سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

لمینت

  • از جمله این موارد می توان به سیستم های ساخت و ساز خشک اشاره کرد که استفاده از آن ها در صنعت ساختمان سازی به صورت فراگیر در اروپا و در ایران در حال توسعه است . صفحات روکش دارگچی یکی از مصالح اصلی مورد استفاده در ساخت و ساز خشک هستند .

    کناف نوعی صفحه روکش دار گچی (Dry Wall) است که توسط شرکت کناف تولید می شود . کناف بیش از 8۰ سال است که در صنایع ساختمانی فعالیت دارد . این شرکت توسط برادران کناف (کارل و آنفوس کناف) در سال ۱۹۳۲ بنیان گزاری شد . در حال حاضر شرکت کناف یکی از شرکتهای بین المللی در صنایع ساختمان می باشد.

    سقف ها و دیوارهای جداکننده (تیغه) کناف سازه های فلزی یکپارچه گالوانیزه هستند که صفحات روکش دار گچی و سیمانی بر روی آنها پیچ می شوند . درز بین صفحات با بتونه درزگیری پر شده و سطوح صاف به وجود آمده رنگ آمیزی می شوند .

    در ادامه مزایای استفاده از دیوارهای جداکننده داخلی کناف توضیح داد می شود :

    این نوع دیوار در مقایسه با دیوارهای سنتی حدود ده تا پانزده برابر سبک تر است. لذا با کاهش بار مرده ساختمان ، تاثیر نیروی زلزله بر ساختمان کمتر می شود . در صورت تخریب ساختمان ، به علت سبکی سیستم کناف ، خطر جانی برای ساکنان به مقدار قابل ملاحظه ای کمتر خواهد بود .

    علاوه بر سبکی پانل های کناف ، نحوه اتصال انعطاف پذیر پانل ها به پروفیل ها هم به گونه ای است که باعث کاهش نیروی زلزله می شود . بدین صورت که استادها در داخل رانرها جای بازی دارند و به هم پیچ یا پرچ نمی شوند ، ولی پانل ها به هر دوی آن ها پیچ می شوند .

    سبکی مصالح کناف باعث حمل آسان آن توسط کارگران و در نتیجه افزایش سرعت اجرای پروژه می شود. در مسافتهای حمل طولانی به علت دارا بودن بسته بندی مناسب آسیبی به مصالح وارد نمی شود .کم حجم بودن مصالح کناف نسبت به مصالح سنتی نیز سبب کاهش هزینه های حمل می شود.

    مزیت دیگر سیستم کناف دسترسی آسان به تاسیسات مکانیکی و الکتریکی است . در صورت ترکیدن لوله های تاسیسات و… به راحتی می توان قسمت آسیب دیده را تشخیص داده و تعمیر کرد . در صورت آسیب دیدن دیوارهای کناف در اثر ضربه نیز ، قسمت آسیب دیده به راحتی تعویض و تعمیر می شود . این دو ویژگی موجب افزایش عمر مفید ساختمان می شوند .

    در صورت نیاز به تغییر کاربری ، با استفاده از سیستم کناف به راحتی می توان این کار انجام داد . در بازسازی ساختمان های قدیمی نیز می توان از روش کناف بهره گرفت . در مناطقی که نیاز به ساخت و ساز سریع باشد مانند مناطق زلزله زده ، سیستم کناف دارای اولویت می باشد.

    دیوارهای کناف بعد از نصب ، رنگ آمیزی می شوند و در این مرحله نیازی به ملات گچ و خاک و گچ کشته نمی باشد . این موضوع نیز باعث صرفه جویی و بالا رفتن سرعت اجرای پروژه ها می شود . برای به دست آوردن سطحی کاملا یکنواخت ، محل درزها با کمک نوار درزگیر بتونه می شود . نوار درزگیر موجب مسطح شدن محل درز و جلوگیری از ایجاد ترک در دیوار می شود . سطح پیچ ها هم که کمی پایین تر از سطح پانل ها هستند ، با بتونه پوشانده می شود و سطح صافی در محل پیچ ها ایجاد می شود . بعد از اجرای دیوار ، یک لایه ماستیک روی آن اجرا می شود که موجب بوجود آمدن سطحی یکنواخت برای رنگ آمیزی و کاهش جذب رنگ می شود . در نهایت با استفاده از دیوار کناف به راحتی سطحی کاملا صاف با دقت بالا و آماده برای رنگ آمیزی به دست می آید .

    با بکارگیری دیوارهای کناف می توان مقاومت در برابر عبور صدا را افزایش داده و با استفاده از عایق های پشم سنگ و پلی استایرن می توان دیوارها را در برابر حرارت به راحتی عایق کرد . عایق ها در بین دو پانل گچی قرار می گیرند .

    از سیستم پانل های گچی کناف بدون سازه نیز استفاده می شود . در این حالت ، پانل های گچی با استفاده از چسب پرلفیکس به عنوان پوشش روی دیوارهای سنتی نصب می شوند . بدین ترتیب فضایی خالی در پشت آن برای عایق کاری و عبور تاسیسات ایجاد می شود.

    از دیگر مزایای سیستم کناف اجرای فرم های دکوراتیو و منحنی و افزایش سطح زیر بنای ساختمان با توجه به کاهش ضخامت دیوارهای کناف نسبت به مصالح سنتی می باشد.

    کناف بنابر عملکرد دیوارها ، پانل های متفاوتی متناسب با شرایط موجود ارائه می دهد . در شرایط عمومی از پانل های گچی ساده یا Regular board) RG)  استفاده می شود . برای مکان های مرطوب مانند آشپزخانه و سرویس ها از پانل های مقاوم در برابر رطوبت  (Moisture Resistant board)  استفاده می شود . این صفحات قابل استفاده در مکان هایی با رطوبت کمتر از 90% می باشد . در محل هایی که احتیاج به محافظت در برابر حریق دارند ، پانل های (Fire Resistant board) که دارای الیاف شیشه می باشند پیشنهاد می گردد که تا 3 ساعت در برابر آتش سوزی مقاومت می کنند . پانل های (Fire & Moisture resistant board) هم که در برابر رطوبت و آتش مقاوم هستند ، برای مکان هایی مانند چاه های تاسیساتی استفاده می شوند . در سیستم کناف ، برای دیوارهای خارجی یا دیوارهایی که در تماس دائم با آب هستند از صفحات مسلح سیمانی (آکواپنل) استفاده می شود.

    اجزای فلزی : پروفیل های کناف با شکل دادن به ورق های فولادی گالوانیزه به روش سرد تولید می شوند . اجزای اصلی آن شامل استاد (سازه قائم) و رانر (سازه افقی) می باشد . در محل هایی که تاسیسات و لوله کشی ها وزن خود را به استاد ها انتقال می دهند ، سازه ای تحت عنوان پشتیبان جهت تقویت استفاده می شود . سازه محافظ گوشه در کنج های خارجی به کاربرده می شود که از دیوارهای کناف در برابر ضربه محافظت می کند و هم باعث ایجاد لب های گونیا و دقیق می شود.

    پیچها ، سازه درز انقطاع ، نوار درزگیر و ماستیک و… از دیگر اجزای دیوار کناف می باشد .

    ادامه مطلب...
  • رییس جمهوری کنفدراسیون سوییس، جمعه هفتم اسفندماه در صدر هیاتی بلندپایه وارد تهران شد و مورد استقبال «محمدرضا نعمت زاده» وزیر صنعت، معدن و تجارت قرار گرفت. آمان در این سفر با رهبر انقلاب و رییس جمهوری دیدار و گفت وگو کرد. توسعه و تعمیق مناسبات دو جانبه، منطقه ای و بین المللی و همچنین ارتقای سطح همکاری های مشترک در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان تهران و برن به عنوان هدف های سفر رئیس جمهوری سوییس به تهران محور اصلی این گفت وگوها قرار گرفت. در مجموع، می توان روابط تهران- برن را از چند منظر مورد بررسی قرار داد:
    1- نخستین منظر به وجه نمادین روابط با سوییس باز می گردد. در چارچوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، سوییس را می توان نماد مقصدی برای روابط کم تنش و پرسود دانست. سوئیس به خاطر دوری از منازعه و جبهه بندی های سیاسی در اروپا و جهان و تکیه بر اصل بی طرفی، نزد دیگر بازیگران بین المللی از جایگاه خاصی برخوردار است. 
    سوییس در سخت ترین شرایط، حتی در برهه جنگ های جهانی اول و دوم، از سیاست بی طرفانه خود عقب ننشسته و از ورود به درگیری ها دور مانده است؛ رویکردی سازنده که زمینه ساز آن شده تا روابط تهران و برن در دوره های گوناگون تاریخی همواره منطقی، متوازن و به دور از تنش های سیاسی باقی بماند. با نگاهی به تجربه های گذشته، امروز می توان به ثبات و پایداری روابط با سوییس امیدوار بود.
    پرونده سازی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران و کشیده شدن پای شورای امنیت به اختلاف های هسته ای تهران و غرب البته بر روابط ایران و سوئیس نیز سایه افکند. در اوج فشارهای غرب بر برنامه هسته ای ایران، سوئیس بناچار به صف تحریم کنندگان پیوست. برن که در زمره آخرین کشورهای تحریم کننده ایران به شمار می رفت، نخستین کشوری بود که پس از اجرای برجام به لغو تحریم های ضدایرانی همت گماشت. حدود یک ماه قبل از اینکه توافق هسته ای ایران و 1+5 به مرحله اجرا برسد، یعنی در تاریخ سیزدهم اوت (بیست و دوم مرداد) دولت سوییس به طور رسمی از لغو تحریم های ضدایرانی خبر داد.
    2- امروز ظرفیت ها و بسترهای فراوانی برای همکاری تهران و برن وجود دارد؛ بسترهایی که در فضای پسابرجام هموارتر از گذشته است. پیش از شکل گیری تحریم های هسته ای، نزدیک به 300 شرکت سوئیسی در بخش های گوناگون ایران به فعالیت مشغول بودند. آمارهای موجود حاکی از آن است که ارزش معامله های 2 کشور در سال 2007 ( 1386) حدود 800 میلیون دلار بود. این میزان اما پس از شدت یابی تحریم های ضدایرانی در سال 2014 ( 1393) به حدود 400 میلیون دلار کاهش یافت. اینک در شرایطی که تحریم های هسته ای لغو شده است با سفر رئیس جمهوری سوئیس به تهران می توان انتظار افزایش مبادله های اقتصادی و تجاری را داشت.
    در فضای کنونی، عرصه ها و ظرفیت های قابل توجهی برای همکاری های بانکی، مالی، تجاری، صنعتی، فناوری، کشاورزی و زیست محیطی 2 کشور وجود دارد. در جریان سفر رئیس جمهوری سوئیس به ایران موافقت نامه ها و تفاهم نامه هایی به امضای مقام های 2 کشور رسیده و خواهد رسید. افزون بر آن، ادامه گفت وگوهای دوجانبه تهران- برن این امکان را فراهم می کند تا 2 کشور برای از سرگیری توافق های ناتمام گذشته اقدامی موثر صورت دهند. یکی از این موارد پیگیری قرارداد 25 ساله گازی ایران با شرکت سوئیس ی «ای.جی.ال» (EGL) است که در سال 2008 منعقد شد اما به دلیل مخالفت های آمریکا هرگز عملی نشد. افزون بر آن، گسترش همکاری های اقتصادی با کشورهایی نظیر سوئیس می تواند به گسترده تر شدن پیوندهای ایران با اقتصاد جهانی کمک کند.
    3- در ارزیابی روابط تهران- برن، عنصر دیپلماسی بیش از هر عنصر دیگری برجسته است. سران سوئیس در طول تاریخ در کنار پایبندی به بی طرفی، نقش فعال و سازنده ای را در حل وفصل مسالمت آمیز اختلاف های بین المللی ایفا کرده اند. سوئیس به رغم اینکه تلاش می کند در جبهه بندی ها و ائتلاف های نظامی بین المللی شرکت نکند در ارایه خدمت های دیپلماتیک و مساعی جمیله، بر مناسبات جهانی تاثیرگذار بوده است.
    طی سال های گذشته این کشور بیش از هر کشور دیگری میزبانی گفت وگوهای هسته ای ایران و قدرت های جهانی را برعهده داشت. سه نشست رسمی نخست ایران و کشورهای گروه 1+5 در ژنو برگزار شد که در نهایت درنشست ژنو3، ایران و 6 قدرت جهانی به «طرح اقدام مشترک» دست یافتند. همچنین سیزدهم فروردین ماه امسال بود که در «لوزان» سوئیس بیانیه تفاهم خوانده شد و 2 طرف در مجموعه ای از راه حل ها برای پایان دادن به اختلاف 12 ساله هسته ای به توافق رسیدند.
    در گذشته نیز بارها شاهد اقدام هایی از این دست بوده ایم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع روابط دیپلماتیک ایران با آفریقای جنوبی و مصر، سوئیس عهده دار حفاظت از منافع کشورمان در آن 2 کشور شد. همچنین به دنبال قطع روابط ایران و آمریکا، جدا از اینکه سوئیس حفاظت از منافع اتباع آمریکایی را در ایران بر عهده گرفت، سران برن بارها با پیام رسانی های دیپلماتیک خود در صدد رفع بحران های روابط تهران- واشنگتن بر آمدند. 
    4- در این سفر مهم، جدا از تلاش برای بهبود روابط تجاری و اقتصادی، در ارتباط با گسترش همکاری های علمی، پژوهشی و فرهنگی نیز گفت وگوهایی صورت گرفته است. به همین دلیل است که شاهد حضور هیاتی علمی از مسئولان دانشگاه های معتبر سوئیس به همراه رئیس جمهوری این کشور به ایران هستیم. همچنین در این میان فرصتی پیش آمده است تا 2 طرف به صورت دوجانبه در ارتباط با مسایل منطقه ای و بین المللی با یکدیگر گفت وگو کنند. لازم به یادآوری است ژنو در حال حاضر از جمله میزبانان گفت وگوهایی است که با هدف حل وفصل بحران سوریه صورت می گیرد.

    ادامه مطلب...
  • سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر که از بیست و یکم ماه جاری آغاز شده تا نخستین روز اسفندماه ادامه خواهد یافت؛ جشنواره ای که طی روزهای گذشته بارها ساز آن کوک و ناکوک شده است.
    پیش تر، وقتی «علی مرادخانی» معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «حمیدرضا نوربخش» مدیرعامل خانه موسیقی ایران را به عنوان دبیر سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر انتخاب کرد، خبرهایی از تغییرهای گسترده در ساز و کار برگزاری جشنواره از وضعیت اجراها تا اهدای جوایز منتشر شد.
    مسوولان برگزاری این دوره از جشنواره از ابتدا بیش از هر چیز بر کاهش شمار اجراها و چربیدن کیفیت بر کمیت تاکید داشتند و بر پایه گفته های آنان پیش بینی های مثبتی در خصوص کم و کیف برگزاری جشنواره موسیقی سی و یکم شکل گرفت؛ پیش بینی هایی که برخی به وقوع پیوست و شماری نیز اشتباه از آب درآمد. رویدادهای جشنواره امسال انتقادهایی را نیز برانگیخته و به باور برخی تا اندازه ای خوش بینی ها نسبت به بهبود رویکردهای موجود نسبت به هنر موسیقی را کمرنگ کرده است.
    لغو کنسرت مهمان مهمی چون «شجاعت حسین خان» نوازنده چیره دست «سی تار» و از نوازندگان برجسته هند در جشنواره امسال، یکی از مهم ترین مواردی بود که با انتقادها و واکنش های بسیاری رو به رو شد. این در حالی است که پیش تر، از حضور هنرمندان مطرح خارجی در جشنواره امسال، به عنوان عاملی یاد می شد که وزن این رویداد هنری را بالا می برد.
    لغو کنسرت «کاوه یغمایی» خواننده سبک «راک» در روز ششم جشنواره نیز نمونه دیگری از لغو کنسرت ها در جشنواره موسیقی سی و یکم بود که در ابتدا علت آن مشکل در گروه ارکستر این خواننده عنوان شد اما یغمایی در گفت وگو با رسانه ها آن را تکذیب کرد. لغو کنسرت گروه راک «تندر» به سرپرستی «اردوان انزابی پور»، 12 ساعت پس از لغو کنسرت یغمایی برگ دیگری از لغو برنامه کنسرت ها در جشنواره امسال بود.
    با وجود همه این رویدادها نمی توان از رخدادهای مثبتی که تا به امروز در جشنواره اتفاق افتاده چشم پوشید. یکی از برجسته ترین نکته های مثبت در برگزاری جشنواره موسیقی امسال شرکت گروه ها و خوانندگان از اغلب سبک های موسیقی است. حضور استادان و هنرمندان بنام موسیقی ایران در جشنواره امسال هم نکته مهم دیگری است که بسیاری از ناظران در برآورد برگزاری جشنواره امسال به آن توجه داشته اند.
    به باور برخی از اهالی موسیقی، حضور هنرمندان مطرح موسیقی کشور مانند «کیوان ساکت»، «شهرداد روحانی» و کامکارها، اعتبار و جایگاه ویژه ای به جشنواره موسیقی فجر امسال داده است. همچنین بر اساس برخی تحلیل ها، شرکت گروه های معتبر موسیقی بین المللی در جشنواره فجر امسال، چهره ویژه ای به این رویداد هنری به نسبت سال های گذشته داده است. 
    دیگر ویژگی جشنواره امسال حضور پررنگ گروه های موسیقی زنان بود به گونه ای که صحنه تالار وحدت در روز نخستین جشنواره در تسخیر زنان قرار گرفت. هر چند ساز جشنواره موسیقی امسال با اجرای قطعه «نی نوا» اثر ماندگار «حسین علیزاده» با هنرنمایی ارکستر سمفونیک تهران کوک شد اما بی تردید بانوان موسیقیدان آغازگر جشنواره سی و یکم بودند.
    در روز نخست جشنواره، 2 کنسرت ویژه بانوان را «هنگامه اخوان» و «نجمه تجدد» اجرا کردند. تجدد که پیش از این با گروه «شمس» و کامکارها همکاری می کرد، اولین اجرای مستقل خود را ارایه کرد. اجراهای زنانه جشنواره امسال با کنسرت «آرزو علیوا» (خواننده ی آذربایجانی) در روز دوم جشنواره به پایان رسید.
    فرجام سخن آنکه، جشنواره موسیقی فجر امسال با تمام کم و کاست هایش، بیش از سال های گذشته نزد مسوولان و برگزارکنندگانش جدی گرفته شد؛ جدیتی که از تبلیغ های گسترده در فضای واقعی و مجازی پیش از برگزاری جشنواره قابل درک بود.
    مساله دیگر این که حضور سرمایه گذار در جشنواره موسیقی فجر امسال نشان داد مدیران و اداره کنندگان این دوره از جشنواره تلاش دارند حمایت لازم را از هنر موسیقی به عمل آورند و در مسیر برگزاری هر چه باشکوه تر مهم ترین جشن سالانه موسیقی ایران همت بگمارند تا از این طریق ارزش واقعی هنر موسیقی و هنرمندان این عرصه به نمایش گذاشته شود.
    شاید این رویداد هنری هنوز فاصله زیادی با وضعیت مطلوب داشته باشد اما جشنواره موسیقی امسال را به جهت احترام به اغلب سبک های موسیقی و حضور هنرمندان بنام داخلی و خارجی می توان گامی مثبت در جهت بالا بردن سطح کنونی موسیقی ایران توصیف کرد.

    ادامه مطلب...
  • وقتیکه رنگ های مختلف در کنار هم قرار می گیرند، زیبایی منحصر به فردی به محیط می دهند، خصوصا اینکه این طیف رنگ بر روی شیشه اجرا شود و در مقابل نور آفتاب قرار گیرد.

     "مانوئل گومز" معمار خوش ذوق پرتغالی، در ساختمانی قدیمی در کشور پرتغال، طرح بسیار زیبایی را اجرا کرده است و این مکان کهنه را تبدیل به یک گالری عمومی دیدنی کرده است.

     نمای ساختمان با شیشه های رنگی پوشیده شده است. این پنل های رنگی شیشه ای، علاوه بر زیبایی بصری، عملیات تهویه و تبادل حرارتی را انجام می دهند. در داخل راهرو، رنگ قرمز بسیار مشهود است، علت این امر وجود بتن با رنگدانه های قرمز در سطح دیوار و راهرو است.

    همچنین در اجرای دیوار از سنگ های قدیمی و شکسته استفاده شده است. در داخل آسانسور و راه پله از سنگ گرانیت استفاده شده است، این متریال ماده ای طبیعی و دوستدار محیط زیست می باشد. این ساختمان در قرن شانزدهم احداث شده است و سپس در قرن هجدهم بازسازی شده است. این گالری شامل کتابخانه و بخش سینمایی می باشد. پانل های شیشه ای رنگارنگ، هر عابری را برای دیدن این ساختمان زیبا دعوت میکند.

    ادامه مطلب...
  • انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین مجلس خبرگان رهبری دیروز هفتم اسفندماه با مشارکت گسترده مردم برگزار شد. با پایان یافتن زمان رای گیری، این آرا همچنان در حال شمارش است و مردم و جریان های سیاسی منتظر اعلام نتایج این دوره از انتخابات هستند.
    جریان های سیاسی با توجه به شعارها و برنامه ای که ارایه کرده اند هر کدام بخشی از آرای مردم را در سبد خود می بییند. با این حال برخی اعضای ستادهای انتخاباتی و رسانه ها و کانال های مجازی وابسته به جریان های مختلف سیاسی به دنبال آنند که نشان دهند برنده انتخابات هستند. در این فضا، برخی طرفداران جریان های اصولگرا با بهره گیری از نمودارها، بیانیه ها و رنگ ها به عنوان نمادهایشان، صفحه های مجازی خود را پر می کنند و هر کدام سعی دارند در فضای واقعی پیروزیشان را پررنگ تر از دیگری نشان دهند. 
    این در حالی است که در بیشتر حوزه های انتخاباتی هنوز نتیجه نهایی اعلام نشده و همه باید منتظر باشند تا نتیجه رسمی از طریق نهادهای مسوول اعلام شود. توجه به این نکته ضروری و بایسته است که پیش داوری درباره نتیجه انتخابات با خود چالش های بسیاری را به همراه می آورد که در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
    1- یکی از مهمترین واقعیت هایی که متاسفانه پس از انتخابات تا حدی مغفول ماند زمینه اصلی مشارکت بیشینه و حماسه سیاسی دیروز بود. پیروزی که دیروز به دست آمد اجابت دعوت رهبری برای حضور پرشور مردم پای صندوق های رای بود تا از دل این صندوق ها شایسته ترین ها برای خدمت به ملت برآیند و از بطن این حماسه فرصتی در جهت انسجام ملی، پیشرفت کشور و حراست از امنیت ایران فراهم آید. از این رو مهمترین ویژگی انتخابات هفتم اسفند مشارکت گسترده بود که حتی فراتر از پیش بینی ها و حد انتظار خود را نشان داد. این میزان مشارکت بالا همزمان باعث شادکامی مردم و رضایت مسوولان شد و به نوعی فضای شور و امید در جامعه شکل گرفت.
    با در نظر گرفتن فضای همبستگی و همدلی که در جامعه شکل گرفته، نباید این شیرینی مشارکت را با دامن زدن به تعارض های بیهوده جناحی تلخ کرد به ویژه که اکنون انتخابات به پایان رسیده است. به عبارتی این تعارض دیدگاه ها و لشکرکشی های تبلیغاتی باعث می شود که این شادکامی و امید شکل گرفته به سردی و در عین حال رقابتی ناسالم بگراید. 
    2- توجه به این نکته ضروری است که از یک روز پیش از انتخابات، رقابت های تبلیغاتی در عمل به پایان رسیده است و نامزدهایی که برنامه هایشان را ارایه داده اند منتظرند که نتیجه قضاوت مردم را درباره برنامه هایشان ببینند. از این رو اکنون دیگر زمانی برای هماوردی و پنجه افکندن جریان های سیاسی بر پنجه یکدیگر نیست. در واقع با به صدا درآمدن سوت پایان رقابت های تبلیغاتی، بازگشت به آن امری غیر منطقی و نادرست است. در این میان برخی گروه ها هنوز خود را در فضای هیجانی تبلیغات می بینند و فراموش می کنند که این دوره به پایان رسیده است.
    3- انسجام و همدلی یکی از محورهای مهمی است که همواره مسوولان نظام و به ویژه رهبری بر آن تاکید دارند. اکنون که انتخابات به پایان رسیده است از دل همین انتخابات نمایندگانی به مجلس راه می یابند که با وجود ایده ها و نگاه های مختلف سیاسی باید آرمان های نظام و منافع ملی را بر نگرش های جناحی و گروهی ترجیح دهند. بنابر این، پیش روی جریان های سیاسی اکنون عرصه ای برای تمرین تعامل و همبستگی قرار گرفته تا در خانه ملت مطالبات مردم و مصالح کشور بر هر ضرورت جناحی و گروهی برتری یابد.
    در واقع اکنون زمانی است که جریان های سیاسی باید اثبات کنند رقابت های سیاسی و نگرش های جناحی را در ذیل انسجام و منافع ملی تعریف می کنند. از این رو باید گروه های سیاسی نشان دهند که تا چه میزان از این آزمایش موفق بیرون می آیند.
    4- یکی از مهمترین نکته ها در این پیوند، لزوم تحقق شعار سال و رهنمود رهبری در زمینه همدلی و همزبانی ملت و دولت است. در درجه نخست جریان های سیاسی، نامزدها و طرفدارانشان باید در برابر یا در فرایندِ هر تبلیغ و جریان سازی سیاسی هوشیار باشند و در وهله دوم با برتر انگاشتن مصالح ملی بر مقاصد سیاسی گروه ها و جناح ها، فضای انتخابات و دستاوردهای آن را نیز به سمت تحقق همین شعار سوق دهند تا با همیاری دولت و مجلسِ آینده مسیر خدمت رسانی به مردم هموار شود.
    فرجام سخن اینکه رقابت سیاسی در جای خود مهم و به عنوان متغیر دخیل در چرخش نخبگان، تقویت کننده ثبات و هموار سازنده مسیر توسعه سیاسی است. با این حال نمی توان در راستای تامین منافع گروهی و جناحی با بی اخلاقی های سیاسی از وزن وحدت و همدلی کاست و به شکاف ها و اختلاف های سیاسی دامن زد. 

