه بر این رابطه معماری به عنوان جزئی از اجزا شهر نیز نباید فراموش شود . یعنی این تنها استفاده کنند گان یا مالکین بنا نیستند که باید در محاسبات و رفع نیازهای مختلف زیبایی شناسی و آسایشی لحاظ شوند بلکه سایر ساکنین شهر که ممکن است از وجود یک بنا متاثر شوند نیز باید در نظر گرفته شوند. فرض کنید بناهای یک شهر هر یک به معماران توانا داده شود و هر معمار بنا به ایده ها و کانسپتی که در ذهن دارد به طراحی بپردازد. اگر چه هر یک از این اجزا ممکن است کاملا خلاقانه طراحی شده باشند اما جمع اجزا ممکن است به یک مجموعه بی شکل و بی هویت و فاقد وحدت و خوانایی مورد نیاز در یک محیط شهری منجر شود. به عبارتی خلاقیت در لایه شهر فدای خلاقیت در لایه تک بنا می شود. نمونه اش شهر برازیلیا است که اگر چه تک بنا ها ممکن است نوعی معماری خلاقانه محسوب شوند اما کل شهر به عنوان فضایی برای زندگی , کار و تفریح کسل کننده و فاقد خلاقیت شهرسازانه است. در ملبورن این امر کاملا مشهود است که اگر چه خانه ها همگی از چندین الگوی تکراری و مشخص استفاده می کنند و رنگ سفالهای بام و دیواره ها محدود به چند مورد بیشتر نمی شود اما ماحصل این معماری به نظر تکراری و نه چندان خلاقانه شهری است زیبا و دارای وحدت شکلی و فضایی. به علاوه امروزه دیگر پروژه های معماری محصول همکاری تیم های مختلف و انواع و اقسام رشته ها از تاسیسات و نور پردازی گرفته تا برنامه ریز شهری و معمار داخلی و طراح منظر است و محصول نهایی حاصل همکاری و هماهنگی خلاقانه این کار گروهی نیز هست نه صرفا تراوشات ذهنی یک فرد به نام معمار. همانطور در زمینه خلاقیت ها و اکتشافات علمی ممکن است امروز تصور کلاسیک دانشمند یا کیمیاگر که با حبس خود در لابراتوار و ترکیب چند عنصر به کشف جدیدی نائل می شود مضحک به نظر برسد کار معماری خلاقانه نیز تنها با حضور یک فرد ممکن نیست و می تواند با کار گروهی بارور تر شود.
    خلاقیت و نو آوری
    مساله بعدی ریشه زبانی مفهوم خلاقیت یا Creativity است در واقع به خلق یا آفرینش یک چیز برمی گردد. خلق کردن با دو چیز همراه است. خلق چیزی که تا به حال وجود خارجی نداشته است و خلق بر اساس ترکیبات از پیش موجود. قبلا در پستی نوشته بودم که در تورات داستان آفرینش اینگونه نقل شده : و در آغاز خداوند آسمانها و زمین را آفرید. زمین بی شکل بود و تهی و تاریکی بر روی عمق استوار بود و روح خداوند بر سطح آب در حال حرکت بود و بعد از جدایی زمین و دریا ست که زمین شایستگی شکل پذیری را می یابد. ایجاد دو مکان دریا و زمین. پس آفرینش با خلق دو مکان است که آغاز می شود و سپس فرایند جداسازی آغاز می شود : روز از شب , تاریکی از روشنایی , آب دریاها . بنابر این آفرینش مکان از نا-مکان آغاز نمی شود. آفرینش نه از خلا آغاز می شود و نه به عنوان خلاء. در نگاه افلاطون جهان توسط Demiurge آفریده شد اما تفاوت این آفریننده با آفریدگار حکمت ارتودوکس مسیحی Ex nihilio در این است که وی جهان را از نیستی Nihil نیافریده بلکه به آشفتگی ماده سازنده جهان نظم بخشیده است. Demiurge یا Creator در cosmology افلاطون هنرمندی است که فرمهای جدید را خلق نمی کند بلکه فرمهای از پیش آماده را به مواد بی شکل تحمیل می کند. یعنی همانند کاری که یک صنعتگر با ماده خام انجام می دهد Craftsman . اینجاست که ارتباط ریشه ای کلمه Architecture با صنعتگر و صنعت ( تخنه یا-Techne تکنیک ) روشن تر می شود. متاسفانه شاید معادل ما برای کلمه Architecture یعنی معماری قیاس ریشه ای زبانی یکسانی را فراهم نکند زیرا این لغت بیشتر از مفهوم عمران و آبادانی گرفته شده است . این همان چیزی است که David Farrel krell از آن به عنوان tic-Talk نام می برد و به جای کلمه Architecture , معادل Archeticture را پیشنهاد می کند.
    اما آیا لزوما هر نوآوری خلاقیت است یا آیا هر چیزی که خلق می شود باید نو باشد؟ مفهوم خلاقیت و مفهوم نوآوری یا چیز جدید آوردن بسیار با هم قرین اما یکسان نیستند. شاید بهتر باشد به جای نوآوری از واژه آشنایی زدایی استفاده کنیم چرا که در واقع مثل کلمه پست مدرنیسم که مدرن را در بطن خود دارد آشنایی زدایی نیز مفهوم گذشته , تکراری , از پیش موجود را در خود نهفته دارد. این امر در واقع کمک می کند که در مواجهه با یک بنا با مقایسه کدهای نا آشنا و با رجوع به حافظه بصری بیشتر با بنا در گیر شویم و از دیدن رگه های آشنا در آن لذت ببریم تا اینکه با بنایی روبرو شویم که هیچ ارتباط یا سبقه بصری در ما بر نمی انگیزد.
    نکته دوم میزان و درجه و تفاوت خلاقیت در هنرهای سنتی و هنر مدرن است. پرواضح است که آهنگ تغییرات فرمی و الگو واره ها در معماری گذشته بسیار آرام تر بوده و در یک دوره طولانی دست خوش تغییرات اندکی می شدند حال آنکه امروزه سبکها با سرعت و شتاب بیشتری عوض می شوند و با اتکا به تکنولوژی و مصالح جدید دست معماران برای واقعیت بخشیدن به ایده هایشان باز تر است. اما در همان معماری با ضرب آهنگ آرام معماران دست به خلاقیتهایی می زدند که تنها با بررسی متوالی و مقایسه با سایر دوره ها می توان به این نوآوری ها –یا بهتر است بگوییم آشنایی زدایی ها- پی ببریم. نمونه اش مسجد آقا بزرگ کاشان است که معمار در این بنا مجموعه ای از عناصر آشنای گذشته نظیر حیاط-ت , بادگیر , وارد کردن احجام سه بعدی در نمای دو بعدی, اختلاف سطح و …. را خلاقانه همچون سمفونی زیبا ترکیب کرده است.
    مساله بعدی ارتباط خلاقیت با حل مساله Problem solving است.
    به عبارتی برای برخی خلاقیت به معنی مطرح کردن یک مشکل و بعد یافتن بهترین راه حل برای رفع آنست. هر چه این راه حل بهتر و جامع تر مشکل را حل کند خلاقانه تر به حساب می آید. اما مساله این است که اینجا یک دور کذایی وجود دارد.اولا معماری بر خلاف هنرهای زیبا که در آن مشکل را ذهنیت هنرمند به عنوان یک مفهوم انتزاعی خلق می کند با مشکلاتی دیگری نیز روبروست که کاملا بیرونی و ملموس اند. مشکلاتی نظیر اقلیم , عملکرد , ترافیک , سر و صدا, سازه , دید و…
    پاسخی که معمار حل بهینه این مشکلات می یابد می تواند به عنوان محکی برای خلاقیت به کار رود. به عبارتی ممکن است که طرحی که یک معمار برای ساخت یک بنای جدید در یک بافت تاریخی ارائه می کند چیز بارز و چشم بر انگیزی نباشد اما خلاقیت معمار در برخورد با متن و زمینه بنا نهفته باشد.ثانیا تعیین اینکه مشکل یا مساله اصلی معماری چیست بستگی به مورد دارد. اینجاست که مشکل بر سر مثلا معماران فرمالیست با عملکردگرا یا مفهوم گرا پیش می آید. از نظر گروهی خانه ماشینی برای زندگی است و اگر بنایی در همین حد به نیازهای ساکنین پاسخ دهد رسالتش را به انجام رسانده است. برای برخی خانه فراتر از این و جایی برای باشیدن یا سکونت است. در نتیجه خلاقیت نیز نسبی تعریف می شود.
    خلاقیت و آموزش معماری
    در این زمینه فکر می کنم در دسترس ترین مرجع در ایران کتاب بوطیقای معماری آنتونیو آنتونیادس باشد که درآن نویسنده این ذهنیت را که خلاقیت امری موروثی و منحصر به فرد که قابل انتقال هم نیست به چالش می کشد و به ارائه روشهای مختلف برای پرورش قوه خلاقیت در دانشجویان , تعریف تقلید و انواع ان در معماری , ارتباط معماری با سایر هنرها و .. می پردازد.
    فرم ، عملکرد ، شهر، مفهوم ، حکایت Narrative ، ساختار ، مصالح ، بازیهای فضایی ، همه و همه میدانهایی برای بروز خلاقیت می باشند و این فردیت هنرمندان و نیز نوع بنا و مناسبات اجتماعی- مکانی است که تعیین می کنند کدامیک به نحوبهتری می توانند پاسخگوی این حیاتی ترین ویژگی معماری باشند.
    ۞امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می‌پردازند، حتی مدعی‌اند که جنبش مدرن حکم نوعی «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان اظهار می‌دارند که معماران مدرن در عالم واقع «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی‌توانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بی‌تردید مبنا و جهت‌گیری خاص خود را داشته است، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه‌ای از پیامدهای آن، و از جمله کوشش‌های پسامدرن اخیر، فراهم می‌آید. به این طریق می‌توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری‌ای دموکراتیک در عصری که در آن به سر می‌بریم، دست یافت.

    رویکرد اتخاذ شده، رویکردی است عینی و پدیدارشناختی. ازطریق نوشتن، «پیرامون» معماری، و با اولویت اصلی را به مسائل اجتماعی و سیاسی دادن، چیزی حاصل نمی‌آید. معماری را باید با مناسبات خود معماری درک کرد. البته این بدین معنی نیست که معماری را رشته‌ای «مجزا و خود مختار» برشمریم. معماری به مثابه نوعی هنر، به زندگی تعلق دارد. هدف آن نیز عبارت است از فراهم آوردن مکان‌هایی که زندگی بتواند در آن «به وقوع پیوندد». مکان، مجموعه‌ای از منابع یا احیاناً ظرفی خنثی وبی‌طرف نیست؛ بل درواقع محیطی است عینی و ملموس که نوعی نظم و منش و ویژگی در خود دارد. بدین ترتیب چنانچه در سویی راجع به زندگی سخن رانده شود، و در سوی دیگر از مکان، چنین چیزی بی معناست. «طراحی برای زندگی» به واقع شعاری بود که برای بیان هدف کلی جنبش مدرن به کار می‌رفت.

    تفصیل این امر، با توصیفی از جهان نو و نیاز انسان برای جهت‌گیری و تعیین هویت در آن، آغاز می‌گردد. معماری به طور کلی این نیاز را از طریق سازماندهی فضایی و بیان صوری، برآورده می‌سازد. اهمیت بنیادین این مفاهیم، مدت‌ها پیش تشخیص داده شد لیکن تا امروز هیچ‌گاه بحث شایسته و درخوری در مورد آن صورت نپذیرفت.

    واژه «ریشه‌ها» در این مقاله اشاره به ساختارهای ماندگار (و نه زودگذر) و الگویی، و همچنین تجارب و یافته‌های دوره‌های تاریخی مربوط به آنها دارد. در برهه کنونی که ابعاد تاریخی معماری مجددا نقشی عمده یافته‌اند، مشخصاً مباحثی از این دست اهمیت می‌یابند. برای ممکن ساختن طرح این‌گونه مباحث، در هر فصل بخش‌هایی نظری با ماهیتی کلی گنجانده شده است. شیوه عرضه این‌گونه مباحث، گاهشمارانه یا زمانبندی شده نیست بلکه برحسب مسائلی که جنبش مدرن را متأثر می‌ساخت، سازماندهی شده است و به دنبال آن، مسیر تکوینی که گیدیون آن را «سنّت جدید» می‌نامید درج گردیده است. با این حال نوعی گاهشماری و یا زمان‌بندی نیز تلویحاً به چشم می‌خورد که با عناوینی همچون «پیش از مدرن»، «مدرن» و «پسامدرن» نشان داده شده است.

    ۱- دنیای جدید و معماری جدید

    معماری مدرن بدین‌خاطر پا به عرصه حیات نهاد که به انسان یاری رساند که در دنیای جدید همچون کاشانه خود احساس آسایش کند. مفهوم این احساس آسایش، فراتر از نیاز به سرپناه، پوشاک و غذاست؛ و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتن خود با محیط زیست طبیعی و اجتماعی است. این مفهوم در عین حال نوعی احساس تعلق ومشارکت را نیز دربردارد، یعنی تملک جهان آشنا و درک شده. انسان باید احساس کند که از جمله درمعرض چیزهای شناخته شده و با معنی قرار دارد. ما همه آگاهیم که این تعیین هویت در جهان مدرن مشکل‌آفرین شده است. محیط‌های بسته و امن گذشته فروپاشیده‌اند، و ساختارهای جدیدی را می‌طلبند.

