آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از فعالان رسانهای با تأکید بر اهمیت اطلاعرسانی در اسلام و انقلاب اسلامی، گفت: اطلاعرسانی باعث رشد و افزایش آگاهیهای فردی و جمعی در جامعه میشود و فعالان در عرصه اطلاعرسانی مجازی و غیرمجازی، باید به حقیقت اطلاعرسانی و درج اخبار حقیقی توجه نمایند که خبرهای آنان به سرعت در جامعه منتشر میشود.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، عالمانه بودن را به خاطر عامه بودن استفاده کنندگان از فضای رسانه ضروری دانست و گفت: براساس دین اسلام، اخلاق انسانی و منش ایرانی باید به حقیقتها بپردازید.
اهم سخنان وی از این قرار است:
* در مقطعی که متوجه شدیم بعضی از جوانانی که با ما در مبارزه شریک بودند، یا مرتد و یا التقاطی شدند، هم حمایتهای معنوی و هم کمکهای مادی خود به آنان را قطع کردیم و همان نقطه شروع تخریبهای سیاسی و توهینهای غیرانسانی شده که تا همین امروز نیز البته با شکل و ادبیات و عناوین مختلف ادامه دارد، البته شدت و ضعف آن و همچنین ماهیت تخریب کنندگان با توجه به احساس خطری که در جامعه میکنند، متفاوت میشود.
* در تمام سالهای قبل و بعد از مبارزه، اسلام، انقلاب و امام برای من عزیز و مبنای اتخاذ گفتار و رفتار اعتدالی بودند. هنوز هم به همان عقاید پایبندم و هنوز هم مخالفان سیاسی من در مسیر خود تلاش میکنند و آنچه برای من موجب صبر میشود، توکل بر خدا و امیدواری به عاقبتبخیری است.
* در کودکی هر روز صبح با صدای قرائت قرآن مرحوم پدرم بیدار میشدیم و کم کم شنیدن آن صدای دلنشین از قرآن برای ما عادت شده بود، به همین خاطر در اولین سالهای پس از فراگیری خواندن و نوشتن، به حفظ و قرائت قرآن پرداختم. در قم نیز با استفاده از فرصت به حفظ قرآن پرداختم و به همین خاطر وقتی در سالهای بعد برای مبارزه به زندان افتادم، آن جا هم قرآن انیسم بود تا جایی که براساس محفوظات شروع به فیشبرداری از آیات قرآن برای نگارش کتابی با عنوان «کلید قرآن» کردم که بعدها به دو نام «تفسیر راهنما» و «فرهنگ قرآن» منتشر شد.
* از قرآن کریم آموختم که در مقابل توهینها و تخریبها به مخاطبان، سلام نمایم و از امام عزیز وقتی آن همه توهینها و تخریبها را دید و چشید، آموختم که در راه دفاع از اسلام و همچنین افکاری که به آن اعتقاد و ایمان داریم، باید صبور بود.
* وقتی جنایات صدام را در حلبچه عراق و پیرانشهر و سردشت ایران دیدیم، نگران شدیم که مبادا این جنایتکار، همین جنایت را با موشکهایی که به دست آورده بود، در یکی از شهرهای ایران (مثلاً تهران)، تکرار کند. به همین خاطر پس از بررسی همه جانبه شرایط در یکی از جلسات با امام که سران نظام نیز حضور داشتند، وقتی تصمیم به ختم جنگ گرفته شد و امام از سخنان گذشته خویش درباره «جنگ تا فتح قدس »، «جنگ تا آخرین نفس» و «جنگ تا آخرین قطره خون»، گفتند به ایشان عرض کردم اگر اجازه فرمایید من به عنوان جانشین شما در نیروهای مسلح و فرمانده جنگ، پذیرش قطعنامه را اعلام نمایم و شما پس از اتمام کار، مرا محاکمه کنید تا مردم ایران و عراق بیش از این کشته نشوند. پس از این حرف من امام برای دقایقی ساکت شدند و سپس گفتند این هم خوب نیست و اگر تصمیم جمع و نظام بر این است، خودم باید برعهده بگیرم و آن نامه معروف را نوشتند و از آن روز هم مسأله مربوط به ختم جنگ هم به مسائل مورد استناد تخریبگران افزوده شد.
* پس از جنگ و آغاز دوران سازندگی نیز به خاطر حذف بعضی از کوپنها و کوتاه شدن دست دلالان در بازار سیاه که طبیعت یک اقتصاد رقابتی بود، گروهی دیگر از تخریبگران به جماعت سابق افزوده شدند و وقتی مسایل سیاسی 78 ، 84 و 88 پیش آمد، منتقدین و مخالفین با تمام توان خویش هر چه که میخواستند، گفتند و انجام دادند و این روزها هم که میبینید، دفاع از بیت امام(ره) بهانهی برای مدعیان فدایی امام(ره) شد که البته ما از اینگونه مسائل و حرفها در طول بیش از 60 سال کارهای سیاسی فراوان دیدهایم و باز هم خواهیم دید.
* با مردم صادق باشید، و با خداوند عهد کنید که آن چه را میفهمید به جامعه بگویید و مواظب باشید به هیچ وجه حق کسی را ضایع و به دیگران ظلم نکنید. زیرا خداوند می فرماید بترسید از آه و ناله مظلوم بیپناهی که جز خداوند حامی و پشتیبانی ندارد. که مظلوم بزرگترین حربه یعنی (آه) را دارد.