    ادامه مطلب...
  • محورهای اصلی گفت وگوی تلویزیونی دیشب رییس جمهوری با مردم را می توان در سه حوزه اقتصادی، سیاست خارجی و سیاست داخلی به ویژه در زمینه انتخابات پیش رو خلاصه کرد. اشاره به ویژگی های پسابرجام، روابط با کشورهای جهان، مسایل اقتصادی کشور، بایسته های زیست محیطی و انتخابات هفتم اسفندماه از موضوع هایی بود که روحانی در سخنان خود به آن اشاره کرد.
    توافق هسته ای میان ایران و گروه 1+5 و پس از آن اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) یکی از مهمترین دستاوردهای سیاسی و اقتصادی دولت یازدهم به شمار می رود زیرا پیش از روی کار آمدن این دولت، شرایط اقتصادی و سیاسی ایران زیر تاثیر تحریم های غرب علیه ایران در شرایطی نامطلوب قرار داشت. این تحریم ها اگرچه ایران را از مسیر پیشرفت و توسعه منحرف نکرد اما بسیاری از حوزه های اقتصادی، سیاسی، علمی و زیست محیطی کشور را از پیامدهای زیانبار خود متاثر ساخت. 
    اکنون به سبب تلاش های دولت یازدهم زنجیر تحریم ها از پای ایران باز و فضا برای توسعه هرچه بیشتر در حوزه های گوناگون فراهم شده است. نگاهی به محورهای سخنان دیشب رییس دولت تدبیر و امید نیز گواهی بر مهیا شدن شرایط رشد و شکوفایی حوزه های سیاسی و اقتصادی ایران است. 
    با توجه به اجرای برجام و مقدورات اقتصادی ناشی از لغو تحریم ها در کشور، محورهای اقتصادی گفته های رییس جمهوری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. روحانی در این زمینه توضیح داد که قرارداد خرید ۱۴۰ فروند هواپیما از فرانسه در مدت هشت سال اجرایی می شود و یک دلار از پول نفت برای خرید هواپیما هزینه نخواهد شد. همچنین گسترش شبکه ریلی نیز از دیگر برنامه های دولت برای بهبود وضعیت حمل و نقل است که در قراردادهایی با کشورهای چین و ایتالیا منظور شده است. حل معضل اشتغال و رونق اقتصادی با راهکار استفاده از توان داخلی و منابع خارجی از دیگر نویدهای اقتصادی روحانی در گفت وگو با مردم بود. 
    در دولت یازدهم قیمت جهانی نفت از بشکه ای بیش از 100 دلار به زیر 30 دلار رسید. بنابراین کاهش قیمت نفت و اثرگذاری آن بر سیاست های اقتصادی دولت یازدهم از دیگر موضوع های مطرح شده در سخنان رییس جمهوری بود. وی راهکار مقابله با این کاهش قیمت را رهایی از وابستگی کامل به نفت دانست و گفت: ما به طور تدریجی از اعتیاد غلط اقتصاد یعنی وابستگی کامل به نفت، قدم به قدم فاصله پیدا می کنیم و تکیه بودجه سال آینده به نفت حدود 25 درصد خواهد بود.
    افزون بر حوزه اقتصاد، تغییرات اقلیمی، بی توجهی به وضعیت زیست محیطی ایران و آلودگی هوای کلان شهرها در طول سال های گذشته باعث شد تا محیط زیست ایران دچار وضعیت بحرانی شود. روحانی با اشاره به اقدام های دولت در کاهش آلودگی هوا و اهمیت محیط زیست برای دولت یازدهم اظهار کرد: نخستین مصوبه هیات وزیران دولت یازدهم در اولین روز کاری خود در مورد دریاچه ارومیه بود که این نشان از اهتمام جدی دولت به مسایل محیط زیست است. بر اساس گفته های روحانی، دولت به دنبال حل همه مشکل های زیست محیطی است.
    سیاست داخلی و توصیه هایی در پیوند با موضوع انتخابات بخش دیگری از گفت وگوی رییس جمهوری با مردم را تشکیل داد. توصیه ها و رهنمودهای روحانی با توجه به رد صلاحیت بسیاری از نامزدهای انتخاباتی - بیشتر وابسته به اصلاح طلبان - در هیات های نظارت که در روزهای گذشته حاشیه های فراوانی به دنبال داشت، اهمیت می یابد. وی با ابراز امیدواری برای رفع این مشکل و نگرانی ها، از همه نهادها و مسوولان خواست تا به گونه ای عمل کنند که یک انتخابات بسیار شکوهمند، رقابتی و با مشارکت حداکثری برگزار شود.
    روحانی برای چندمین بار طی روزهای اخیر، ایرانیان را مورد خطاب قرارداد و با تکرار فراخوان انتخاباتی خویش گفت: هیچ کس به هیچ دلیلی با صندوق انتخابات قهر نکند. رییس دولت یازدهم همچنین با بیان اینکه نباید شائبه مهندسی شدن انتخابات در ذهن هیچ کسی بیاید از مردم خواست تا توجه داشته باشند که حضور آنان پای صندوق انتخابات بسیار مهم است.
    در زمینه سیاست خارجی ایران در منطقه، گرانیگاه سخنان روحانی روی تنش زدایی و گسترش همکاری کشورهای خاورمیانه قرار گرفت. وی در این زمینه تصریح کرد: ما به دنبال این نیستیم که قدرت منطقه شویم هر چند که قدرت منطقه هستیم اما به دنبال ایجاد یک منطقه قدرتمند هستیم و هدفمان این است که منطقه در صلح و تعامل باشد.
    رییس دولت تدبیر و امید با ابراز تاسف از کنش دولت هایی در منطقه که به تروریست ها کمک می کنند، حفظ یکپارچگی سرزمینی (تمامیت ارضی) همه کشورها و جلوگیری از تجزیه کشورها را از اهداف منطقه ای ایران عنوان کرد.

    ادامه مطلب...
  • برگردان: مهناز خواهنده

    چکیده
    در این مقاله پیرامون تفاوت در روش های رنگ بخشی در پوشش های صنعتی و ساختمانی با تمرکز بر رنگ بخشی پوشش های صنعتی بحث می شود. گزینه های انتخابی رنگ بخشی از رنگدانه ها تا خمیر رنگدانه، پراکنه های خشک و درنهایت نوع جدیدی از ترکیبات رنگدانه، رنگدانه های چند منظوره بررسی می شود.

    در 30 سال گذشته ، دگرگونی بنیادینی در صنعت پوشش از نظر روش و زمان رنگ بخشی صورت گرفته است . نتیجه ی آن نیز تفاوت قابل توجه چگونگی رنگ بخشی پوشش های صنعتی و پوشش های ساختمانی است.
    رنگ عامل مهمی در انتخاب پوشش های ساختمانی است. معمولا در کارخانه فام های مختلف در محدوده s'50 و s'60 ساخته می شود اما کافی نیست . مزیت یک رنگ بخش عمومی که در محل و در فروشگاه های DIY و مراکز پیمانکاری توزیع و مورد استفاده قرار گیرد بر کسی پوشیده نیست. ترجیح این است که پوشش ها به طور منحصر بفرد، در زمان خرید رنگی شوند. غیر از ظروف نمونه(OZ 4-2) آنچه در انبار خرده فروش برای رنگ دهندگی نگهداری می شود، همه بر پایه ی رنگدانه سفید هستند.
    مفهوم رنگ بخشی در هنگام فروش به معنای دستیابی به درجه ای که در بازار صنعتی قابل قبول بوده ، نیست بلکه به طبیعت بازار صنعتی، که در آن انتخاب رنگ با سنجش متفاوتی صورت می گیرد، مربوط می شود. نیاز به پاسخگویی به استانداردهای کارآیی و کاربردهای ویژه، اثر قابل توجه تری بر انتخاب رنگ در بخش صنعتی نسبت به بخش ساختمانی دارد.
    انتخاب رنگ صنعتی معمولاً هنگامی صورت می گیرد که پوشش با "فام کارخانه ای" تولید شود. حتی در اینجا گستره ی پوشرنگ هایی که از پیش رنگ شده، محدود به چند فام است. به طور کلی تنها 30 تا 50 فام استاندارد ارائه می شود. چرا که یک سیستم پوشش صنعتی تنها 170 رنگ را به کار می گیرد که بسیار کمتر از یک سیستم ساختمانی است که 1500 رنگ یا بیشتر را به کار می گیرد.
    توسعه ی فرمولاسیون های پوشرنگ معمولاً در دو مرحله روی می دهد. ابتدا، پوشش بیرنگ توسعه یافته و سپس چگونگی رنگ بخشی آن بررسی می شود. نیاز به رنگ بخشی پوشش معمولاً با دستورالعمل هایی که بر خواص کارآمدی آن اثر نمی گذارد مشخص می گردد.
    رنگ ها در بازار صنعتی تمایل به تیره تر بودن داشته و به طور کلی توسط مشتریان مشخص می شوند، مثل زرد کاترپیلار، آبی فورد، و سبز John Deer. به طور معمول این پوشش ها با به کار گیری خمیر یا پودر رنگدانه رنگی می شوند. فرمول نویسان چند ماده در اختیار دارند که از میان آنها انتخاب می کنند.

    جدول1. انواع رنگ

    پراکنش مستقیم رنگدانه هایی مانند رنگدانه سفید،اکسیدهای آهن و پرکننده ها روشی معمول است. پراکنش این سه رنگدانه اقتصادی و از نظر فنی عملی تر است، چرا که قدرت رنگ دهندگی بالایی داشته و پراکنش آنها به راحتی انجام می گیرد.
    از طرف دیگر ، رنگدانه های با قیمت بالا اغلب به شکل خمیر از پیش پراکنده شده استفاده می شوند. این امر منجر به قیمت بالاتر و دشواری توسعه و بهبود قیمت تمام شده فرآیند رنگ دهندگی است که با این رنگدانه ها انجام می شود.

    جدول2. انواع رزین پوشش های حفاظتی

    خمیر رنگدانه اغلب در یک رزین ویژه و سازگار با آن مخلوط و تهیه می شود تا به سازگاری مناسبی برسد. بدین ترتیب انواع مختلف و گستره ی وسیعی از خمیر رنگدانه ها نیاز است تا نیازهای رنگ دهی پاسخ داده شوند.
    توجه کنید که یک تولید کننده ی پوشش صنعتی ممکن است چند گروه از رزین ها را در فرمولاسیون پوشش های خود به کار ببرد. نتیجه این است که برای تأمین نیازهای رنگی، نوعاً 10 تا 12 خمیر رنگدانه برای هر نوع پوششی که تولید می شود مورد نیاز است. این تعداد خمیر رنگدانه می تواند با استفاده از یک خمیر رنگدانه مشخص و سازگار با چند رزین کاهش یابد، یعنی تنها یک خمیر رنگدانه برای آلکید و پلی استر. حتی برای این نوع اختلاط، مصرف کننده ی رزین های موجود در جدول بالا، تقریباً به 66 تا77 خمیر رنگدانه نیاز خواهد داشت تا محدوده 147 رنگ را تأمین کنند. یک تولید کننده ی خرد پوشش ممکن است محدوده ی باریک تر رنگی ا انتخاب کند. استفاده از رنگدانه علاوه بر قیمت خرید هزینه های اضافی دیگری را در پی خواهد داشت از جمله:
    1.هزینه مطلق انبارداری خمیر و استفاده از سرمایه در گردش بالاست.
    2. پایداری خمیر ممکن است با تجمع یا رسوب ذرات رنگدانه از بین برود.
    3.وقتی تمام ظرف مورد استفاده قرار نمی گیرد، از دست رفتن حلال گرانروی و ارزش رنگ بخشی خمیر را تغییر خواهد داد.
    4.استفاده از ظروف ناتمام ممکن است باعث ایجاد لایه های پراکنه خشک شده در پوشش گردد که ممکن است دوباره حل نشده و هنگامی که پوشش اعمال می شود نقاط و لکه هایی در پوشش ایجاد یا به فیلتر کردن خمیر نیاز باشد تا آلودگی هاحذف شوند.
    5.امکان افزایش گرانروی یا ژل شدن
    6.مازاد بر احتیاج خریداری کردن و عدم پایداری در دراز مدت

    جدول3. سایر هزینه های خمیر (علاوه بر قیمت خرید)

    استفاده از رنگدانه ها در تولید پوشرنگ نقاط ضعف زیادی به همراه دارد مانند: پودری و غبارآلود بودن، پراکنش سخت و ناپایدار بودن. مواجه شدن با چنین مسائلی فرموله نویسان صنعتی را به سمت استفاده از خمیرها سوق می دهد با این امید که کارآیی با ثبات و سهولت در اختلاط را به همراه داشته باشند. آن دسته خمیرهایی که در فرمولاسیون قرار می گیرند علاوه بر این مزایا، باید از میزان حلال مناسبی برخوردار باشند. تفاوت های ناشی از میزان حلال موجب نگرانی در به کارگیری خمیر و تحت تأثیر قرار گرفتن کارآیی آن میگردد.
    فشار زیست محیطی بر محدودیت استفاده از خمیرهای حلال پایه جهت کاهش یا حذف درصد حلال فرار در پوشش نیز وجود دارد. در پوشش های ساختمانی هدف حذف اجزاء فرار است. در بخش صنعتی حذف کامل با توجه به خواص موردنظر نمی باشد. برای توجه به این نگرانی ها پراکنه های پودری برای عرضه به بازار ارایه شده اند. این پودرها بدون حلال هستند و در رزین های مختلفی پراکنده شده اند.

    رنگدانه های چند منظوره، گزینه ای برای رنگ بخشی
    در سال های اخیر نوع جدیدی از رنگدانه ها وارد بازار شده استکه با نام ترکیبات چند منظوره (MFP) ارایه شده اند. این ترکیبات رنگدانه دار نوعاً در حدود 50 تا58% جزء رنگ دهنده دارند. اجزاء باقیمانده در ترکیب رزین یا رنگدانه پرکننده یا هر دو است. رنگدانه های چند منظوره در مقایسه با از "پراکنه های خشک" از نظر محدوده سازگاری با رزین ها و پراکنشیارها در الویت هستند. برتری های این دسته از رنگدانه ها در جدول زیر تشریح شده است.

    جدول4. مزایای رنگدانه های چند منظوره

    در حال حاضر رنگدانه های چند منظوره جهت استفاده در پوشش های آب پایه شامل 13 رنگدانه معدنی و 11 رنگدانه آلی موجود هستند. برای این رنگدانه ها فرمولاسیون هایی جهت مصرف در پوشش های صنعتی و ساختمانی ارایه شده است. علاوه بر پوشش های آب پایه جهت استفاده در سایر لاک های و آماده سازی رنگ بخش های عمومی نیز توصیه شده است. در این خصوص توجه ویژه ای به اکسید آهن شفاف معطوف شده است. اکسیدهای آهن شفاف به سختی پراکنده می شوند مضاف بر اینکه دستیابی به شفافیت و پایداری بالا در آنها بسیار دشواراست.
    در حال حاضر برخی از تولیدکنندگان تعداد محدودی از رنگدانه ها در رزین پلی اورتان آب پایه و حلال پایه را ارایه کرده اند.
    Evonik خط تولیدی TM Inex را عرضه نموده است؛ که متشکل از آماده سازی یک رنگدانه منفرد بوده که می تواند آمیخته شود و به طور گسترده با سیستم های آبی و حلالی سازگار است. دو خط تولیدی عرضه شدند ، اولی برای تمرکز بر روی پوشش های پایه حلالی صنعتی ، TM Inex - نوعA. دومی، TM Inex- نوع B به سوی پوشش های پایه آبی هدایت می شود.

    ادامه مطلب...
  • رفع تحریم های هسته یی و گشایشِ دیپلماتیک پس از توافق وین موجب شد، افزون بر گسترشِ همکاری های منطقه یی، فضا برای تعاملِ ایران با کشورهای جهان فراهم شود و درهای بسته ی روابط خارجی کشور به ویژه با قاره سبز پس از سال ها گشوده شود. رفت و آمدهای پیوسته هیات های اروپایی و تلاش آنها برای گسترش روابط سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی با ایران که از نخستین روزهای پس از «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) آغاز و هنوز هم ادامه دارد، گویای این امر است. توسعه و پیشرفت در عرصه جهانی افزون بر خوداتکایی ملی در سایه گسترش تعامل مثبت در عرصه سیاست خارجی و بین المللی ممکن می شود و دستیابی به این تعامل در کنار سیاست و اقتصاد به سرمایه گذاری علمی و فرهنگی جهانی و بین المللی نیازمند است. ورود بزرگترین هیات علمی اروپایی از کشور اتریش که با هدف توسعه روابط علمی و فرهنگی به ایران صورت گرفته است، افزون بر آنکه نمود ظرفیت بالای علمی و فرهنگی کشور برای توسعه همکاری های بین المللی است، ترسیم چشم اندازی روشن در شکوفایی پایدار کشور به شمار می رود. با توجه به اهمیت روابط علمی در سیاست خارجی و نقشی که در رونق و گشایش فضای علمی کشور می تواند داشته باشد، به بیان نکاتی در این زمینه می پردازیم: 1-ایران به لحاظ علمی، تاریخی، مردم شناختی، صنایع دستی، سرمایه انسانی و... ، توانمندی ها و مزیت های فراوانی دارد که در این میان شاید نقش دانش و فناوری به دلیل تاثیری که در پیشرفت و توسعه دارد پررنگ تر به نظر آید. اما شکوفایی و پویایی در این عرصه، نیازمند بهره گیری از فرصت ها و اتخاذ رویکردهای مناسب در داخل و خارج از کشور است. با توجه به این موضوع و همچنین گستردگی علمی و فرهنگی کشور، توسعه و تقویت دیپلماسی در عرصه جهانی و بین المللی به ویژه با کشورهایی که دارای زمینه های مشترک برای سرمایه گذاری علمی هستند، می تواند موانع را بردارد و به شکوفایی منجر شود. 2- ایران طی سال های گذشته در زمینه های گوناگون علمی، پیشرفت های فراوانی داشته است اما شرایط تحریم این عرصه را با تنگناها و سختی هایی زیادی روبرو ساخته بود. با توجه به این امر گسترش روابط علمی با جهان به ویژه با اروپا که مهمترین دانشگاه های جهان را در خود دارد می تواند به شکوفایی و بالندگی بیشتر دانش و فناوری در کشور منجر شود؛ چنانکه دستاوردها و امکانات پژوهشی برای رسیدن به بلوغ و پختگی، به هم سنجی، به روز رسانی و اشتراک گذاری نیازمند است و این مهم در سایه دیپلماسی علمی میسر می شود. در این میان هیات اتریشی متشکل از استادان دانشگاه ها و چهره های علمی این کشور به عنوان بزرگترین هیات علمی اروپایی به ایران وارد شده است؛ این نقطه عطفی در توسعه روابط و پویش علمی 2 کشور به شمار می رود. بهره گیری از توانمندی های علمی 2 سویه در این زمینه نه تنها از مشکلات و موانع موجود می کاهد بلکه توسعه کمی و کیفی دانش و فناوری را نیز به همراه دارد. 3- چندی پیش نشریه «ساینس (Science) در چهاردهم سپتامبر 2015(سیزدهم شهریور 1394) در خصوص پیشرفت های علمی ایران نوشت: «با توجه به پایان یافتن محدودیت ها و تحریم ها علیه ایران می توان شاهد شکوفایی در پیشرفت های علمی ایران بود.» با توجه به این موضوع و همچنین دیپلماسی قوی ایران در عرصه هسته یی، رفت و آمدهای هیات های علمی و دانشگاهی اروپایی این روزها در ایران بیشتر شده است و همین امر با توجه به فراهم شدن زمینه هایی همچون تبادل دستاوردهای علمی، تبادل استاد، دانشجو و... به افزایش توانمندی های ایران در این عرصه منجر می شود و در کنار رونق و گشایش سیاسی و اقتصادی، به ایجاد فضای باز و دیپلماسی علمی بین المللی برای کشور منجر می شود. چنانچه در سفر هیات علمی اتریشی به ایران که روسا و استادان و به طور کلی نخبگان علمی دانشگاه های مهم این کشور را شامل می شود امضای تفاهم نامه هایی در دستور کار قرار گرفت که به گفته مسوولان وزارت علوم محوریت آنها تبادل استاد، دانشجو، اعطای بورس، اشتراک گذاری امکانات پژوهشی و... است و بدین گونه این رفت و آمدها پایه ریزی برای ایجاد بسترهای مناسب همکاری های علمی ایران با اروپا را در پی دارد. 4- تقویت پایگاه دانش و فناوری و افزایش قدرت نفوذ و تاثیر گذاری علمی در منطقه و جهان هدفی است که در هدف گذاری های علمی کشور ترسیم شده است و باید دانست که یک کشور افزون بر دیپلماسی سیاسی و تعامل اقتصادی به دیپلماسی علمی نیازمند است. از دیگر سو توسعه یک کشور نه فقط خطی، تک بعدی، ناموزون و کمی بلکه باید به صورت همه جانبه، متوازن و به لحاظ کیفی باشد و از این رو در برنامه ریزی ها و سیاستگذاری ها این ابعاد باید با هم در نظر گرفته شوند. با توجه به اینکه ایران در سایه تعامل مثبت سیاسی با جهان بار دیگر کانون ایجاد روابط مسالمت آمیز جهان به ویژه کشورهای قاره سبز قرار گرفته است، کاربرد دیپلماسی دانش و فناوری می تواند چالش های موجود در کشور را به نقاط قوت و تهدیدها را به فرصت تبدیل سازد و رونق و شکوفایی فزاینده یی را در فضای علمی و فرهنگی کشور به بار آورد. 5- دانشگاه های اروپایی به نوعی متاثر از تصمیم گیری های سیاسی اتحادیه اروپا هستند و همین امر در شرایط تحریم باعث شده بود که روابط علمی ایران با اروپا بسیار کمرنگ باشد. دستیابی به برجام و برداشتن تحریم ها افزون بر گشایش در دیپلماسی سیاسی و اقتصادی باعث شده است که دانشگاه های اروپایی نیز از شرایط به وجود آمده در ایجاد روابط علمی خود با ایران استقبال کنند و همین امر افزون بر آنکه به افزایش سطح کیفی دانش، پژوهش و فناوری دانشگاه های ایران یاری می رساند، موجب بهره گیری دانشگاه های اروپایی در زمینه اسلام شناسی، زبان شناسی، باستان شناسی و برخی رشته های فنی دانشگاهی ایران نیز می شود. با توجه به اینکه امروزه در عرصه علمی کشورها بر اقتصاد دانشگاهی نیز تاکید می شود، ایجاد شرایط یاد شده از یک سو موجب اشتراک گذاری منابع و امکانات میان دانشگاه های ایران و اروپا و از دیگر سو زمینه ساز جهانی وبین المللی شدن دانش و فناوری ایران می شود. دانش و فناوری در کنار اقتصاد و سیاست بُعدی مهم از چشم انداز توسعه یی کشور است که نه در انزوا و پیله بلکه در تعامل و ارتباطات موثر و 2 سویه با جهان رخ می دهد. تا پیش از توافق هسته یی جهانیان ایران را به چشم تهدیدی برای امنیت منطقه یی و جهانی می نگریستند و نه فقط در سیاست و اقتصاد بلکه در زمینه علمی نیز ارتباط خود را با ایران قطع کرده بودند و هم اکنون با شرایط مناسبی که در عرصه بین المللی فراهم شده، ایران دگر بار هدفِ همکاری های سیاسی واقتصادی، علمی در جهان قرار گرفته است وسفر بزرگترین هیات علمی اروپایی به ایران که در راستای همین امر روی داده است گامی مهم در توسعه دیپلماسی علمی و شکوفایی توانمندی ها است. 

     

    ادامه مطلب...
  • صرف نظر از مباحث مربوط به نحوه تدوین تئوری معماری، نکته مهم چگونگی کاربردی کردن نظریه معماری است. از نظر تاریخی، نظریه معماری در متون نوشتاری و نیز به صورت ترسیمی و مدل سه بعدی معماری ـ و نه در ساختمان‎های واقعی ـ یافت می‎شود. در بین معماران معاصر نیز این دیدگاه وجود دارد که مبانی نظری و کار عملی معماری هیچ ارتباط متقابلی با یکدیگر ندارند. برای اصلاح این نوع طرز تفکر، مبانی نظری باید به موارد مربوط به حرفه معماری بپردازد، در غیر این صورت سودمند نخواهد بود.

    نظریه‎ها تنها مبانی بحث‎های مربوط به جهت‎گیری حرفه معماری را فراهم می‎آورند. در نتیجه تعریف نظریه یا آزمون آن از طریق پژوهش و تجربه عملی و ارزیابی در فرایندی مداوم امکان پذیر است. این تداوم و پیوستگی امکان پیشرفت رشته معماری را فراهم می‎آورد و تنها در این صورت است که تئوری معماری می‎تواند به مبنایی برای بحث در مورد معماری، به عنوان پدیده‎ای هنری و علمی، تبدیل شود و در زمینه ارزش‎های معماری و اندیشه‎های معماران مختلف به ما آگاهی بدهد و باعث افزایش توانایی و خلاقیت ما در طراحی معماری و حتی لذت بردن از معماری شود.
    ۞ علت غایی آثار معماری چیست؟ این همان پرسشی است که گاه وبیگاه درکلاسهای مبانی نظری معماری به خاطرماخطورمی کند. ازخودمان می پرسیم که چه عاملی باعث شده تاانسان به فکرخلق چنین فضاهایی باشد؟
    به نظرمی رسد تمام مصنوعات و مخلوقات بشری و همه ی موجوداتی که هستی آنها توقف دارد به هستی انسان، یعنی وجودشان با وجود انسان گره خورده است؛ ایجاد نشده اند مگر اینکه یک یا چند نیاز از نیازهای انسان را برآورده کنند یعنی در واقع در ابتدای امر، یک نیاز انسانی اعم از مادی یا معنوی سر بر می آورد و بعد، این احساس نیاز انسان را وا می دارد جهت پاسخگویی به آن و کاستن از شدت درد و رنج خود یا افزایش لذت به جستجوی طبیعت برای یافتن ابزار رفع نیاز بپردازد و در صورت عدم موفقیت در یافتن آن ضمن تغییر محیط به خلق و ایجاد آن دست یازد. بناهای معماری هم مثل تمام مخلوفات بشری هر کدام برای پاسخگویی به یک دسته نیازهای مادی یا معنوی یا هر دو بوجود آمده اند؛ پس علت غایی آثار معماری بر آوردن یک دسته نیازهای انسانی می باشد؛ در نتیجه معمار باید در پی شناخت نیازهای انسانیِ در ارتباط با معماری و بعد پاسخگویی مناسب به آنها باشد.