    معماری مدرن یکی از این صور است. هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان سکونتگاه جدیدی تدارک ببیند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست اوباشد. لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت:« مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه است.»

    نخستین اعلامیه مهم بین‌المللی معماری جدید، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهم‌ترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی ، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر طبق ساختار دنیای جدید پدید آمد.

    بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را متذکر شدند، و تأکید ورزیدند که اکنون معماری نمی‌تواند با فرم‌های گذشته به کار رود. در این باره، شعار لوکوربوزیه بسیار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحیه جدیدی به وجود آمده… سنت‌ها و رسوم باعث سرکوب معماری شده‌اند. «سبک‌ها» دروغ اند… عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن ، روز به روز معین می‌شوند.» و «میس ون دروهه» می‌افزاید:« نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین اامروز می‌توان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بی‌توجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشه‌ای با یکدیگر پیش‌می‌رفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقاله‌ای با عنوان «دنیای جدید» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را می‌طلبد. رسالت ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی می‌کند…» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست به‌کار شود «انگار هرگز پیش از این نبوده است»، و این هدفی است که پیش از این درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.

    در ۱۹۱۴ ، آنتونیو سنت الیا پیرو فوتوریسم اظهار داشت: «معماری با سنت قطع رابطه می‌کند؛ ضرورت ایجاب می‌کند که معماری دوباره از اول آغاز گردد… تضاد شدیدی بین دنیای مدرن و قدیم با چیزی مشخص می‌شود که پیش از این وجود نداشت…» تمام اظهار نظرهایی که نقل قول شد، به پرسش میانه رو و بی‌پیرایه شینکل به سال ۱۸۲۶ برمی‌گردد: «آیا نباید بکوشیم که سبک متعلق به خود را بیابیم؟»

    در واقع معماری جدید به عنوان چیزی از بیخ و بن جدید ظاهر شد. به نظرمی‌رسد فرم‌های آن از گردآوری‌های شتابزده، همچون مظاهر نگرش جدید دنیا، ابداع شده بودند. طرح «بازار مکاره جهان» هکتور هرو، در پاریس ۱۸۷۶ ، پیشاپیش همین موضوع را نشان می‌دهد. در این طرح فرم‌های بسته و سنگین ساختمان‌های گذشته از بین رفته‌اند؛ فضا، بی‌نهایت در تمام جهت‌ها گسترش یافته، به گونه‌ای با افق نامحدودی نشان داده شده است، و ساختمان به مثابه حجم باز و شفافی ظاهر می‌شود که به نوعی جزء سازنده‌ای از کل فضاست. حجم ساختمان با عضوهای باریک چدنی مشخص شده است، که هر چند مانعی برای فضای باز و پیوستار اساسی آن هستند ولی در عوض ضرباهنگ و مقیاسی را به دست می‌دهند. بدین ترتیب، ساختمان وضعیت «جهانی» جدیدی را بیان می‌کند که نقطه عطفی برای نمایشگاه‌هایی از این دست می‌شود و انسان را به مشارکت در جهانی که ویژگی آن آزادی جدید حرکت و انتخاب است ، دعوت می‌کند. ما هدف ها وپیامد‌های معماری مدرن را درک می‌کنیم، بنابراین باید «تازگی» جهان مدرن را هم در نظر بگیریم و جویا شویم که چگونه معماری در آشکار ساختن آن به کار می‌آید.

    تصور فضایی جدید
    سنت الیا، کلیدی برای بحث تازگی جهانی مدرن پیشنهاد می‌کند و می‌گوید که جهان مدرن با « چیزی که پیش از این نبود » مشخص می‌شود . هانس مه یر در مقاله‌ای که پیش‌تر عنوان شد، چیزهایی را توصیف می‌کند که قبلاً نبوده‌اند، مانند «اتومبیل‌هایی که با سرعت در خیابان‌ها می‌روند، و هواپیماها که در هوا به پرواز در می‌آیند و دامنه حرکت و فاصله بین ما و زمین را عریض تر می‌کنند.» اما تحرک، تنها یکی از جنبه‌های درک جدید فضا و زمان است. مه‌یر همچنین اشاره می‌کند که «همزمانی رویدادها» به وسیله تبلیغات و نمایشگاهها (امروز ما می‌گوییم «رسانه‌ها») به منصه ظهور می‌رسند، و ارتباط به وسیله «رادیو, تلگراف وبی‌‌سیم» سبب می‌شود که «ما از انزوای ملی رهایی یابیم و جزئی از اجتماع جهانی شویم.» دست آخر، مه‌یر خاطر نشان می‌کند که «خانه‌های ما متحرک تر از همیشه‌اند. بلوک‌های بزرگ آپارتمانی ، واگن‌های تختخواب‌دار، قایق‌های تفریحی خانوادگی، کشتی‌های مسافربری بین اروپا و امریکا، مفهوم محلی وطن را به تدریج ضعیف می‌کنند. ما جهان وطنی می‌شویم.» مه‌یر در سال ۱۹۲۶ اضافه‌ می‌کند، آنچه که در حال به‌دست آمدن است – و او به توصیف آنها می‌پردازد- پیش از اینها یعنی در حدود نیمه قرن نوزدهم به آن پی‌برده‌ بودند، و وضعیت مسلماً از امروز چندان متفاوت نیست. جهان فراگیر و باز همین است، و زمان آن فرار رسیده است که به همین صور باقی بماند. در ۱۹۳۰ میس ون دروهه گفت:« عصر جدید واقعیتی است که جدای از نظر مثبت یا منفی ما، وجود دارد.»

    «چیزهای» جدید مسلماً برای خودشان چیزهای جالبی‌اند، اما تغیرات کلی در روابط میان انسان و محیط‌زیستی که در پی این امر شکل می‌گیرد، مهم‌ترند. بنابراین ما درباره «آشکارگی»، «تحرک»، «ارتباط» و «همزمانی» صحبت می‌کنیم. تمام این واژگان به ساختارهای وابسته به فضا و زمان اشاره دارند و به نظر می‌رسد که تازگی جهان مدرن اساساً باید در شرایط چنینی درک شود. برای بسیای این درک ناممکن به نظر می‌رسد. وجود جهانی «پیچیده و متناقض » که در جست و جوی وجوه اشتراک یا خصیصه‌ای ساختاری است، عبث به نظر می‌رسد. با این حال، این پیشگامان ظاهراً معتقد بودد که چنین خصیصه‌هایی وجود دارند، و در نتیجه درک آنها را به عنان نقطه عطفی در نظر می‌گرفتند. آنها به ویژه توجهشان را به «تصور فضایی جدید» متمرکز داشتند و فرض‌ کردند معماری هنری است که «مکان‌مندی» جهان را ظاهر می‌سازد.

    به طور کلی، تصور فضایی جدید، در مقایسه با «مکان‌های» مجزا از هم و نیم‌ مستقل که ساختار فضایی دنیاهای گذشته را تشکیل می‌دادند، توجهی خاص به آزاد بودن و پیوستگی می‌دهد. این آزاد بودن هر چند اساساً افقی است، اما به وضعیت کلی‌ای دلالت دارد مبنی بر اینکه ظاهر زمین منسجم است، در صورتی که جهت عمودی بر همین قیاس اهمیتش را از دست می‌دهد. رابطه با آسمان و «بعد مذهبی» ساختارهای گذشته، زمانی که زمین امکانات ایجاد گسترش افقی را فراهم می‌کند، به دست فراموشی سپرده می‌شوند.

    معماری باروک برای غلبه بر گسترش افقی پدید امد. در طول قرن هفدهم، امر مطلقی که جهان قرون وسطی را نظم می‌بخشید، با انبوهی از سیستم‌های متضاد، یعنی سیستم‌های مذهبی، سیاسی، یا اقتصادی در آمیخته بود. به دلیل رقابت آشکار یا ضمنی، تکثیر نقشی اساسی به دست آورد، و الگوهای پویا و مرکز گریز رواج بافت. تکثیر تنها در مرکز، معنا و تأثیر می‌یابد و به همین ترتیب اصول بدیهی اساسی سیستم نشان داده می‌شود. در این مرکز، ارجاع عمودی، ترفندی برای ایجاد سیستمی است ک به مثابه نقطه کانونی ظاهر می‌گردد. سیستم باعزیمت از این نقطه می‌تواند بی‌اندازه گسترش یابد. نقشه شهرهایی مانند ورسای و کارلسروهه نمونه‌هایی از شهرهای آزادند که در عین حال بر درک فضایی باروک متمرکزند.

    تصور فضایی جدید که در طول نیمه دوم قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت، زمام تصورات گسترش و تحرک را نیز در دست گرفت، اما مرکز نمادین را از بین برد. در جهان مدرن درک انسان دیگر به وسیله چیزی که در رأس موضوع قدرت قرار دارد هدایت نمی‌شود، بلکه دست کم از بعد نظری، آزادی معینی وجود دارد و در دسترس هرکسی نیز قرار می‌گیرد. با این حال «نبود مرکز» درک ما از جهان را شدیداً دشوار می‌سازد. حال امکان تشخیص موقعیت و تعیین خویت انسان در جهان پویای ارتباط و دگرگونی چگونه خواهد بود؟ حل این مسئله، وظیفه معماری مدرن است.

    زمانی که پیشگامان معماری «فرم‌های گذشته» را رد کردند، قصدشان تنها نقوش خاص نبود، بلکه تصورات عادی فضایی مانند پرسپکتیو خطی رنسانس یا الگوهای یکه‌تاز باروک را نیز دربر می‌گرفت. اینان به ویژه با ترکیب‌های معماری رسمی آکادمیک قرن نوزدهم نیز که محورها و مراکز هدفمند شهرسازی باروک را به حدّ بازی اشکال صوری نزول داده بودند ، مخالفت می‌ورزیدند. ظاهراً چنین ترکیب‌های مصنوعی و ایستا نمی‌توانست با شکل زندگی جهان آزاد و پویا کنار بیاید. مهم‌تر اینکه، آنها سبک‌ها را به عنوان سیستم‌های انواع ساختمان و عناصر نمادین رد کردند. با سبک‌ها تصورات فضایی گذشته در کارها مشخص بودند. سبک‌ها به عنوان سیستم‌هایی منظم، اجزای به هم پیوسته‌ای را تشکیل می‌دادند که درک جهان را همچون سلسله مراتبی بازتاب می‌داد و در آن میان هر جزء جایگاه و ارزش خاص خودش را داشت. در طول قرن نوزدهم، اجزاء خارج از بافت خود قرار داشتند، و تاریخ به «فروشگاه بزرگی» تقلیل داده شده بود، به طوری که فرم‌ها هر زمان که «نیاز بود» به عاریه گرفته شوند. گیدیون این التقاط گرایی را به عنوان «کاهش ارزش نمادها» توصیف می‌کند، و نشان می‌دهد که چگونه این التقاط گرایی برای به دست دادن «انسان خود ساخته جدید»، نوعی «بهانه انسان گرایانه» را به خدمت می‌گیرد. شارل بودلر در حدود سال ۱۸۵۰ چنین می‌نویسد: «مهم‌ نیست که او تا چه حد می‌تواند باهوش باشد، مهم این است که فردی التقاطی چیزی جز انسانی نالایق نیست؛ برای او انسان نه ستاره است و نه قطب نما. فرد التقاطی همچون کشتی‌ای است که به یکباره در برابر هر باد، بادبان برمی‌افرازد. پس جای تعجب نیست که لوکوربوزیه به نقل از هانری وان دو ولد، سبک ها را «دروغ» می‌نامد.

    رد کردن سبک‌ها به طور ضمنی دلالت بر آن داشت که زبان جدید فرم‌ها به منظور تثبیت تصور فضای جدید در کارها ضروری می‌نمود. «معماری معصر باید راه دشواری را بپیماید. معماری نیز مانند نقاشی و مجسمه سازی باید از نو آغاز کند. معماری باید بر ابتدایی ترین چیزها از نو غلبه کند؛ انگار که چیزی پیش از این نبوده است. معماری نمی‌تواند به فضای یونان، روم، یا باروک برگردد و به تجربه آنها دل خوش کند. انسان باید در بحران‌های خاص در انزوا زندگی کند تا از احساسات و اندیشه‌های درونی‌اش آگاه شود. این بود وضعیت تمام هنرها در حدود سال ۱۹۱۰٫ با این حال، این می‌توانست در تعبیر نیاز به روش جدیدی برای بیان به مثابه مسئله‌ای صرفا« صورت‌ گرایانه»، نقشی سطحی داشته باشد. پیش از این تأکید شد که معماری جدید در نظر داشت کمک کند تا انسان پایگاه وجودی ‌اش را به دست آورد. کاهش ارزش نمادها در واقع بخشی از بیگانگی کلی انان بود که درطول قرن نوزدهم نمود یافته بود. انسان با محروم شدن از نمادهای معنادار، دیگر نمی‌توانست با محیط‌زیست خود احساس نزدیکی کند، و بدین ترتیب حس تعلق خود را از دست داد. تصور فضایی جدید نویدی را نشان می‌داد، اما به دلیل ذوق و سلیقه حاکم که در تحرک‌ها و انگیزه‌های احساساتی و خیال‌برانگیز پناه‌گرفته بود، شدیداً در حالت سرکوب به سر می‌برد برای غلبه به این حالت بیگانگی، به هنر جدیدی نیاز بود، که بتواند دستیابی انسان عاطفی را نسبت به «چیزی که پیش از این وجود نداشت» ممکن سازد، و او را آماده کند تا با آزاد بودن و تحرک احساس امنیت کند. معماری مدرن بخشی از این هنر است، و به طور کلی هماهنگ با تحول هنر مدرن، به ویژه همراه با نقاشی و مجسمه‌سازی مدرن، شکل گرفته است.

    سوراخ سوزنی هنر مدرن

    هنگامی که تجربه گرایی به عنوان شیوه راهنمای جهان جدید برگزیده شد، هر چند زمام اعتقاد به خرد را هنر مدرن به دست گرفته‌ بود، و در عین حال به بررسی «علمی» پدیده‌های هنری، به ویژه در باهاوس مبادرت ورزید، اما بیشتر پیشگامان پی برده بودند که انسان نمی‌تواند جای پای وجودی خود را تنها از طریق خرد به دست آورد. علوم طبیع، جهان را به انچه که «اندازه گیری شدنی» است – یا همانا کیفیت های انتزاعی- تقلیل می‌داد، در حالی که کیفیت کارهای بتنی که جهان هر روزه ما به وجود می‌اورد مدام به یأس مبدل می‌شود. احساسات انسان در جهان کمّی شده تغییر می‌کنند، و بین طغیان‌های ناگهانی و بی‌تفاوتی درون‌گرا نوسان می‌یابند. گیدیون می‌نویسد:«شکاف بین واقعیت اخیراً به وجود آمده و احساس عاطفی به وجود آمده با انقلاب صنعتی، به دلیل ماشین‌های مهار نشدنی است – حاصل این امر، احساس در‌به‌دری همچون پایانی در خود است – و نتیجه آن نیز،گریز به رمانتیسیسم است. این دوگانگی، طلوع هنر رسمی قرن گذشته را که هنوز هم معیار ذوق و سلیقه عامه مردم است ، بیان می‌کند. هنر مناسب و مطلوب نمایشگاه‌ها، مراکز دانشگاهی و مطبوعات، یعنی هنری که قدرت واقعی داشت، با حاکم بودن بر جهان عاطفی عامه مردم عینیت می‌یافت و هنر صرفاُ به عنوان نوعی دارو و مواد مخدر تلقی می‌شد» «قرن نوزدهم بین جریان‌های گوناگون که کاملاً کورکورانه در تمام جهات به آن دست می‌یافت، دست وپا می‌زد. قرن نوزدهم رهایی‌ش را با فرار از گذشته جست و جو .می‌کرد…» بهبود بخشیدن به این «دوگانگی» در اندیشه واحساس، هدف اساسی جنبش مدرن هنر در معاری بود.

    اانسان باید به شیوه‌های متفاو درک کند و جهان گذرای پدیده‌هایی را که نسبت به آنها احساس تعلق و وابستگی دارد «حفظ کند» . بدین لحاظ انسان تشابهات انتزاعی را طبقه‌بندی و به «قوانین طبیعی» وارد می‌کند. یا ابزار عملی می‌سازد تا بتواند موقعیت‌ها را بر طبق مقاصد خود طبقه‌بندی کند. اما این کارها کافی نیست. درک تا اندازه‌ای بیش از نظریه و عمل معنی می‌دهد. درک در عین حال به معنی حفظ دیدی اینکه اشیاء چگونه هستند و دید ماهیت واقعی آنها، که از روابط متقابل آنها ناشی می‌شود، نیز هست. یعنی اینکه ما باید این وضعیت را به عنوان کلیتی کمّی و به عنوان آن «زندگی – جهانی» پرمعنا که از علم و فن‌آوری می‌گریزد، درک کنیم. بدین ترتیب اثر هنری‌ ای خلق می‌کنیم که به عنان انگاره جهان را توصیف نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود جهان به مثابه واقعیتی ملموس، بماند. هیدگر می‌گوید: «فقط انگاره‌ای که تجسم چیزی است دید را حفظ می‌کند، و با این حال انگاره تجسم شده به شعر تکیه دارد.» بنابراین اثر هنری و جهانی رویت پذیر را می‌سازد و آن را حفظ می‌کند. اثر هنری شیء را به معرض نمایش نمی‌گذارد. بلکه آنچه را که به عنوان شیء است نشان می‌دهد، و این یعنی «گرد آوردن» جهان. شیء هرگز تنها نیست بلکه به اشیاء دیگر مربوط می‌شود، و «شیء بودن» آن به همین روابط بستگی درد، یا به بیان هیدگر ، در جهان انباشته می‌شود. زمانی که هنرمند شیء را ارائه می‌دهد، این جهان را نشان می‌دهد و از این رهگذر شیئی می‌سازد که پرمعنا شود.

    در طول نخستین دهه بیستم، «انقلاب بصری» ای در هنرهای تجسمی روی داد. که مبتنی بر عدول از نمایش واقع‌بینانه اشیاء زندگی روزمره که معیار نمایش اعصار گذشته به شمار می‌آمدند بود. در کوبیسم این شیوه از طریق استفاده از دیدگاههای متعدد همزمان به دست آمد، و به موجب آن چند جنبه شیء به صورت یک انگاره در آمدند. در نتیجه «نقش» سنتی دور ریخته شد، و نوعی «فرم آزاد» جدید به صورت موجود شکل گرفت. این انقلاب حدود همان زمانی که برخ از معماران سبک‌های تاریخ را کنار گذاشته و پیشگامان موسیقی مدرن نیز از تونالیته دست برداشته بودند، اتفاق افتاد. تمام این تجربه‌ها را می‌توان به مثابه تلاش‌های موازی یکدیگر در توسعه هنر «مدرن» که می‌توانست جهان جدید آزادی را متجلی سازد، درک کرد. پل کله می‌گوید: «هنر آنچه را که رؤیت پذیر است بازگو نمی‌کند، بلکه رؤیت پذیر می‌سازد»، و در آثار خود این اصول را که باعث می‌شود ما به کیفیت ذاتی پدیده‌ها پی ببریم به اثبات می‌رساند. طرح «باران» او، قطره‌های جاری رگبار، شدت و غلظت متفاوت آن ، و سرچشمه‌اش را با «گنبد مینا»یی در دوردست ارائه می‌دهد. بنابراین، هنر مدرن می‌خواهد که از طریق انتزاع کیفیت‌های اشیاء به ماهیت واقعی آنها نفوذ کند. گاه فرم‌های ساده این ماهیت را نشان می‌دهد. با این شیوه هنر مدرن در برابر «کاهش ارزش نمادها» می‌جنگد، اما باید «راه دشواری را پیشبگیرد و به ابتدایی ترین چیزها انگار که پیش از این هرگز وجود نداشت دوباره دست یابد».

    هنر مدرن و معماری مدرن به یکدیگر تعلق دارند. هدف هردوی اینها کمک به انسان برای یافتن جای پای وجودی دردنیای جدید از طریق تجسم و ویژگی‌های آن است. خصلت هنری معماری مدرن را پیشگامان آن تشخیص دادند. لوکوربوزیه تأکید خاصی به این دیدگاه داش، به طور که در تمام سه فصلی که در کتاب خود درباره «معماری» به نام «به سوی معماری جدید ارائه کرده، همین نظر را مطرح می‌کند: « شما سنگ، چوب و بتن را به کار می‌گیرید و با این مواد خانه و کاخ می‌سازید. این کار، ساختن است. نوعی سازندگی در کار است.سپس ناگهان احساسات درونی‌ام را بر می‌انگیزید، حالم را خوب می‌کنید، و من خوشحال می‌شوم و آن را زیبایی می‌خوانم. این معماری است و هنر در آن نقش دارد.» حتی میس ون دروهه که به کلی «خشکه مقدس» ترین پیشگامان تلقی می‌شود، در مقدمه نشریه رسمی Wessenhofsiedlang همان عقاید را بیان می‌کند: «امروز کاملاً ضرورت دارد تأکید شود که سکونتگاه جدید، به رغم جنبه‌های فنی و اقتصادی آن، مسئله‌ای هنر است. این امر تنها از طریق تلاش‌های خلاق می‌توان به آن دست یافت.» دست آخر آنکه، میس ون دروهه کلکسیونر نقاشی‌ها کلی (و نه موندریان!) شد. بدین لحاظ، جنبش مدرن در معماری، در واقع جنبش هنری بود.

    اما آیا این امر مغایر با تعبیر رایج از معماری مدرن به عنوان معماری «کارکردگرایی» نیست؟ مسلماً لوکوربوزیه، گروپیوس و میس توجه خاصی به کارکرد داشتند، اما هیچ‌یک از آنها معتقد نبودند که فرم صرفاً از کارکرد «پیروی می‌کند». پیش از این نقل قولی از لوکوربوزیه شد؛ او در ادامه می‌گوید: «شما استفاده از مواد سست و دست به کار شدن با مواضع کم و بیش سود جویانه روابط خاصی را به وجود می‌آورید که عواطفم را بر می‌انگیزید. اینها نوعی از آفرینش بسیار دقیق ذهن شماست. این معماری است.» کارکردگرایی افراطی در طول سال‌‌های رهبری گروپیوس در باهاوس نیز دنبال نشد. ان رویکرد تنها در سال ۱۹۲۸، زمانی که هانس مه یر مدیریت باهاواس را بر عهده گرفت ، ارائه گردید. همان سال مه‌یر در بولتن مدرسه نوشت: «تمام چیزها در این جهان محصول فرمولی هستند که عبارت است از: کارکرد ضربدر اقتصاد. بنابراین تمام این چیزها آار هنری نیستند. کال هنر ترکیب است و بنابراین بی‌فایده. کل زندگی کارکرد ست و بنابراین غیرهنری.» نتیجه آنکه کارکردگرایی مه‌یر در حاشیه جنبش مدرن باقی ماند. هر چند این موضوع پس از جنگ جهانی دوم به دست نیروهایی که اساساً به اقتصاد و کارآیی علاقه‌مند بودند دنبال شد، و آنان تا آنجا پیش‌رفتند که به آن «کارکردگرایی زشت» لقب دادند. کارکرد گرایی زشت به عوض ایجاد هدف هنری معماری مدرن، ساختمان را به فعالیتی صرفاً عقلانی تقلیل داد که با تحلیل منطقی و «شیوه‌های طراحی» هدایت می‌شد.

    پیش از آنکه در نظر آوریم که چگونه معماری مدرن اهداف هنری‌اش را در کار جا انداخت، به طور کلی باید سخن چند درباره بعد هنری معماری اضافه کنیم. معماری به عنوان هنر، جهانی رؤیت پذیر را می‌سازد. ظاهراً این جهان با آن جهانی که هنرهای تجسمی می‌سازند همخوانی ندارد. اثر معماری ماهیت و بستگی‌های موجودات بشری ، جانوران یا چیزهای دیگر را بر ما آشکار نمی‌کند. به طور کلی، معماری هیچ چیزی را به تصویر نمی‌کشد؛ پس معماری چه کاری انجام می‌دهد؟ معماری بیش از آنکه چیزی را نمایش دهد شیوه‌های متفاوت هستی بین زمین و آسمان را مجسم می‌کند. البته تمام چیزها با زمین و آسمان رابطه دارند، و این رابطه بخشی از جهان آنهاست، در ساختمان‌ها این جنبه اهمیت اساسی می‌یابد، یا به بیان دیگر، ساختمان‌ها، آنچه را که ما «مکانمندی» جهان می‌نامیم نشان می‌دهند. ساختمان‌ها این کار را با قرار گرفتن روی زمین، سربرافراشتن به سوی آسمان، گسترده شدن د در جهت افقی، و باز و بسته شدن به اطراف خود انجام می‌دهند. لوکوربوزیه از زمان «بیانیه»‌ای که پیش از این نقل شد می‌گوید: «… گیریم که دیوارها به همان طریقی که من پیشنهاد می‌کنم به سوی عرش سر برافراشتند. من نیات شما را درک می‌کنم. روحیه شما مهربان، وحشی، دلربا یا شریف است. اما سنگ‌هایی که برپامی‌دارید باید این را به من بگویند.» یعنی لوکوربوزیه به طور ضمنی میگوید که معماری تا اندازه‌ای فراتر از هنر سازماندهی فضایی است. این نکته مسلماً خصیصه اصلی هر اثر معماری است که فضایی عرضه کند که امکان می‌دهد زندگی «اتفاق بیافتد». اما این فضا باید با فرم‌های ساخته شده در کار مشخص باشد تا بتوان گفت مکان است، یعنی زندگی می‌تواند در آن «رخ دد». زمانی که چیزی اتفاق می‌افتد، در واقع می‌گوییم که زندگی توانسته است رخ دهد.»، یعنی به طور ضمنی می‌گوییم که خیلی بی‌معنی است که درباره زندگی از یک سو و مکان از سو دیگ صحبت کنیم. مکان جزء مکمل حیات بشری است، و این فرصت مناسبی برای معماری است تا مکان‌هایی عرضه کند که مناسب زندگی انسان باشد. منظور از مناسب بودن مکان تنها آن نیست که کارکردها را برآورده سازد، بلکه مکان باید با استفاده از شیوه‌های قرار گرفتن، سربرافراشتن، گسترده‌شدن، باز و بسته شدن، شیوه بودن بین زمین و آسمان را تجسم بخشد. این شیوه‌ها مظاهر آن ویژگیهایی اند که بیانگردرک کلی حیاد در جهان است. “mood” واژه ای است که در ترجمه انگلیسی کتاب لوکوربوزیه برای این معنا به کار رفته است.

    در گذشته تصور فضا و فرم همچون انگاره‌هایی یکپارچه می‌نمودند که همزمان دارای خصوصیات اصلی (کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگاره‌هایی عبارت‌ بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لوکوربوزیه با درک این مطلب معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجم‌هایی که در پرتو نور گرد یکدیگر می‌آیند… و بدین لحاظ مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرم‌های بسیار مهمی‌اند…» تعریف می‌کند.

    همانطور که پیش از این خاطر نشان شد، معماری مدرن تصور فضایی جدیدی از فضا و فرم، که «همزمانی رویدادها» را به عنوان نقطه عطف در نظر می‌گیرد، به دست می‌دهد. این تصورات ریشه‌هایی در ساختار «فلزی و شیشه‌ای» قرن نوزدهم دادند و پیش از سال ۱۹۰۰ به صورت «دستور زبان» منسجم طراحی به دست فرانک لوید رایت ایجاد شدند. در سال ۱۹۱۴، لوکوربوزیه ساختار اسکلتی برای خانه‌های “Dom-ino” ی خود با هدف «آزاد سازی فضا از یوغ دیوارهای باربر» طراحی کرد و «ترکیبات بی‌شمار آرایه‌بندی‌های داخلی و روزنه‌های نما» را امکان پذیر ساخت. او با «پنج اصل معماری جدید»ش در سال ۱۹۲۶، تعریف دقیقی از ایده‌های جدید به دست داد. یکی از این اصول «پلان آزاد» نامیده می‌شود؛ و این اصطلاحی است که همواره در نظریه پردازی معماری اهمیت عمده‌ای داشته است. بعداً مبدأ اهمیت پدیدارشناسی آن را مطرح خواهیم ساخت؛ تا اینجا فقط می‌توانیم بگوییم که پلان آزاد عاملی برای رفع نیازهای فضایی زندگی مدرن را یافت. با توجه به پلان آزاد، اصل دیگری مطرح می‌شود که «نمای آزاد» نامیده می‌شود.لوکوربوزیه در دو اصل دیگر خود، رابطه جدید ساختمان نسبت به زمین وآسمان را تعریف می‌کند. فرم‌های جدیدی که به دست پیشگامان اجرا شدند توانستند تا اندازه‌ای جانشین «انگاره‌های» گذشته شوند. پیلوتی، پنجره‌های کشیده، و بام مسطح در واقع نوعی اهمیت نمادین به دست آوردند. با اینکه عناری جدید مانند سبک‌ها «زبان» یکپارچه‌ای برای فرم‌ها نبودند، اما به نظر می‌رسد یکپارچگی ظاهری در طول دهه ۱۹۲۰، تولد «سبک بین‌المللی» جدیدی را نشان می‌دهد.

    لوکوربوزیه در پروژه خود برای اتحاد ملل به سال ۲۸-۱۹۲۷، تصورات جدیدی را برای کار با مقیاس بزرگ مطرح می‌کند، که برداشت‌های کلی از وجوه غیرمستقیم کار را نز بیان می‌دارد. در این پروژه فضا امکاناتی ایجاد می‌کند که از طریق آنها فرم ساخته شده آزاد می‌گردد، و بدین ترتیب ساختمان با اطراف خود در می‌آمیزد، در عین حال همان‌‌طور که به وضوح گفته می‌شود، حجم‌ها به اجزاء و کل هویت می‌بخشند. بدین ترتیب پروژه «اتحاد ملل» تصورات جدیدی از فض و فرم را ، به علاوه نیز به تحقق چیزهایی از ان دست، به تصویر می‌کشد؛ در واقع معماری فقط مسئله چگونگی انجام کارها نیست، بل اینک چه چیزی انجام می‌گیرد نیز هست. «آنچه» که وظیفه ساختمان است، تجلی شیوه زندگی است، و شکل معماری مدرن بر طبق مکانمندی جهان جدید، تعریف دوباره وظایف ساختمان بود، و باید به راه‌حل‌هایی می‌رسید که واقعاً معاصر باشند.

    یش از این اشاره کردیم که خانه، وظیفه اصلی ساختمان‌سازی در معماری مدرن بود، فرانک لوید رایت، به طور کلی تعبیر جدیدی از خانه به دست داد. وی در کتابش با عنوان «خانه طبیعی» نظر خود را اینگونه جمع‌بندی می‌کند: «در آغاز پی بردم که سکونتگاه اساساً مانند غار نیست، بلکه مانند سرپناه وسیع در هوای آزاد، همیشه به چشم‌انداز – به بیرون و درون است – » کارهای نخستین رایت در سال‌های ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ در آلمان منتشر شد و موجب انقلابی در رویکرد معماران اروپایی گردید. سی. آر. اشبی در مقدمه یکی از چاپ‌های آلمانی کتاب می‌نویسد: «رایت پی‌برده که ایده‌های جدیدی (یعنی ایده‌هایی مثل سولیوان) را برای خانه شخصی به کار برد، و خانه جدیدی خلق کند که کاملاً بی‌سابقه است…»،.

    اما شیوه جدید زندگی، تجدید نظری در وظایف ساختمانی همگانی را نیز طلب می‌کرد. در طول قرن نوزدهم تعداد زیادی ساختمان‌های جدید در بازسازی جامعه مطرح شد. برخی از آنها تعبیرها وتفسیرها عملکردهای مشخص ساختمانی بودند، اما بسیاری دیگر، مانند آنهایی که به تولید وتوزیع مربوط می‌شدند، کاملاً جدید بودند. برخی کارهای قدیمی نیز اهمیت تازه‌ای به دست آوردند، به ویژه تئاتر و موزه که به عنوان «معابد زیبایی شناختی»، همچون کارهای «پیشرو» ساختمانی، جانشین ساختمان‌های کلیسا شدند. معماری رسمی این دوره، سبک‌های تاریخی را به عنوان راه‌حل به کار گرفت، و برای به وجود آوردن سبک برگزیده توجهی هم به آن«تطبیق» با آن مسئله روز کرد.

    به طور کلی وظایف ساختمانی جدید در دو تیپ ساختمان اصلی حل شده بودند: سالن یکپارچه و برزگ، و«آسمان خراش» بلند مرتبه. هردو تیپ از الگوهای شناخته شده سرچشمه می‌گرفتند، اما این الگوها تعبیر کاملاً جدیدی از الگوهای نامبرده بودند. سالن و آسمانخراش در واقع به عنوان نشانه‌های دنیای آزاد جدید تلقی می‌شدند. در توصیف همزمان «کریستال پالاس» می‌خوانیم که در این ساختمان «هیچ چیز بین داخل اشیاء و آسمان باز» وجود ندارد، و لویی سالیوان که مشارکت مسلمی در بسط آسمانخراش داشت، کریستال پالاس را به عنوان ساختمانی دارای «بی‌نهایت طبقه»، تعریف می‌کند.

    موضوع شهر، مورد توجه خاص پیشگامان معماری مدرن بود. شهر به عنوان مکان اصلی که زندگی انسان در آن اتفاق می‌افتد، آن را بیش از هر ساختمان مجردی مظهر شیوه زندگی هر عصری می‌سازد. زمانی که زندگی هر چه شهری‌تر می‌شود،این قضیه بسیار مهم می‌گردد. ظاهراً شهر بسته و نسبتاً تاریخی، دیگر با ساختار جهان آزاد جدید همخوانی ندارد واین همان چیزی است که باعث زوال تدریجی شهرهای قدیمی در طول قرن نوزدهم شد. شرایط ناسالم و پر ازدحام زندگی، و بی‌نظمی شهری، به نظم روز بدل گردید، و به نظر می‌رسید که نوسازی اساسی لازم باشد. بدین ترتیب دیدگاه شهر سبز به وجود آمد که بازگشت به «شادمانی ذاتی» انسان از خورشید، فضا و طبیعت سبز را سوگیری کرده بود.در عین حال شهر سبز می‌بایست جان آزاد را همان طور که ابراز شده است بسازد. برای قطعی شدن این ایده پلان آزاد از ساختمان به شهر منتقل گردید، و الگوی جدید شهری ساخمان‌های قطعه قطعه مستقل پدید آمد که جانشین خیابان‌ها، میدان‌ها و بلوک‌های شهر سنتی شد. لوکوربوزیه این دید جدید را به تعبیر «کلاسیک» آن در پروژه‌های زیادی نشان داد، که آغاز آنها پروژه «شهر معاصر برای سه میلیون نفر» در سال ۱۹۲۲ بود، و نقض تعیین‌کننده‌ای نیز در شکل‌گیری نظریه مذکور داشت. البته جای تردید است که ایده پلان آزاد برای ایجاد شهر می‌تواند از بین رفته تلقی گردد، بلکه وجود آن به تمایلات و حالات روحی انسان مجرد و مقیاس کوچکتر محیطی مربوط می‌شود.علاوه بر آن با درنظر گرفتن تعریف لویی کان، شهر «مان نمادهای گردآمده» است ، و بنابراین مکانی است که پسر کوچکی، همان‌طور که پیاده از میان آن می‌گذرد، می‌تواند چیزهایی را ببیند که آن چیزها آنچه را که او می‌خواهد در کل زندگی‌اش انجام دهد به او می‌گویند.» شهرهای گذشته این ویژگی را داشتند، در حالی که شهرسبز چنین مشارکتی را معولاً در نظر نمی‌گیرد. با این حال این بدان معنا نیست که شهر باید به شکل بسته و ساکن برگردد. شهر مدرن باید باز و پویا باشد، بی‌آنکه هویتش را به عنوان مکان از دست بدهد. معماران مدرن، نخست با خاطر نشان کردن لزوم در نظر گرفتن «قلب» یا «هسته» برای شهر. و بعد با ارائه الگوهای متراکم، نتوانستند به این شکل نزدیک شوند اما شهر باز همچنان رشد کرد.

    شهر به عنوان مکان نهادهای گرد هم آمده، شکل نمادینی نیز هست که شیوه زندگی مردم را به وجود می‌آورد و آن را نشان می‌دهد. دلیل نسبی کیفیت ضعیف انگاره ساختمان‌های عمومی، بین دو جنگ به وجود آمد، ومتعاقب آن تقاضا برای «عظمت جدید» مورد توجه قرار گرفت. تقاضا برای عظمت جدید به معنای انحراف از هدف اصلی معماری مدرن یعنی تجسم دنیای جدید نیست، لکن ما باید نتایج کامل این هدف را به تصویر بکشیم. بی‌تردید، ساختمان «یادبود»، جهان جامع‌تر و همگانی‌تری را نسبت به ساختمان سکونتگاه شخصی ارائه می‌کند؛ و بنابراین می‌تواند به عنوان کانون محیط زیست مطرح گردد. برای رسیدن به چنین رابطه پرمعنایی بین عناصر میط زیست، به زبان منسجم فرم‌ها نیاز است. بدین لحاظ، تقاضای عظمت جدید، مستلزم آن است که تصرورات جدیدی از فرم و فضا با چنین زبانی پرورانده شوند. در واقع به نظر می‌رسد موضوع «زبان معماری» باید در بحث جاری معماری نقش اساسی داشته باشد. با اینکه زبان مدرن باید متفاوت از سیستم‌های بسته سبک‌ها باشد، اما باید وضعیت جهانی جدید را، بی بازگشت به بازی التقاطی و سطحی با فرم‌ها پوشش دهد.

    نیاز به معماری پرمعناتر، نیاز به «منطقه‌گرایی جدید» را نیز در بر می‌گیرد. نظر به اینکه مدرنیسم اولیه اساساً به ساختارهای کلی جهان جدید توجه داشت، و بنابراین رو به سویی داشت که معماری «بین المللی» شود، اما بعداً آشکار شد که جهان آزاد بدان معنا نیست که تمام مکان‌های خاص لزوماً هویت‌شان را از دست بدهند و جملگی شبیه به هم شوند. جهان آزاد، جهان ارتباط و تغییر است، و مستلزم نوعی گونه‌گونی ‌است. به بیان دیگر، زندگی ضرورتاً با خصوصیات محلی رابطه دارد، و تجسم هر نوع جهان باید تجلی این خصوصیات را در بر گیرد. اینکه معماری مدرن می‌تواند ریشه در محل داشته باشد، نخستین بار در دهه ۱۹۳۰ با اطمینان راسخ به دست آلوار آلتو نشان دهده شد. گیدیون می‌نویسد، «آلتو هر جا که می‌رود، فنلاند با اوست. فنلاند با آن منبع انرژی نهفته‌اش که همیشه در کار آلتو جاری است، او را مجهز می‌سازد. این نکته مانند اسپانیاست با پیکاسو، و ایرلند با جیمز جویس.» گیدیون اهمیت این گستردگی حوزه معماری مدرن را نیز درک کرده بود: «نکته‌ای وجود دارد که معمار مدرن باید یاد بگیرد: پیش از آنکه طرح‌هایی تهیه کند، در آغاز و مقدم بر هر کاری باید بررسی دقیق – یا شاید بتوان گفت، بررسی محترمانه‌ای – از شیوه زندگی (فضای حاکم جاری) از مکان و مردمی که می‌خواهد برای آنها سازندگی کند، به عمل آورد. این منطقه گرایی جدید همان‌قدر که نیروی برانگیزاننده‌اش توجه به فردیت و خواسته‌ها دارد، نیازهای عاطفی و مادی هر منطق را نیز برآورده می‌سازد.»

    «عظمت خواهی جدید» و «منطقه گرایی جدید» خواسته‌هایی مرتبط به یکدیگرند؛ هر دو با معنا و مفهوم سر ور کار دارند، و هر دو وجود زبان فرم‌ها را امری بدیهی فرض می‌کنند؛ و این نوعی سنت است، که یکی بر فراگیر بودن آن و دیگری بر جنبه‌‌ های محلی موقعیت تأکید دارد. در واقع گیدیون برداشت خود از اصول و بسط معماری مدرن را در عبارت «رشد سنت جدید» خلاصه می‌کند.

    ۞آیا می توانیم متفاوت باشیم ؟
    آیا میتوانیم امروزه با یک مفهوم فضایی متفاوت با آن چه پیشگامان جنبش مدرن به کار میبستند کار کنیم؟ یا در واقع تغییراتی که در فضای مدرن روی میدهد به کاربرد مفاهیم انسان گرایانه در دوره باروک شباهت دارد؟یا برعکس دستخوش گسستی شده ایم از جنس نیهیلیسم که از رخت بر بستن احساس امنیت حاصل از آرمانشهر به وجود آمده است؟

    کشف پلان آزاد به معنای لوکوربوزیه ای آن شاید برجسته ترین دستاورد جنبش مدرن بوده است.این نوآوری فضایی وساختمانی در واقع یکی ازنقاط گسست از معماری پیشین بود.استخوان بندی آن بعنوان یک راه کار همراه با آزمونهای فردی مختلف مبتنی بر آن یکی از نیروهای محرکه اصلی در تاریخ اخیر بوده است.در اساس پیشنهادی بود برای به هم ریختن بنیان ساختمان سنتی تا ان زمان جدار خارجی وسازه که در دیوارباربر به گونه ای تفکیک نا پذیر ادغام میشدند فضا را تعریف میکردند.بنا از ساختن حجمی پدید میامد که نمایی قطور وتوپر وصفحه ای حجیم ومتراکم محیط بنا را روی یک خط تیپولوژیک دور میزد.توصیف یک نوع دیوار وتیپولوژی خلاق (خط پیرامونی بنا)مهم ترین عرصه هایی بودندکه در انها تمایز سبکی بروز میکرد.وقتی به یکی از پلان های کف اندره پالادیو نگاه میکنیم به روشنی میتوان دریافت که چگونه دیوار خارجی وسازه کنار هم قرار میگیرند وفضای داخلی را میسازند.ساختار سه بخشی اصلی از حفره های منظم که میشد حجم وارونه شده تلقی شان کرد نظم میبخشد وآنها را در یک سلسله مراتب قرار میداد. نوع سطوح پر از جزییات همراه با ایده قالب گرفتن طرح های کلاسیک روی سطح یک نمای عمیق به ویژگی این سبک جدید بدل شد.وقتی لوکوربوزیه جدایی سازه مقاوم وجدار خارجی را در پنج اصلش درباره یک معماری جدید اعلام داشت نه تنها بر یک نوآوری ساختمانی جدید انگشت مینهاد که اعلام میکرد جای یک دیوار حجیم را طبقه بندی های کاملا مناسب برای نیاز های گوناگون گرفته اند .این آغاز فرمول بندی نظری یک اصل فضایی جدید بود که بر تارک آمال جنبش مدرن در عرصه فرم قرار گرفت.این فضایی بود ناشی از جاذبه های متقابل که درآن از میان عناصر گوناگون معماری جداره ها سازه وتیغه های جدا کننده نقش میدانها نیروهای مولد جاذبه را بازی میکردند.درست است که این فضا به تمامی ابداع او نبود استفاده ه از سازه های شبکه ای مکتب شیکاگو پیدایش بتن مسلح تجارب کوبیستی وجستجوی قوانینی که میبایست انحلال فرم را قاعده مند کنند عوامل مهمی در این تحویل بودند .اماامروز دین ما به او به خاطر وسعت یافتن گستره آزمونها وتجربه کردن ها در عرصه طرح وهم چنین فرمول بندی ساده وبرنامه ای اوست.پلان کف ویلا استاین در سال ۱۹۲۷ در گارینش در اینجا به خاطرمان میآید.تحسین جنبه حیرت انگیز در آنها آرایش منظم در سر تاسر پلان است.هر یک از خانواده های عناصر سازه ای جداره ها وتقسیم بندی داخلی گروهی مستقل ومجزارا تشکیل میدهند.هر گروه منطق خود را دارد.روابط درونی آنها یک فضای داخلی مرکب را پدید می اورد.در این جا عوض حجم در هم شده کلاسیک, تصنعی بودن عناصر پر که حجم را تعریف میکنند به رخ کشیده میشود.پلان همکف هر یک از این ویلاها حالت بسیار نرمی را آشکار میسازد که سبب میشود بتوان آنرا چون یک نقاشی ناب گرا قرائت کرد.تعریف تصنعی دیوار دیگر اهمیتی ندارد وجسمیت ان بر بومی سپید وغیر مادی رنگ میبازد.یکدست, منظم, گسترده, نامتباین, اینها صفاتی اند که میتوانیم در تعریف این فضا به کار بریم.هدف نه آن قدرها سیال بودن بلکه تداوم است.در ستونها موجودیت جسمانی وهنر مندانه آوانگارد به کار میبستند.پس از تعریف پلان کف نوبت به گزینش الگو های فرمی میرسد.به هر حال پلان ازاد مفهومی یکسان در کل جنبش مدرن نبود آن را به انواع شیوه های مختلف درک کردند وساختند برای مثال میس وندر روهه با تصویری متفاوت کار میکرد.هر چند میتوان عناصر شگفته در مثالهای قبلی را در خانه تو گندهات او در بر توتک پیدا کرداما نمیتوان هیچگونه نتایج مشابهی را تشخیص داد. لو کوربوزیه تمایل بیشتری به باز بودن دارد.فضای داخلی نمیخواهد با جداری سر تا سری محدود شود.از نظر میس وندر روهه چیزی به نام قالب قوطی شکل موجود نداشت .اما اثری از مرزهای داخل نیز دیده نمیشود.هر اتاق هر محیط به ا تاق به محیط بعدی بگریزد.حدودی که عملا از لبه های محیط نرده ها, باغچه ها, ساخته شده کمابیش حضور بیشتری دارد تا حدود خود خانه هم چنین میتوان تشخیص داد که دخل و تصرف او در پلان کف, به اندازه لوکوربوزیه اعتقاد نداشت.او سر سختانه از ترکیب بندی کلاسیکی دفاع میکرد که بر دیالکتیک میان دیوار وستون استوار بود.پلان آزاد در نظر دارد از ریتم های دیوار ها محیط ها راخلق کنند نه محوطه ها. از نظر لوکوربوزیه دالها وستونها در اینجا به کار ساختن یک سقف میاید.ویژگی اصلی فضای او ماهیت منحصرا افقی آن است که در نهایت با دو صفحه موازی تعریف میشود کف وسقف.این فضا همگن نیست بلکه در واقع با گذاردن قطعات داخلی تنشی ظریف پیدا کرده است.ستونها وتقسیمات همگی از هم مستقل اند.ومعمولا تعداد واندازه آنها کاهش مییابد تا تداوم نا منقطعی که میس پیوسته در جستجوی آنست بیابد.خلق این فضا در بین صفحات جریان میابد وبا گسترش به بیرون از سقف ها وکف ها. تفاوت میان داخل واطراف آنرا کمرنگ میکند.هر دو مکان ظاهرا از الگوی واحدی تبعیت میکنند. اسکیس های پرسپکتیو داخلی خانه های پاسیو دار او جلوه غریبی چون تصویر در آینه دارند.اتاقهای نشیمن با پنجره های قدی از کف تا سقف محصور شده اند ومانند تیغه های میانی اند.شفافیت شیشه سبب میشود که قاب پنجره ها دیده نشوند.بدین ترتیب اتاقهای نشیمن وپاسیو ها فضایی پیوسته اند.با تفاوت یک وقفه که سقف ایجاد میکند میشود آنرا یک محیط داخلی واحد دانست که در یک بخش ارتفاع مضاعف میشود.پیشتر رایت هم در مسیری موازی به پژوهش پرداخته بود.اوبه نابودی قوطی معماری وپراکندگی فضایی که بیش از آن از بیرون محصور میشد علاقه مند بود. پیوستگی چهار دیوار ابتدا با از میان برداشتن گوشه وبعد تداخل محیط ها با هم او را به تعریف مدنی سوق دادکه به فضای واحد اجزای جدا جدای میس نزدیک تر بود تا به گستره بلا وقفه لو کوربوزیه ای فضای فراگیرند وپدیدار شوند.در برابر فضای خرد گرایانه دیوار هایی که چون صفحات عمل میکنند.دخل وتصرف او در قوطی معماری کف وسقف را هم در بر گرفت وارتفاع های مختلف را مفصل بندی کرد تا فعالیت های مختلفی را که قرار بود در یک اتاق صورت گیرد از هم متمایز کند.عناصر نسبی که در این فرآیند ها تجربه میشود دوباره پس از پالایش به خواسته معمار در مجموعه ای دیگر با هم جمع می امدند هر چند پلان آزاد را معمولا در ارتباط با رایت مطرح نمیکنند.زیرا سیالیت فضایی او برخاسته از همان مفروضات پیشگفته نیست اما با این شرط در ذهن میتوان او را نیز در بحثی که تا به اینجا مطرح شده که همه این تعاریف فضایی با فکر ایجاد سطح در فضا تحقق مییابد یا به عبارت دیگر از جنبه سطحی فضا ناشی میشوند,شریک گرفت. هنر اوانگارد تصویری معاصر با مفاهیم مشابهی دست وپنجه نرم میکند .پرسپکتیو های متداخل گنجاندن زمان در تعریف تجسمی فضا نظامی که کوبیسم ابداع کرده بود ومیخواست جایگزین ساختهای پرسپکتیو عصر رنسانس کند ویک روش جهانی برای یک پارچه کردن شود.اما فقط قواعد تغییر کرد شبیه سازی هایی شهودی فضا تماما از یک سطح واحد بیرون زده اند.در کلاسیسم دیوارها ارباب مطلق بودند.اسکلت مدرن با براندازی دیوار های بار بروصفحات عمودی کف های دالی تو پر وصفحات افقی را جانشین ساخته بودند. آزادی ای که بیشتر در مقطع ها , گنبد ها , قوسهای متداخل و غیره فراهم بود. در بر نامه ها تو زیع ها و ابداعات فرمی معماران مدرن در پلان کف نصب آنها میشود. در عین حال آن جنبه قدرتمند وانعطاف پذیری که در ترکیب بندی معماری کلاسیک بود وانها محکومش میکردند در مقطع های خود آنها وارد میشد. فضای عمودی از طریق روی هم گذاری ساده صفحات به صرف بر هم انباشتن پیاپی کف ها وسقف ها گسترش می یابد یک مقطع مدرن از لحاظ تکرار پیامی دالهای بزرگ کف بسیار انعطاف نا پذیر است.فضا ۹۰ در جه چرخیده اما مناسبات فضایی خود را حفظ کرده است.آزادی مقطع داده اند و در عوضش آزادی پلان کف را گرفته اند.حجم مدرن با استفاده از پلان های آزاد روی هم گذاشته شده ساخته میشود ا با تماشای فضا های داخلی این خانه ها به روشنی میتوان دید مرجع هر فضای داخلی تنها خودآن فضا ی یک طبقه است .هیچ ایده فضایی ای نیست که ساختمان رادر ارتفاع کامل کند.پلان آزاد فاقد عمق است .لوکوربوزیه این را در یافت وبرای همین دست به کار ایجاد سوراخهای در جداره ها شد. بدین وسیله توانست تا حدی به آنها حرکت عمودی بخشد بااستفاده از نظامی از عناصر خالی ارتفاع های دو برابر و سه برابر سعی کرد تداوم های فضایی لازم برای باز یافتن کیفیت تندیس وار معماری را در فضای داخلی ایجاد کند در موارد دیگر مفهوم راهرو مسقف را دارد کارکرد به مسیری ثابت وبه ستون. فضا ها را به شیوه ای روایی بهم میپیوست.روش اخری که به کار گرفت گنجاندن بی ظرافت یک پیکره ارگانیک بی قاعده یا یک حجم داخلی بزرگ واحد بود تا نظم فواصل مساوی بین دالهای کف را شکند.ویلاهای پرابرتی ,مرکز کارپنتر وتالار اجتماعات در چند نمونه های از این مکانیسم های اصلاحی اند.بدین ترتیب گسستهای تجربی مدرن با دوخت ودوز های تجربی کاهش یافتند .

    به رغم کاربرد بارز کلمات ومفاهیمی چون زمینه مکان یا شکل که بیشتر نقشی نداشتند باز هم چنان وامدار مفروضات پلان آزادیم. وقتی به جستجوی همسان در میان نمونه های مختلف فعلی بر میایم به هم راستایی یا تعامد قطعات مستقل بر میخوریم هر کدام به نحوی فضاهای کاملا بسته یا محدود درون سازه های حجمی دیوارمانند شبکه ای قرار دارند. در باقی مفاهیمی که میتوان ذکر کرد تنها واژه ها تغییر کرده اند .وقتی جنبه های تکه تکه ونامعین مطرح است در واقع پای همان مختصات سیالیت غیر محصور شفاف ونا گسسته که بیشتر ذکر شده در میان است.وقتی از تعامد قطعات برای نمایش شدت کشیدگی استفاده میشود که با ادغام جداره های سازه و کار کرد بر یک پلان کف مدرن بر قرار میشد ,اگر عناصر یا پیکره های گسسته بهم چسبانده میشوند معمولا کار به مجرد واحد ساختمانی کلاسیک کشیده میشود تعالی یا گسستی که جنبش های پس از جنگ دوم جهانی به جستجو یش بودند تا حد زیادی محدود است. کاربرد متنوع ومبالغه آمیز همان اجزایی که برای ساختن آن فضا لازم بودند هر منبع نیرو یا نظامی که حالت فضای مدرن را تعریف میکرد . حالا صراحت یافته گسترش پیدا کرده و از مجموعه ای که بیشتر عضو آن بود مستقل شده است انها تا حدودی نشان داده اند که مستقلند.آنچه زمانی تجریدی بود امروزه با صراحت بیان میشود.تفاوت با جنبش مدرن که اگاهانه ایجاد شد در نحوه کنترل نظم داخلی بود.یکپارچگی همه عناصر دخیل در تعریف فضا که در مدرنیسم از طریق تاثیر آزادانه نیرو ها بود بر قرار شد. دوباره روش شی یا قانون افکنده که ربطی به بنا ندارد نیاز به یک نظم بیرونی آغازین که از دلتنگی برای معمار مرکز دار خاسته است به رسمیت شناخته میشود ما استقلال فضای جذب شده را میدهیم و به جایش ار جاع ضروری به یک ارزش بیرونی پایدار را میگیریم که به دلیل فراموش شدنی اش میبایست دوباره ابداع شود. فضای تکامل یافته زمانی به حالت وحدت میرسد که با آنچه ورای آن قرار داردبا شهری بودن با حالت جمعی اش ارتباط می یابد.حفر ه های عمودی که چندین تراز را بهم می پیوست در نهایت به میدانهای شهری در دل بنا میشود دانش تجربی که میخواست سوراخهای انتزاع را پر کند اختیار معماری را به دست گرفته است وعام را به خاص, فضا را به مکان بدل میکند.
    ۞درس دیدن
    بشر همواره برای بیان ایده ها آرزوها و آرمانهای ذهنی خویش زبانهای مختلفی را بکار گرفته است که هنرهای بصری یکی از زنده ترین و گویاترین این زبانها است. زمانی که بشر هنوز موفق به اختراع خط نشده بود تنها وسیله بیان مفاهیم ذهنی او خطوط تصویری بود.تصویرهایی که بشر بیرای ابراز عقیاید و اندیشه های خود بر صخره ها و دیواره غارهای محل زندگی خود حک کرده است نمادهایی هستند که با کشف معانی آنها به راز زندگی بشر اولیه و چگونگی ارتباط هایشان با یکدیگر پی می بریم. اولین بار در حدود ۴۰۰۰ سال پیش مصری ها خط هیروگلیف و چینی ها خطی را که از ترکیبی از واژه ها و نمادهای تصویری بودند بوجود آوردند. بعدا سومری ها خط میخی را ابداع کردند و سپس در حدود سال ۱۵۰۰قبل از میلاد حروف الفبا توسط فینیقی ها پی ریزی شد و بعد از چندی یونانی ها با استفاده از حروف الفبای فینیقی ها و اضافه کردن و تغییرشکل دادن بعضی از این حروف آنرا کامل کردند.در قرن هفتم مقبل از میلاد پیدایش الفبای اتروسکی که بر اساس الفبای یونانی به وجود آمده بود مقدمات پیدایش الفباهای لاتین فراهم آمد و از این رهگذر بود که بشر توانست به کمک نوشتن و سخن گفتن اساس ((زبان)) را پی ریزی کند و دیگران را از ایده ها آرمانها و تمایلات ذهنی و عواطف و احساسات خویش مطلع سازد.

    زبان که وسیله ارتباط بین افراد بشر را فراهم میسازد بر اساس کلمه استوار است و از طریق درک معانی کلمات انتقال مفاهیم امکان پذیر است. اما بسیاری از ما در جریان مکالمه با دیگران مفاهیم بی شماری را بیشتر از طریق حالات و رنگ چهره حرکات دست و صورت و ذیگر اعضای بدن طرف مقلبل دریافت می کنیم تا از راه درک کلمات و جملات او. مثلا سرخ شدن صورت کسی که عصبانی است و حرکات عصبی از او سر میزند بدون آنکه کلمه ای به زبان آورد حقیقت حالت خویش را بر همه آشکار می سازد. چین و چروک های پیشانی انقباظ عضلات آرواره ها و پایین افتادن پلک های چشم و سرخی رنگ چهره و حرکات مختلف دست ها و اعضای بدن علایمی هستند که همه ما بطور نا خودآگاهانه و در اثر تجربه آنها را می شناسیم و درک می کنیم و برای درک آنها نیازی به کلاس درس و یا کتاب لغت ویژه ای نداریم و در حقیقت بیشتر از آنچه که بشر سخن گفتن از طریق زبان بوسیله ((کلمات)) را بیاموزد خواندن علایم و نشانه های چهره را که بخشی از رشد و تکامل انسان به شمار میرود فرا می گیرد. این نوع ارتباط و درک مفاهیم را ارتباط بی کلمه و یا ((زبان بی کلام)) می نامیم

    چگونگی درک و دریافت ما از طریق زبان بی کلام اغلب از آنچه که از راه زبان با کلام بدست می آید بسیار متفاوت است. اینکه تا جه اندازه آگاهی هایی که از طریق زبان بی کلام

    کسب می شود خود آگاهانه هستند بستگی کامل به ادراک شخصی و چگونگی موقعیت های ویژه دارد. ((هنرهای تجسمی)) یکی از مهمترین زبان های بی کلام است که از طریق آن بیشترین و گسترده ترین مفاهیم توسط افراد جوامع مختلف انسانی از نژادها و ملیت های گوناگون دریافت می گردد. مفاهیمی که از طریق هنرهای تجسمی قابل درک و دریافت می باشند توعناصر بصری مانند: خط . نقطه . سطح . شکل . رنگ . بافت و غیره ابراز می گردند. هنرمند با انتخاب بعضی از این عناصر بصری و آرایش آنها به گونه ای زیبا و با بهره گیری از مواد و مصالح و ابزار کار اثری می آفرینند و از این طریق مفاهیم ذهنی و عواطف و احساسات خویش را در رابطه با جهان پیرامون خود به دیگران انتقال می دهد و این اصلی است که در کلیه فعالیت های خلاقه هنرهای بصری اعمال می گردد. نقاشان . مجسمه سازان . معماران . گرافیست ها و دیگر هنرمندان هنرهای تجسمی هر یک بنابه اقتضای مواد و مصالح مورد مصرفی خود بعضی از عناصر بصری را در ترکیبی خوش آیند و روابطی زیبا در قالب یک اثر هنری عرضه می کنند
    انسان زمانی که به انتقال افکار و ایده های خود از طریق سخن گفتن احساس نیاز کرد از حس بینایی جهت انتقال و درک بیشتر مفاهیم بصری بهره گرفت.همان طوری که رشد و توسعه سخن گفتن بدون وجود حس شنیدن امکان پذیر نبوده نوشتن نیز بدون بهره گیری از حس بینایی امکان گسترش نداشته است. بشر تنها به دلیل وجود حس بینایی بود که توانست شکل و اندازه حروف را بشناسد.گفتگو و مبادله مفاهیم از طریق سخن کفتن و نوشتن همواره با تجسم و نمایش تصویر مکمل بوده و از تمام امکانات بصری بهره گرفته است.
    مفاهیم بصری اساسی ترین مفاهیمی هستند که درک آنها از طریق شکل و تصویر اشیا و اجسام صورت می پذیرد و بدین لحاظ مجموعه دانش ما را از کل جهان شکل می بخشند و از اصلی ترین و مهمترین اسباب لذت و انگیزش های احساسی ما نیز به شمار میروند.((دیدن)) یک جریان پویا و فعال است و در اکثر موارد یک فعالیت نا خودآگاهانه که ناشی از عملکردهای سیستماتیک و فیزیکی چشم است در جریان انواع دیدن ها وجود دارد و این عادتی است جاری که از دوران کودکی شروع می شود. اما بعضی از انواع دیدن ها مانند ژرف نگری که اساس خلاقیت هنری بکار میرود نیاز مبرم به کوششی خود آگاهانه دارد و در حقیقت باید ((دیدن)) را فر گرفت.
    اعمال سیستماتیک چشم که منجر به دیدن می شود بدین گونه است که امواج نور از سطح اشیا برخاسته و برروی شبکیه چشم قرار می گیرند سپس تحریکات نوری توسط اعصاب چشم به مغز انتقال میابند و در انجاست که اشیا مفهوم میگردند و این واکنش مغز را ((احساس)) دیدن مینامیم. بنابراین عملکرد چشم انتقال علامت های عصبی حاصل از برخورد نور با شبکیه به مغز و عملکرد مغز درک و شناسایی اشیا و اجسام است.
    حس ((دیدن)) یکی از قوی ترین و مهمترین حواس انسانی است. در یک جریان واقعی دیدن حواس شنوایی و تا حدودی دیگر حواس ما متفقا شرکت دارند تا جریان دیدن را امکان پذیر سازند.از آنجا که نقش ویژه عمل دیدن و مشاهده کردن در ارتباط با هنرهای بصری از اهمیت زیادی برخوردار است توضیح بیشتر در این زمینه ضروری بنظر میرسد.

    دنیای کودک سرشار از پدیده های تازه بی شماری است که با هیجان فراوان برای دیدن و لمس کردن آنها تلاش می کند و در هر تلاش موفق خود تجربیاتی تازه و با ارزش بدست می آورد. برای مثال اولین نگاه کودک به سه چرخه ای که در مقابل چشمان او قرار می گیرد و برداشتی که از آن دارد بدون هیچ خاطره و شناسایی قبلی از عملکرد سه چرخه تنها سه فرم دایره ای شکل و مقداری گوشه ها و زوایای عجیب و غریب است. کودک با تقلای زیاد سعی می کند تا به آن دست یافته و آنرا لمس کند با زبان آنرا می چشد به زمین می کوبد تا صدای آنرا بشنود.ناگهان چرخی را می چرخاند در این هنگام کشف تازه ای اتفاق می افتد و سه چرخه به جلو حرکت می کند. همه این تجربیات بصری را که هرکدام از یکدیگر متفاوت هستند مجموعه آگاهی ها و کشفیات شخصی کودک را نسبت به محیط زندگی او تشکیل می دهند.
    حال اگر کودک یکبار بر سه چرخه اش سوار شود و نام آنرا فراگیرد دیگر سه چرخه اش را با همان حالت کنجکاوانه دفعه اول نخواهد دید. بهد از آن سه چرخه را از طریق مصرف و عملکرد آن میبیند تا از طریق روابط خالص بصری.
    هر اندازه که ما رشد می کنیم و بزرگتر می شویم دیدن های زنده و پویا که بیشتر روابط بین فرم ها و رنگ ها و تناسب دیگر عناصر بصری رامورد توجه قرار می دهد تیره و کدر می گردند و عمل دیدن تبدیل به عادات می شود اما نحوه دیدنی که روابط خالص بصری را مورد دقت قرار می دهد برای هنرمندان همواره زنده و پویا باقی می ماند.
    روند آفرینش هنر در طول تاریخ و در ادوار مختلف متفاوت بوده و در هر عصری دیدگاه ه ای ویژه ای متناسب با ویژگی های زمان خود عرصه آفرینش هنر را تحت تاثیر خود قرار داده است. در عصر ما بویژه صدسال اخیر در زمینه هنرها تجسمی تحولات و دگرگونی های بی شماری رخ داده که باعث بوجود آمدن شیوه ها و نگرش های جدیدی در روند آفرینش هنرهای تجسمی شده است. عواملی که باعث پیدایش نگرشهای جدید در هنرهای بصری زمان ما شده اند بسیارند که از همه مهمتر به نکات زیر می توان اشاره داشت :
    – پذیرش این فکر به آنچه ما در اثر هنری خود ارایه می دهیم نتیجه تجربیات فردی از جهان پیرامون ما است و نه تابعیت از قراردادهای سنتی
    – اینکه آگاهی و شناخت ما از طبیعت به همان اندازه آگاهی ما نسبت به ماهیت فیزیکی طبیعت و عملکرد آن از لحاظ شکلی و فضایی دارای اهمیت است
    – اینکه یک اثر تجسمی از عملکرد جنبه های بیانی و ساختاری پدیده های بصری آفریده می شود و مفاهیم ادبی و غیره در ساخت اصلی آن حالت جنبی دارد
    – اینکه نقطه نظرهای زیبایی شناختی ما با شخصیت هنری ما پیوندی ناگزیر دارد و این نقطه نظرها است که اساس بیان شخصی ما را در یک اثر هنری پی ریزی می کند.
    – اینکه هنر همواره در تغییر است و هیچگاه بر مفاهیمی ثابت استوار نیست در هیچ محدوده ای نمی گنجد و متناسب با تحولات ذهنی و عاطفی هنرمند در هر دوره ای از تاریخ مرزهای خود را می گستراند. بنا به ضرورت زمان و تولد دیدگاه های نو در آفرینش هنرهای بصری مطالعه و تحقیق در زمینه آموزش اصول و مبانی هنرهای تجسمی مورد توجه هنرمندان و هنر شناسان و مدارس هنری قرار گرفت به طوری که امروزه درس مبانی هنرهای تجسمی به عنوان الفبای آموزش هنرهای بصری در کلیه مراکز آموزش هنر در سراسر گیتی مورد توجه خاص قرار گرفته است

    ۞شهرما وشهر آنها 
    با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی که بخشی از آن در قرآن کریم آمده است، به خوبی می‌توان چهره شهرها را در تاریخ انبیا تبیین کرد. از مجموع آیات الهی چنین بر می‌آید که شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید درجهت گسترش واعتلای شهرو شهروندان آن ازهر نظر کوشید. برآنیم تا این نگاه خاص ، شهر را با استفاده ازآیات و دیگرمنابع اسلامی بررسی کنیم.
    با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در می‌یابیم که ازغار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار او مشاهده ‌شده است. انسان ، نیاز به امنیت، نیاز به مسکن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاک و از همه مهم‌تر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس می‌کرده است.
    اوازبدو تولد به دنبال تأمین امنیت خود بوده است و این خواسته او بر سه رکن دسترسی به ” جان پناه” ، ” زندگی جمعی ” و ” آسایش ” استوار بوده است .
    هرچند منشأ اندشیدن بنیادی به سرپناه درآدمی کاملاً روشن نیست و گاهی در کاوش‌ها نتوانسته اند فرقی بین کاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی از آثار مربوط به “هوموسابین”‌ ها می‌توان توانایی مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشکال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد “نئاندرتال‌ها” سال‌ها تصور می‌شد که در غارها زندگی می‌کرده‌اند لیکن اکنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده‌اند.
    تحقیقات پیاژه (روانشناس فرانسوی) نشان می‌دهد که قدرت خلاقیت و ذکاوت بشردرمحیط امن بیشتر بروز پیدا می‌کند و بالعکس تحرک و عدم استقرار مکانی، بشر را به نوعی خودپسندی و توقف فکر خلاق دچار می‌نماید. همچنان که در یکی از خط‌های مصری مفهوم کلمه شهر به معنی مادربوده است.
    به گفته برخی ازمتفکران ودانشمندان ازجمله مانفرد درحقیقت شهر کار خود را با هدف بازسازی جهان و به زمین آوردن کائنات آغاز نمود و بدین ترتیب به نمادی ازآنچه امکان‌پذیر است بدل گردید.
    واژه “پولیس” در زبان یونانی جهت شهر به کار برده می‌شد که به معنای “ارک” یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظوراعطای امنیت یا به دست آوردن امکان آزادی است.
    واژه “مترو پولیس” یا کلان‌شهر در ادبیات سیاسی به “مادر شهر” ترجمه شده است. این واژه با کنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه که در دهه ۱۹۷۰ طرفداران زیادی داشت برای یک مادر- شهر جهانی، مصطلح گردید. در واقع ساکنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سکون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداخته‌اند و به همین دلیل آثار باقی مانده از اینگونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان می‌آورد و ساعت‌ها توجه ما را به خود جلب می‌نماید.
    ” ابن خلدون” منشأ بنیاد شهرها را خصوصیات تجمل‌خواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت می‌داند. او دراین مورد ابتدا نحوه زندگی با دیه نشینان را بررسی می‌کند ومی‌گوید که بادیه نشینیان گروهی هستند که به کارهای کشاورزی و دامپروری مشغولند و ازآنجایی که برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاهها و زمین‌های حاصل‌خیز هستند، بنابراین مجبورند که در دشت‌ها و صحراها زندگی کنند. در این شرایط، تعاون و همکاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندی‌ها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسکن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری برنمی‌آیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواست‌های تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار می‌گیرد و در راه افزایش کمیت خوراک و پوشاک و کیفیت آنها می‌کوشند و در صدد توسعه خانه‌ها و بنیانگذاری شهرهای کوچک و بزرگ برمی‌آیند. از آنجایی که خواست‌های ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است.
    ابن خلدون در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها می‌نویسد که چون شهرهای بزرگ دارای ساختمان‌ها و عمارت‌های بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابراین، فقط پادشاهان و دولت‌های مقتدر می‌توانند با اجیر کردن و یا بردگی جمعیت ها اقدام به ایجاد چنین عمارت‌ها و شهرهای بزرگی کنند. بنابراین، ابن‌خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها می‌داند و می‌گوید که هرگاه حکومت وقت سقوط کند، توسعه شهر محدود می‌شود وحتی گاهی آن شهر از بین می‌رود، مگر اینکه دولت جدید به آن شهر توجه کند.
    به طور کلی هر حکومت جدیدی که زمام امور را دردست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است. اول؛به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن
    به نظر می‌رسد که ابن‌خلدون هم منشأ پیدایش شهرها را با نحوه زندگی اقتصادی بشر مربوط می‌داند که ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید می‌کند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواست‌های تجملی هم روی می‌آورد. به عبارت دیگر، شهر را محل طبقه حاکم می‌داند که برای ارضای نیازهای تجملی خود، از افراد دیگر جامعه استفاده می‌کند.
    البته باید توجه داشت که ابن خلدون منشأ پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمی‌داند، بلکه معتقد است که در تشکیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمده‌ای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مکه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنا شده است.
    چیستی و چگونگی “شهر” و “شهر اسلامی” در آموزه‌های اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنباله‌داری است که نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه کننده این آموزه‌ هاست. قرآن کریم از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگی‌های شهر مطلوب است.
    شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد، آیا شهری است با گنبد و مناره‌های متعدد، برخوردار از اماکن مذهبی متنوع، دارای چهره تاریخی و باستانی مانند شهرهای اوائل اسلام و یا شهری است با انسان‌هایی موحد.
    دراین مورد اصیل‌ترین و جامع‌ترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است؛ اقیانوسی که انسان‌ها در قرون و اعصار از برکات آن متنعم شده‌اند و در عین حال ضمن حفظ طراوت و تازگی، نقصانی در آن ایجاد نشده است ونمی شود.
    واژه‌های “المدینه” ۱۴ مرتبه، “بلد” ۱۴ مرتبه و “البلاد” ۵ مرتبه در قرآن آمده‌اند؛ البته در بعضی از آیات، شهر خاصی مورد نظر بوده است. در بعضی دیگر موضوع اصلی و پیام آیه به هیچ کدام از ویژگی‌های شهر ارتباط نیافته و تعدادی دیگر از آیات به طور مستقیم و با یکی از ویژگی‌های شهر و مراکز جمعیتی ارتباط دارند.
    خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنیت شهر به شهر سوگند یاد می‌کند:
    إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
    (من مامورم که تنها پروردگار این شهر را – که خداوندآن را مقدس شمرده و هر چیزى از آن اوست – پرستش کنم و امرشده ام که از مسلمانان باشم.)
    لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ
    ( قسم به این شهر و تو که در این شهر سکنی گزیده‌ای.)
    وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ
    (و سوگند به این شهر ایمن)
    در آیات فوق – که در شهر مکه نازل شده است – مشاهده می‌شود که یک شهر می‌تواند به قدری تقدس یابد که خداوند به آن سوگند یاد کند و می‌دانیم که شهر مکه از دیرباز مورد احترام بوده است،‌ اما علاوه بر این سوگندها دو ویژگی‌ نیز به تقدس آن افزوده است:
    الف ـ سکونت پیامبر در مکه به این شهر تقدس می‌دهد.
    شهری که در آن افراد برجسته، متقی و دانشمند زندگی می‌کنند، مقدس است حتی خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نیز به شهر تقدس می‌دهد و این موضوع کم و بیش در اکثر نقاط دنیا مورد توجه بوده است.
    ب ـ امنیت شهر ؛ که از این جهت نیز به مکه تقدس داده شده است.
    نفوذ فرهنگ غنی اسلام به سرزمین‌های گوناگون در آسیا، آفریقا، و اروپا اثرات اجتناب‌ناپذیر و فراوانی بر توسعه شهر بر جای گذاشته است. آداب و رسوم مذهبی، باورها و ارزش‌های آن به ویژه آنجا که با سازمان و اقتدار ربط پیدا می‌کنند، بر گردهمایی اجتماعی تأکید کرده‌اند و با کوچ‌گری (خانه به دوشی) و پراکندگی مخالف هستند.
    شهرهای اولیه اسلامی از قبیل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ یا دژ ایمان را ایفا کردند. آنها متعهد به پذیرایی از نوکیشان (یا نو گرویده‌ها به دین اسلام) بودند، همانگونه که مدینه پذیرای مهاجران مکه بود. این شهرها را دارالهجره نامیدند، یعنی مکانی که مسلمانان به آنجا می‌آمدند تا زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنند. از طریق آنها بود که اسلام به قاره آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافت و در نتیجه شماری از شهرهای پررونق، پدیدار شدند.
    این نقش معتبر (مذهبی) کم‌کم با آمیزش انگیزه‌های سیاسی کارانه کمرنگ شد و بخش‌های گوناگون دنیای اسلام پیوند سنتی‌اش را با خلافت اصلی در شرق گسیخت و اختلافات و درگیری‌های محلی، در کنار افراد خانه به دوش به فرایند افول یا زوال شهری انجامید.
    تا زمان ورود عثمانیان در قرن شانزدهم ثبات دوباره ای برقرار نشد. عثمانیان در آرزوی احیای خلافت کهن و همچنین دفاع از ساحل غربی آفریقای شمالی در برابر اشغال پرتقال و اسپانیا توانستند اکثر جهان اسلام را به استثنای ایران، شبه جزیره عربستان و مراکش مهار کنند. آنها صلح، امنیت و رفاه را – که مؤلفه‌هایی اصلی رشد و بهبود شهری است- به همراه آوردند. بدین سان یک بار دیگر شهرهای فراوان جدیدی پدید آمدند و سایر شهرها هم به نحو قابل توجهی گسترش یافتند و عملاً تجارت عثمانیان رونق یافت .
    بدین سان آرمان اسلامی با واقعیات اجتماعی و اقتصادی سازش یافت ؛به طوری که از همان اوایل مسلمانان و غیرمسلمانان در نواحی تجاری، در کنار یکدیگر کار و حتی در نواحی مسکونی به صورت آمیخته زندگی می‌کردند. غیر مسلمانان در معاملات تجاری میان خود به “قاضی” مراجعه می‌کردند و احساس “همشهری بودن” در آن پایتخت فارغ از تعصبات میهنی بر امتیازات مذهبی و تباری برتری داشت.
    در زمینه مقولات کالبدی شهر نیز فضاها به گونه‌ای استقرار یافته بودند که هیچ یک از نیازها و موقعیت‌ها نقش اخلاقی، معنوی و الهی را خدشه‌دار نمی‌ساختند . روابط بنیادی در شهر به گونه‌ای بود که انسانیت و معنویت را در میان ساکنان آن به وجود می‌آورد وهرگونه تبعیض فضایی، اقلیمی که با روح عدالت و تقسیم منابع و امکانات مغایرت داشت منتفی می‌گردید.
    شهر استانبول( اسلام بول ) به عنوان نمونه‌ای از یک شهر اسلامی، در بردارنده تفکرات عمیق دین مبین اسلام بود و تأسیسات وامکانات به گونه‌ای ساماندهی شده بود که افراد نیازمند و فقیر جامعه نیز دردرجه اول بتوانند نیازهای بنیادی خود را (چون مسکن، کار، رفاه و فرهنگ ) در آن بازیابند .
    نکته قابل توجه دیگر اولویت‌هایی بود که در تجلیات کالبدی شهروجود داشت و براساس آن بناها و فضاهای اصلی شهر سازی اسلامی مانند مساجد، مدارس، مراکز فرهنگی و کتابخانه‌ها در جایگاه واقعی خود استقرار می‌یافتند.
    شهر اسلامی علاوه بر موقعیت طبیعی ومحلی و ویژگی‌های کالبدی، بازتاب دهنده ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی عام جامعه جدید التأسیس بود. به عنوان مثال نخستین اصل بازگو کننده ماهیت شهر اسلامی همانا سازگاری طرح و شکل ساختمانی شهر با شرایط طبیعی اعم از موقعیت طبیعی و شرایط آب و هوایی بوده است. استفاده از مفاهیمی چون حیات خلوت، خیابان‌هایی سرپوشیده باریک و باغ‌ها، بیانگر این شرایط بوده‌اند. این قبیل عناصر به منظور تطابق با شرایط آب و هوایی گرم حاکم بر محیط زندگی مسلمانان طراحی می‌شده‌اند.
    همچنین باورهای مذهبی کانون یا هسته اصلی زندگی فرهنگی مردم مسلمان را تشکیل می‌داده است، از این رو مسجد در سلسله مراتب نهادی و مکانی از جایگاه عمده ای برخوردار بوده است : باورهای فرهنگی واعتقادی ، تفکیک کننده زندگی خصوصی و عمومی و نظام دهنده مناطق مختلف شهربوده است.
    در نتیجه، طرح شهری شامل قلمروهای خصوصی و عمومی از یکدیگر بوده است؛ پس هرگونه فعالیت اقتصادی که با مبادله و حضور اجتماعی سر و کارداشته باشد ازکاربری (خانه‌های شخصی) مسکونی جدا بوده و بیشتر این قبیل فعالیت ها در مناطق عمومی وخیابان‌های اصلی متمرکز بوده است.
    درشهراسلامی ، اصل حریم شخصی به قانون عرفی وشرعی تبدیل شده بود؛ مثلا ارتقاع دیوار را بالاترازارتفاع فرد شتر سوارتعیین می کردند.
    سازمان اجتماعی جامعه شهری مبتنی بر چشم‌اندازهای فرهنگی، خاستگاههای اعتقادی و همخوانی مشترک استوار بوده است. بنابراین توسعه در جهت برآورده ساختن این گونه نیازهای به ویژه اتحاد وخویشاوندی، دفاع، نظم اجتماعی و اعمال مذهبی بوده است.
    عواملی چون حرمت ساختار خانواده ، حریم شخصی، تفکیک جنسی و تعامل اجتماعی نیرومند به وضوح در شکل ساختمانی متراکم منازل حیاط‌دار متجلی و متبلور بوده است. مسایل اجتماعی و حقوقی درتیررس نظر محققان و اندیشمندان مذهبی بوده که در مکانی نزدیک به مسجد اصلی (نهاد اجتماعی اصلی) و زندگی اجتماعی- جایی که اکثر مشاجرات در می‌گرفته- زندگی می‌کرده‌اند.
    متاسفانه با تغییر قدرت سیاسی از نظام شورایی اسلام آغازین به رژیم‌های خود کامه- به ویژه اواخر دوران عثمانی – منجر به انتقال اماکن سیاسی ازمرکز شهر به کناره شهر به شکل دژ یا (ارگ) شد؛ تامگر به این وسیله محافظت بهتری ازحاکمان صورت پذیرد. نمونه‌هایی از این قبیل تدارکات را می‌توان در شهرهای آفریقای شمالی تحت نام کسبه یا قصبه یافت.

    ادامه مطلب...
  • مبلمان اداری می تواند نقش بسیار مهمی در تایین میزان کیفیت دکوراسیون هر مکان اداری داشته باشد. این روزها بر خلاف گذشته موضوع مبلمان مکان های اداری بیشتر از قبل مورد توجه قررا گرفته و شاهد هستیم هر روز در این زمینه طرح های گوناگونی ارائه می شود.مخصوصا با افزایش بخش های خصوصی در سطح جامعه می توان به نوعی جرقه این کار را از انها دانست که با دیزاین هیا متفاوت و بسیار شیک اداری در واقع انگیزیه ای شدند تا ارگان های دولتی نیز به فکر این مساله بیافتند و تغییر و تحولات عظیمی در نوع دکوراسیون و مبلمان اداری خود دهند.

    این روزها در بازار کسب و کار عوامل مخلفی دست در دست هم داده اند تا باعث شکل گیری موفقیت یک ارگان و یا مجموعه شوند.یکی از این عوامل قطعا نوع دکوراسیون و طراحی است که برای محیط مورد نظرتان در نظر گرفته اید.مبلمان اداری نیز بخشی از این پروسه طراحی و دیزاین محیط مورد نظر شما می باشد و شما می تاوانید با انتخابی صحیح و به جا سطح کیفی محیط خود را بسیار بالاتر ببرید.نوع رنگ انتخابی و شکل و اندازه مبلمانی که انتخاب می کنید و مواردی از این قبیل می تواند بسیار تایین کننده باشد.خوب در این بخش می خواهیم برای شما به ذکر چند نکته مهم بپردازیم که با رعایت و در نظر گرفتن این موارد می توانید در نهایت دست به انتخاب صحیح تری  برای مبلمان اداری مکان مورد نظرتان بزنید. با ا همراه باشید :

    1-شما قبل از اینکه بخواهید اقدام به تهیه مبلمان مورد نظرتان نمایید باید از نیازها و همچنین ظرفیت های موجود در محیط خود مطلع شوید. اینکه واقعا محثیط اداری مد نظر شما چه نیازهایی دارد و از چه میزان فضا برخوردار است همه این موارد می تواند در انتخاب محصولی مناسب تر به شما کمک نماید.

    2-قطعا میزان فضایی که در اختیار دارید می تواند مهمترین نقش را تایین نهایی نوع مبلمان اداری شما ایفا کند . نمی توان برای فضاهای کوچک از مبلمان های بزرگ استفاده نمود.پس لطفا در هنگام خرید به این نکته توجه لازم را داشته باشید.

    3-اما مساله بعدی که باید بدان بسیار توجه نمود این است که نوع رنگ و شکل ظاهری مبلمان اداری شما باید با نوع فعالیت و محیط مورد نظرتان همخوانی لازم را داشته باشد . مخصوصا در اداره جاتی که از یک رنگ سازمانی خاصی استفاده می کنند چه بهتر که مبلمان انتخاب شده در راستای همان رنگ سازمانی باشد.

    اما در این بخش چند نکته مهم را عنوان خواهیم کرد که با رعایت انها شما می توانید شکل و ظاهر مناسب تری بهمبلمان اداری خود دهید:

    1-رعایت نظم همیشه و همه جا باعث زیباتر شدن محیط شما خواهد شد . این قاعده نیز برای محیط های اداری وجود داشته  و شما می توانید با رعایت نظم در میز اداری خود نما و شکل مناسبی به محیط دهید.مثلا بروی میز کاریتان نباید  اجازه دهید تا وسایل شخصی با وسایل کاری شما در یک جا قرار گیرد.

    2-در تزیین اتاق کار خود از پوسترها و تصاویر مرتبط با کارتان استفاده نمایید.

    3-برای رسیدن به بهرتین طرح و دیزاین در مبلمان اداری خود سعی کنید تا از یک متخصص و کارشناس دکوراسیون استفاده نمایید.

     

    ادامه مطلب...
  • اگر شما خانه کوچکی برای زندگی دارید، حتما به این فکر هستید که با محدودیت فضایی که دارین، چطور میتونین دکوراسیون خانه کوچک خودتون رو جذاب تر کنین. در واقع وقتی که خانه کوچک هست، دکوراسیون داخلی بیشتر مورد توجه قرار میگیره و به چالش کشیده میشه. این موضوع ممکنه در شما دلهره ایجاد کنه. در این مطلب میخوایم بهتون کمک کنیم با راهکارها و ایده هایی بتونین دکور زیباتر و جذاب تری داشته باشین. و پیشنهاد میکنیم شما هم در دکوراسیون خونه تون تجدید نظر کنین و با پیشهادهای ما و سلیقه خاص خودتون بهبودش بدین.


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    انتخاب مبلمان در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    برای انتخاب مبلمان در دکوراسیون خانه کوچک بهتره مبلمان مربع شکل رو انتخاب کنین و مبلمان های گرد و منحنی رو انتخاب نکنین. مبلمان مربعی چند حسن داره. اول از همه اینه که حالت جمع و جور تر و منظم تری داره و به خلوت نشون دادن فضا کمک میکنه، پس برای یک خانه کوچک بهترین انتخابه. دوم اینکه عمومی تر هست و به راحتی میشه با محیطهای مختلف هماهنگش کرد و چشم رو خسته نمیکنه و سوم اینکه حالت مدرن تری داره و بسیار زیباست.

    اگر خانه کوچکی دارین همیشه سعی کنین وسایل و مبلمانی که برای منزلتون انتخاب میکنین چند منظوره باشه و بتونین از اونها در وقتهایی که احتیاج نیست، به عنوان لوازم جانبی و مورد نیاز استفاده کنین. اینطوری هم در استفاده از فضا صرفه جویی کردین و هم در هزینه هاتون صرفه جویی میشه. مثلا میز تلوزیوی رو انتخاب کینین که دارای کمد و کشو باشه. اینطوری هم میتونید به عنوان جای آلبوم و چتر و لوازم اضافیتون از کمد استفاده کنین و هم میز تلوزیون شماست.

    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    استفاده از کنج ها در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    وقتی شما خونه کوچکی دارین باید توجه کنین که در منزلتون چه فضاهایی هست که میتونین ازش استفاده کنین. یکی از جاهایی که در خونه ها معمولا پرت هست و استفاده خاصی نمیشه و به چشم نمیاد کنج ها هست. شما نیاز دارید که از کنج های منزلتون هم استفاده کنین. شما میتونین با استفاده درست و به جا از کنج ها هم یک زیبایی بصری به خونه تو بدین و هم در استفاده از فضاش بهترین بهره رو ببرین. میتونید از کنج به عنوان محل قرار گرفتن میز کارتون استفاده کنین. و برای صرفه جویی بیشتر در استفاده از فضا، کتابخانه یا کمدی رو هم در کنج قرار بدین.


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    رنگ در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    استفاده از رنگهای تیره در دکوراسیون داخلی باعث بسته نشون دادن فضا و کوچکتر نشون دادن اون میشه. برای اینکه خانه کوچک شما دلگیر و بسته به نظر نیاد بهتره از رنگهای روشن استفاده کنین. مخصوصا استفاده رنگ سفید باعث بزرگتر نشون دادن فضا میشه. استفاده از تنوع رنگ بیش از حد در یک مکان محدود نه تنها باعث زیباییش نمیشه، بلکه باعث میشه خانه به هم ریخته و شلوغ به نظر بیاد. پس اگر خانه کوچک دارین، بهتره برای استفاده از رنگها از یک تنالیته رنگی استفاده کنین و همه رنگها باهم هماهنگ باشن و حد اکثر از سه رنگ متفاوت استفاده کنین تا شلوغ به نظر نیاد.

    ادامه مطلب...
  •  ساخت و جایگذاری فریم انتظار و تعبیه در گاه پنجره

     پنجره های UPVC قابلیت نصب روی قاب های فلزی (Sub Frame) و سازه های سیمانی ، آجری و... را دارند ؛البته جهت نصب  سریعتر ، تمیز تر ، دقیق تر و کم هزینه تر ، ساخت و جایگذاری فریم انتظار با قوطی آهنی به ضخامت ترجیحا 30 *60 میلیمتر توصیه می شود .

     اندازه گیری : در زمان آماده بودن درگاه پنجره عملیات اندازه گیرید دقیق توسط ابزار مناسب اعم از متر های لیزری یا متر های نواری صورت می گیرد و جهت تعیین تقشه پنجره ها به واحد طراحی ارائه میگردند .

     طراحی درب و پنجره UPVC:

     در واحد طراحی بمنظور افزایش دقت و سرعت و کاهش هزینه ، با استفاده از نرم افزارهای پیشرفته عملیات طراحی درب و پنجره ها صورت گرفته و پیشنهاد قیمت به مشتری و برنامه تولید به پخش مونتاژ ارائه می گردد .

     مونتاژ درب و پنجره های UPVC

     پروفیل های مورد نظر با توجه به نوع سفارش درب و پنجره انتخاب شده و پس از انجام محاسبات دقیق و مهندسی و آنالیز ابعاد درب و پنجره ، طبق نقشه توسط دستگاه تمام اتوماتیک برش داده شده . سپس دستگاه تعدادی از این پروفیل ها بمنظور ایجاد شیار آب به دستگاه مربوطه منتقل میشوند . همزمان با عملیات مذکور پروفیلهای گالوانیزه که به منظور تقویت پروفیلهای UPVC میباشند ، برش داده شده و درون آنها با پیچ محکم  میشوند . در ادامه در صورت نیاز به نصب دستگیره و یراق آلات سوراخها  و شیارهای مورد نیاز توسط دستگاه روی پروفیل تعبیه میشود . سپس پروفیل ها طبق نقشه توسط دستگاه جوش به یکدیگر متصل میشوند و با انتقال به دستگاه بعدی ،  پلیسه ها و زوائد ناشی از جوش در زوایای مختلف از بین میرود و در نهایت روی میز کار پس از تمیز کاری های نهائی ، یراق آلات روی درب و پنجره نصب میگردد .

    ادامه مطلب...

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi