هاوانا پایتخت کوبا روز جمعه بیست و سوم مرداد (14 اوت) پس از 70 سال میزبان رییس دستگاه دیپلماسی اصلی ترین دولت ستیزه گر با این کشور بود. «جان کری» وزیر امور خارجه ی آمریکا در مراسمی سفارت بازسازی شده ی کشورش در هاوانا را بازگشایی کرد تا پس از 54 سال قطع روابط دیپلماتیک، بار دیگر این مناسبات برقرار شود. کری در این مراسم تصریح کرد از این پس کوبا و آمریکا دشمن یا رقیب نیستند بلکه همسایگانی برای یکدیگر به شمار می روند؛ سخنانی که به معنای دگرگونی در شکل روابط و حتی ماهیت نگاه متقابل سران واشنگتن و هاوانا است. رخدادهای چند ماه گذشته در شرایطی صورت می گیرد که آمریکا و کوبا دهه ها یکدیگر را هدف حمله و موضع گیری های تند قرار دانند و در صحنه هایی نظیر عملیات نظامی «خلیج خوک» ها رو در روی هم قرار گرفتند. در دایره ی هماوردی ابرقدرت های شرقی و غربی و در جریان بحران موشکی سال 1962 میلادی، تقابل واشنگتن و هاوانا تا آستانه ی جرقه زدن جنگ هسته یی نیز پیش رفت. اینک با گذشت سال های پرتنش، فصلی تازه در مناسبات واشنگتن و هاوانا آغاز شده است. البته این به معنای پایان اختلاف های پرشمار و رسوب یافته در 2 سوی مرزهای آبی آمریکا و کوبا نیست و بخش مهمی از چانه زنی های دوجانبه در روزهای آتی به موضوع هایی نظیر پرداخت غرامت از سوی آمریکا به کوبا و مسایل حقوق بشری در این کشور اختصاص خواهد یافت. در شرایط کنونی باید به چند نکته در مورد تحولات این روزهای روابط 2 کشور اشاره کرد: 1- آنچه در روابط آمریکا و کوبا می گذرد، رخدادهایی است که نظیر آن سال های پیش به وقوع پیوسته، در حال حاضر در حال نضج گیری است و در آینده هم بیشتر شاهد آن خواهیم بود. ویژگی اصلی این رخدادها توقف فرایندی شبیه به دست و پا زدن خلاف جریان رودخانه ی پرشتاب تحولات بین المللی است. در برهه های زمانی گوناگون، پس از نقطه های عطف تاریخی یا در پی روندهایی که ابتدایی ناملموس و ادامه یی شتابنده یافته، کشورها پا به عرصه ی «تنش بس» نهاده اند؛ وضعیتی با زمینه هایی شبیه به آتش بس که بر اثر واقعیت های جنگ، 2 یا چند کشور را به سمت پایان درگیری سوق داده است. یکی از نمونه های تاریخی، پایان چند سده درگیری و هماوردی 2 قدرت بزرگ اروپایی بعنی آلمان و فرانسه است که پس از جنگ های گوناگون و اختلاف های پرشمار در برخورد با واقعیت های جهانِ پس از جنگ جهانی دوم، رویه ی پیشین را کنار نهادند و مبنایی نو و فضایی تازه برای مناسبات دوجانبه پایه گذاری کردند. در چنین فضایی، فرایند تنش بس بر مدار تصمیم سازی عقلانی رهبران پاریس و برلین، زورآزمایی های سخت سیاسی-امنیتی را به شکل رقابت های سازنده ی اقتصادی- تجاری در آورد تا آتش احساس های ملی و پیشینه ی تقابل های تاریخی به جای سوزاندن سرمایه های ملی، تنور پیشرفت را گرم کند. 2- آنچه سبب ثبت تجربه های بین المللی نظیر از سرگیری روابط دیپلماتیک آمریکا و کوبا شده، واقعیت های جهان امروز است؛ جهانی که بیش از پیش بر پاشنه ی کسب قدرت آن هم از نرمترین نوع آن یعنی قدرت اقتصادی می چرخد و کسب منافع ملی را به یگانه معیار تعریف دوستی ها و دشمنی آن تبدیل ساخته است. بر مبنای چنین واقعیت هایی، دوستی و رقابت، همگرایی و واگرایی، دوری و نزدیکی کشورها رفتارهایی بر مبنای ضرورت است نه دارای اصالت. چنین است که رهبران کوبا پس از سال ها سیاست ورزی، هدایت افکار عمومی و تزریق آمریکاستیزی به بدنه ی جامعه با بی ثمر تشخیص دادن سال ها هماوردی به مسیر تعامل با دشمن دیرینه ی خود گام نهادند. در برابر، مقام های کاخ سفید نیز با اذعان به بی نتیجه بودن دهه ها تحریم کوبا برای تغییر رفتار این کشور، طرحی نو را برای پایان اختلاف دیرپا با همسایه ی جنوبی درانداختند. برقراری دوباره ی روابط دیپلماتیک بین واشنگتن و هاوانا نشان داد که اینک نه دشمنی و رقابت غیرعقلایی قابل دفاع است و نه می توان در جهان امروز اهرم هایی نظیر تحریم را به عنوان ابزارهایی کارا در کنشگری علیه دیگر واحدهای نظام بین الملل به کار بست. از این رو است که با وجود کلان ترین سرمایه گذاری و هزینه ی گسترده ی آمریکا برای چینش مستحکم ترین دیوارها گرداگرد ایران، تحریم نتوانست منجر به عقب نشینی تهران در برابر خواست رهبران واشنگتن شود و در نهایت این دیپلماسی بود که گره کور اختلاف ها بر سر فعالیت های صلح آمیز هسته یی را گشود. 3- دیپلماسی را باید بهینه ترین و نیز عاقلانه ترین گزینه برای پیگیری منافع ملی و نیز راهکاری در جهت حل اختلاف ها میان کشورها دانست. همچنان که اشاره شد اختلاف های بسیاری بین رهبران کوبا و واشنگتن پابرجا است که قرار است موضوع گفت وگوهای آتی باشد. در این پیوند، روند حل و فصل اختلاف ها هرچقدر هم کند به پیش رود به یقین دستاورد آن متفاوت از دهه ها تهدیدپراکنی و تبادل امواج دشمنی میان کوبا و آمریکا خواهد بود 4- نکته ی پایانی که باید به آن اشاره کرد مطلوبیت و ارزش تعامل، سازش و همکاری میان کشورها است زیرا جنگ، نزاع و دشمنی در ذات خود فضیلتی به حساب نمی آید مگر آن که به شکلی کنترل شده، ابزاری و محدود، آن هم در جهت تحقق منافع ملی یا بر مبنای هنجارها و ارزش های فراگیر ین المللی نظیر حقوق بشر، حق دفاع مشروع، برقراری ثبات و امنیت و ... به کار گرفته شود. به این ترتیب هرگونه اقدامی برای شکل گیری تعامل سازنده بین کشورها و کاهش سطح تنش در فضای بین الملل تحولی است که باید با دیدی مثبت به آن نگریست.