    ۞ معیارمعماری خوب چیست؟
    معیار و محک سنجشگری در حوزه معماری کدام است؟ با پاسخ به این پرسش می توان ابزار و دستمایه ی نقد را برای مطالعه بناهای معماری فرا چنگ آوریم؛ ابزاری که به عنوان معیار ارزش داوری آثار معماری به ما این امکان را می دهد که درجه ی موفقیت یک اثر معماری را معین کنیم و مرز میان معماری خوب و معماری بد را تعیین کنیم.
    معیار و محک ارزش داوری و سنجشگری یک بنای معماری میزان پاسخگویی آن به نیازهای بوجودآورنده اش می باشد. به زبان ساده تر هرچه این بنا در برآوردن نیازهایی که برای رفع آنها ساخته شده، توانایی بیشتری داشته باشد، بنای موفق تری است. با این توضیح به راحتی این نتیجه حاصل می شود که در نقد هر بنا باید از این منظر به آن نگریست که این بنا تا چه حد در انجام رسالت خویش یعنی برآوردن نیازهای انسانی، قرین موفقیت بوده است؛ بنابراین این دو فاکتور یعنی نیازهای انسانی و پاسخگویی به آن نیازها دستمایه ای می شوند برای منتقد معماری جهت نقد آثار معماری و طراح معماری جهت خلق بناهای خوب.
    بدین ترتیب منتقدین و معماران به یک محک و میزان مشترک دست می یابند که با مشخص کردن سمت و سوی کلی طراحی معماری این فضای مه آلود را که در ابتدای نوشته از آن سخن به میان آمد؛ شفاف تر کنند.
    مجموعه ی نیازهای انسانی – به عنوان داده ها و اطلاعاتی که مورد نیاز منتقد و معمار است – چگونه باید کسب شوند؟ اطلاعاتی که حائز این خصیصه باشند باید
    اولاً انطباق حداکثری با واقعیت داشته باشند .
    ثانیاً مورد قبولِ اکثریت منتقدان و معماران باشد.
    در این صورت است که به واسطه ی این داده های علمی چارچوبی حاصل می شود که یک اصول کلی بر آن حاکم است که تمام فعالیت های عرصه معماری و همه ی رشته های این چنینی را به نظم می کشد و از آشفتگی و به هم ریختگی و بی نظمی جلوگیری می کند و دست کم آن را به حداقل می کاهد ولی اگر این اطلاعات پایه ای فاقد هر یک از این دو خصیصه یا هر دوی آنها باشد کارکرد خود را از دست می دهند و در این صورت ممکن است به عدد معماران، مدل انسانی با «مجموعه نیازهای» خاص آن مدل بوجود آید و هرکس بر اساس داده های اختصاصی خود دست به کار طراحی یا نقد این اتفاق نامبارک با آثار و نتایج ذکر شده چه باید کرد؟
    پاسخ این پرسش این است که ارائه کردن یک مدل انسانی که در آن مجموعه نیازهای مختلف یک انسان در عرصه ی خصوصی و فردی و مجموعه نیازهای او در عرصه عمومی و اجتماعی وظیفه معمار نیست، که اصلاً در وسع علمی او نیست. معمار تنها آنها را به عنوان داده هایی که به او رسیده و به صدق و درستی آنها اعتماد کرده می بیند و آنها را مبنای کار طراحی خود قرار می دهد؛ با این تفاسیر این پرسش خودنمایی می کند پس ارائه ی یک مدل انسانی با آن دو خصیصه مذکور وظیفه چه کسی یا کسانی است؟
    پاسخ این پرسش این است: روان شناسان و جامعه شناسان؛ یعنی عالمان این دو علم انسانی، وظیفه دارند ضمن مطالعه ی انسان و شناخت ابعاد مختلف وجودی او با ارائه ی مدلی انسانی که حداکثر انطباق را با واقعیت انسان و جهان دارد این خلاء را پر کنند.
    متأسفانه چون در کشور ما ایران، علوم انسانی به طور اعم و رشته های روانشناسی و جامعه شناسی به طور اخص، مهجور واقع شده اند و در موضع ضعف هستند و هنوز شاید هیچ کار تحقیقاتی عمیق جهت شناخت انسان و ابعاد مختلف وجودی او انجام نپذیرفته است. در نتیجه انسان ایرانیِ آغاز هزاره ی سوم، یعنی انسانی که در محدوده ـ ی جغرافیایی ایران کنونی و در آغاز هزاره ی سوم میلادی زندگی می کند کماکان به طور دقیق و علمی شناخته شده نیست در نتیجه هیچ مدل دقیقی از این انسان در دسترس نیست تا با تکیه بر آن و حصول اطمینان از اینکه انسانهای جامعه را می شناسیم به عنوان معمار برایشان تصمیم بگیریم.
    اینکه در حوزه ی معماری اینقدر آشفتگی و بی بند و باری و گاه ابتذال حاکم است و هیچ چارچوب مشخصی وجود ندارد به این علت است که در حوزه ی علوم انسانی به عنوان علوم زیر بنایی کار خاصی در ایران نشده، لذا دست معماران از آن کوتاه است. بنابراین هر کس به ناچار با توجه به شناخت محدودی که از انسان دارد مخصوصاً شناختی که از خودش به عنوان دسترس ترین و قابل شناخت ترین انسان به ایجاد یک مدل انسانی دست می یازد و پس از تعمیم دهی آن و بر اساس آن ـ که مطمئناً مدل ناقص و غیر مطابق با واقع است ـ دست به طراحی می زند که نتیجه کار با این توضیح معلوم است؛ این از یک طرف، از طرف دیگر در ایران کنونی به علت مقتضیات خاص زمانی که در دوران گذار از سنّت به مدرنیته قرار دارد عالم درون انسان یعنی فرهنگ او و در نتیجه مجموعه نیازهایش در حال تغییر و تطور است و این مسئله وضیتی آشفته را از نظر فرهنگی بوجود آورده که انسانها را از یک سو غیر قابل شناخت تر ـ یا به زبان بهتر شناخت او را مشکل تر ـ و از سوی دیگر رنگا رنگ تر ساخته است که این هم عامل تشدید کننده ای است که باعث غیر واقعی تر شدن مدل مورد نظر معماران که تا حدود بسیار زیادی شخصی است و با روش های غیر علمی ایجاد شده اند، می شود؛ در نتیجه ممکن است پاسخی که معمار به یک سلسله نیازها می دهد در واقع نیازهای مدل انسانی ـ شخصی او و نه نیازهای همه ی مردم جامعه و یا حداقل اکثریت مردم جامعه باشد. اینکه گاه بین کارفرمایان و طراحان اختلاف نظر فراوان وجود دارد شاید ناشی از همین عدم شناخت معمار از او و فرهنگ او از یک طرف و تفاوت فرهنگی معمار و کارفرما از طرف دیگر و عدم التفات معمار به این تفاوت فرهنگی باشد. اینکه تا این حد معماری در این سرزمین سلیقه ای شده و هر کسی هر کاری که دوست دارد انجام می دهد، اینکه هر کسی حرف خود را می زند و هیچ ارزشی برای حرف دیگران قائل نمی شود و این همه بناهایی که خودِ معمار تصور می کند خوبند در حالی که مردم از آنها دل خوشی ندارند، شاید همه و همه نتیجه ی این خلاء علمی باشد.
    ۞چند وجهی بودن خلاقیت
    اولین چیزی که در مورد این موضوع به ذهنم خطور کرد این بود که بهتر است به جای خلاقیت در معماری بگوییم خلاقیت در معماری ها یا خلاقیت ها در معماری. به عبارتی معماری از آنجا که در لایه های مختلفی می تواند با زندگی ساکنین شهر ارتباط برقرار کند خلاقیت در معماری نیز نمی تواند دریک لایه یا سطح به معماری سیطره بیابد. معماری یک خانه که در واقع زندگی یک خانواده را تعریف می کند با معماری یک مونومان که شاید ساعاتی چشمان ما را بیازارد یا موجب مباهات یا شرمساری یک ملت شود با معماری یک موزه که چند ساعت از وقت ما را ممکن است در طول سال به خود اختصاص دهد و یا یک بیمارستان که در آنجا به دنیا و از دنیا می رویم متفاوت اند. به عبارت روشن تر از آنجا که در دیدگاه کلاسیک نیز, معماریحاصل ترکیب سه حوزه استحکام , سودمندی و زیبایی (فرم , سازه , عملکرد ) (حکایت , ساختار , آسایش) است خلاقیت نیز می تواند در هر یک از این سه لایه بروز یابد. یه عنوان مثال گاه در معماری سازه بنا به عنوان خلاقانه ترین بخش کار بروز می کند نظیر کارهای کالاتراوا یا پیانو و یا ممکن است فرم حرف اول را بزند نظیر کارهای گهری یا کوربوزیه و یا عملکرد نقش خلاقانه را ایفا کند همچون حل و فصل بهینه پلانهای پیچیده فرودگاه ها و این سه می توانند در یک پروژه نیز به منصه ظهور برسند.

    علاوه بر این رابطه معماری به عنوان جزئی از اجزا شهر نیز نباید فراموش شود . یعنی این تنها استفاده کنند گان یا مالکین بنا نیستند که باید در محاسبات و رفع نیازهای مختلف زیبایی شناسی و آسایشی لحاظ شوند بلکه سایر ساکنین شهر که ممکن است از وجود یک بنا متاثر شوند نیز باید در نظر گرفته شوند. فرض کنید بناهای یک شهر هر یک به معماران توانا داده شود و هر معمار بنا به ایده ها و کانسپتی که در ذهن دارد به طراحی بپردازد. اگر چه هر یک از این اجزا ممکن است کاملا خلاقانه طراحی شده باشند اما جمع اجزا ممکن است به یک مجموعه بی شکل و بی هویت و فاقد وحدت و خوانایی مورد نیاز در یک محیط شهری منجر شود. به عبارتی خلاقیت در لایه شهر فدای خلاقیت در لایه تک بنا می شود. نمونه اش شهر برازیلیا است که اگر چه تک بنا ها ممکن است نوعی معماری خلاقانه محسوب شوند اما کل شهر به عنوان فضایی برای زندگی , کار و تفریح کسل کننده و فاقد خلاقیت شهرسازانه است. در ملبورن این امر کاملا مشهود است که اگر چه خانه ها همگی از چندین الگوی تکراری و مشخص استفاده می کنند و رنگ سفالهای بام و دیواره ها محدود به چند مورد بیشتر نمی شود اما ماحصل این معماری به نظر تکراری و نه چندان خلاقانه شهری است زیبا و دارای وحدت شکلی و فضایی. به علاوه امروزه دیگر پروژه های معماری محصول همکاری تیم های مختلف و انواع و اقسام رشته ها از تاسیسات و نور پردازی گرفته تا برنامه ریز شهری و معمار داخلی و طراح منظر است و محصول نهایی حاصل همکاری و هماهنگی خلاقانه این کار گروهی نیز هست نه صرفا تراوشات ذهنی یک فرد به نام معمار. همانطور در زمینه خلاقیت ها و اکتشافات علمی ممکن است امروز تصور کلاسیک دانشمند یا کیمیاگر که با حبس خود در لابراتوار و ترکیب چند عنصر به کشف جدیدی نائل می شود مضحک به نظر برسد کار معماری خلاقانه نیز تنها با حضور یک فرد ممکن نیست و می تواند با کار گروهی بارور تر شود.
    خلاقیت و نو آوری
    مساله بعدی ریشه زبانی مفهوم خلاقیت یا Creativity است در واقع به خلق یا آفرینش یک چیز برمی گردد. خلق کردن با دو چیز همراه است. خلق چیزی که تا به حال وجود خارجی نداشته است و خلق بر اساس ترکیبات از پیش موجود. قبلا در پستی نوشته بودم که در تورات داستان آفرینش اینگونه نقل شده : و در آغاز خداوند آسمانها و زمین را آفرید. زمین بی شکل بود و تهی و تاریکی بر روی عمق استوار بود و روح خداوند بر سطح آب در حال حرکت بود و بعد از جدایی زمین و دریا ست که زمین شایستگی شکل پذیری را می یابد. ایجاد دو مکان دریا و زمین. پس آفرینش با خلق دو مکان است که آغاز می شود و سپس فرایند جداسازی آغاز می شود : روز از شب , تاریکی از روشنایی , آب دریاها . بنابر این آفرینش مکان از نا-مکان آغاز نمی شود. آفرینش نه از خلا آغاز می شود و نه به عنوان خلاء. در نگاه افلاطون جهان توسط Demiurge آفریده شد اما تفاوت این آفریننده با آفریدگار حکمت ارتودوکس مسیحی Ex nihilio در این است که وی جهان را از نیستی Nihil نیافریده بلکه به آشفتگی ماده سازنده جهان نظم بخشیده است. Demiurge یا Creator در cosmology افلاطون هنرمندی است که فرمهای جدید را خلق نمی کند بلکه فرمهای از پیش آماده را به مواد بی شکل تحمیل می کند. یعنی همانند کاری که یک صنعتگر با ماده خام انجام می دهد Craftsman . اینجاست که ارتباط ریشه ای کلمه Architecture با صنعتگر و صنعت ( تخنه یا-Techne تکنیک ) روشن تر می شود. متاسفانه شاید معادل ما برای کلمه Architecture یعنی معماری قیاس ریشه ای زبانی یکسانی را فراهم نکند زیرا این لغت بیشتر از مفهوم عمران و آبادانی گرفته شده است . این همان چیزی است که David Farrel krell از آن به عنوان tic-Talk نام می برد و به جای کلمه Architecture , معادل Archeticture را پیشنهاد می کند.
    اما آیا لزوما هر نوآوری خلاقیت است یا آیا هر چیزی که خلق می شود باید نو باشد؟ مفهوم خلاقیت و مفهوم نوآوری یا چیز جدید آوردن بسیار با هم قرین اما یکسان نیستند. شاید بهتر باشد به جای نوآوری از واژه آشنایی زدایی استفاده کنیم چرا که در واقع مثل کلمه پست مدرنیسم که مدرن را در بطن خود دارد آشنایی زدایی نیز مفهوم گذشته , تکراری , از پیش موجود را در خود نهفته دارد. این امر در واقع کمک می کند که در مواجهه با یک بنا با مقایسه کدهای نا آشنا و با رجوع به حافظه بصری بیشتر با بنا در گیر شویم و از دیدن رگه های آشنا در آن لذت ببریم تا اینکه با بنایی روبرو شویم که هیچ ارتباط یا سبقه بصری در ما بر نمی انگیزد.
    نکته دوم میزان و درجه و تفاوت خلاقیت در هنرهای سنتی و هنر مدرن است. پرواضح است که آهنگ تغییرات فرمی و الگو واره ها در معماری گذشته بسیار آرام تر بوده و در یک دوره طولانی دست خوش تغییرات اندکی می شدند حال آنکه امروزه سبکها با سرعت و شتاب بیشتری عوض می شوند و با اتکا به تکنولوژی و مصالح جدید دست معماران برای واقعیت بخشیدن به ایده هایشان باز تر است. اما در همان معماری با ضرب آهنگ آرام معماران دست به خلاقیتهایی می زدند که تنها با بررسی متوالی و مقایسه با سایر دوره ها می توان به این نوآوری ها –یا بهتر است بگوییم آشنایی زدایی ها- پی ببریم. نمونه اش مسجد آقا بزرگ کاشان است که معمار در این بنا مجموعه ای از عناصر آشنای گذشته نظیر حیاط-ت , بادگیر , وارد کردن احجام سه بعدی در نمای دو بعدی, اختلاف سطح و …. را خلاقانه همچون سمفونی زیبا ترکیب کرده است.
    مساله بعدی ارتباط خلاقیت با حل مساله Problem solving است.
    به عبارتی برای برخی خلاقیت به معنی مطرح کردن یک مشکل و بعد یافتن بهترین راه حل برای رفع آنست. هر چه این راه حل بهتر و جامع تر مشکل را حل کند خلاقانه تر به حساب می آید. اما مساله این است که اینجا یک دور کذایی وجود دارد.اولا معماری بر خلاف هنرهای زیبا که در آن مشکل را ذهنیت هنرمند به عنوان یک مفهوم انتزاعی خلق می کند با مشکلاتی دیگری نیز روبروست که کاملا بیرونی و ملموس اند. مشکلاتی نظیر اقلیم , عملکرد , ترافیک , سر و صدا, سازه , دید و…
    پاسخی که معمار حل بهینه این مشکلات می یابد می تواند به عنوان محکی برای خلاقیت به کار رود. به عبارتی ممکن است که طرحی که یک معمار برای ساخت یک بنای جدید در یک بافت تاریخی ارائه می کند چیز بارز و چشم بر انگیزی نباشد اما خلاقیت معمار در برخورد با متن و زمینه بنا نهفته باشد.ثانیا تعیین اینکه مشکل یا مساله اصلی معماری چیست بستگی به مورد دارد. اینجاست که مشکل بر سر مثلا معماران فرمالیست با عملکردگرا یا مفهوم گرا پیش می آید. از نظر گروهی خانه ماشینی برای زندگی است و اگر بنایی در همین حد به نیازهای ساکنین پاسخ دهد رسالتش را به انجام رسانده است. برای برخی خانه فراتر از این و جایی برای باشیدن یا سکونت است. در نتیجه خلاقیت نیز نسبی تعریف می شود.
    خلاقیت و آموزش معماری
    در این زمینه فکر می کنم در دسترس ترین مرجع در ایران کتاب بوطیقای معماری آنتونیو آنتونیادس باشد که درآن نویسنده این ذهنیت را که خلاقیت امری موروثی و منحصر به فرد که قابل انتقال هم نیست به چالش می کشد و به ارائه روشهای مختلف برای پرورش قوه خلاقیت در دانشجویان , تعریف تقلید و انواع ان در معماری , ارتباط معماری با سایر هنرها و .. می پردازد.
    فرم ، عملکرد ، شهر، مفهوم ، حکایت Narrative ، ساختار ، مصالح ، بازیهای فضایی ، همه و همه میدانهایی برای بروز خلاقیت می باشند و این فردیت هنرمندان و نیز نوع بنا و مناسبات اجتماعی- مکانی است که تعیین می کنند کدامیک به نحوبهتری می توانند پاسخگوی این حیاتی ترین ویژگی معماری باشند.
    ۞امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می‌پردازند، حتی مدعی‌اند که جنبش مدرن حکم نوعی «کلاف سردرگم» را دارد؛ آنان اظهار می‌دارند که معماران مدرن در عالم واقع «ایدیولوژی» مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی‌توانست اصولاً وجود داشته باشد. جنبش مدرن بی‌تردید مبنا و جهت‌گیری خاص خود را داشته است، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه‌ای از پیامدهای آن، و از جمله کوشش‌های پسامدرن اخیر، فراهم می‌آید. به این طریق می‌توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری‌ای دموکراتیک در عصری که در آن به سر می‌بریم، دست یافت.

    رویکرد اتخاذ شده، رویکردی است عینی و پدیدارشناختی. ازطریق نوشتن، «پیرامون» معماری، و با اولویت اصلی را به مسائل اجتماعی و سیاسی دادن، چیزی حاصل نمی‌آید. معماری را باید با مناسبات خود معماری درک کرد. البته این بدین معنی نیست که معماری را رشته‌ای «مجزا و خود مختار» برشمریم. معماری به مثابه نوعی هنر، به زندگی تعلق دارد. هدف آن نیز عبارت است از فراهم آوردن مکان‌هایی که زندگی بتواند در آن «به وقوع پیوندد». مکان، مجموعه‌ای از منابع یا احیاناً ظرفی خنثی وبی‌طرف نیست؛ بل درواقع محیطی است عینی و ملموس که نوعی نظم و منش و ویژگی در خود دارد. بدین ترتیب چنانچه در سویی راجع به زندگی سخن رانده شود، و در سوی دیگر از مکان، چنین چیزی بی معناست. «طراحی برای زندگی» به واقع شعاری بود که برای بیان هدف کلی جنبش مدرن به کار می‌رفت.

    تفصیل این امر، با توصیفی از جهان نو و نیاز انسان برای جهت‌گیری و تعیین هویت در آن، آغاز می‌گردد. معماری به طور کلی این نیاز را از طریق سازماندهی فضایی و بیان صوری، برآورده می‌سازد. اهمیت بنیادین این مفاهیم، مدت‌ها پیش تشخیص داده شد لیکن تا امروز هیچ‌گاه بحث شایسته و درخوری در مورد آن صورت نپذیرفت.

    واژه «ریشه‌ها» در این مقاله اشاره به ساختارهای ماندگار (و نه زودگذر) و الگویی، و همچنین تجارب و یافته‌های دوره‌های تاریخی مربوط به آنها دارد. در برهه کنونی که ابعاد تاریخی معماری مجددا نقشی عمده یافته‌اند، مشخصاً مباحثی از این دست اهمیت می‌یابند. برای ممکن ساختن طرح این‌گونه مباحث، در هر فصل بخش‌هایی نظری با ماهیتی کلی گنجانده شده است. شیوه عرضه این‌گونه مباحث، گاهشمارانه یا زمانبندی شده نیست بلکه برحسب مسائلی که جنبش مدرن را متأثر می‌ساخت، سازماندهی شده است و به دنبال آن، مسیر تکوینی که گیدیون آن را «سنّت جدید» می‌نامید درج گردیده است. با این حال نوعی گاهشماری و یا زمان‌بندی نیز تلویحاً به چشم می‌خورد که با عناوینی همچون «پیش از مدرن»، «مدرن» و «پسامدرن» نشان داده شده است.

    ۱- دنیای جدید و معماری جدید

    معماری مدرن بدین‌خاطر پا به عرصه حیات نهاد که به انسان یاری رساند که در دنیای جدید همچون کاشانه خود احساس آسایش کند. مفهوم این احساس آسایش، فراتر از نیاز به سرپناه، پوشاک و غذاست؛ و در وهله نخست به مفهوم همانند پنداشتن خود با محیط زیست طبیعی و اجتماعی است. این مفهوم در عین حال نوعی احساس تعلق ومشارکت را نیز دربردارد، یعنی تملک جهان آشنا و درک شده. انسان باید احساس کند که از جمله درمعرض چیزهای شناخته شده و با معنی قرار دارد. ما همه آگاهیم که این تعیین هویت در جهان مدرن مشکل‌آفرین شده است. محیط‌های بسته و امن گذشته فروپاشیده‌اند، و ساختارهای جدیدی را می‌طلبند.

    معماری مدرن یکی از این صور است. هدف کلی معماری مدرن این است که برای انسان سکونتگاه جدیدی تدارک ببیند. این سکونتگاه جدید باید نیاز به شناسایی را برآورده سازد و بدین ترتیب تجلی «رابطه دوستانه» جدید بین انسان و محیط زیست اوباشد. لوکوربوزیه در سال ۱۹۲۳ نوشت:« مسئله خانه، مسئله عصر است.»، «تعادل اجتماع به این مسئله بستگی دارد. معماری، در این دوره نوسازی، نخستین وظیفه‌اش تجدید نظر در ارزش‌ها و عناصر تشکیل دهنده خانه است.»

    نخستین اعلامیه مهم بین‌المللی معماری جدید، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهم‌ترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی ، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر طبق ساختار دنیای جدید پدید آمد.

    بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را متذکر شدند، و تأکید ورزیدند که اکنون معماری نمی‌تواند با فرم‌های گذشته به کار رود. در این باره، شعار لوکوربوزیه بسیار شناخته شده است: «عصر مهمی آغاز شده است. روحیه جدیدی به وجود آمده… سنت‌ها و رسوم باعث سرکوب معماری شده‌اند. «سبک‌ها» دروغ اند… عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن ، روز به روز معین می‌شوند.» و «میس ون دروهه» می‌افزاید:« نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین اامروز می‌توان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بی‌توجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشه‌ای با یکدیگر پیش‌می‌رفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقاله‌ای با عنوان «دنیای جدید» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را می‌طلبد. رسالت ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی می‌کند…» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست به‌کار شود «انگار هرگز پیش از این نبوده است»، و این هدفی است که پیش از این درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.

    در ۱۹۱۴ ، آنتونیو سنت الیا پیرو فوتوریسم اظهار داشت: «معماری با سنت قطع رابطه می‌کند؛ ضرورت ایجاب می‌کند که معماری دوباره از اول آغاز گردد… تضاد شدیدی بین دنیای مدرن و قدیم با چیزی مشخص می‌شود که پیش از این وجود نداشت…» تمام اظهار نظرهایی که نقل قول شد، به پرسش میانه رو و بی‌پیرایه شینکل به سال ۱۸۲۶ برمی‌گردد: «آیا نباید بکوشیم که سبک متعلق به خود را بیابیم؟»

    در واقع معماری جدید به عنوان چیزی از بیخ و بن جدید ظاهر شد. به نظرمی‌رسد فرم‌های آن از گردآوری‌های شتابزده، همچون مظاهر نگرش جدید دنیا، ابداع شده بودند. طرح «بازار مکاره جهان» هکتور هرو، در پاریس ۱۸۷۶ ، پیشاپیش همین موضوع را نشان می‌دهد. در این طرح فرم‌های بسته و سنگین ساختمان‌های گذشته از بین رفته‌اند؛ فضا، بی‌نهایت در تمام جهت‌ها گسترش یافته، به گونه‌ای با افق نامحدودی نشان داده شده است، و ساختمان به مثابه حجم باز و شفافی ظاهر می‌شود که به نوعی جزء سازنده‌ای از کل فضاست. حجم ساختمان با عضوهای باریک چدنی مشخص شده است، که هر چند مانعی برای فضای باز و پیوستار اساسی آن هستند ولی در عوض ضرباهنگ و مقیاسی را به دست می‌دهند. بدین ترتیب، ساختمان وضعیت «جهانی» جدیدی را بیان می‌کند که نقطه عطفی برای نمایشگاه‌هایی از این دست می‌شود و انسان را به مشارکت در جهانی که ویژگی آن آزادی جدید حرکت و انتخاب است ، دعوت می‌کند. ما هدف ها وپیامد‌های معماری مدرن را درک می‌کنیم، بنابراین باید «تازگی» جهان مدرن را هم در نظر بگیریم و جویا شویم که چگونه معماری در آشکار ساختن آن به کار می‌آید.

    تصور فضایی جدید
    سنت الیا، کلیدی برای بحث تازگی جهانی مدرن پیشنهاد می‌کند و می‌گوید که جهان مدرن با « چیزی که پیش از این نبود » مشخص می‌شود . هانس مه یر در مقاله‌ای که پیش‌تر عنوان شد، چیزهایی را توصیف می‌کند که قبلاً نبوده‌اند، مانند «اتومبیل‌هایی که با سرعت در خیابان‌ها می‌روند، و هواپیماها که در هوا به پرواز در می‌آیند و دامنه حرکت و فاصله بین ما و زمین را عریض تر می‌کنند.» اما تحرک، تنها یکی از جنبه‌های درک جدید فضا و زمان است. مه‌یر همچنین اشاره می‌کند که «همزمانی رویدادها» به وسیله تبلیغات و نمایشگاهها (امروز ما می‌گوییم «رسانه‌ها») به منصه ظهور می‌رسند، و ارتباط به وسیله «رادیو, تلگراف وبی‌‌سیم» سبب می‌شود که «ما از انزوای ملی رهایی یابیم و جزئی از اجتماع جهانی شویم.» دست آخر، مه‌یر خاطر نشان می‌کند که «خانه‌های ما متحرک تر از همیشه‌اند. بلوک‌های بزرگ آپارتمانی ، واگن‌های تختخواب‌دار، قایق‌های تفریحی خانوادگی، کشتی‌های مسافربری بین اروپا و امریکا، مفهوم محلی وطن را به تدریج ضعیف می‌کنند. ما جهان وطنی می‌شویم.» مه‌یر در سال ۱۹۲۶ اضافه‌ می‌کند، آنچه که در حال به‌دست آمدن است – و او به توصیف آنها می‌پردازد- پیش از اینها یعنی در حدود نیمه قرن نوزدهم به آن پی‌برده‌ بودند، و وضعیت مسلماً از امروز چندان متفاوت نیست. جهان فراگیر و باز همین است، و زمان آن فرار رسیده است که به همین صور باقی بماند. در ۱۹۳۰ میس ون دروهه گفت:« عصر جدید واقعیتی است که جدای از نظر مثبت یا منفی ما، وجود دارد.»

    «چیزهای» جدید مسلماً برای خودشان چیزهای جالبی‌اند، اما تغیرات کلی در روابط میان انسان و محیط‌زیستی که در پی این امر شکل می‌گیرد، مهم‌ترند. بنابراین ما درباره «آشکارگی»، «تحرک»، «ارتباط» و «همزمانی» صحبت می‌کنیم. تمام این واژگان به ساختارهای وابسته به فضا و زمان اشاره دارند و به نظر می‌رسد که تازگی جهان مدرن اساساً باید در شرایط چنینی درک شود. برای بسیای این درک ناممکن به نظر می‌رسد. وجود جهانی «پیچیده و متناقض » که در جست و جوی وجوه اشتراک یا خصیصه‌ای ساختاری است، عبث به نظر می‌رسد. با این حال، این پیشگامان ظاهراً معتقد بودد که چنین خصیصه‌هایی وجود دارند، و در نتیجه درک آنها را به عنان نقطه عطفی در نظر می‌گرفتند. آنها به ویژه توجهشان را به «تصور فضایی جدید» متمرکز داشتند و فرض‌ کردند معماری هنری است که «مکان‌مندی» جهان را ظاهر می‌سازد.

    به طور کلی، تصور فضایی جدید، در مقایسه با «مکان‌های» مجزا از هم و نیم‌ مستقل که ساختار فضایی دنیاهای گذشته را تشکیل می‌دادند، توجهی خاص به آزاد بودن و پیوستگی می‌دهد. این آزاد بودن هر چند اساساً افقی است، اما به وضعیت کلی‌ای دلالت دارد مبنی بر اینکه ظاهر زمین منسجم است، در صورتی که جهت عمودی بر همین قیاس اهمیتش را از دست می‌دهد. رابطه با آسمان و «بعد مذهبی» ساختارهای گذشته، زمانی که زمین امکانات ایجاد گسترش افقی را فراهم می‌کند، به دست فراموشی سپرده می‌شوند.

    معماری باروک برای غلبه بر گسترش افقی پدید امد. در طول قرن هفدهم، امر مطلقی که جهان قرون وسطی را نظم می‌بخشید، با انبوهی از سیستم‌های متضاد، یعنی سیستم‌های مذهبی، سیاسی، یا اقتصادی در آمیخته بود. به دلیل رقابت آشکار یا ضمنی، تکثیر نقشی اساسی به دست آورد، و الگوهای پویا و مرکز گریز رواج بافت. تکثیر تنها در مرکز، معنا و تأثیر می‌یابد و به همین ترتیب اصول بدیهی اساسی سیستم نشان داده می‌شود. در این مرکز، ارجاع عمودی، ترفندی برای ایجاد سیستمی است ک به مثابه نقطه کانونی ظاهر می‌گردد. سیستم باعزیمت از این نقطه می‌تواند بی‌اندازه گسترش یابد. نقشه شهرهایی مانند ورسای و کارلسروهه نمونه‌هایی از شهرهای آزادند که در عین حال بر درک فضایی باروک متمرکزند.

    تصور فضایی جدید که در طول نیمه دوم قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت، زمام تصورات گسترش و تحرک را نیز در دست گرفت، اما مرکز نمادین را از بین برد. در جهان مدرن درک انسان دیگر به وسیله چیزی که در رأس موضوع قدرت قرار دارد هدایت نمی‌شود، بلکه دست کم از بعد نظری، آزادی معینی وجود دارد و در دسترس هرکسی نیز قرار می‌گیرد. با این حال «نبود مرکز» درک ما از جهان را شدیداً دشوار می‌سازد. حال امکان تشخیص موقعیت و تعیین خویت انسان در جهان پویای ارتباط و دگرگونی چگونه خواهد بود؟ حل این مسئله، وظیفه معماری مدرن است.

    زمانی که پیشگامان معماری «فرم‌های گذشته» را رد کردند، قصدشان تنها نقوش خاص نبود، بلکه تصورات عادی فضایی مانند پرسپکتیو خطی رنسانس یا الگوهای یکه‌تاز باروک را نیز دربر می‌گرفت. اینان به ویژه با ترکیب‌های معماری رسمی آکادمیک قرن نوزدهم نیز که محورها و مراکز هدفمند شهرسازی باروک را به حدّ بازی اشکال صوری نزول داده بودند ، مخالفت می‌ورزیدند. ظاهراً چنین ترکیب‌های مصنوعی و ایستا نمی‌توانست با شکل زندگی جهان آزاد و پویا کنار بیاید. مهم‌تر اینکه، آنها سبک‌ها را به عنوان سیستم‌های انواع ساختمان و عناصر نمادین رد کردند. با سبک‌ها تصورات فضایی گذشته در کارها مشخص بودند. سبک‌ها به عنوان سیستم‌هایی منظم، اجزای به هم پیوسته‌ای را تشکیل می‌دادند که درک جهان را همچون سلسله مراتبی بازتاب می‌داد و در آن میان هر جزء جایگاه و ارزش خاص خودش را داشت. در طول قرن نوزدهم، اجزاء خارج از بافت خود قرار داشتند، و تاریخ به «فروشگاه بزرگی» تقلیل داده شده بود، به طوری که فرم‌ها هر زمان که «نیاز بود» به عاریه گرفته شوند. گیدیون این التقاط گرایی را به عنوان «کاهش ارزش نمادها» توصیف می‌کند، و نشان می‌دهد که چگونه این التقاط گرایی برای به دست دادن «انسان خود ساخته جدید»، نوعی «بهانه انسان گرایانه» را به خدمت می‌گیرد. شارل بودلر در حدود سال ۱۸۵۰ چنین می‌نویسد: «مهم‌ نیست که او تا چه حد می‌تواند باهوش باشد، مهم این است که فردی التقاطی چیزی جز انسانی نالایق نیست؛ برای او انسان نه ستاره است و نه قطب نما. فرد التقاطی همچون کشتی‌ای است که به یکباره در برابر هر باد، بادبان برمی‌افرازد. پس جای تعجب نیست که لوکوربوزیه به نقل از هانری وان دو ولد، سبک ها را «دروغ» می‌نامد.

    رد کردن سبک‌ها به طور ضمنی دلالت بر آن داشت که زبان جدید فرم‌ها به منظور تثبیت تصور فضای جدید در کارها ضروری می‌نمود. «معماری معصر باید راه دشواری را بپیماید. معماری نیز مانند نقاشی و مجسمه سازی باید از نو آغاز کند. معماری باید بر ابتدایی ترین چیزها از نو غلبه کند؛ انگار که چیزی پیش از این نبوده است. معماری نمی‌تواند به فضای یونان، روم، یا باروک برگردد و به تجربه آنها دل خوش کند. انسان باید در بحران‌های خاص در انزوا زندگی کند تا از احساسات و اندیشه‌های درونی‌اش آگاه شود. این بود وضعیت تمام هنرها در حدود سال ۱۹۱۰٫ با این حال، این می‌توانست در تعبیر نیاز به روش جدیدی برای بیان به مثابه مسئله‌ای صرفا« صورت‌ گرایانه»، نقشی سطحی داشته باشد. پیش از این تأکید شد که معماری جدید در نظر داشت کمک کند تا انسان پایگاه وجودی ‌اش را به دست آورد. کاهش ارزش نمادها در واقع بخشی از بیگانگی کلی انان بود که درطول قرن نوزدهم نمود یافته بود. انسان با محروم شدن از نمادهای معنادار، دیگر نمی‌توانست با محیط‌زیست خود احساس نزدیکی کند، و بدین ترتیب حس تعلق خود را از دست داد. تصور فضایی جدید نویدی را نشان می‌داد، اما به دلیل ذوق و سلیقه حاکم که در تحرک‌ها و انگیزه‌های احساساتی و خیال‌برانگیز پناه‌گرفته بود، شدیداً در حالت سرکوب به سر می‌برد برای غلبه به این حالت بیگانگی، به هنر جدیدی نیاز بود، که بتواند دستیابی انسان عاطفی را نسبت به «چیزی که پیش از این وجود نداشت» ممکن سازد، و او را آماده کند تا با آزاد بودن و تحرک احساس امنیت کند. معماری مدرن بخشی از این هنر است، و به طور کلی هماهنگ با تحول هنر مدرن، به ویژه همراه با نقاشی و مجسمه‌سازی مدرن، شکل گرفته است.

    سوراخ سوزنی هنر مدرن

    هنگامی که تجربه گرایی به عنوان شیوه راهنمای جهان جدید برگزیده شد، هر چند زمام اعتقاد به خرد را هنر مدرن به دست گرفته‌ بود، و در عین حال به بررسی «علمی» پدیده‌های هنری، به ویژه در باهاوس مبادرت ورزید، اما بیشتر پیشگامان پی برده بودند که انسان نمی‌تواند جای پای وجودی خود را تنها از طریق خرد به دست آورد. علوم طبیع، جهان را به انچه که «اندازه گیری شدنی» است – یا همانا کیفیت های انتزاعی- تقلیل می‌داد، در حالی که کیفیت کارهای بتنی که جهان هر روزه ما به وجود می‌اورد مدام به یأس مبدل می‌شود. احساسات انسان در جهان کمّی شده تغییر می‌کنند، و بین طغیان‌های ناگهانی و بی‌تفاوتی درون‌گرا نوسان می‌یابند. گیدیون می‌نویسد:«شکاف بین واقعیت اخیراً به وجود آمده و احساس عاطفی به وجود آمده با انقلاب صنعتی، به دلیل ماشین‌های مهار نشدنی است – حاصل این امر، احساس در‌به‌دری همچون پایانی در خود است – و نتیجه آن نیز،گریز به رمانتیسیسم است. این دوگانگی، طلوع هنر رسمی قرن گذشته را که هنوز هم معیار ذوق و سلیقه عامه مردم است ، بیان می‌کند. هنر مناسب و مطلوب نمایشگاه‌ها، مراکز دانشگاهی و مطبوعات، یعنی هنری که قدرت واقعی داشت، با حاکم بودن بر جهان عاطفی عامه مردم عینیت می‌یافت و هنر صرفاُ به عنوان نوعی دارو و مواد مخدر تلقی می‌شد» «قرن نوزدهم بین جریان‌های گوناگون که کاملاً کورکورانه در تمام جهات به آن دست می‌یافت، دست وپا می‌زد. قرن نوزدهم رهایی‌ش را با فرار از گذشته جست و جو .می‌کرد…» بهبود بخشیدن به این «دوگانگی» در اندیشه واحساس، هدف اساسی جنبش مدرن هنر در معاری بود.

    اانسان باید به شیوه‌های متفاو درک کند و جهان گذرای پدیده‌هایی را که نسبت به آنها احساس تعلق و وابستگی دارد «حفظ کند» . بدین لحاظ انسان تشابهات انتزاعی را طبقه‌بندی و به «قوانین طبیعی» وارد می‌کند. یا ابزار عملی می‌سازد تا بتواند موقعیت‌ها را بر طبق مقاصد خود طبقه‌بندی کند. اما این کارها کافی نیست. درک تا اندازه‌ای بیش از نظریه و عمل معنی می‌دهد. درک در عین حال به معنی حفظ دیدی اینکه اشیاء چگونه هستند و دید ماهیت واقعی آنها، که از روابط متقابل آنها ناشی می‌شود، نیز هست. یعنی اینکه ما باید این وضعیت را به عنوان کلیتی کمّی و به عنوان آن «زندگی – جهانی» پرمعنا که از علم و فن‌آوری می‌گریزد، درک کنیم. بدین ترتیب اثر هنری‌ ای خلق می‌کنیم که به عنان انگاره جهان را توصیف نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود جهان به مثابه واقعیتی ملموس، بماند. هیدگر می‌گوید: «فقط انگاره‌ای که تجسم چیزی است دید را حفظ می‌کند، و با این حال انگاره تجسم شده به شعر تکیه دارد.» بنابراین اثر هنری و جهانی رویت پذیر را می‌سازد و آن را حفظ می‌کند. اثر هنری شیء را به معرض نمایش نمی‌گذارد. بلکه آنچه را که به عنوان شیء است نشان می‌دهد، و این یعنی «گرد آوردن» جهان. شیء هرگز تنها نیست بلکه به اشیاء دیگر مربوط می‌شود، و «شیء بودن» آن به همین روابط بستگی درد، یا به بیان هیدگر ، در جهان انباشته می‌شود. زمانی که هنرمند شیء را ارائه می‌دهد، این جهان را نشان می‌دهد و از این رهگذر شیئی می‌سازد که پرمعنا شود.

    در طول نخستین دهه بیستم، «انقلاب بصری» ای در هنرهای تجسمی روی داد. که مبتنی بر عدول از نمایش واقع‌بینانه اشیاء زندگی روزمره که معیار نمایش اعصار گذشته به شمار می‌آمدند بود. در کوبیسم این شیوه از طریق استفاده از دیدگاههای متعدد همزمان به دست آمد، و به موجب آن چند جنبه شیء به صورت یک انگاره در آمدند. در نتیجه «نقش» سنتی دور ریخته شد، و نوعی «فرم آزاد» جدید به صورت موجود شکل گرفت. این انقلاب حدود همان زمانی که برخ از معماران سبک‌های تاریخ را کنار گذاشته و پیشگامان موسیقی مدرن نیز از تونالیته دست برداشته بودند، اتفاق افتاد. تمام این تجربه‌ها را می‌توان به مثابه تلاش‌های موازی یکدیگر در توسعه هنر «مدرن» که می‌توانست جهان جدید آزادی را متجلی سازد، درک کرد. پل کله می‌گوید: «هنر آنچه را که رؤیت پذیر است بازگو نمی‌کند، بلکه رؤیت پذیر می‌سازد»، و در آثار خود این اصول را که باعث می‌شود ما به کیفیت ذاتی پدیده‌ها پی ببریم به اثبات می‌رساند. طرح «باران» او، قطره‌های جاری رگبار، شدت و غلظت متفاوت آن ، و سرچشمه‌اش را با «گنبد مینا»یی در دوردست ارائه می‌دهد. بنابراین، هنر مدرن می‌خواهد که از طریق انتزاع کیفیت‌های اشیاء به ماهیت واقعی آنها نفوذ کند. گاه فرم‌های ساده این ماهیت را نشان می‌دهد. با این شیوه هنر مدرن در برابر «کاهش ارزش نمادها» می‌جنگد، اما باید «راه دشواری را پیشبگیرد و به ابتدایی ترین چیزها انگار که پیش از این هرگز وجود نداشت دوباره دست یابد».

    هنر مدرن و معماری مدرن به یکدیگر تعلق دارند. هدف هردوی اینها کمک به انسان برای یافتن جای پای وجودی دردنیای جدید از طریق تجسم و ویژگی‌های آن است. خصلت هنری معماری مدرن را پیشگامان آن تشخیص دادند. لوکوربوزیه تأکید خاصی به این دیدگاه داش، به طور که در تمام سه فصلی که در کتاب خود درباره «معماری» به نام «به سوی معماری جدید ارائه کرده، همین نظر را مطرح می‌کند: « شما سنگ، چوب و بتن را به کار می‌گیرید و با این مواد خانه و کاخ می‌سازید. این کار، ساختن است. نوعی سازندگی در کار است.سپس ناگهان احساسات درونی‌ام را بر می‌انگیزید، حالم را خوب می‌کنید، و من خوشحال می‌شوم و آن را زیبایی می‌خوانم. این معماری است و هنر در آن نقش دارد.» حتی میس ون دروهه که به کلی «خشکه مقدس» ترین پیشگامان تلقی می‌شود، در مقدمه نشریه رسمی Wessenhofsiedlang همان عقاید را بیان می‌کند: «امروز کاملاً ضرورت دارد تأکید شود که سکونتگاه جدید، به رغم جنبه‌های فنی و اقتصادی آن، مسئله‌ای هنر است. این امر تنها از طریق تلاش‌های خلاق می‌توان به آن دست یافت.» دست آخر آنکه، میس ون دروهه کلکسیونر نقاشی‌ها کلی (و نه موندریان!) شد. بدین لحاظ، جنبش مدرن در معماری، در واقع جنبش هنری بود.

    اما آیا این امر مغایر با تعبیر رایج از معماری مدرن به عنوان معماری «کارکردگرایی» نیست؟ مسلماً لوکوربوزیه، گروپیوس و میس توجه خاصی به کارکرد داشتند، اما هیچ‌یک از آنها معتقد نبودند که فرم صرفاً از کارکرد «پیروی می‌کند». پیش از این نقل قولی از لوکوربوزیه شد؛ او در ادامه می‌گوید: «شما استفاده از مواد سست و دست به کار شدن با مواضع کم و بیش سود جویانه روابط خاصی را به وجود می‌آورید که عواطفم را بر می‌انگیزید. اینها نوعی از آفرینش بسیار دقیق ذهن شماست. این معماری است.» کارکردگرایی افراطی در طول سال‌‌های رهبری گروپیوس در باهاوس نیز دنبال نشد. ان رویکرد تنها در سال ۱۹۲۸، زمانی که هانس مه یر مدیریت باهاواس را بر عهده گرفت ، ارائه گردید. همان سال مه‌یر در بولتن مدرسه نوشت: «تمام چیزها در این جهان محصول فرمولی هستند که عبارت است از: کارکرد ضربدر اقتصاد. بنابراین تمام این چیزها آار هنری نیستند. کال هنر ترکیب است و بنابراین بی‌فایده. کل زندگی کارکرد ست و بنابراین غیرهنری.» نتیجه آنکه کارکردگرایی مه‌یر در حاشیه جنبش مدرن باقی ماند. هر چند این موضوع پس از جنگ جهانی دوم به دست نیروهایی که اساساً به اقتصاد و کارآیی علاقه‌مند بودند دنبال شد، و آنان تا آنجا پیش‌رفتند که به آن «کارکردگرایی زشت» لقب دادند. کارکرد گرایی زشت به عوض ایجاد هدف هنری معماری مدرن، ساختمان را به فعالیتی صرفاً عقلانی تقلیل داد که با تحلیل منطقی و «شیوه‌های طراحی» هدایت می‌شد.

    پیش از آنکه در نظر آوریم که چگونه معماری مدرن اهداف هنری‌اش را در کار جا انداخت، به طور کلی باید سخن چند درباره بعد هنری معماری اضافه کنیم. معماری به عنوان هنر، جهانی رؤیت پذیر را می‌سازد. ظاهراً این جهان با آن جهانی که هنرهای تجسمی می‌سازند همخوانی ندارد. اثر معماری ماهیت و بستگی‌های موجودات بشری ، جانوران یا چیزهای دیگر را بر ما آشکار نمی‌کند. به طور کلی، معماری هیچ چیزی را به تصویر نمی‌کشد؛ پس معماری چه کاری انجام می‌دهد؟ معماری بیش از آنکه چیزی را نمایش دهد شیوه‌های متفاوت هستی بین زمین و آسمان را مجسم می‌کند. البته تمام چیزها با زمین و آسمان رابطه دارند، و این رابطه بخشی از جهان آنهاست، در ساختمان‌ها این جنبه اهمیت اساسی می‌یابد، یا به بیان دیگر، ساختمان‌ها، آنچه را که ما «مکانمندی» جهان می‌نامیم نشان می‌دهند. ساختمان‌ها این کار را با قرار گرفتن روی زمین، سربرافراشتن به سوی آسمان، گسترده شدن د در جهت افقی، و باز و بسته شدن به اطراف خود انجام می‌دهند. لوکوربوزیه از زمان «بیانیه»‌ای که پیش از این نقل شد می‌گوید: «… گیریم که دیوارها به همان طریقی که من پیشنهاد می‌کنم به سوی عرش سر برافراشتند. من نیات شما را درک می‌کنم. روحیه شما مهربان، وحشی، دلربا یا شریف است. اما سنگ‌هایی که برپامی‌دارید باید این را به من بگویند.» یعنی لوکوربوزیه به طور ضمنی میگوید که معماری تا اندازه‌ای فراتر از هنر سازماندهی فضایی است. این نکته مسلماً خصیصه اصلی هر اثر معماری است که فضایی عرضه کند که امکان می‌دهد زندگی «اتفاق بیافتد». اما این فضا باید با فرم‌های ساخته شده در کار مشخص باشد تا بتوان گفت مکان است، یعنی زندگی می‌تواند در آن «رخ دد». زمانی که چیزی اتفاق می‌افتد، در واقع می‌گوییم که زندگی توانسته است رخ دهد.»، یعنی به طور ضمنی می‌گوییم که خیلی بی‌معنی است که درباره زندگی از یک سو و مکان از سو دیگ صحبت کنیم. مکان جزء مکمل حیات بشری است، و این فرصت مناسبی برای معماری است تا مکان‌هایی عرضه کند که مناسب زندگی انسان باشد. منظور از مناسب بودن مکان تنها آن نیست که کارکردها را برآورده سازد، بلکه مکان باید با استفاده از شیوه‌های قرار گرفتن، سربرافراشتن، گسترده‌شدن، باز و بسته شدن، شیوه بودن بین زمین و آسمان را تجسم بخشد. این شیوه‌ها مظاهر آن ویژگیهایی اند که بیانگردرک کلی حیاد در جهان است. “mood” واژه ای است که در ترجمه انگلیسی کتاب لوکوربوزیه برای این معنا به کار رفته است.

    در گذشته تصور فضا و فرم همچون انگاره‌هایی یکپارچه می‌نمودند که همزمان دارای خصوصیات اصلی (کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگاره‌هایی عبارت‌ بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لوکوربوزیه با درک این مطلب معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجم‌هایی که در پرتو نور گرد یکدیگر می‌آیند… و بدین لحاظ مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرم‌های بسیار مهمی‌اند…» تعریف می‌کند.

    همانطور که پیش از این خاطر نشان شد، معماری مدرن تصور فضایی جدیدی از فضا و فرم، که «همزمانی رویدادها» را به عنوان نقطه عطف در نظر می‌گیرد، به دست می‌دهد. این تصورات ریشه‌هایی در ساختار «فلزی و شیشه‌ای» قرن نوزدهم دادند و پیش از سال ۱۹۰۰ به صورت «دستور زبان» منسجم طراحی به دست فرانک لوید رایت ایجاد شدند. در سال ۱۹۱۴، لوکوربوزیه ساختار اسکلتی برای خانه‌های “Dom-ino” ی خود با هدف «آزاد سازی فضا از یوغ دیوارهای باربر» طراحی کرد و «ترکیبات بی‌شمار آرایه‌بندی‌های داخلی و روزنه‌های نما» را امکان پذیر ساخت. او با «پنج اصل معماری جدید»ش در سال ۱۹۲۶، تعریف دقیقی از ایده‌های جدید به دست داد. یکی از این اصول «پلان آزاد» نامیده می‌شود؛ و این اصطلاحی است که همواره در نظریه پردازی معماری اهمیت عمده‌ای داشته است. بعداً مبدأ اهمیت پدیدارشناسی آن را مطرح خواهیم ساخت؛ تا اینجا فقط می‌توانیم بگوییم که پلان آزاد عاملی برای رفع نیازهای فضایی زندگی مدرن را یافت. با توجه به پلان آزاد، اصل دیگری مطرح می‌شود که «نمای آزاد» نامیده می‌شود.لوکوربوزیه در دو اصل دیگر خود، رابطه جدید ساختمان نسبت به زمین وآسمان را تعریف می‌کند. فرم‌های جدیدی که به دست پیشگامان اجرا شدند توانستند تا اندازه‌ای جانشین «انگاره‌های» گذشته شوند. پیلوتی، پنجره‌های کشیده، و بام مسطح در واقع نوعی اهمیت نمادین به دست آوردند. با اینکه عناری جدید مانند سبک‌ها «زبان» یکپارچه‌ای برای فرم‌ها نبودند، اما به نظر می‌رسد یکپارچگی ظاهری در طول دهه ۱۹۲۰، تولد «سبک بین‌المللی» جدیدی را نشان می‌دهد.

    لوکوربوزیه در پروژه خود برای اتحاد ملل به سال ۲۸-۱۹۲۷، تصورات جدیدی را برای کار با مقیاس بزرگ مطرح می‌کند، که برداشت‌های کلی از وجوه غیرمستقیم کار را نز بیان می‌دارد. در این پروژه فضا امکاناتی ایجاد می‌کند که از طریق آنها فرم ساخته شده آزاد می‌گردد، و بدین ترتیب ساختمان با اطراف خود در می‌آمیزد، در عین حال همان‌‌طور که به وضوح گفته می‌شود، حجم‌ها به اجزاء و کل هویت می‌بخشند. بدین ترتیب پروژه «اتحاد ملل» تصورات جدیدی از فض و فرم را ، به علاوه نیز به تحقق چیزهایی از ان دست، به تصویر می‌کشد؛ در واقع معماری فقط مسئله چگونگی انجام کارها نیست، بل اینک چه چیزی انجام می‌گیرد نیز هست. «آنچه» که وظیفه ساختمان است، تجلی شیوه زندگی است، و شکل معماری مدرن بر طبق مکانمندی جهان جدید، تعریف دوباره وظایف ساختمان بود، و باید به راه‌حل‌هایی می‌رسید که واقعاً معاصر باشند.

    یش از این اشاره کردیم که خانه، وظیفه اصلی ساختمان‌سازی در معماری مدرن بود، فرانک لوید رایت، به طور کلی تعبیر جدیدی از خانه به دست داد. وی در کتابش با عنوان «خانه طبیعی» نظر خود را اینگونه جمع‌بندی می‌کند: «در آغاز پی بردم که سکونتگاه اساساً مانند غار نیست، بلکه مانند سرپناه وسیع در هوای آزاد، همیشه به چشم‌انداز – به بیرون و درون است – » کارهای نخستین رایت در سال‌های ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ در آلمان منتشر شد و موجب انقلابی در رویکرد معماران اروپایی گردید. سی. آر. اشبی در مقدمه یکی از چاپ‌های آلمانی کتاب می‌نویسد: «رایت پی‌برده که ایده‌های جدیدی (یعنی ایده‌هایی مثل سولیوان) را برای خانه شخصی به کار برد، و خانه جدیدی خلق کند که کاملاً بی‌سابقه است…»،.

    اما شیوه جدید زندگی، تجدید نظری در وظایف ساختمانی همگانی را نیز طلب می‌کرد. در طول قرن نوزدهم تعداد زیادی ساختمان‌های جدید در بازسازی جامعه مطرح شد. برخی از آنها تعبیرها وتفسیرها عملکردهای مشخص ساختمانی بودند، اما بسیاری دیگر، مانند آنهایی که به تولید وتوزیع مربوط می‌شدند، کاملاً جدید بودند. برخی کارهای قدیمی نیز اهمیت تازه‌ای به دست آوردند، به ویژه تئاتر و موزه که به عنوان «معابد زیبایی شناختی»، همچون کارهای «پیشرو» ساختمانی، جانشین ساختمان‌های کلیسا شدند. معماری رسمی این دوره، سبک‌های تاریخی را به عنوان راه‌حل به کار گرفت، و برای به وجود آوردن سبک برگزیده توجهی هم به آن«تطبیق» با آن مسئله روز کرد.

    به طور کلی وظایف ساختمانی جدید در دو تیپ ساختمان اصلی حل شده بودند: سالن یکپارچه و برزگ، و«آسمان خراش» بلند مرتبه. هردو تیپ از الگوهای شناخته شده سرچشمه می‌گرفتند، اما این الگوها تعبیر کاملاً جدیدی از الگوهای نامبرده بودند. سالن و آسمانخراش در واقع به عنوان نشانه‌های دنیای آزاد جدید تلقی می‌شدند. در توصیف همزمان «کریستال پالاس» می‌خوانیم که در این ساختمان «هیچ چیز بین داخل اشیاء و آسمان باز» وجود ندارد، و لویی سالیوان که مشارکت مسلمی در بسط آسمانخراش داشت، کریستال پالاس را به عنوان ساختمانی دارای «بی‌نهایت طبقه»، تعریف می‌کند.

    موضوع شهر، مورد توجه خاص پیشگامان معماری مدرن بود. شهر به عنوان مکان اصلی که زندگی انسان در آن اتفاق می‌افتد، آن را بیش از هر ساختمان مجردی مظهر شیوه زندگی هر عصری می‌سازد. زمانی که زندگی هر چه شهری‌تر می‌شود،این قضیه بسیار مهم می‌گردد. ظاهراً شهر بسته و نسبتاً تاریخی، دیگر با ساختار جهان آزاد جدید همخوانی ندارد واین همان چیزی است که باعث زوال تدریجی شهرهای قدیمی در طول قرن نوزدهم شد. شرایط ناسالم و پر ازدحام زندگی، و بی‌نظمی شهری، به نظم روز بدل گردید، و به نظر می‌رسید که نوسازی اساسی لازم باشد. بدین ترتیب دیدگاه شهر سبز به وجود آمد که بازگشت به «شادمانی ذاتی» انسان از خورشید، فضا و طبیعت سبز را سوگیری کرده بود.در عین حال شهر سبز می‌بایست جان آزاد را همان طور که ابراز شده است بسازد. برای قطعی شدن این ایده پلان آزاد از ساختمان به شهر منتقل گردید، و الگوی جدید شهری ساخمان‌های قطعه قطعه مستقل پدید آمد که جانشین خیابان‌ها، میدان‌ها و بلوک‌های شهر سنتی شد. لوکوربوزیه این دید جدید را به تعبیر «کلاسیک» آن در پروژه‌های زیادی نشان داد، که آغاز آنها پروژه «شهر معاصر برای سه میلیون نفر» در سال ۱۹۲۲ بود، و نقض تعیین‌کننده‌ای نیز در شکل‌گیری نظریه مذکور داشت. البته جای تردید است که ایده پلان آزاد برای ایجاد شهر می‌تواند از بین رفته تلقی گردد، بلکه وجود آن به تمایلات و حالات روحی انسان مجرد و مقیاس کوچکتر محیطی مربوط می‌شود.علاوه بر آن با درنظر گرفتن تعریف لویی کان، شهر «مان نمادهای گردآمده» است ، و بنابراین مکانی است که پسر کوچکی، همان‌طور که پیاده از میان آن می‌گذرد، می‌تواند چیزهایی را ببیند که آن چیزها آنچه را که او می‌خواهد در کل زندگی‌اش انجام دهد به او می‌گویند.» شهرهای گذشته این ویژگی را داشتند، در حالی که شهرسبز چنین مشارکتی را معولاً در نظر نمی‌گیرد. با این حال این بدان معنا نیست که شهر باید به شکل بسته و ساکن برگردد. شهر مدرن باید باز و پویا باشد، بی‌آنکه هویتش را به عنوان مکان از دست بدهد. معماران مدرن، نخست با خاطر نشان کردن لزوم در نظر گرفتن «قلب» یا «هسته» برای شهر. و بعد با ارائه الگوهای متراکم، نتوانستند به این شکل نزدیک شوند اما شهر باز همچنان رشد کرد.

    شهر به عنوان مکان نهادهای گرد هم آمده، شکل نمادینی نیز هست که شیوه زندگی مردم را به وجود می‌آورد و آن را نشان می‌دهد. دلیل نسبی کیفیت ضعیف انگاره ساختمان‌های عمومی، بین دو جنگ به وجود آمد، ومتعاقب آن تقاضا برای «عظمت جدید» مورد توجه قرار گرفت. تقاضا برای عظمت جدید به معنای انحراف از هدف اصلی معماری مدرن یعنی تجسم دنیای جدید نیست، لکن ما باید نتایج کامل این هدف را به تصویر بکشیم. بی‌تردید، ساختمان «یادبود»، جهان جامع‌تر و همگانی‌تری را نسبت به ساختمان سکونتگاه شخصی ارائه می‌کند؛ و بنابراین می‌تواند به عنوان کانون محیط زیست مطرح گردد. برای رسیدن به چنین رابطه پرمعنایی بین عناصر میط زیست، به زبان منسجم فرم‌ها نیاز است. بدین لحاظ، تقاضای عظمت جدید، مستلزم آن است که تصرورات جدیدی از فرم و فضا با چنین زبانی پرورانده شوند. در واقع به نظر می‌رسد موضوع «زبان معماری» باید در بحث جاری معماری نقش اساسی داشته باشد. با اینکه زبان مدرن باید متفاوت از سیستم‌های بسته سبک‌ها باشد، اما باید وضعیت جهانی جدید را، بی بازگشت به بازی التقاطی و سطحی با فرم‌ها پوشش دهد.

    نیاز به معماری پرمعناتر، نیاز به «منطقه‌گرایی جدید» را نیز در بر می‌گیرد. نظر به اینکه مدرنیسم اولیه اساساً به ساختارهای کلی جهان جدید توجه داشت، و بنابراین رو به سویی داشت که معماری «بین المللی» شود، اما بعداً آشکار شد که جهان آزاد بدان معنا نیست که تمام مکان‌های خاص لزوماً هویت‌شان را از دست بدهند و جملگی شبیه به هم شوند. جهان آزاد، جهان ارتباط و تغییر است، و مستلزم نوعی گونه‌گونی ‌است. به بیان دیگر، زندگی ضرورتاً با خصوصیات محلی رابطه دارد، و تجسم هر نوع جهان باید تجلی این خصوصیات را در بر گیرد. اینکه معماری مدرن می‌تواند ریشه در محل داشته باشد، نخستین بار در دهه ۱۹۳۰ با اطمینان راسخ به دست آلوار آلتو نشان دهده شد. گیدیون می‌نویسد، «آلتو هر جا که می‌رود، فنلاند با اوست. فنلاند با آن منبع انرژی نهفته‌اش که همیشه در کار آلتو جاری است، او را مجهز می‌سازد. این نکته مانند اسپانیاست با پیکاسو، و ایرلند با جیمز جویس.» گیدیون اهمیت این گستردگی حوزه معماری مدرن را نیز درک کرده بود: «نکته‌ای وجود دارد که معمار مدرن باید یاد بگیرد: پیش از آنکه طرح‌هایی تهیه کند، در آغاز و مقدم بر هر کاری باید بررسی دقیق – یا شاید بتوان گفت، بررسی محترمانه‌ای – از شیوه زندگی (فضای حاکم جاری) از مکان و مردمی که می‌خواهد برای آنها سازندگی کند، به عمل آورد. این منطقه گرایی جدید همان‌قدر که نیروی برانگیزاننده‌اش توجه به فردیت و خواسته‌ها دارد، نیازهای عاطفی و مادی هر منطق را نیز برآورده می‌سازد.»

    «عظمت خواهی جدید» و «منطقه گرایی جدید» خواسته‌هایی مرتبط به یکدیگرند؛ هر دو با معنا و مفهوم سر ور کار دارند، و هر دو وجود زبان فرم‌ها را امری بدیهی فرض می‌کنند؛ و این نوعی سنت است، که یکی بر فراگیر بودن آن و دیگری بر جنبه‌‌ های محلی موقعیت تأکید دارد. در واقع گیدیون برداشت خود از اصول و بسط معماری مدرن را در عبارت «رشد سنت جدید» خلاصه می‌کند.

    ۞آیا می توانیم متفاوت باشیم ؟
    آیا میتوانیم امروزه با یک مفهوم فضایی متفاوت با آن چه پیشگامان جنبش مدرن به کار میبستند کار کنیم؟ یا در واقع تغییراتی که در فضای مدرن روی میدهد به کاربرد مفاهیم انسان گرایانه در دوره باروک شباهت دارد؟یا برعکس دستخوش گسستی شده ایم از جنس نیهیلیسم که از رخت بر بستن احساس امنیت حاصل از آرمانشهر به وجود آمده است؟

    کشف پلان آزاد به معنای لوکوربوزیه ای آن شاید برجسته ترین دستاورد جنبش مدرن بوده است.این نوآوری فضایی وساختمانی در واقع یکی ازنقاط گسست از معماری پیشین بود.استخوان بندی آن بعنوان یک راه کار همراه با آزمونهای فردی مختلف مبتنی بر آن یکی از نیروهای محرکه اصلی در تاریخ اخیر بوده است.در اساس پیشنهادی بود برای به هم ریختن بنیان ساختمان سنتی تا ان زمان جدار خارجی وسازه که در دیوارباربر به گونه ای تفکیک نا پذیر ادغام میشدند فضا را تعریف میکردند.بنا از ساختن حجمی پدید میامد که نمایی قطور وتوپر وصفحه ای حجیم ومتراکم محیط بنا را روی یک خط تیپولوژیک دور میزد.توصیف یک نوع دیوار وتیپولوژی خلاق (خط پیرامونی بنا)مهم ترین عرصه هایی بودندکه در انها تمایز سبکی بروز میکرد.وقتی به یکی از پلان های کف اندره پالادیو نگاه میکنیم به روشنی میتوان دریافت که چگونه دیوار خارجی وسازه کنار هم قرار میگیرند وفضای داخلی را میسازند.ساختار سه بخشی اصلی از حفره های منظم که میشد حجم وارونه شده تلقی شان کرد نظم میبخشد وآنها را در یک سلسله مراتب قرار میداد. نوع سطوح پر از جزییات همراه با ایده قالب گرفتن طرح های کلاسیک روی سطح یک نمای عمیق به ویژگی این سبک جدید بدل شد.وقتی لوکوربوزیه جدایی سازه مقاوم وجدار خارجی را در پنج اصلش درباره یک معماری جدید اعلام داشت نه تنها بر یک نوآوری ساختمانی جدید انگشت مینهاد که اعلام میکرد جای یک دیوار حجیم را طبقه بندی های کاملا مناسب برای نیاز های گوناگون گرفته اند .این آغاز فرمول بندی نظری یک اصل فضایی جدید بود که بر تارک آمال جنبش مدرن در عرصه فرم قرار گرفت.این فضایی بود ناشی از جاذبه های متقابل که درآن از میان عناصر گوناگون معماری جداره ها سازه وتیغه های جدا کننده نقش میدانها نیروهای مولد جاذبه را بازی میکردند.درست است که این فضا به تمامی ابداع او نبود استفاده ه از سازه های شبکه ای مکتب شیکاگو پیدایش بتن مسلح تجارب کوبیستی وجستجوی قوانینی که میبایست انحلال فرم را قاعده مند کنند عوامل مهمی در این تحویل بودند .اماامروز دین ما به او به خاطر وسعت یافتن گستره آزمونها وتجربه کردن ها در عرصه طرح وهم چنین فرمول بندی ساده وبرنامه ای اوست.پلان کف ویلا استاین در سال ۱۹۲۷ در گارینش در اینجا به خاطرمان میآید.تحسین جنبه حیرت انگیز در آنها آرایش منظم در سر تاسر پلان است.هر یک از خانواده های عناصر سازه ای جداره ها وتقسیم بندی داخلی گروهی مستقل ومجزارا تشکیل میدهند.هر گروه منطق خود را دارد.روابط درونی آنها یک فضای داخلی مرکب را پدید می اورد.در این جا عوض حجم در هم شده کلاسیک, تصنعی بودن عناصر پر که حجم را تعریف میکنند به رخ کشیده میشود.پلان همکف هر یک از این ویلاها حالت بسیار نرمی را آشکار میسازد که سبب میشود بتوان آنرا چون یک نقاشی ناب گرا قرائت کرد.تعریف تصنعی دیوار دیگر اهمیتی ندارد وجسمیت ان بر بومی سپید وغیر مادی رنگ میبازد.یکدست, منظم, گسترده, نامتباین, اینها صفاتی اند که میتوانیم در تعریف این فضا به کار بریم.هدف نه آن قدرها سیال بودن بلکه تداوم است.در ستونها موجودیت جسمانی وهنر مندانه آوانگارد به کار میبستند.پس از تعریف پلان کف نوبت به گزینش الگو های فرمی میرسد.به هر حال پلان ازاد مفهومی یکسان در کل جنبش مدرن نبود آن را به انواع شیوه های مختلف درک کردند وساختند برای مثال میس وندر روهه با تصویری متفاوت کار میکرد.هر چند میتوان عناصر شگفته در مثالهای قبلی را در خانه تو گندهات او در بر توتک پیدا کرداما نمیتوان هیچگونه نتایج مشابهی را تشخیص داد. لو کوربوزیه تمایل بیشتری به باز بودن دارد.فضای داخلی نمیخواهد با جداری سر تا سری محدود شود.از نظر میس وندر روهه چیزی به نام قالب قوطی شکل موجود نداشت .اما اثری از مرزهای داخل نیز دیده نمیشود.هر اتاق هر محیط به ا تاق به محیط بعدی بگریزد.حدودی که عملا از لبه های محیط نرده ها, باغچه ها, ساخته شده کمابیش حضور بیشتری دارد تا حدود خود خانه هم چنین میتوان تشخیص داد که دخل و تصرف او در پلان کف, به اندازه لوکوربوزیه اعتقاد نداشت.او سر سختانه از ترکیب بندی کلاسیکی دفاع میکرد که بر دیالکتیک میان دیوار وستون استوار بود.پلان آزاد در نظر دارد از ریتم های دیوار ها محیط ها راخلق کنند نه محوطه ها. از نظر لوکوربوزیه دالها وستونها در اینجا به کار ساختن یک سقف میاید.ویژگی اصلی فضای او ماهیت منحصرا افقی آن است که در نهایت با دو صفحه موازی تعریف میشود کف وسقف.این فضا همگن نیست بلکه در واقع با گذاردن قطعات داخلی تنشی ظریف پیدا کرده است.ستونها وتقسیمات همگی از هم مستقل اند.ومعمولا تعداد واندازه آنها کاهش مییابد تا تداوم نا منقطعی که میس پیوسته در جستجوی آنست بیابد.خلق این فضا در بین صفحات جریان میابد وبا گسترش به بیرون از سقف ها وکف ها. تفاوت میان داخل واطراف آنرا کمرنگ میکند.هر دو مکان ظاهرا از الگوی واحدی تبعیت میکنند. اسکیس های پرسپکتیو داخلی خانه های پاسیو دار او جلوه غریبی چون تصویر در آینه دارند.اتاقهای نشیمن با پنجره های قدی از کف تا سقف محصور شده اند ومانند تیغه های میانی اند.شفافیت شیشه سبب میشود که قاب پنجره ها دیده نشوند.بدین ترتیب اتاقهای نشیمن وپاسیو ها فضایی پیوسته اند.با تفاوت یک وقفه که سقف ایجاد میکند میشود آنرا یک محیط داخلی واحد دانست که در یک بخش ارتفاع مضاعف میشود.پیشتر رایت هم در مسیری موازی به پژوهش پرداخته بود.اوبه نابودی قوطی معماری وپراکندگی فضایی که بیش از آن از بیرون محصور میشد علاقه مند بود. پیوستگی چهار دیوار ابتدا با از میان برداشتن گوشه وبعد تداخل محیط ها با هم او را به تعریف مدنی سوق دادکه به فضای واحد اجزای جدا جدای میس نزدیک تر بود تا به گستره بلا وقفه لو کوربوزیه ای فضای فراگیرند وپدیدار شوند.در برابر فضای خرد گرایانه دیوار هایی که چون صفحات عمل میکنند.دخل وتصرف او در قوطی معماری کف وسقف را هم در بر گرفت وارتفاع های مختلف را مفصل بندی کرد تا فعالیت های مختلفی را که قرار بود در یک اتاق صورت گیرد از هم متمایز کند.عناصر نسبی که در این فرآیند ها تجربه میشود دوباره پس از پالایش به خواسته معمار در مجموعه ای دیگر با هم جمع می امدند هر چند پلان آزاد را معمولا در ارتباط با رایت مطرح نمیکنند.زیرا سیالیت فضایی او برخاسته از همان مفروضات پیشگفته نیست اما با این شرط در ذهن میتوان او را نیز در بحثی که تا به اینجا مطرح شده که همه این تعاریف فضایی با فکر ایجاد سطح در فضا تحقق مییابد یا به عبارت دیگر از جنبه سطحی فضا ناشی میشوند,شریک گرفت. هنر اوانگارد تصویری معاصر با مفاهیم مشابهی دست وپنجه نرم میکند .پرسپکتیو های متداخل گنجاندن زمان در تعریف تجسمی فضا نظامی که کوبیسم ابداع کرده بود ومیخواست جایگزین ساختهای پرسپکتیو عصر رنسانس کند ویک روش جهانی برای یک پارچه کردن شود.اما فقط قواعد تغییر کرد شبیه سازی هایی شهودی فضا تماما از یک سطح واحد بیرون زده اند.در کلاسیسم دیوارها ارباب مطلق بودند.اسکلت مدرن با براندازی دیوار های بار بروصفحات عمودی کف های دالی تو پر وصفحات افقی را جانشین ساخته بودند. آزادی ای که بیشتر در مقطع ها , گنبد ها , قوسهای متداخل و غیره فراهم بود. در بر نامه ها تو زیع ها و ابداعات فرمی معماران مدرن در پلان کف نصب آنها میشود. در عین حال آن جنبه قدرتمند وانعطاف پذیری که در ترکیب بندی معماری کلاسیک بود وانها محکومش میکردند در مقطع های خود آنها وارد میشد. فضای عمودی از طریق روی هم گذاری ساده صفحات به صرف بر هم انباشتن پیاپی کف ها وسقف ها گسترش می یابد یک مقطع مدرن از لحاظ تکرار پیامی دالهای بزرگ کف بسیار انعطاف نا پذیر است.فضا ۹۰ در جه چرخیده اما مناسبات فضایی خود را حفظ کرده است.آزادی مقطع داده اند و در عوضش آزادی پلان کف را گرفته اند.حجم مدرن با استفاده از پلان های آزاد روی هم گذاشته شده ساخته میشود ا با تماشای فضا های داخلی این خانه ها به روشنی میتوان دید مرجع هر فضای داخلی تنها خودآن فضا ی یک طبقه است .هیچ ایده فضایی ای نیست که ساختمان رادر ارتفاع کامل کند.پلان آزاد فاقد عمق است .لوکوربوزیه این را در یافت وبرای همین دست به کار ایجاد سوراخهای در جداره ها شد. بدین وسیله توانست تا حدی به آنها حرکت عمودی بخشد بااستفاده از نظامی از عناصر خالی ارتفاع های دو برابر و سه برابر سعی کرد تداوم های فضایی لازم برای باز یافتن کیفیت تندیس وار معماری را در فضای داخلی ایجاد کند در موارد دیگر مفهوم راهرو مسقف را دارد کارکرد به مسیری ثابت وبه ستون. فضا ها را به شیوه ای روایی بهم میپیوست.روش اخری که به کار گرفت گنجاندن بی ظرافت یک پیکره ارگانیک بی قاعده یا یک حجم داخلی بزرگ واحد بود تا نظم فواصل مساوی بین دالهای کف را شکند.ویلاهای پرابرتی ,مرکز کارپنتر وتالار اجتماعات در چند نمونه های از این مکانیسم های اصلاحی اند.بدین ترتیب گسستهای تجربی مدرن با دوخت ودوز های تجربی کاهش یافتند .

    به رغم کاربرد بارز کلمات ومفاهیمی چون زمینه مکان یا شکل که بیشتر نقشی نداشتند باز هم چنان وامدار مفروضات پلان آزادیم. وقتی به جستجوی همسان در میان نمونه های مختلف فعلی بر میایم به هم راستایی یا تعامد قطعات مستقل بر میخوریم هر کدام به نحوی فضاهای کاملا بسته یا محدود درون سازه های حجمی دیوارمانند شبکه ای قرار دارند. در باقی مفاهیمی که میتوان ذکر کرد تنها واژه ها تغییر کرده اند .وقتی جنبه های تکه تکه ونامعین مطرح است در واقع پای همان مختصات سیالیت غیر محصور شفاف ونا گسسته که بیشتر ذکر شده در میان است.وقتی از تعامد قطعات برای نمایش شدت کشیدگی استفاده میشود که با ادغام جداره های سازه و کار کرد بر یک پلان کف مدرن بر قرار میشد ,اگر عناصر یا پیکره های گسسته بهم چسبانده میشوند معمولا کار به مجرد واحد ساختمانی کلاسیک کشیده میشود تعالی یا گسستی که جنبش های پس از جنگ دوم جهانی به جستجو یش بودند تا حد زیادی محدود است. کاربرد متنوع ومبالغه آمیز همان اجزایی که برای ساختن آن فضا لازم بودند هر منبع نیرو یا نظامی که حالت فضای مدرن را تعریف میکرد . حالا صراحت یافته گسترش پیدا کرده و از مجموعه ای که بیشتر عضو آن بود مستقل شده است انها تا حدودی نشان داده اند که مستقلند.آنچه زمانی تجریدی بود امروزه با صراحت بیان میشود.تفاوت با جنبش مدرن که اگاهانه ایجاد شد در نحوه کنترل نظم داخلی بود.یکپارچگی همه عناصر دخیل در تعریف فضا که در مدرنیسم از طریق تاثیر آزادانه نیرو ها بود بر قرار شد. دوباره روش شی یا قانون افکنده که ربطی به بنا ندارد نیاز به یک نظم بیرونی آغازین که از دلتنگی برای معمار مرکز دار خاسته است به رسمیت شناخته میشود ما استقلال فضای جذب شده را میدهیم و به جایش ار جاع ضروری به یک ارزش بیرونی پایدار را میگیریم که به دلیل فراموش شدنی اش میبایست دوباره ابداع شود. فضای تکامل یافته زمانی به حالت وحدت میرسد که با آنچه ورای آن قرار داردبا شهری بودن با حالت جمعی اش ارتباط می یابد.حفر ه های عمودی که چندین تراز را بهم می پیوست در نهایت به میدانهای شهری در دل بنا میشود دانش تجربی که میخواست سوراخهای انتزاع را پر کند اختیار معماری را به دست گرفته است وعام را به خاص, فضا را به مکان بدل میکند.
    ۞درس دیدن
    بشر همواره برای بیان ایده ها آرزوها و آرمانهای ذهنی خویش زبانهای مختلفی را بکار گرفته است که هنرهای بصری یکی از زنده ترین و گویاترین این زبانها است. زمانی که بشر هنوز موفق به اختراع خط نشده بود تنها وسیله بیان مفاهیم ذهنی او خطوط تصویری بود.تصویرهایی که بشر بیرای ابراز عقیاید و اندیشه های خود بر صخره ها و دیواره غارهای محل زندگی خود حک کرده است نمادهایی هستند که با کشف معانی آنها به راز زندگی بشر اولیه و چگونگی ارتباط هایشان با یکدیگر پی می بریم. اولین بار در حدود ۴۰۰۰ سال پیش مصری ها خط هیروگلیف و چینی ها خطی را که از ترکیبی از واژه ها و نمادهای تصویری بودند بوجود آوردند. بعدا سومری ها خط میخی را ابداع کردند و سپس در حدود سال ۱۵۰۰قبل از میلاد حروف الفبا توسط فینیقی ها پی ریزی شد و بعد از چندی یونانی ها با استفاده از حروف الفبای فینیقی ها و اضافه کردن و تغییرشکل دادن بعضی از این حروف آنرا کامل کردند.در قرن هفتم مقبل از میلاد پیدایش الفبای اتروسکی که بر اساس الفبای یونانی به وجود آمده بود مقدمات پیدایش الفباهای لاتین فراهم آمد و از این رهگذر بود که بشر توانست به کمک نوشتن و سخن گفتن اساس ((زبان)) را پی ریزی کند و دیگران را از ایده ها آرمانها و تمایلات ذهنی و عواطف و احساسات خویش مطلع سازد.

    زبان که وسیله ارتباط بین افراد بشر را فراهم میسازد بر اساس کلمه استوار است و از طریق درک معانی کلمات انتقال مفاهیم امکان پذیر است. اما بسیاری از ما در جریان مکالمه با دیگران مفاهیم بی شماری را بیشتر از طریق حالات و رنگ چهره حرکات دست و صورت و ذیگر اعضای بدن طرف مقلبل دریافت می کنیم تا از راه درک کلمات و جملات او. مثلا سرخ شدن صورت کسی که عصبانی است و حرکات عصبی از او سر میزند بدون آنکه کلمه ای به زبان آورد حقیقت حالت خویش را بر همه آشکار می سازد. چین و چروک های پیشانی انقباظ عضلات آرواره ها و پایین افتادن پلک های چشم و سرخی رنگ چهره و حرکات مختلف دست ها و اعضای بدن علایمی هستند که همه ما بطور نا خودآگاهانه و در اثر تجربه آنها را می شناسیم و درک می کنیم و برای درک آنها نیازی به کلاس درس و یا کتاب لغت ویژه ای نداریم و در حقیقت بیشتر از آنچه که بشر سخن گفتن از طریق زبان بوسیله ((کلمات)) را بیاموزد خواندن علایم و نشانه های چهره را که بخشی از رشد و تکامل انسان به شمار میرود فرا می گیرد. این نوع ارتباط و درک مفاهیم را ارتباط بی کلمه و یا ((زبان بی کلام)) می نامیم

    چگونگی درک و دریافت ما از طریق زبان بی کلام اغلب از آنچه که از راه زبان با کلام بدست می آید بسیار متفاوت است. اینکه تا جه اندازه آگاهی هایی که از طریق زبان بی کلام

    کسب می شود خود آگاهانه هستند بستگی کامل به ادراک شخصی و چگونگی موقعیت های ویژه دارد. ((هنرهای تجسمی)) یکی از مهمترین زبان های بی کلام است که از طریق آن بیشترین و گسترده ترین مفاهیم توسط افراد جوامع مختلف انسانی از نژادها و ملیت های گوناگون دریافت می گردد. مفاهیمی که از طریق هنرهای تجسمی قابل درک و دریافت می باشند توعناصر بصری مانند: خط . نقطه . سطح . شکل . رنگ . بافت و غیره ابراز می گردند. هنرمند با انتخاب بعضی از این عناصر بصری و آرایش آنها به گونه ای زیبا و با بهره گیری از مواد و مصالح و ابزار کار اثری می آفرینند و از این طریق مفاهیم ذهنی و عواطف و احساسات خویش را در رابطه با جهان پیرامون خود به دیگران انتقال می دهد و این اصلی است که در کلیه فعالیت های خلاقه هنرهای بصری اعمال می گردد. نقاشان . مجسمه سازان . معماران . گرافیست ها و دیگر هنرمندان هنرهای تجسمی هر یک بنابه اقتضای مواد و مصالح مورد مصرفی خود بعضی از عناصر بصری را در ترکیبی خوش آیند و روابطی زیبا در قالب یک اثر هنری عرضه می کنند
    انسان زمانی که به انتقال افکار و ایده های خود از طریق سخن گفتن احساس نیاز کرد از حس بینایی جهت انتقال و درک بیشتر مفاهیم بصری بهره گرفت.همان طوری که رشد و توسعه سخن گفتن بدون وجود حس شنیدن امکان پذیر نبوده نوشتن نیز بدون بهره گیری از حس بینایی امکان گسترش نداشته است. بشر تنها به دلیل وجود حس بینایی بود که توانست شکل و اندازه حروف را بشناسد.گفتگو و مبادله مفاهیم از طریق سخن کفتن و نوشتن همواره با تجسم و نمایش تصویر مکمل بوده و از تمام امکانات بصری بهره گرفته است.
    مفاهیم بصری اساسی ترین مفاهیمی هستند که درک آنها از طریق شکل و تصویر اشیا و اجسام صورت می پذیرد و بدین لحاظ مجموعه دانش ما را از کل جهان شکل می بخشند و از اصلی ترین و مهمترین اسباب لذت و انگیزش های احساسی ما نیز به شمار میروند.((دیدن)) یک جریان پویا و فعال است و در اکثر موارد یک فعالیت نا خودآگاهانه که ناشی از عملکردهای سیستماتیک و فیزیکی چشم است در جریان انواع دیدن ها وجود دارد و این عادتی است جاری که از دوران کودکی شروع می شود. اما بعضی از انواع دیدن ها مانند ژرف نگری که اساس خلاقیت هنری بکار میرود نیاز مبرم به کوششی خود آگاهانه دارد و در حقیقت باید ((دیدن)) را فر گرفت.
    اعمال سیستماتیک چشم که منجر به دیدن می شود بدین گونه است که امواج نور از سطح اشیا برخاسته و برروی شبکیه چشم قرار می گیرند سپس تحریکات نوری توسط اعصاب چشم به مغز انتقال میابند و در انجاست که اشیا مفهوم میگردند و این واکنش مغز را ((احساس)) دیدن مینامیم. بنابراین عملکرد چشم انتقال علامت های عصبی حاصل از برخورد نور با شبکیه به مغز و عملکرد مغز درک و شناسایی اشیا و اجسام است.
    حس ((دیدن)) یکی از قوی ترین و مهمترین حواس انسانی است. در یک جریان واقعی دیدن حواس شنوایی و تا حدودی دیگر حواس ما متفقا شرکت دارند تا جریان دیدن را امکان پذیر سازند.از آنجا که نقش ویژه عمل دیدن و مشاهده کردن در ارتباط با هنرهای بصری از اهمیت زیادی برخوردار است توضیح بیشتر در این زمینه ضروری بنظر میرسد.

    دنیای کودک سرشار از پدیده های تازه بی شماری است که با هیجان فراوان برای دیدن و لمس کردن آنها تلاش می کند و در هر تلاش موفق خود تجربیاتی تازه و با ارزش بدست می آورد. برای مثال اولین نگاه کودک به سه چرخه ای که در مقابل چشمان او قرار می گیرد و برداشتی که از آن دارد بدون هیچ خاطره و شناسایی قبلی از عملکرد سه چرخه تنها سه فرم دایره ای شکل و مقداری گوشه ها و زوایای عجیب و غریب است. کودک با تقلای زیاد سعی می کند تا به آن دست یافته و آنرا لمس کند با زبان آنرا می چشد به زمین می کوبد تا صدای آنرا بشنود.ناگهان چرخی را می چرخاند در این هنگام کشف تازه ای اتفاق می افتد و سه چرخه به جلو حرکت می کند. همه این تجربیات بصری را که هرکدام از یکدیگر متفاوت هستند مجموعه آگاهی ها و کشفیات شخصی کودک را نسبت به محیط زندگی او تشکیل می دهند.
    حال اگر کودک یکبار بر سه چرخه اش سوار شود و نام آنرا فراگیرد دیگر سه چرخه اش را با همان حالت کنجکاوانه دفعه اول نخواهد دید. بهد از آن سه چرخه را از طریق مصرف و عملکرد آن میبیند تا از طریق روابط خالص بصری.
    هر اندازه که ما رشد می کنیم و بزرگتر می شویم دیدن های زنده و پویا که بیشتر روابط بین فرم ها و رنگ ها و تناسب دیگر عناصر بصری رامورد توجه قرار می دهد تیره و کدر می گردند و عمل دیدن تبدیل به عادات می شود اما نحوه دیدنی که روابط خالص بصری را مورد دقت قرار می دهد برای هنرمندان همواره زنده و پویا باقی می ماند.
    روند آفرینش هنر در طول تاریخ و در ادوار مختلف متفاوت بوده و در هر عصری دیدگاه ه ای ویژه ای متناسب با ویژگی های زمان خود عرصه آفرینش هنر را تحت تاثیر خود قرار داده است. در عصر ما بویژه صدسال اخیر در زمینه هنرها تجسمی تحولات و دگرگونی های بی شماری رخ داده که باعث بوجود آمدن شیوه ها و نگرش های جدیدی در روند آفرینش هنرهای تجسمی شده است. عواملی که باعث پیدایش نگرشهای جدید در هنرهای بصری زمان ما شده اند بسیارند که از همه مهمتر به نکات زیر می توان اشاره داشت :
    – پذیرش این فکر به آنچه ما در اثر هنری خود ارایه می دهیم نتیجه تجربیات فردی از جهان پیرامون ما است و نه تابعیت از قراردادهای سنتی
    – اینکه آگاهی و شناخت ما از طبیعت به همان اندازه آگاهی ما نسبت به ماهیت فیزیکی طبیعت و عملکرد آن از لحاظ شکلی و فضایی دارای اهمیت است
    – اینکه یک اثر تجسمی از عملکرد جنبه های بیانی و ساختاری پدیده های بصری آفریده می شود و مفاهیم ادبی و غیره در ساخت اصلی آن حالت جنبی دارد
    – اینکه نقطه نظرهای زیبایی شناختی ما با شخصیت هنری ما پیوندی ناگزیر دارد و این نقطه نظرها است که اساس بیان شخصی ما را در یک اثر هنری پی ریزی می کند.
    – اینکه هنر همواره در تغییر است و هیچگاه بر مفاهیمی ثابت استوار نیست در هیچ محدوده ای نمی گنجد و متناسب با تحولات ذهنی و عاطفی هنرمند در هر دوره ای از تاریخ مرزهای خود را می گستراند. بنا به ضرورت زمان و تولد دیدگاه های نو در آفرینش هنرهای بصری مطالعه و تحقیق در زمینه آموزش اصول و مبانی هنرهای تجسمی مورد توجه هنرمندان و هنر شناسان و مدارس هنری قرار گرفت به طوری که امروزه درس مبانی هنرهای تجسمی به عنوان الفبای آموزش هنرهای بصری در کلیه مراکز آموزش هنر در سراسر گیتی مورد توجه خاص قرار گرفته است

    ۞شهرما وشهر آنها 
    با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی که بخشی از آن در قرآن کریم آمده است، به خوبی می‌توان چهره شهرها را در تاریخ انبیا تبیین کرد. از مجموع آیات الهی چنین بر می‌آید که شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید درجهت گسترش واعتلای شهرو شهروندان آن ازهر نظر کوشید. برآنیم تا این نگاه خاص ، شهر را با استفاده ازآیات و دیگرمنابع اسلامی بررسی کنیم.
    با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در می‌یابیم که ازغار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار او مشاهده ‌شده است. انسان ، نیاز به امنیت، نیاز به مسکن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاک و از همه مهم‌تر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس می‌کرده است.
    اوازبدو تولد به دنبال تأمین امنیت خود بوده است و این خواسته او بر سه رکن دسترسی به ” جان پناه” ، ” زندگی جمعی ” و ” آسایش ” استوار بوده است .
    هرچند منشأ اندشیدن بنیادی به سرپناه درآدمی کاملاً روشن نیست و گاهی در کاوش‌ها نتوانسته اند فرقی بین کاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی از آثار مربوط به “هوموسابین”‌ ها می‌توان توانایی مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشکال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد “نئاندرتال‌ها” سال‌ها تصور می‌شد که در غارها زندگی می‌کرده‌اند لیکن اکنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده‌اند.
    تحقیقات پیاژه (روانشناس فرانسوی) نشان می‌دهد که قدرت خلاقیت و ذکاوت بشردرمحیط امن بیشتر بروز پیدا می‌کند و بالعکس تحرک و عدم استقرار مکانی، بشر را به نوعی خودپسندی و توقف فکر خلاق دچار می‌نماید. همچنان که در یکی از خط‌های مصری مفهوم کلمه شهر به معنی مادربوده است.
    به گفته برخی ازمتفکران ودانشمندان ازجمله مانفرد درحقیقت شهر کار خود را با هدف بازسازی جهان و به زمین آوردن کائنات آغاز نمود و بدین ترتیب به نمادی ازآنچه امکان‌پذیر است بدل گردید.
    واژه “پولیس” در زبان یونانی جهت شهر به کار برده می‌شد که به معنای “ارک” یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظوراعطای امنیت یا به دست آوردن امکان آزادی است.
    واژه “مترو پولیس” یا کلان‌شهر در ادبیات سیاسی به “مادر شهر” ترجمه شده است. این واژه با کنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه که در دهه ۱۹۷۰ طرفداران زیادی داشت برای یک مادر- شهر جهانی، مصطلح گردید. در واقع ساکنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سکون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداخته‌اند و به همین دلیل آثار باقی مانده از اینگونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان می‌آورد و ساعت‌ها توجه ما را به خود جلب می‌نماید.
    ” ابن خلدون” منشأ بنیاد شهرها را خصوصیات تجمل‌خواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت می‌داند. او دراین مورد ابتدا نحوه زندگی با دیه نشینان را بررسی می‌کند ومی‌گوید که بادیه نشینیان گروهی هستند که به کارهای کشاورزی و دامپروری مشغولند و ازآنجایی که برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاهها و زمین‌های حاصل‌خیز هستند، بنابراین مجبورند که در دشت‌ها و صحراها زندگی کنند. در این شرایط، تعاون و همکاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندی‌ها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسکن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری برنمی‌آیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواست‌های تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار می‌گیرد و در راه افزایش کمیت خوراک و پوشاک و کیفیت آنها می‌کوشند و در صدد توسعه خانه‌ها و بنیانگذاری شهرهای کوچک و بزرگ برمی‌آیند. از آنجایی که خواست‌های ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است.
    ابن خلدون در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها می‌نویسد که چون شهرهای بزرگ دارای ساختمان‌ها و عمارت‌های بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابراین، فقط پادشاهان و دولت‌های مقتدر می‌توانند با اجیر کردن و یا بردگی جمعیت ها اقدام به ایجاد چنین عمارت‌ها و شهرهای بزرگی کنند. بنابراین، ابن‌خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها می‌داند و می‌گوید که هرگاه حکومت وقت سقوط کند، توسعه شهر محدود می‌شود وحتی گاهی آن شهر از بین می‌رود، مگر اینکه دولت جدید به آن شهر توجه کند.
    به طور کلی هر حکومت جدیدی که زمام امور را دردست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است. اول؛به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن
    به نظر می‌رسد که ابن‌خلدون هم منشأ پیدایش شهرها را با نحوه زندگی اقتصادی بشر مربوط می‌داند که ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید می‌کند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواست‌های تجملی هم روی می‌آورد. به عبارت دیگر، شهر را محل طبقه حاکم می‌داند که برای ارضای نیازهای تجملی خود، از افراد دیگر جامعه استفاده می‌کند.
    البته باید توجه داشت که ابن خلدون منشأ پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمی‌داند، بلکه معتقد است که در تشکیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمده‌ای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مکه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنا شده است.
    چیستی و چگونگی “شهر” و “شهر اسلامی” در آموزه‌های اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنباله‌داری است که نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه کننده این آموزه‌ هاست. قرآن کریم از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگی‌های شهر مطلوب است.
    شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد، آیا شهری است با گنبد و مناره‌های متعدد، برخوردار از اماکن مذهبی متنوع، دارای چهره تاریخی و باستانی مانند شهرهای اوائل اسلام و یا شهری است با انسان‌هایی موحد.
    دراین مورد اصیل‌ترین و جامع‌ترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است؛ اقیانوسی که انسان‌ها در قرون و اعصار از برکات آن متنعم شده‌اند و در عین حال ضمن حفظ طراوت و تازگی، نقصانی در آن ایجاد نشده است ونمی شود.
    واژه‌های “المدینه” ۱۴ مرتبه، “بلد” ۱۴ مرتبه و “البلاد” ۵ مرتبه در قرآن آمده‌اند؛ البته در بعضی از آیات، شهر خاصی مورد نظر بوده است. در بعضی دیگر موضوع اصلی و پیام آیه به هیچ کدام از ویژگی‌های شهر ارتباط نیافته و تعدادی دیگر از آیات به طور مستقیم و با یکی از ویژگی‌های شهر و مراکز جمعیتی ارتباط دارند.
    خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنیت شهر به شهر سوگند یاد می‌کند:
    إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
    (من مامورم که تنها پروردگار این شهر را – که خداوندآن را مقدس شمرده و هر چیزى از آن اوست – پرستش کنم و امرشده ام که از مسلمانان باشم.)
    لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ
    ( قسم به این شهر و تو که در این شهر سکنی گزیده‌ای.)
    وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ
    (و سوگند به این شهر ایمن)
    در آیات فوق – که در شهر مکه نازل شده است – مشاهده می‌شود که یک شهر می‌تواند به قدری تقدس یابد که خداوند به آن سوگند یاد کند و می‌دانیم که شهر مکه از دیرباز مورد احترام بوده است،‌ اما علاوه بر این سوگندها دو ویژگی‌ نیز به تقدس آن افزوده است:
    الف ـ سکونت پیامبر در مکه به این شهر تقدس می‌دهد.
    شهری که در آن افراد برجسته، متقی و دانشمند زندگی می‌کنند، مقدس است حتی خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نیز به شهر تقدس می‌دهد و این موضوع کم و بیش در اکثر نقاط دنیا مورد توجه بوده است.
    ب ـ امنیت شهر ؛ که از این جهت نیز به مکه تقدس داده شده است.
    نفوذ فرهنگ غنی اسلام به سرزمین‌های گوناگون در آسیا، آفریقا، و اروپا اثرات اجتناب‌ناپذیر و فراوانی بر توسعه شهر بر جای گذاشته است. آداب و رسوم مذهبی، باورها و ارزش‌های آن به ویژه آنجا که با سازمان و اقتدار ربط پیدا می‌کنند، بر گردهمایی اجتماعی تأکید کرده‌اند و با کوچ‌گری (خانه به دوشی) و پراکندگی مخالف هستند.
    شهرهای اولیه اسلامی از قبیل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ یا دژ ایمان را ایفا کردند. آنها متعهد به پذیرایی از نوکیشان (یا نو گرویده‌ها به دین اسلام) بودند، همانگونه که مدینه پذیرای مهاجران مکه بود. این شهرها را دارالهجره نامیدند، یعنی مکانی که مسلمانان به آنجا می‌آمدند تا زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنند. از طریق آنها بود که اسلام به قاره آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافت و در نتیجه شماری از شهرهای پررونق، پدیدار شدند.
    این نقش معتبر (مذهبی) کم‌کم با آمیزش انگیزه‌های سیاسی کارانه کمرنگ شد و بخش‌های گوناگون دنیای اسلام پیوند سنتی‌اش را با خلافت اصلی در شرق گسیخت و اختلافات و درگیری‌های محلی، در کنار افراد خانه به دوش به فرایند افول یا زوال شهری انجامید.
    تا زمان ورود عثمانیان در قرن شانزدهم ثبات دوباره ای برقرار نشد. عثمانیان در آرزوی احیای خلافت کهن و همچنین دفاع از ساحل غربی آفریقای شمالی در برابر اشغال پرتقال و اسپانیا توانستند اکثر جهان اسلام را به استثنای ایران، شبه جزیره عربستان و مراکش مهار کنند. آنها صلح، امنیت و رفاه را – که مؤلفه‌هایی اصلی رشد و بهبود شهری است- به همراه آوردند. بدین سان یک بار دیگر شهرهای فراوان جدیدی پدید آمدند و سایر شهرها هم به نحو قابل توجهی گسترش یافتند و عملاً تجارت عثمانیان رونق یافت .
    بدین سان آرمان اسلامی با واقعیات اجتماعی و اقتصادی سازش یافت ؛به طوری که از همان اوایل مسلمانان و غیرمسلمانان در نواحی تجاری، در کنار یکدیگر کار و حتی در نواحی مسکونی به صورت آمیخته زندگی می‌کردند. غیر مسلمانان در معاملات تجاری میان خود به “قاضی” مراجعه می‌کردند و احساس “همشهری بودن” در آن پایتخت فارغ از تعصبات میهنی بر امتیازات مذهبی و تباری برتری داشت.
    در زمینه مقولات کالبدی شهر نیز فضاها به گونه‌ای استقرار یافته بودند که هیچ یک از نیازها و موقعیت‌ها نقش اخلاقی، معنوی و الهی را خدشه‌دار نمی‌ساختند . روابط بنیادی در شهر به گونه‌ای بود که انسانیت و معنویت را در میان ساکنان آن به وجود می‌آورد وهرگونه تبعیض فضایی، اقلیمی که با روح عدالت و تقسیم منابع و امکانات مغایرت داشت منتفی می‌گردید.
    شهر استانبول( اسلام بول ) به عنوان نمونه‌ای از یک شهر اسلامی، در بردارنده تفکرات عمیق دین مبین اسلام بود و تأسیسات وامکانات به گونه‌ای ساماندهی شده بود که افراد نیازمند و فقیر جامعه نیز دردرجه اول بتوانند نیازهای بنیادی خود را (چون مسکن، کار، رفاه و فرهنگ ) در آن بازیابند .
    نکته قابل توجه دیگر اولویت‌هایی بود که در تجلیات کالبدی شهروجود داشت و براساس آن بناها و فضاهای اصلی شهر سازی اسلامی مانند مساجد، مدارس، مراکز فرهنگی و کتابخانه‌ها در جایگاه واقعی خود استقرار می‌یافتند.
    شهر اسلامی علاوه بر موقعیت طبیعی ومحلی و ویژگی‌های کالبدی، بازتاب دهنده ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی عام جامعه جدید التأسیس بود. به عنوان مثال نخستین اصل بازگو کننده ماهیت شهر اسلامی همانا سازگاری طرح و شکل ساختمانی شهر با شرایط طبیعی اعم از موقعیت طبیعی و شرایط آب و هوایی بوده است. استفاده از مفاهیمی چون حیات خلوت، خیابان‌هایی سرپوشیده باریک و باغ‌ها، بیانگر این شرایط بوده‌اند. این قبیل عناصر به منظور تطابق با شرایط آب و هوایی گرم حاکم بر محیط زندگی مسلمانان طراحی می‌شده‌اند.
    همچنین باورهای مذهبی کانون یا هسته اصلی زندگی فرهنگی مردم مسلمان را تشکیل می‌داده است، از این رو مسجد در سلسله مراتب نهادی و مکانی از جایگاه عمده ای برخوردار بوده است : باورهای فرهنگی واعتقادی ، تفکیک کننده زندگی خصوصی و عمومی و نظام دهنده مناطق مختلف شهربوده است.
    در نتیجه، طرح شهری شامل قلمروهای خصوصی و عمومی از یکدیگر بوده است؛ پس هرگونه فعالیت اقتصادی که با مبادله و حضور اجتماعی سر و کارداشته باشد ازکاربری (خانه‌های شخصی) مسکونی جدا بوده و بیشتر این قبیل فعالیت ها در مناطق عمومی وخیابان‌های اصلی متمرکز بوده است.
    درشهراسلامی ، اصل حریم شخصی به قانون عرفی وشرعی تبدیل شده بود؛ مثلا ارتقاع دیوار را بالاترازارتفاع فرد شتر سوارتعیین می کردند.
    سازمان اجتماعی جامعه شهری مبتنی بر چشم‌اندازهای فرهنگی، خاستگاههای اعتقادی و همخوانی مشترک استوار بوده است. بنابراین توسعه در جهت برآورده ساختن این گونه نیازهای به ویژه اتحاد وخویشاوندی، دفاع، نظم اجتماعی و اعمال مذهبی بوده است.
    عواملی چون حرمت ساختار خانواده ، حریم شخصی، تفکیک جنسی و تعامل اجتماعی نیرومند به وضوح در شکل ساختمانی متراکم منازل حیاط‌دار متجلی و متبلور بوده است. مسایل اجتماعی و حقوقی درتیررس نظر محققان و اندیشمندان مذهبی بوده که در مکانی نزدیک به مسجد اصلی (نهاد اجتماعی اصلی) و زندگی اجتماعی- جایی که اکثر مشاجرات در می‌گرفته- زندگی می‌کرده‌اند.
    متاسفانه با تغییر قدرت سیاسی از نظام شورایی اسلام آغازین به رژیم‌های خود کامه- به ویژه اواخر دوران عثمانی – منجر به انتقال اماکن سیاسی ازمرکز شهر به کناره شهر به شکل دژ یا (ارگ) شد؛ تامگر به این وسیله محافظت بهتری ازحاکمان صورت پذیرد. نمونه‌هایی از این قبیل تدارکات را می‌توان در شهرهای آفریقای شمالی تحت نام کسبه یا قصبه یافت.

    ادامه مطلب...
  • اگر شما خانه کوچکی برای زندگی دارید، حتما به این فکر هستید که با محدودیت فضایی که دارین، چطور میتونین دکوراسیون خانه کوچک خودتون رو جذاب تر کنین. در واقع وقتی که خانه کوچک هست، دکوراسیون داخلی بیشتر مورد توجه قرار میگیره و به چالش کشیده میشه. این موضوع ممکنه در شما دلهره ایجاد کنه. در این مطلب میخوایم بهتون کمک کنیم با راهکارها و ایده هایی بتونین دکور زیباتر و جذاب تری داشته باشین. و پیشنهاد میکنیم شما هم در دکوراسیون خونه تون تجدید نظر کنین و با پیشهادهای ما و سلیقه خاص خودتون بهبودش بدین.


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    انتخاب مبلمان در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    برای انتخاب مبلمان در دکوراسیون خانه کوچک بهتره مبلمان مربع شکل رو انتخاب کنین و مبلمان های گرد و منحنی رو انتخاب نکنین. مبلمان مربعی چند حسن داره. اول از همه اینه که حالت جمع و جور تر و منظم تری داره و به خلوت نشون دادن فضا کمک میکنه، پس برای یک خانه کوچک بهترین انتخابه. دوم اینکه عمومی تر هست و به راحتی میشه با محیطهای مختلف هماهنگش کرد و چشم رو خسته نمیکنه و سوم اینکه حالت مدرن تری داره و بسیار زیباست.

    اگر خانه کوچکی دارین همیشه سعی کنین وسایل و مبلمانی که برای منزلتون انتخاب میکنین چند منظوره باشه و بتونین از اونها در وقتهایی که احتیاج نیست، به عنوان لوازم جانبی و مورد نیاز استفاده کنین. اینطوری هم در استفاده از فضا صرفه جویی کردین و هم در هزینه هاتون صرفه جویی میشه. مثلا میز تلوزیوی رو انتخاب کینین که دارای کمد و کشو باشه. اینطوری هم میتونید به عنوان جای آلبوم و چتر و لوازم اضافیتون از کمد استفاده کنین و هم میز تلوزیون شماست.

    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    استفاده از کنج ها در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    وقتی شما خونه کوچکی دارین باید توجه کنین که در منزلتون چه فضاهایی هست که میتونین ازش استفاده کنین. یکی از جاهایی که در خونه ها معمولا پرت هست و استفاده خاصی نمیشه و به چشم نمیاد کنج ها هست. شما نیاز دارید که از کنج های منزلتون هم استفاده کنین. شما میتونین با استفاده درست و به جا از کنج ها هم یک زیبایی بصری به خونه تو بدین و هم در استفاده از فضاش بهترین بهره رو ببرین. میتونید از کنج به عنوان محل قرار گرفتن میز کارتون استفاده کنین. و برای صرفه جویی بیشتر در استفاده از فضا، کتابخانه یا کمدی رو هم در کنج قرار بدین.


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک


    دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    رنگ در دکوراسیون داخلی خانه کوچک

    استفاده از رنگهای تیره در دکوراسیون داخلی باعث بسته نشون دادن فضا و کوچکتر نشون دادن اون میشه. برای اینکه خانه کوچک شما دلگیر و بسته به نظر نیاد بهتره از رنگهای روشن استفاده کنین. مخصوصا استفاده رنگ سفید باعث بزرگتر نشون دادن فضا میشه. استفاده از تنوع رنگ بیش از حد در یک مکان محدود نه تنها باعث زیباییش نمیشه، بلکه باعث میشه خانه به هم ریخته و شلوغ به نظر بیاد. پس اگر خانه کوچک دارین، بهتره برای استفاده از رنگها از یک تنالیته رنگی استفاده کنین و همه رنگها باهم هماهنگ باشن و حد اکثر از سه رنگ متفاوت استفاده کنین تا شلوغ به نظر نیاد.

    ادامه مطلب...
  • سیاستمداران و اندیشمندان روابط بین الملل طی سال ها بر این مساله تاکید داشتند که امنیت یک مساله ی ملی یا فروملی است و هر کشوری باید با تکیه بر توانایی های خود امنیتش را تامین کند. این دیدگاه به طور ویژه در دورانی که کشورهای اروپایی یکه تاز عرصه ی بین الملل بودند و در رقابت شدید با یکدیگر روابط بین الملل کنونی را شکل می دادند، به شدت بر اندیشه ی کنشگران این عرصه حاکم بود. تکیه بر این اصل بنیادین که فضای بین الملل بی بهره از یک اقتدار مشروع و مرکزی است و هیچ مرجع حاکمی برای پشتیبانی از دولت ها وجود ندارد نیز این نتیجه را به دنبال داشته که دولت ها برای حفظ امنیت خود باید تنها بر توانایی های خودشان تکیه کنند. به همین دلیل، تلاش برای حفظ امنیت از طریق افزایش انواع توانایی ها به رقابتی پایان ناپذیری بین کشورها می انجامد. در چنین چارچوبی، امنیت یک کالای کم یاب تلقی می شود که همه ی کشورها به دنبال آن هستند و تنها آن هایی سهم بیشتری از آن دارند که از توان نظامی بالاتری برخوردار باشند. نتیجه ی حاکم شدن چنین دیدگاهی بر اروپا منجر به 2 جنگ جهانی بنیان برافکن و میلیون ها کشته و ویرانی های بسیار بود. این دیدگاه هرچند هنوز باور غالب در روابط بین الملل به شمار می آید اما تغییر و تحولاتی که در عرصه های مختلف از جمله حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حمل و نقل، فناوری و... رخ داده، این دیدگاه را اندکی تعدیل کرده و برخی اصول زیربنایی آن را تغییر داده است. به همین دلیل، نگاه سیستمی (نظام مند) به روابط بین الملل رفته رفته جایگزین نگاه خُرد و این مساله پذیرفته شد که به دلیل پیچیدگی و به هم پیوستگی فزاینده ی ارتباط دولت ها، نمی توان امنیت را مساله یی تک بعدی و محدود که هر کشور به تنهایی از عهده ی تامین آن بر می آید، در نظر گرفت. این امر به ویژه زمانی اهمیت بیشتری یافت که برخی تهدیدها گستره یی منطقه یی و جهانی یافت و کشورها دیگر قادر نبودند به تنهایی از عهده ی مقابله با آن بر آیند. مهم ترین این تهدیدها، تهدید هسته یی، تغییر آب و هوایی، مهاجرت و بحران های اقتصادی است. بر این پایه، عده یی از هم پیوندی امنیتی دولت ها سخن به میان آوردند و اعلام کردند که وابستگی متقابل دولت ها، حساسیت و آسیب پذیری متقابل آن ها را به دنبال خواهد داشت. همچنین حساسیت نسبت به تحولات مربوط دولت ها، محیط پیرامون و آسیب پذیری نسبت به تهدیدهای گوناگون محیطی باعث افزایش هم پیوندی آن ها خواهد شد. این امر فضا را برای گسترش فرایندهای همکاری منطقه یی و جهانی فراهم کرد و کشورهای صنعتی را به سمت گسترش همیاری جمعی برای مقابله با تهدیدهای پیش رو سوق داد. بخشی از علت های شکل گیری بسیاری از سازمان های منطقه یی و جهانی را باید در چنین بافتی جست. با وجود چنین تحولی در نگرش دولت ها به مقوله ی امنیت و بقا، برخی مناطق به دلیل عقب ماندگی های ساختاری همچنان با نگاهی دولت محور با همان شکل گذشته در پی تامین امنیت خود با تکیه ی صرف بر توانایی های خود هستند. خلیج فارس از جمله این مناطق است. آمار نشان می دهد که این منطقه همچنان در صدر فهرست خریدهای تسلیحاتی قرار دارد و اختلاف های مرزی، سرزمینی و هویتی به منازعه های دامنه داری بین کشورهای واقع در این حوزه انجامیده است. این در حالی است که به دلیل تغییر و تحولات یاد شده، تهدیدهای محیطی سراسر خاورمیانه و خلیج فارس گسترده و به مساله یی عمومی تبدیل شده است که امنیت همه ی کشورهای واقع در این منطقه را زیر تاثیر قرار می دهد. به این ترتیب از تهدیدهای زیست محیطی مانند بحران ریزگردها گرفته تا تهدیدهای امنیتی مانند گسترش تروریسم و افراط گرایی همه ی کشورهای منطقه را درگیر کرده است. با توجه به آنچه گفته شد مقابله با این تهدیدها نیازمند اقدام جمعی همه ی کشورهای واقع در این منطقه است. با وجود ضرورت های پیگیری اقدام های مشترک، به دلیل فضای حاکم بر روابط کشورهای حوزه ی خلیج فارس، این کشورها در سال های گذشته نه تنها در عمل توجهی به این ضرورت نشان نداده اند بلکه حتی با تکیه بر نگاه امنیت محور خُرد، امنیت خود را در گروی ناامنی رقیبشان تعریف کرده اند. به همین دلیل به تقویت دامنه ی ناامنی های منطقه یی پرداخته اند. در این میان، با توافق هسته یی ایران و گروه 1+5، دگرگونی قابل توجهی در فضای خلیج فارس رخ داده و شرایط برای افزایش تعامل منطقه یی بین کشورها بیش از هر زمانی فراهم شده است. در کنار این رخداد، بحران های اخیر و پیامدهای امنیتی آن برای همه ی کشورهای منطقه، آن ها را به این نتیجه رسانده است که برای رویارویی با تهدیدهای پیش رو باید از تک روی های امنیتی دست بردارند و به سمت همکاری جمعی روی آورند. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه ابتکار عمل را در دست گرفته است تا با تکیه بر دیپلماسی، همکاری های منطقه یی را برای مقابله با تهدیدهای مشترک گسترش دهد. در این راستا، «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ی ایران، با ارایه ی طرح ایجاد یک مجمع گفت وگوی منطقه یی تلاش دارد فضای همکاری های خاورمیانه یی را با تکیه بر ایجاد یک سازوکار جمعی تقویت کند. این طرح که بر گفت وگوهای درون منطقه یی چندجانبه متکی است می تواند آغازگر دوره یی تازه در روابط بین کشورهای حوزه ی خلیج فارس باشد. ایجاد یک مجمع گفت وگوی منطقه یی را باید پیش درآمد شکل دادن به یک نظم درون منطقه یی به حساب آورد که می تواند بر کاهش بحران در روابط کشورهای این منطقه و نیز دخالت های خارجی تاثیری مثبت داشته باشد. بنابراین می شود امیدوار بود که حلقه ی گم شده ی امنیت در خلیج فارس که همان نبود توافق بر سر دستورهای کار امنیت منطقه یی است، با شکل گرفتن یک مجمع گفت وگوی منطقه یی رفع شود و همکاری ها در این زمینه شکلی عملی به خود بگیرد. 

     

    ادامه مطلب...
  • توجه به آسیب های گوناگون به همراه وعده تلاش برای رفع آن ها، همواره یکی از اصلی ترین محورهای تبلیغات انتخاباتی نامزدها بوده است. با داغ تر شدن تنور انتخابات مجلس شورای اسلامی، وعده های محیط زیستی نیز در کنار شعارهای مربوط به رفع چالش های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... مورد توجه شماری از نامزدهای نمایندگی مجلس دهم قرار گرفته است.
    با توجه به این موضوع و در حالی که وضعیت زیست محیطی ایران در بسیاری از حوزه ها از بحران عبور کرده و در وضعیت قرمز قرارگرفته است، این نگرانی وجود دارد که حفاظت از محیط زیست به عنوان یکی از اولویت های مهم، تنها در چارچوب شعار و وعده های انتخاباتی باقی بماند. ناخوشی زیست بوم تا بدانجا است که برخی کارشناسان در زمینه «سومالیزاسیون» ایران در صورت حل نشدن مشکل های خشکسالی، کم آبی، فرسایش خاک، جنگل زدایی و بیابان زایی هشدار می دهند.
    با توجه به اینکه چالش های محیط زیست ایران به عنوان یکی از اولویت های دولت یازدهم، در یکی 2 سال گذشته مورد توجه بیشتری قرار گرفت و مسوولان این حوزه اقدام های مناسبی در راستای بهبود وضعیت حوزه هایی همچون دریاچه ارومیه و نجات برخی تالاب ها صورت دادند، می توان نشانه هایی از امید برای جان گرفتن دوباره محیط زیست ایران یافت اما اکنون و در بحبوحه انتخابات مجلس، نگرانی بزرگتر، بهره جویی ابزاری برخی نامزدهای انتخابات مجلس دهم از شعارهای رفع چالش های زیست محیطی به ویژه در حوزه آب و برطرف ساختن مشکل کم آبی شهرستان ها و استان ها است. با توجه به اهمیت این موضوع، بیان چند نکته لازم است: 
    1- در جریان فعالیت مجلس نهم به دلیل برخی دگرگونی های اقلیمی و پیشرفت آفت های زیست محیطی، زیست بوم ایران با آسیب هایی جدی روبرو شد. متاسفانه در این شرایط به جای تمرکز بر چالش هایی از این دست، بخش مهمی از تمرکزها به مسایل سیاسی نظیر کشاندن وزیران دولت به مجلس برای استیضاح یا انتقادهای غیرسازنده به مسوولان سازمان حفاظت محیط زیست معطوف شد و مجال چندانی برای چاره اندیشی در خصوص چاه های خالی، زمین های ترک خورده، جنگل های ویران شده، تالاب ها و دریاچه ها و قنات های خشک شده و حیات وحشی که دست سرد شکارچیان بر گردنش سنگینی می کرد، فراهم نشد. 
    همین امر باعث شد تا بسیاری از فعالان و دغدغه مندان محیط زیست کشور لزوم ایجاد کمیسیون تخصصی در مجلس را برای رسیدگی به مشکل های زیست محیطی مطرح کنند چراکه در شرایط کنونی بدون شک تنها وجود یک فراکسیون برای محیط زیست -که بسیاری از چالش ها در آن به صورت عمقی و کارشناسی بررسی نمی شود- کافی نخواهد بود.
    اکنون، با بسته شدن فهرست های انتخاباتی و شروع تبلیغ های انتخاباتی نامزدها و جریان های سیاسی، جای تاسف است که در میان نامزدهای اصلی انتخابات، نامی از فعالان و کارشناسان محیط زیست کشور، به چشم نمی خورد. این موضوع با توجه به اینکه یکی از اصلی ترین راه های نجات محیط زیست کشور تصویب قانون های دقیق و سخت گیرانه است، اهمیت بیشتری می یابد.
    2- یکی از مهم ترین اقدام ها و رویکردهای مورد انتظار از نمایندگان مجلس آینده، تلاش برای اجرایی شدن سیاست های ابلاغی رهبری در حوزه محیط زیست است. فراهم کردن شرایط لازم برای اجرای هرچه بهتر این سیاست ها که ایجاد نظام یکپارچه ملی محیط زیست، مدیریت هماهنگ و نظام مند منابع حیاتی، جرم انگاری تخریب محیط زیست، تهیه اطلس زیست بوم کشور، تقویت دیپلماسی محیط زیست، گسترش اقتصاد سبز و نهادینه سازی فرهنگ و اخلاق زیست محیطی را شامل می شود، باید در زمره مهمترین ماموریت های نمایندگان مجلس آینده قرار گیرد. 
    3- با درنظر گرفتن بحران های زیست محیطی بویژه کم آبی و آلودگی های ناشی از گرد و غبار در کشور، وعده های محیط زیستی را می توان به 3 دسته تقسیم کرد؛ عده ای از نامزدها به ویژه در شهرهای بزرگ تلاش می کنند با قرار گرفتن در قامت یک دوستدار محیط زیست، از مسببان شرایط کنونی انتقاد کنند یا مدعی مبارزه با ناکارآمدی های مسوولان حفاظت از محیط زیست و تلاش برای حفظ باقی مانده منابع طبیعی شوند.
    وعده های نوع دوم و در واقع آسیب جدی در فعالیت های تبلیغاتی نامزدهای نمایندگی در شهرهای کوچک و دارای مشکل هایی نظیر کم آبی رخ می نماید. در این میان برخی به کلی وعده های زیست محیطی را فراموش می کنند و دیگرانی هم پس از انتخابات برای اجرایی شدن وعده هایشان، به راهکارهایی نظیر صدور مجوز حفر چندصد حلقه چاه بسنده می کنند؛ راهکارهایی که خود آسیب هایی جدی تر از کم آبی به محیط زیست کشور وارد می کنند. 
    نکته قابل تامل اینکه برخی نامزدها حتی بی توجه به بایسته های زیست محیطی وعده هایی چون تاسیس کارخانه های صنعتی، مجتمع های مسکونی، رفاهی و... در محدوده های قرمز زیست بوم سر می دهند و حتی در حد شعار نیز بهایی برای این حفاظت از زیستگاه ملی قایل نیستند. 
    دسته سوم تبلیغات انتخاباتی نیز وجود دارد که به رغم نادر بودن، دغدغه های واقعی معدود دوستداران محیط زیست را در میان نامزدها می نمایاند.
    4- بسیاری از کارشناسان، شرایط بحرانی محیط زیست کشور را بیش از هرچیز ناشی از نبود آموزش می دانند؛ آموزشی که در غیاب آن مردم، نمایندگان، مدیران و مسوولان از حساسیت های لازم برای حفاظت از محیط زیست برکنار خواهند ماند. 
    بدون شک مجلس آینده با فراهم آوردن امکان آموزش های زیست محیطی، ارتقای تفکر احترام به محیط زیست، تشکیل کارگروه ها و کمیسیون های ویژه، سیاست زدایی از موضوع های زیست محیطی، مبارزه با اقدام های غیرقانونی و آسیب رسان به محیط زیست خواهد توانست از مشکل های این حوزه بکاهد. از این رو انتظار می رود نامزدهای ورود به مجلس نیز با درک واقعیت های کشور، ضمن احترام گذاشتن به زیستگاه خود از موج سواری و بهره برداری ابزاری از شعارهای محیط زیستی بپرهیزند.

    ادامه مطلب...
  • پایگاه خبری هسپرس روز سه شنبه گزارش داد، تونس و الجزایر که با لیبی مرزهای زمینی دارند با دخالت نظامی خارجی در لیبی مخالفند و مقامات دو کشور مخالفت قاطع خود را با هر گونه دخالتی که منجر به عواقب ناخواسته شود، اعلام کرده اند چرا که معتقدند این اقدام نه تنها تجاوز به خاک لیبی بلکه به مرزهای آنان می باشد.
    برپایه این گزارش، صلاح الدین مزوار وزیر امور خارجه و همکاری مغرب نیز گفت که کشورش با هر گونه دخالت نظامی خارجی در لیبی مخالف است و بر ضرورت اولویت بندی در حل و فصل سیاسی و حمایت از دولت وفاق لیبی تاکید دارد.
    مزوار در کنفرانس مطبوعاتی به همراه خمیس الجهیناوی همتای تونسی گفت که درخواست هر گونه دخالت نظامی علیه تروریست ها باید تنها از سوی لیبی ها مطرح شود .
    وی با تاکید بر حمایت مغرب از دولت وفاق ملی لیبی از جامعه جهانی خواست که به عنوان تنها مخاطب در لیبی این دولت را به رسمیت بشناسند.
    در ادامه این گزارش آمده است، به نظر می رسد تونس توانسته اجماع کشورهای مغرب عربی را به دست آورد چرا که عبدالقادر مساهل وزیر امور کشورهای مغرب عربی و اتحادیه آفریقا و اتحادیه کشورهای عربی پس از دیدار و گفت و گو با خمیس الجهیناوی اظهار داشت : راه حل سیاسی بهترین راه برای پایان دادن به بحران لیبی است و تلاش کشورهای همسایه لیبی بر یکپارچگی و ثبات این کشور است .
    وی جامعه جهانی را به حل و فصل سیاسی در لیبی فراخواند.
    برپایه این گزارش، مخالفت تونس با هر گونه دخالت نظامی کشورهای غربی در لیبی نیز از سوی چند تن از وزیران کابینه تونس بیان شد و در همین رابطه فرحات حرشانی وزیر دفاع گفت که تونس در هیچ یک از عملیات نظامی در لیبی مشارکت نمی کند و هیچ گونه کمک نظامی در چارچوب ائتلاف بین المللی نیز ارائه نخواهد داد. 
    وی تاکید کرد دولت وفاق ملی لیبی تنها طرفی است که باید درخواست نظامی خارجی مطرح کند.
    ادریس لکرینی استاد دانشگاه قاضی عیاض نیز در همین رابطه اظهار داشت: یکپارچگی مواضع سه کشور مغرب عربی بر اساس درایت و منافع استراتژیک منطقه و به خصوص لیبی بوده است.
    لکرینی در گفت و گو با هسپرس گفت اوضاع کنونی در لیبی به گونه ای است که دو گزینه مطرح است که هر دو آن نیز ناگوار است اول ادامه نفوذ گروه های تندرو در منطقه به خصوص بعد از فشارهایی که در عراق و سوریه متحمل شده اند و ناچارا به لیبی فرار کرده اند، و گزینه دوم دخالت خارجی است و هر دو این گزینه ها می تواند لیبی و منطقه را به حوادث ناخواسته ای بکشاند.
    استاد روابط بین الملل گفت که وضعیت سومالی و عراق نیز مانند لیبی است و گروه های تروریستی با دستاویز قرار دادن دخالت خارجی بهانه ای برای نفوذ و هدف قرار دادن کشورهای منطقه خواهند داشت .
    لکرینی گفت در مقابل این گزینه ها گزینه دیگری باقی می ماند که توافق طرف های لیبی با هم و تلاش برای راه حل مناسب و پشتیبانی از ثبات می باشد.

    ادامه مطلب...
  • شکل دادن به دکوراسیون آشپزخانه در حالی که  قلب تپنده ی هر خانه آشپزخانه ی آن است، پس سینک و آبچکان آن هم شاهرگ اصلی آن محسوب می شود! به طور کلی سینک آشپزخانه و آبچکان معمولا بسته به نوع پلان بندی آشپزخانه ها متغییر است، به طور مثال اگر محل سینک شما زیر پنجره ی آشپزخانه ی است آبچکان های رومیزی برای شما گزینه ی مناسبی است، و اگر زیر پنجره قرار ندارد پس می توانید از آبچکان های دیواری استفاده کنید، اما آبچکان ها محدود به مدل های موجود در بازار نمی باشد.

    قفسه ها و طبقات بهترین گزینه ها برای آبچکان شما می باشد، اما توجه داشته باشید که همیشه این فضا را مرتب و منظم نگه دارید، چرا که ظاهر آشفته علاوه بر برهم زدن جذابیت بصری محیط، اغتشاش و پرش ذهنی هم به وجود می آورد، پس همیشه این فضا را مرتب نگه دارید.

    اگر سینک آشپزخانه شما زیر پنجره واقع شده است، به راحتی با چند شلف کوچک می توانید اطراف پنجره و فضای سینک خود را متمایز کنید، از این شلف ها می توانید در غالب ویترین استفاده کنید، و ظروف دم دستی خود را به صورت مرتب و منظم روی آن ها قرا دهید.

    آبچکان های رومیزی انواع و اقسام متفاوتی دارند، می توانید برای فضای سینک خود یک آبچکان رومیزی در نظر بگیرید و قسمت بالای آن را شلف نصب کنید، ترکیب این دو به خوبی می تواند علاوه بر عملکرد بهتر برای شما فضای شما را متمایز کند. توجه داشته باشید اگر شلف و آبچکان شما از یک متریال باشد هماهنگی و تناسب بهتری را در فضای شما ایجاد خواهد کرد.

    یک آبچکان طراحی شده به شکل قفسه به خوبی می تواند فضای داخلی شما را متمایز کند، از کابینت ساز خود بخواهید فضایی این چنین را برای شما طراحی کند، با داشتن این چنین آبچکانی دیگر نگران نامنظم شدن نمای آشپزخانه ی خود نخواهید بود، و آبچکان شما همانند یک ویترین در فضای داخلی شما می درخشد.

    اگر می خواهید یک آبچکان منحصر به فرد و کارآمد داشته باشید، آبچکان های طراحی شده بهترین گزینه برای شما می باشد، به نجار یا کابینت ساز خود ایده بدهید، به او بگویید که چه طرحی مد نظرتان است، یک شلف طراحی شده به خوبی می تواند برای شما کار راه انداز و مقرون به صرفه باشد.

    اگر کمی نجاری می دانید به سادگی یک آبچکان خودتان بسازید! یک تخته ی چوبی بردارید و شیارهای منظمی را به قطر بشقاب های خود روی آن ایجاد کنید، این تخته را در کنار سینک خود قرار دهید و ظروف خود را بعد از شستن به روی آن قرار دهید، این آبچکان فضای زیادی خواهد داشت و نسبت به نمونه های صنعتی کاربرد بهتری خواهد داشت و مهم تر از آن هنر دست شماست.

    برخی ها دوست دارند که فضای آشپزخانه آنها حالت نمایشگاهی داشته باشد، این موضوع ارتباط زیادی با منظم بودن شما دارد، آبچکان های کابینتی گزینه ی بسیار مناسبی برای این منظور است، حتی می تواند بسته به سلیقه ی شما نوع درب کابینت این بخش با سایر کابینت های شما متفاوت باشد .

    آشپزخانه های کوچک همیشه دردسر ساز هستند، بهتر است برای فضاهای کوچک از لوازم و وسایل طراحی شده استفاده کنید، می توانید متناسب با فضای خود از آبچکان هایی با عرض کم استفاده کنید، این آبچکان ها به سادگی می توانند فضای شما را سر و سامان دهند و در عملکرد هم بدرخشند!

    ادامه مطلب...
  • 'جان کری' وزیر امور خارجه آمریکا در سخنان خود در نشست افتتاحیه این مذاکرات، از پاکستان خواست تا به فکر کاهش سلاح های هسته ای خود باشد. در همین حال 'سرتاج عزیز' مشاور نخست وزیر پاکستان در امور خارجی که ریاست هیات پاکستانی در این مذاکرات راهبردی را برعهده دارد، در مقابل خواسته جان کری، از آمریکا خواست تا درک بهتری از نگرانی های امنیتی پاکستان داشته باشد.
    قرار است ماه آینده آمریکا میزبان کنفرانسی با عنوان 'امنیت هسته ای' باشد که از 'محمد نواز شریف' و 'نارندرا مودی' نخست وزیران پاکستان و هند به عنوان دو قدرت هسته ای جنوب آسیا نیز برای شرکت در این کنفرانس دعوت شده است.
    وزیر امور خارجه آمریکا در سخنان آغازین خود، به موضوع امنیت هسته ای اشاره کرد و گفت: امنیت هسته ای یکی از نگرانی های غیرقابل انکار برای هر دو کشور (آمریکا و پاکستان) است و انتظار من این است که دو کشور بحث و بررسی ها را در خصوص تعهدات مربوط به مسئولیت های کشورهای صاحب تسلیحات هسته ای ادامه دهند.
    پاکستان پیش از این اعلام کرده است که هیچ گونه کنترل و محدودسازی 'یکجانبه' را درخصوص توان تسلیحاتی خود نخواهد پذیرفت و هرگونه محدودسازی در زمینه توان هسته ای کشورها، باید شامل هند نیز بشود ضمن اینکه آمریکا باید نگرانی های پاکستان را درخصوص عدم توازن تسلیحاتی (در منطقه) درک کند. این موضوع بار دیگر از سوی سرتاج عزیز در آغاز مذاکرات راهبردی و در پاسخ به اظهارات جان کری، مطرح شد.
    سرتاج عزیز تاکید کرد: تعهد پاکستان نسبت به منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی و ثبات راهبردی ادامه خواهد یافت و اسلام آباد امیدوار است درک بهتر و بیشتری را از سوی واشنگتن نسبت به نگرانی های پاکستان و نیز تمایل این کشور به مشارکت فعال در امور مربوط به قدرتهای هسته ای جهان شاهد باشد.
    وی از دولت باراک اوباما خواست تا کنگره این کشور را نسبت به گام های مثبتی که پاکستان در مسیر منافع مشترک اسلام آباد-واشنگتن در طول دو سال و نیم پیش (از زمان آغاز بکار دولت نواز شریف) برداشته است، آگاه و متقاعد سازد.
    در تابستان سال جاری، موضوع فشار آمریکا برای محدود کردن توان تسلیحات هسته ای پاکستان با انتشار گزارش هایی در رسانه های مطرح آمریکا، عملا کلید خورد. 
    چند ماه پیش و مدت کمی قبل از آنکه محمدنواز شریف نخست وزیر و ژنرال راحیل شریف فرمانده ارتش پاکستان سفرهای جداگانه خود به واشنگتن را انجام دهند، رسانه های آمریکا گزارش هایی را منتشر کردند مبنی بر اینکه واشنگتن قصد دارد در قالب امضای یک قرارداد هسته ای با پاکستان، توان این کشور در زمینه تسلیحات هسته ای را محدود کند.
    این گزارش ها با واکنش شدید مقامات متعدد دولت پاکستان از جمله شخص نواز شریف مواجه شد و پاکستان اعلام کرد که هرگز در زمینه توان هسته ای خود به عنوان عاملی بازدارنده در مقابل برخی تهدیدهای بالقوه منطقه ای (هند) مصالحه نخواهد کرد. 
    حضور گروه های متعدد شبه نظامی و تروریستی و نبود امنیت در پاکستان، یکی از دلایل است که می توان برای نبود امنیت کافی برای تسلیحات هسته ای پاکستان برشمرد. درصورت دسترسی احتمالی تروریست ها زرادخانه های هسته ای پاکستان، می تواند تبعات جبران ناپذیر به دنبال داشته باشد.
    پاکستان که نسبت به قرارداد هسته ای غیرنظامی میان آمریکا و هند و همکاری های هسته ای واشنگتن با دهلی نو آگاه است، معتقد است که آمریکا نباید میان هند و پاکستان در زمینه همکاری های هسته ای تبعیض قائل شود. پاکستان نیز خواستار همکاری آمریکا در زمینه فناوری هسته ای در زمینه های غیرنظامی است.
    'جلیل عباس جیلانی' سفیر پاکستان در واشنگتن گفته است که مشارکت پاکستان در کنفرانس امنیت هسته ای در عالی ترین سطح، حکایت از تعهد بالای این کشور نسبت به موضوع امنیت هسته ای دارد. 
    پاکستان یکی از کشورهای صاحب سلاح هسته ای و یکی از قدرت های اتمی جهان شناخته می شود. 
    برخی موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی بین المللی ادعا کرده اند که پاکستان با سرعت زیادی در حال تقویت توان هسته ای نظامی خود است و ظرف 10 تا 15 سال آینده ، به سومین قدرت هسته ای جهان بعد از آمریکا و روسیه تبدیل خواهد شد.

    ** تروریسم، دومین موضوع مهم مذاکرات راهبردی
    موضوع تروریسم از جمله دیگر موضوعات مهم مطرح در مذاکرات راهبردی دو طرف بود و جان کری گفت: از تعهد پاکستان برای 'تفاوت قائل نشدن' میان گروه های تروریستی استقبال می کنیم. گروه های تروریستی نظیر 'لشگر طیبه' و 'شبکه حقانی' با سایر تروریست ها به دنبال آن هستند تا تلاش های پاکستان را برای ایجاد روابط دوستانه و نزدیک با همسایگانش(هند و افغانستان) تحت الشعاع قرار دهند.
    آمریکا که در گذشته همواره پاکستان را متهم به تبعیض در مبارزه با گروه های تروریستی می دانست و می گفت که این کشور تلاش کافی و جدی برای ضربه زدن به 'شبکه حقانی' و 'لشگر طیبه' انجام نمی دهد، اکنون برای اولین بار از 'تعهد پاکستان به تفاوت قائل نشدن' میان گروه های تروریستی سخن گفته است و به نظر می رسد که توانسته پاکستان را تاحدودی نسبت به فشار آوردن به گروه هایی نظیر شبکه حقانی و لشگر طیبه در کنار مبارزه با سایر گروه های تروریستی در این کشور متقاعد کند.
    انتظار می رود، اخبار و گزارش های بیشتری طی ساعات آینده از مذاکرات راهبردی آمریکا و پاکستان منتشر شود چرا که دامنه این مذاکرات، موضوع های متنوعی را در حوزه روابط دو کشور در زمینه های گوناگون شامل می شود.

    ادامه مطلب...
  •  ساخت و جایگذاری فریم انتظار و تعبیه در گاه پنجره

     پنجره های UPVC قابلیت نصب روی قاب های فلزی (Sub Frame) و سازه های سیمانی ، آجری و... را دارند ؛البته جهت نصب  سریعتر ، تمیز تر ، دقیق تر و کم هزینه تر ، ساخت و جایگذاری فریم انتظار با قوطی آهنی به ضخامت ترجیحا 30 *60 میلیمتر توصیه می شود .

     اندازه گیری : در زمان آماده بودن درگاه پنجره عملیات اندازه گیرید دقیق توسط ابزار مناسب اعم از متر های لیزری یا متر های نواری صورت می گیرد و جهت تعیین تقشه پنجره ها به واحد طراحی ارائه میگردند .

     طراحی درب و پنجره UPVC:

     در واحد طراحی بمنظور افزایش دقت و سرعت و کاهش هزینه ، با استفاده از نرم افزارهای پیشرفته عملیات طراحی درب و پنجره ها صورت گرفته و پیشنهاد قیمت به مشتری و برنامه تولید به پخش مونتاژ ارائه می گردد .

     مونتاژ درب و پنجره های UPVC

     پروفیل های مورد نظر با توجه به نوع سفارش درب و پنجره انتخاب شده و پس از انجام محاسبات دقیق و مهندسی و آنالیز ابعاد درب و پنجره ، طبق نقشه توسط دستگاه تمام اتوماتیک برش داده شده . سپس دستگاه تعدادی از این پروفیل ها بمنظور ایجاد شیار آب به دستگاه مربوطه منتقل میشوند . همزمان با عملیات مذکور پروفیلهای گالوانیزه که به منظور تقویت پروفیلهای UPVC میباشند ، برش داده شده و درون آنها با پیچ محکم  میشوند . در ادامه در صورت نیاز به نصب دستگیره و یراق آلات سوراخها  و شیارهای مورد نیاز توسط دستگاه روی پروفیل تعبیه میشود . سپس پروفیل ها طبق نقشه توسط دستگاه جوش به یکدیگر متصل میشوند و با انتقال به دستگاه بعدی ،  پلیسه ها و زوائد ناشی از جوش در زوایای مختلف از بین میرود و در نهایت روی میز کار پس از تمیز کاری های نهائی ، یراق آلات روی درب و پنجره نصب میگردد .

    ادامه مطلب...
  • ابتدا مطمئن شوید که سطح مورد نظر جهت نصب کاغذ دیواری تمیز، خشک ، صاف و قابلیت جذب چسب را داشته باشد.کاغذ دیواری روی دیوارهای گچی و رنگ روغن قابل نصب است و برای سطوح مانند کاشی و سایر سطوح ناصاف باید ابتدا بتونه کاری شده و پس از آن کار نصب شروع شود.

    – پودر چسب را با آب ترکیب می کنیم وآرام به هم می زنیم تا مایع غلیظ ژلاتین مانندی به وجود آید . نسبت ترکیب چسب با آب را از جایی که چسب را تهیه می کنید بپرسید. معمولا نسبت ترکیب چسب کاغذ دیواری به آب ۱ به 1.9 می باشد.

    نصب کاغذ دیواری

    – چسب را به تک تک برگه هایی که می خواهید بچسبانید آغشته کنید.

    – زمان مورد نیاز برای خشک شدن چسب برای کاغذ حدودا 2 دقیقه است.

    – حال می توانید کاغذ را به ترتیب دلخواه بر روی دیوار نصب نمایید.

    – حبابهای درون کاغذ دیواری را باکشیدن برس یا غلتک خارج نمایید.

    – این عمل را برای هر تکه از کاغذ ها انجام دهید.

    – 24 ساعت لازم است تا کاغذ ها به طور کامل بر روی دیوار خشک شود.

    نکات مهم:

    – بهتر است که قبل از قرار گیری کاغذها بر روی دیوار، طرح کلی از آن را بر روی کاغذ بکشید.

    – محل دقیق قرارگیری هر یک از کاغذها را تعیین کنید تا بهترین نوع چیدمان را داشته باشید.

    – بهتر است قبل از شروع با استفاده از خط کش یا مداد محل صحیص قرارگیری کاغذ دیواری ها بر روی دیوار را مشخص نمایید.

    – از آغشته شدن چسب به تمام گوشه های کاغذها اطمینان حاصل نمایید.

    – اگر تکه کاغذ ها شروع به مچاله شدن شد می توانید از چسب اضافی برای راحتی کار استفاده کنید.

    – برای محیط های بزرگتر بهتر است بیشتر از یک جعبه از این محصول را تهیه نمایید.

    –  شما می توانید از تکه کاغذهای اضافی باقی مانده در جای دیگری برای تزئین استفاده نمایید.

    – امکان استفاده از این کاغذها برای تزئینات  سقف نیز امکان پذیر می باشد.

    وسایل لازم برای نصب:

    سطل چسب-قلموی چسب-قلموی صاف-اسفنج تمیز مرطوب- نوار اندازه گیری

    قبل از انجام چسب کاری و قرار دادن پنل ها بر روی دیوار لطفاً کاغذ دیواری را بر روی زمین پهن کنید و از موارد زیر اطمینان حاصل کنید:

    ۱- رنگ پنل ها به طورکامل  با یکدیگر مطابقت داشته باشد.

    ۲- از کنار هم  گرفتن پنل ها تصویر مورد درخواستتان ایجاد میگردد.

    ادامه مطلب...
  • این مرثیه نه برای مرگ این معمار پرآوازه که برای موج مباحثی است که در جامعه تخصصی پس از مرگ وی ایجاد شد و موجب شد مسائل و مشکلات مبتلا به بخشی از بدنه جامعه معماری دوباره خود را به رخ بکشد.

    خبر کوتاه بود: زاها حدید، معمارِ زن نام آشنای معاصر در گذشت. طبیعی است موجی رسانه ای پس از مرگ وی به منظور اطلاع رسانی از مرگ او به راه بیافتد و فعالیت های کاری وی به این بهانه مرور شود کما این که در مورد دیگر شخصیت های معروف نیز این امر در دنیای امروز چیز عجیبی نیست. اما آنچه بیش از همه در مباحث میان بخشی از جامعه معماران ایرانی و در فضای مجازی به چشم آمد، عوام زدگی، غرب زدگی، خودباختگی، سطحی نگری و نگاه التقاطی بود که به این مباحث شکل می داد. مطمئناً این مطلب مشمول همه معماران کشور نخواهد شد و این بحث معطوف به جریانی است که معماران زیادی در این کشور دامانشان از آن پاک است و احتمالاً این بحث مشمول شلوغ کاری عده محدودی می شود که بسیار بیش از تعداشان به چشم آمدند.

    فارغ از اینکه زاها حدید به لحاظ شخصیت فردی که بود، به چه جریان فکری تعلق داشت، چرا اینگونه معروف شد، چرا رسانه های غربی اینچنین او و کارهایش را پوشش می دادند و تبلیغ کردند، که پاسخ به این سؤالات می تواند خط و ربط های خوبی در ربط با کارهای او بدهد، اکنون بحث بر سر نوع برخورد قسمتی از جامعه معماران کشور به خصوص تعدادی از معماران جوان و دانشجویان معماری پس از مرگ وی است که حکایت از حجم طرفداران وی در ایران و حامیان سبک کاری او داشت. در ادامه از باب تأمل به اجمال به مواردی اشاره می گردد.

    الف- ما هنوز هم در حوزه تخصص و حرفه درگیر تعصبات جنسیتی هستیم 
    یادم هست در لابلای شیطنت های سال های اول دانشجویی وقتی بحث این می شد که معماری رشته مردانه ای است، خانم های همکلاسی از زاها حدید به عنوان زن معمار موفق نام می بردند. هر چند آن شیطنتی در دوران کودکی حرفهای ما بود اما ساحت حرفه، از جمله معماری، فارغ از این مباحث است، اظهار تأسف برخی از دختران و خانم های معمار و اقداماتی چون سیاه کردن تصویر پروفالشان تا پوشیدن لباس مشکی و مطالب دال بر دریغ و افسوس به واسطه از دست رفتن اسطوره زن معماری جهان بدون توجه به این که او به لحاظ شخصیت حرفه ای که بود و چه می کرد، جای تأسف داشت. این عکس العمل ها را در موقع فوت اساتید به نام معماری این کشور که منشاء خدمات بوده اند، به نسبت کمتر می بینیم.

    ب- معماری برای ما مقوله ای غیر واقعی است 
    بعید می دانم زاها حدید در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران، طرفدار داشته باشد. چرا که معماری هنوز برای ما، به نسبت، امری فانتزی، رمانتیک و غیر واقعی است که در فرم و جلوه های بصری خلاصه می شود. دانشجویان ما احتمالاً تعداد کارهای او را بیشتر از تعداد معماران صاحب نام این مملکت می شناسند. چرا که او قواعد بازی با فرم را ظاهراًخوب بلد بود و ما که از رنگ و لعاب معماری بیش از هر چیز دیگر آن خوشمان می آید، کارهای او را دوست داشتیم. به راستی کارهای او به طور نسبی واجد فضاهای معمارانه خوبی هم بودند؟ آیا معماری او مکانی برای زیستن بودن یا تابلویی سه بعدی برای دیدن؟ ایا معماری او، کاربردی ترین هنر یعنی معماری را به عرصه هنر غیر کاربردی و هنرهای نمایشی تنزل نداده بود؟ ولی این ها مهم نیست، ما او را دوست داشتیم، همانگونه که فیلم های هالیوود و بالیوود را هم که غیر واقعی اند، دوست داریم. نکند که ما دنیای مجازی را بیشتر از دنیای واقعی دوست داریم؟

    ج- شناخت ما از معماری غرب، هالیوودی است 
    همانگونه که تعدادی از ما تصویری که از غرب داریم، هالیوودی است، تصویری هم که از معماری روز دنیا داریم، ژورنالیستی و حاصل ورق زدن بیش از حد مجلات معماری خارجی و دیدن صفحات اینترنتی کارهای غربی است، کارهایی که کسر کوچکی از معماری غرب را به خود اختصاص می دهند، تازه اگر ساخته شده باشند، که در بسیاری از موارد فقط نقاشی پر رنگ و لعابی هستند که هیچ وقت فرصت ساخته شدن پیدا نمی کنند. کارهای حدید، ستاره های هالیوود معماری غرب بودن و به نظر می رسد ما این سوپراستارها را دوست داریم.

    مگر جامعه غربی آرنولد، مرد عنکبوتی، ترمیناتور، سوپرمن، جیمزباند دارد؟ ولی در سینمایش شکل می گیرند، وقتی این شخصیت های تخیلی در معماری ترجمه می شوند یاد کارهای زاها حدید می توان افتاد؛ کارهایی که در صحنه نمایش معماری هالیوودی غرب اجرا می شوند، منتها به چه قیمتی و با چه توجیهی؟ و همانطور که بچه ها ترمیناتور را باور می کنند ذهن های کودکانه حرفه ای برخی از ما هم معماری زاها حدیدیسم را.

    د- ما کار متفاوت دوست داریم نه لزوماً کار خوب 
    سال هاست که جریان های مختلف دوره جدید شعار این را سر می دهند که "متفاوت باش" گویا تفاوت به هر قیمتی خوب است هر چند بدنه جامعه غربی امروز اساساً این مسأله برایش حل شده است اما گویا هنوز برای برخی از ما متفاوت بودن، ارزش است. جریان مد و مدگرایی از این پدیده ارتزاق می کند. مد اساساً متفاوت است، روزی تنگ است و روزی گشاد، روزی بلند است و روزی کوتاه، روزی یکرنگ است و روزی هزار رنگ. در معماری امروز ما متفاوت بودن، جای خوب بودن را گرفته است و به همین خاطر است که شهرهای ما اینقدر آشفته اند.

    کارهای حدید، موجد مد معماری برای بخشی از جهان که مقلد بود و نه مولد، بودند. او اصلاً طراح مد بود و کفش و کیف و سایر کالاهایی که طراحی کرده، کمتر از کارهای معماریش معروف نیستند. زاها حدید معماری ای داشت که از لندن تا ریاض یک سبک داشت، فارغ از اقلیم، جامعه، تاریخ و همه آنچیزی که اتفاقاً معماری واقعی غرب امروز بر اساس آن شکل می گیرد. او به دنبال طرح یک مد بود و جوامع مدگرای مصرفی، بهترین بازار مصرف معماری او. همانطور که هالیوود بازار مصرف لباس، لوازم ارایش و سبک زندگی ما را هدف قرار می دهد او هم بازار مصرف جامعه معماری ما را. در این سال ها چه تعداد از دانشجویان و معماران را دیدم که تقلا می کردند، مثل او باشند نه مثل خودشان و هدف هم همین بود.

    ه- تمسک به غرب، ژست روشنفکری است 
    ما هنوز خودمان را پیدا نکردیم، معماری ما مقلد است نه مولد و این چیز بدی است. همانطور که استفاده از کلمات انگلیسی در صحبت کردن نشانه روشنفکری تلقی می شود، تمسک به معماران غربی و اظهار نظر در مورد زندگی و مرگ آن ها و نقل قول از آن هم ژست روشنفکری محسوب می شود.

    علم به جغرافیا متعلق نیست و هر جای دنیا کسی حرف خوبی زده یا کار درستی کرده قابل احترام است اما حجم اظهار نظرها و اظهار وجودها در مورد این بانوی معمار، بیش از حد انتظار بود، مگر چند درصد جامعه اصلاً می توانند از یک معمار که کارهای چالشی دارد، حمایت کنند، دریغ از شنیدن سازهای مخالف. معمارانی که در کوچک ترین موضوعات معمارانه اختلاف نظرهای بزرگ دارند، در تقدیس او و کارهایش گوی سبقت را از هم می ربودند. آنقدر نقل قول های بدیهی و معمولی از وی، که هر روز معلمان معماری در سر کلاس ها تکرار می کنند، در فضای مجازی، رد و بدل شد که انسان شک می کرد که آیا بدیهیات معمارانه فراموش شده است، فقط به واسطه اینکه این جملات متعلق به این بانوی معمار بود. مرثیه سرایی برای زاها حدید ژست روشنفکری روز بود و تمسک به معماری که معماریش نسبتی با معماری ایرانی و حتی معماری اصیل غربی نداشت، برای جامعه ای که باید به خود و داشته هایش افتخار و تکیه کند، زیبنده نیست.

    و- التقاط گرایی بیداد می کند 
    همین دوستانی که عکس العملشان، دغدغه نوشتن این متن را فراهم اورده است، وقتی به پای صحبت هایشان مینشینی، اتفاقاً حرف های خوبی هم درباره معماری می زنند، به معماری ایرانی علاقه و حتی تعصب دارند. رابطه معماری و بوم را بدیهی می دانند و پایندی به سنت های سرزمینی را لازمه تکوین و تکامل معماری می دانند.

    معماری را کالایی نمیدانند که هر روز برای آن مد جدیدی طراحی شود، در مذمت معماری تکنولوژی زده و حس خوب معماری گذشته صحبت می کنند، از کار با دست حمایت می کنند و از تولیدات ماشینی تبری می جویند. از حجاب و حریم در معماری صحبت می کنند و مقیاس انسانی را در معماری تأیید می کنند. آن وقت من نمی فهمم چگونه هم این حرف ها را می زنند و هم از معماری زاها حدیدیسم که همه این ها را ندارد، حمایت می کنند. زاها حدید قواعد معماری را به مدد نرم افزار های پیچیده ای که برایش طراحی می شد، در هم ریخت و ماکت هایی، بعضاً هم در مقیاس یک یکم ساخت که جذاب بودند، چگونه جامعه ای که معماری را آنچنان تفسیر می کند، اینچنین مسحور این معماری می شود؟ نام این را جز "التقاط" چه می توان گذاشت که دو گونه معماری نه تنها متفاوت بلکه متناقض، را تأیید می کند.

    فارغ از سلایق و سبک های معمارانه در چارچوب منطق معماری، که همواره بحث و جدل در باب آن در حوزه معماری بوده و خواهد بود و کاملا طبیعی و لازمه رشد معماری است، موج ایجاد شده در حمایت از این بانوی معمار ساختار شکن که اصول و منطق معماری را در کارهایش به سخره می گرفت و حتی فارغ از آن حداقل ارتباطی به معماری ما خیلی پیدا نمی کرد، آنچنان غیر قابل انتظار بود که بهانه ای شد برخی از مسائل مبتلا به معماری را که در سال های اخیر در فضای حرفه ای و دانشگاهی با آن کم و بیش دست و پنجه نرم می کنم، نگاشته شود.

    مطمئناً زاها حدید و کارهای او فراموش میشوند همانطور که خیلی دیگر از سوپراستارهای غربی فراموش شدند و جای نگرانی نیست اما تفکری که این پسند را در کشور دارد، باید اصلاح شود و به خود بیاید که این سطح از التقاط گرایی و خودباختگی معمارانه جای نگرانی دارد. باید همه همت کنند تا معماری که رسانه فرهنگی و تمدنی جامعه است، کمر راست گیرد. مطمئنا معماران فرهیخته و با اصالت زیادی در این کشور وجود دارند که می توانند کمک کنند، جلو اینگونه جوزدگی ها را بگیرند و نگذارند درخت کهنسال معماری ایرانی بخشکد.

    ادامه مطلب...
  • امروز هفتم اسفندماه موعد انتخابات مجلسی است که قرار است طی چهار سال پیش رو در راس امور کشور قرار گیرد؛ اموری که در سطح کلان بر زندگی و آینده میلیون ها ایرانی و حتی تحولات منطقه ای و جهانی نیز تاثیرگذار خواهد بود. بسیاری از ناظران از مدت ها پیش گمانه زنی هایی را درباره ترکیب سیاسی مجلس دهم صورت دادند و به پیش بینی رویکردهای آتی آن پرداختند. این در حالی است که مساله مهم تر یعنی ماموریت ها و کارکردهای مجلس دهم کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه چند نکته لازم به یادآوری است:
    1- رهبر انقلاب در پیام نوروزی خود، «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» را به عنوان شعار امسال برگزید و اعلام کرد؛ شعاری که بایسته های حمایت از دولت و همیاری با مسوولان اجرایی برای گذر از تنگناهای پیش روی کشور و بهبود شرایط را مهمترین دستورکار امسال همه مردم و مسوولان تعیین کرد. انتخابات دوره دهم مجلس نیز در واپسین ماه همین سال، یعنی زمان محک خوردن میزان پایبندی به این شعار و تحقق خواست رهبری برگزار می شود. این بدان معنا است که هفتم اسفندماه1394 مجلسی باید شکل گیرد که طی چهار سال آینده افزون بر همیاری و همدلی با دولت، چشم بینای مردم برای نقد مسوولان اجرایی باشد و همت خود را بر اصلاح امور و شتابندگی به سمت پیشرفت و اعتلای میهن اسلامی بگمارد. 
    سخنان روز چهارشنبه (پنجم اسفندماه) رهبر انقلاب در جمع شماری از مردم نجف آباد مبنی بر ضرورت شکل گیری مجلسی که نه دولتی است و نه ضددولتی، بُعد دیگری از پیام رهبری را می نمایاند؛ مجلس به عنوان عصاره خواست و اراده ملت افزون بر همدلی، همزبانی و همیاری با مسوولان اجرایی، باید در فرایند انجام وظایف قانونگذاری ناظری امین، خیرخواه و دقیق بر همه تصمیم ها و روندهای کشور باشد.
    رهبر انقلاب همچنین در آخرین رهنمودهای خود مجلس آینده را مجلسی دانست که باید «متدین»، «متعهد»، «شجاع»، «فریب نخور»، «مقاوم در مقابل زیاده خواهی ها و طمع ورزی های استکبار»، «مدافع عزت و استقلال ملی»، «علاقمند واقعی به پیشرفت کشور»، «معتقد به حرکت علمی استعدادهای جوان»، «معتقد به اقتصاد درون زا»، «آشنا با درد مردم» و «مصمم به حل مشکلات مردم» باشد.
    2- رونق اقتصادی و گذر از سد چالش های کنونی اقتصاد کشور از اصلی ترین ماموریت هایی است که پیش روی مجلس دهم قرار گرفته است. اهمیت و لزوم تلاش در راستای دستیابی به این هدف، به پوسترها و شعارهای نامزدهای نمایندگی مجلس نیز حال و هوای اقتصادی بخشید. بنابراین شاید بتوان یکی از اصلی ترین انتظارها از مجلس آینده را تلاش در راستای بهبود شرایط معیشتی مردم، رفع معضلاتی چون بیکاری و پیامدهای فرهنگی- اجتماعی آن و به صورت کلی رونق اقتصادی کشور عنوان کرد؛ تلاشی که دولت یازدهم آن را کلید زد و امید می رود با همراهی دولت و مجلس، هرچه زودتر به نتیجه برسد.
    3- شرایط بحرانی منطقه و محیط پیرامون، سال ها است که همه کشورهای خاورمیانه و سیاست هایشان را زیر تاثیر قرار داده است. شماری از کشورهای این منطقه درگیر جنگی خونبار و ویرانگر هستند که در کنار دخالت های بازیگران خارجی، برخی ریشه های داخلی دارد و همین واقعیت مانع فروکش آتش این جنگ ها شده است.
    در این شرایط بحرانی، ایران به رغم بسیاری از چالش های داخلی و مواجهه با خصومت ورزی های خارجی، همواره وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کرده است. واقعیت این است که قدرت فزاینده ایرانِ باثبات در منطقه که اکنون برای بسیاری لنگرگاه امنیت خاورمیانه به شمار می رود برآمده از همین انسجام و وحدت درونی و اقتداری است که منشا اصلی آن مردم هستند. نمایندگان مجلس دهم باید بخوبی این نکته را درک کنند که در یکی از حساس ترین برهه های تاریخی کشور و منطقه، بر کرسی های قانون گذاری کانونِ ثبات آفرینی در عرصه پهناور و پرآشوب خاورمیانه تکیه می زنند. از همین رو وحدت کلمه، انسجام و پرهیز از اختلاف های تفرقه افکن در زمره مهمترین ویژگی های مجلس دهم قرار می گیرد.
    4- جای خالی تمرکز جدی بر مسایل و آسیب های فرهنگی و اجتماعی و زیست محیطی و حضور موثر افرادی که آگاهی و دغدغه آن ها در این خصوص، به تلاش برای رفع بحران های این حوزه ها منجر شود، در مجلس گذشته بسیار به چشم می خورد. همین مساله انتظارها را در خصوص افزایش توجه به این حوزه ها در مجلس دهم را افزایش می دهد. این امر به ویژه در حوزه محیط زیست نه تنها یک امید و انتظار، بلکه ضرورتی حیاتی است که شرایط بحرانی محیط زیست ایران به شدت نیازمند آن است.
    5- یکی از ویژگی های مجلس نهم همچون دوره های پیشین، کمرنگ بودن حضور چهره های جوان بود. این بار اما فراوانی نامزدهای جوان نمایندگی مجلس که حتی در فهرست های انتخاباتی برخی گروه ها و جریان های کشور قرار گرفته اند، بر احتمال جوانتر شدن ترکیب مجلس آینده می افزاید. این مساله از آنجا که بسیاری از کارشناسان، گردش نخبگان در نظام سیاسی کشور را یکی عوامل شتاب دهنده به فرایند توسعه سیاسی ایران عنوان می کنند اهمیت پیدا می کند.
    همچنین با در نظر گرفتن حضور اندک بانوان در مجلس های پیشین که در بسیاری از موارد، کم توجهی به مسایل زنان و کودکان را در پی داشت و با توجه به حضور امیدوار کننده بانوان در فهرست های انتخاباتی، امید می رود در مجلس آینده شاهد حضور بیشتر بانوان باشیم؛ امری که در صورت تحقق، گامی مثبت به سمت شکوفا شدن بخش مهمی از ظرفیت های سیاسی و مدنی کشور در فرایند قانونگذاری خواهد بود و بر ضریب بهینگی تصمیم گیری های کلان کشور خواهد افزود.

    ادامه مطلب...
  • برای انجام هر کاری، شرایطی لازم است که تجهیزات و ابزارآلات مورد نیاز آن بخش اصلی محسوب می شوند. در پروژه نقاشی ساختمان نیز مانند هر کار دیگری به لوازم و ابزارآلات مخصوص نیاز است که در شماره پیشین به صورت گذرا به آنها پرداخته شد ولی سئوال این است که کدام یک از آنها برای دستیابی به نتیجه بهتر مفیدتر بوده و به طور کلی تفاوت میان ابزارهای رنگ آمیزی متعدد چیست برای نقاشی ساختمان از ابزارهای مختلفی شامل قلم مو، غلتک و پیستوله استفاده می کنند که در کشور ما کاربرد قلم مو از بقیه بسیار بیشتر است.
    مزایا و معایب قلم مو: از آنجا که برای رنگ آمیزی سطوح مختلف قلم موهای متنوع و گوناگونی به لحاظ اندازه، فرم، ضخامت و جنس موهای آنها وجود دارند، لذا عامل تعیین کننده انتخاب نوع قلم مو و مناسب ترین آنها به نوع رنگ تهیه شده و همچنین میزان وسعت سطح بستگی دارد. به این معنا که قلم موهای مورد استفاده برای رنگ پلاستیک برای رنگ روغن به کار نمی روند و همچنین از قلم موهای کوچک برای رنگ آمیزی سطوح وسیع نمی توان استفاده کرد.
    از جمله معایب کاربرد قلم مو به مهارت مورد نیاز کاربر می توان اشاره کرد. در واقع برای به کارگیری قلم مو شخص می بایست از تبحر کافی بهره مند باشد زیرا در غیر این صورت با سطحی راه راه حاصل از رد قلم مو و یا شره های رنگ مواجه می شود. مهمترین مزیت آن این است که با توجه به تنوع موجود در تولید آن، پوشش اغلب سطوح حتی ناصاف و با برجستگی ها و فرورفتگی های مختلف امکان پذیر است مگر آنکه محدودیت فضایی فرورفتگی از مانور حرکتی قلم مو و دست جلوگیری کند که در چنین شرایطی اصراری بر به کارگیری قلم مو نبوده بلکه می بایست از ابزار دیگری استفاده کرد.
    مزایا و معایب غلتک: غلتک ابزار دیگری برای رنگ آمیزی است که مانند قلم مو در اندازه ها و جنس های مختلف تولید می شود. غلتک شامل یک استوانه پوشش دارو همچنین یک دسته است که با کمی پیچ و خم به هم متصل هستند. برای آغشته کردن سطح پوشش غلتک که مانند قلم مو با توجه به نوع رنگ و کاربرد آن متفاوت است سینی مخصوصی در نظر گرفته شده است. این سینی دارای انتهایی کاسه مانند و گود برای نگهداری رنگ بوده و ابتدای سطح آن نیز با برجستگی های کنگره ای پوشش یافته است که نقش خروج رنگ های اضافی از غلتک را برعهده دارد. به این معنا که پس از قرار دادن غلتک در داخل قسمت گودی انتهایی سینی و آغشته کردن تمام سطح آن به رنگ، غلتک را چندین بار بر روی کنگره ها حرکت داده و اضافات رنگ آن را خارج سازید.
    مزایای غلتک: از جمله مهمترین مزایای غلتک کاربرد آسان آن و عدم نیاز به مهارت خاص نقاشی حرفه ای است. یعنی هر فردی که کمی با رنگ و نقاشی آشنایی داشته باشد می تواند خودش دست به کار شود. علاوه بر آن سرعت عمل در رنگ آمیزی با غلتک بیشتر از قلم مو بوده و نتیجه یکنواخت تری نیز حاصل می شود.
    معایب غلتک: مهمترین عیب آن این است که برای پوشش رنگی سطوح دیوارها و سقف یک فضا از غلتک به عنوان تنها ابزار رنگ آمیزی نمی توان استفاده کرد بلکه برای تکمیل رنگ گوشه ها، زوایا، محل برخورد دو سطح دیوار و سقف با یکدیگر و قسمت های فرورفته و برجسته و غیره قلم موی مناسب مورد نیاز است.
    پیستوله و مزایا و معایب آن: پیستوله ابزار دیگر رنگ آمیزی سطوح خارجی و داخلی ساختمان و همچنین لوازم دکوراسیون است که از یک مخزن و یک لوله و در نهایت سری مخصوص آن تشکیل شده است. این ابزار نسبت به قلم مو و غلتک از ابعاد بزرگ تری برخوردار بوده و همین موضوع محدودیت کاربرد آن را سبب می شود زیرا داشتن پیستوله در خانه آن هم برای استفاده هر چند سال یک بار رایج نبوده و به فضایی کافی برای نگهداری نیاز دارد. در ضمن استفاده از پیستوله به عنوان جایگزین بقیه ابزارها اگرچه در همه موارد امکان ندارد ولی حتی اگر امکان پذیر باشد، به صرفه نیست زیرا به هنگام رنگ پاشی از به هدر رفتن مقدار زیادی رنگ نمی توان جلوگیری کرد و از این جمله معایب پیستوله است ولی با تمام این تفاسیر، برای رنگ آمیزی برخی از قسمت ها و سطوح، تنها ابزار کارا، پیستوله بوده و در ضمن سرعت عمل و یکنواختی نتیجه کار نیز از جمله مزایای مهم آن به شمار می آید.
    به عنوان مثال برای رنگ کردن سقف های کاذب پرپیچ و خم که در معماری های امروزی رواج یافته، پشت رادیاتورها و قسمت هایی مانند اینها کاربرد ابزار دیگری به جز پیستوله به نتیجه دلخواه منجر نخواهد شد.
    چند نکته مهم: پس از پایان کار پروژه و حتی پس از اتمام هر روز کاری نقاشی، ابزار مورد استفاده را با حلال مخصوص رنگ خوب شسته و در گوشه ای قرار دهید تا در معرض هوا خشک شود. هرگز قلم مو و یا غلتک را آغشته به رنگ نگهداری نکنید.
    چند عدد قوطی رنگ خالی و شیشه برای نگهداری باقی مانده رنگ های ساخته شده آماده کرده و پس از ریختن اضافات رنگ ها در آن برچسبی حاوی فضای رنگ به کار رفته و تاریخ بر روی آنها بچسبانید.
    برای آنکه پس از اتمام هر روزه کار نقاشی مجبور به شستن سینی مخصوص غلتک نباشید، پیش از استفاده سطح داخل آن را با پلاستیک سلفون کاملا پوشش دهید سپس در پایان کار آن را دور انداخته و برای روز بعد از پلاستیک دیگری استفاده کنید.

    ادامه مطلب...

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi