بارها در محلهای عمومی برایم پیش آمده که از من بپرسند: «شما روس هستین؟» البته، تعجبی ندارد، زیرا چشم و پوست و موی من روشن است، اما چرا در میان تمام اقوام اسلاوی، مرا روس خطاب میکنند و نه اوکراینی، بلاروسی، لهستانی یا به فرض اسلواکی؟ یا چرا حتا یک نفر این موضوع را مطرح نکرده که من شبیه اسلاوها هستم؟
چرا در ایران، دنیای اسلاو تنها به روسیه ختم میشود؟ به گونهای که حتا در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، جایی که باید اطلاعات بسیار دقیقی ارائه شود، رمان مدرن «اورکرایینی» که از زبان اوکرایینی به فارسی برگرداندهام، در رده بندی «داستانهای روسی قرن بیستم» قرار گرفته است! خب، دلیل این سؤتفاهمها واضح است؛ اول آن که ایرانیها درباره تاریخ و دنیای اسلاو اطلاعات بسیار کمی دارند و همان مقدار کمی را هم که در اینباره میدانند، از زبان روسها شنیدهاند؛ ملتی که قرنها همسایه مرزی ایران بوده است. علت دیگر را در تاریخ باید جستوجو کرد. روسیه موفق به ساختن دو امپراتوری بزرگ شده استغ روسیه تزاری و اتحاد شوروی و برای گسترش قدرت و نفوذ، ملتهای زیادی را تحت تسلط خود در آورد. این واقعیت از کسی پنهان نیست که تاریخ را فاتحان مینویسند. اوکرایین که قرنها بخش بزرگی از امپراتوری روسیه را تشکیل میداده، نیز از این قاعده در امان نمانده است.
«کاترین کریکونیوک» - ایرانشناس - در ادامه مقالهاش که آن را به استادش «پرفسور تیشچنکو» تقدیم کرده و در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: اصلاً قصد ندارم خواننده عزیز را با بازگویی رویدادهای تاریخی خسته بکنم که چرا فرهنگ اوکرایینی زمانی طولانی در سایه ایدئولوژی روسیه روزگار گذرانده است. مطالبی از این دست هم در کتابها و هم در فضای مجازی به وفور دیده میشود. هدف اصلی من، شکستن الگوهای اشتباهی است که در اذهان بسیاری از ایرانیها درباره اوکرایین وجود دارد و کشیدن تصویر کلی از ملت اوکرایین. ما که هستیم و به چه زبانی حرف می زنیم؟ دست آوردهای عینی تازه در علم ژنتیک و زبان شناسی اجازه میدهند تا گمانه زنیها را کنار گذاشته و به افقهای دوردست ماقبل تاریخ بنگریم و چهره واقعی خود را بشناسیم.
بیشک، زبان مهمترین بعد هویتی یک ملت است. مرگ یک زبان، نابودی یک قوم را رقم میزند. زبان اوکرایینی، تنها زبان رسمی دولتی امروزی، بر خلاف تصور بسیاری از ایرانیها، لهجهای از زبان روسی نیست و از زبان روسی مشتق نشده است. در طول حکومت شوروی که میکوشید در راستای ساختن یک ملت واحد کمونیستی، تمایزهای فرهنگی را از بین ببرد، زبان روسی در همهی سطوح جامعه تحمیل میشد (جدیت و اشتیاق دولت کمونیستی در این زمینه، از نتایج مهندسی زبان تاجیکی که امروزه به خط «سیریلیک» نگاشته میشود، به خوبی قابل درک است). پیشرفت یک فرد در آن زمان، به وفاداری او به حزب حاکم و بهکارگیری زبان روسی بستگی داشت و برعکس، نشان دادن علاقه به زبان و فرهنگ ملی، به شدت محکوم میشد و شخص را در معرض اتهام «دشمن ملت» قرار میداد. در علوم انسانی تنها نظریاتی پذیرفته میشد که با ایدئولوژی کمونیستی کاملاً همخوانی داشتند.
پایه ایدئولوژیک اتحاد شوروی در مورد اسلاوهای شرقی (روسها، بلاروسهای و اوکرایینیها) این بود که سه ملت مذکور تاریخ یگانهای دارند و دولت کییف، روس (اواخر قرن 9 میلادی – اواسط قرن نوزدهم) که بخش عمده و مهم آن در خاک اوکرایین و بلاروس شکل گرفت، «مهد سه قوم اسلاوی برادر» بود و به تبع، نظریهای هم مقبول واقع شد که زبانهای اوکراینی و روسی و بلاروسی را مشتق از زبان نیا روسی (یا زبان نیا اسلاوی شرقی) معرفی میکرد و هر فکر جدیدی که خارج از چهارچوب آن قرار میگرفت، ولو مبنی بر شواهد علمی زیادی باشد، بی پایه و اساس بهشمار میرفت.(ارقام 11 -30 نشانگر ویژگیهای مشترک زبان اوکرایینی با زبانهای مختلف اسلاوی است)
منطق و قوانین زبانشناختی حکم میکنند که چنانچه این سه زبان از منشأ واحدی بهوجود آمدهاند (سرچشمهای که تا قرن 13 میلادی مشترک بوده است!)، باید بیشتر از زبانهای اسلاوی دیگر به هم شباهت داشته باشند. اما تحقیقات زبان شناختی تاریخی به قلم (ک. تیشچِنکو، س. سمال – ستوتسکیی، خ. شوستِر- شوِتس و غیره) تصویر کاملاً متفاوتی را ترسیم میکنند. به لحاظ لغوی، زبان اوکرایینی تنها 38 % به روسی شباهت دارد. برای مثال، به همین نسبت زبان هلندی به انگلیسی و یا زبان پرتغالی به فرانسوی نزدیک است. از میان 40 ویژگی آوایی بارز زبان اوکرایینی، 32 تای آنها با روسی همخوانی ندارد و در ساختار دستوری (تصریف فعل و اسم) 30 ویژگی زبان اوکرایینی (از 42 مورد بررسی شده) منحصر به فرد هستند.
شباهت زبان اوکرایینی به روسی سه چندان کمتر از همسانی اوکراینی به زبانهای دیگر اسلاوی است. زبانهای بلاروسی و سوربی بالایی و پایینی بیشترین همانندی را با زبان اوکرایینی نشان میدهند (27 تا 29 ویژگی مشترک از 82 مورد بررسی شده). تشابه اوکرایینی به بقیه زبانهای اسلاوی، 18-23 ویژگی مشترک را تشکیل میدهند. تطبیق ویژگیهای زبانهای اسلاوی در سطوح آوایی و لغوی و گرامری همراه با پژوهش زبان شناس روسی به نام آندریی زالیزنیاک روی نسخههای خطی پوست درخت غان که از دوره کییف، روس به زمان ما رسیده است، زمینه این نتیجهگیری را فراهم آورده که: «سیر تحول زبان اوکراینی، پروسه شکل گیری ملت اوکرایین را بازتاب میدهد که در قرن 6 میلادی آغاز شد و در قرن 16 به پایان رسید.
اوکرایینیها در اثر اتحاد و نه تفکیک (شوستِر-شِوتس، 1976) سه قوم اسلاوی – پولیانها، دِرِولیانها و سیوِر ها (شِوِلیوف، 1996؛ برایچِفیسکیی، 1968)، با شرکت گروههای ایرانی زبان (استرِژاک، 1988) و ترکی زبان (پریتساک، 1970) ساکن استپ اوکرایین، بهوجود آمدهاند». زبان نیااسلاوی در این سه لهجه ادامه حیات پیدا کرد که در نتیجه در هم آمیختن آنها، زبان اوکراینی شکل گرفته است. به عبارت دیگر، در دولت کییف-روس زبان واحد نیاروسی وجود نداشت، بلکه هر قومی به لهجه خود حرف میزد و زبان بلاورسی و روسی تاریخ جداگانهای دارند که از آن اوکراین متفاوت است و به همان اندازه جالب. در حقیقت، پیدایش دولت کییف-روس را، باید مرحله مشترکی در تاریخ اوکرایینیها، روسها و بلاروسها بپنداریم، نه این که اصرار بورزیم که ملت خاصی وارث فرهنگی و سیاسی آن بوده است.رد پای زبانهای نیاایرانی در زبان اوکرایینی. اما بر اساس چه شواهدی دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که اقوام ایرانی در شکلگیری ملت اوکرایین تأثیر داشتهاند؟ تشریح مفصل موضوعی حضور اقوام ایرانی در سرزمینهای جنوب اوکرایین از چهارچوب این مقاله خارج است، به همین جهت تنها به اشاره کوتاهی بسنده میکنیم. حفاری گورپشتههای (کورگان) متعدد شاهان سکایی و همچنان مکانهای سکونت آنها که در سرتاسر منطقه مجاور با دریای سیاه یافت میشوند، اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد زندگی روزمره این قوم ایرانی تبار در اختیار باستان شناسان و تاریخدانان قرار داد. دانستن آیینها و ساختار جامعه سکاها را مدیون هرودوت - تاریخ نویس مشهور یونانی - هستیم، هر چند که در برخی از موارد، صحت روایتهای او مشکوک به نظر می رسد (به عنوان مثال، داستان لشگرکشی داریوش اول). ولی مهمتر از همه، اقوام ایرانیتبار (نیاسکاها، سکاها، الان ها، سرمتها) رد پای خود را در زبان اوکرایینی به جای گذاشتند و این نشان میدهد که میان آنان و اسلاوها ارتباط برقرار بوده است.
شاید این کشف برای خواننده ایرانی تعجب برانگیز باشد که بسیاری از اسامی جغرافیایی اوکراینی، بویژه اسامی رودخانهها، در زبانهای ایرانیتبار ریشه دارند. بزرگترین رودخانه اوکرایین «دنیپرو» (متشکل از ریشههای *don و *apr) در زبان سکایی، بهمعنای «رودخانه عمیق» است؛ اسم نیاایرانی رودخانه سرِد اُبا (متشکل از ریشههای *sarta- «سرد» و *ap- «آب») از ویژگی سردی آب رودخانه حکایت میکند؛ رودخانه آرتوپولوت (متشکل از ریشههای*arto- «الوهیه» و*polot - «رود، جوی») که احتمالاً به دوره سرمتی پس از سکاها برمیگردد، بیانگر پیوند آن با خدایان است. مثالهای این گونه زیادند: رود های نادرا، نُدرا و نِدرا (مشتق از ریشه نیاایرانی *nada- «نی»)، رود دانوب (مشتق از ریشه هند و اروپایی *danu- «آب»)، رود پروت (مشتق از کلمه سکایی *parata– «رود بزرگ»)، رود سَردا (مشتق از ریشههای *sarta- «سرد») و رود دُرت اُبا (مشتق از *dort- به معنی «ظرف سفالی») و غیره.
در زبانشناسی تاریخی این امر شناخته شدهای است که متداولترین نتیجه ارتباط میان اقوامی که به دو زبان متفاوت حرف می زنند، تغییر سیسم آوایی در یکی از آنها به حساب می آید. پیدایش آوای حلقی h(ه) نیاایرانی در زبانهای اسلاوی مرکزی (اوکرایینی، اسلواکی، چکی و سوربی بالایی) حاصل مناسبات تنگاتنگ بین اسلاوهای مرکزی و طایفه های ایرانیتبار بوده است.
علاوه بر این، 38 کلمه اقتباس شده از زبانهای ایرانی تبار، بر تماسهای مکرر اسلاوها با اقوام ایرانیتبار دلالت میکنند. 20 واژه از کل، در همه زبانهای اسلاوی یافت میشوند که احتمالاَ در قرنهای 7 – 6 قبل از میلاد وارد قاموس این اقوام شده است. 12 واژه ایرانی تبار تنها مخصوص زبانهای اسلاوی مرکزی هستند که احتمال میرود از قرن 4 – 3 قبل از میلاد مورد استفاده قرار میگرفته است . 6 واژه ایرانی تبار تنها برای زبانهای اوکراینی، روسی و بلاروسی مشترکاند و به سده دوم و اول قبل از میلاد برمیگردد. سه واژه در زبانهای اوکرایینی و بلاروسی یکی است، دو واژه در زبانهای روسی و اوکراینی و یک واژه در زبانهای اوکرایینی و لهستانی.
کد ژنتیکی اوکراینیها
این پژوهشهای زبانشناختی با جدیدترین دستآوردهای علم ژنتیک کاملاً مطابقت دارد و زبانشناس برجسته اوکراینی (ک. تیشچنکو) در مجموعهای از مقالات علمی، این موضوع را اثبات کرده است. روش هاپلوگروههای دی ان ای کروموزومYدر پژوهش مهاجرت اقوام از زمان «آدم» (نام مستعار انسانهای اولیه)، انقلابی پدید آورد و تصدیق و رد نظریات گوناگونی که در این حوضه وجود دارد را ممکن ساخت.
این روش چهگونه کار میکند؟ در تحقیقات تکامل مولکولی، هاپلوگروه به گروه انسانهایی گفته میشود که دارای نیای مشترک با جهش ژنی مشترکاند. یک آزمایش بسیار ساده ژنتیکی مشخص میکند که شخصی به کدام گروه تعلق دارد. هاپلوگروهها هزاران سال پیش شکل گرفتند. آنها با حروف لاتینی–از A تا T - نامگذاری شدهاند (بنابراین کل جمعیت جهان دارای حدود 20 هاپلوگروه عمده است؛ در شکل 4،فهرست بزرگترین هاپلوگروههای کروموزومی Y به تصویر کشیده شده است). زیرمجموعههایی هر هاپلوگروه را با ارقام و حروف کوچک لاتینی، نشان میدهند (به عنوان مثال، هاپلوگروه R1b(معروف به «اطلسی») و یا R1a (معروف به «خزری»).
در علم ژنتیک انسانها اغلب هاپلوگروههای دی ان ای کروموزومY و دی ان ای میتوکندریایی مورد بررسی قرار میگیرند. هر دو آنها در بررسی تاریخ مهاجرت جمعیتی استفاده میشوند. کروموزومY تنها از پدر به پسر می رسد، در حالی که دی ان ای میتوکندریایی − هم به دختر و هم به پسر. این دو نوع دی ان ای هرگز نوترکیب نمیشوند ، یعنی در هر نسلی تنها در اثر جهش ژنی اتفاقی، تغییر میکنند.
همه مردهایی که کروموزمی با یک جهش ژنی مشخص (Mn) دارند، از طرف پدری وارثان مستقیم جَدّی هستند که جهش ژنی برای اولین بار در دی ان ای او اتفاق افتاده است. اولین مرد با جهش ژنی اتفاقی جدید (Mn+1)، وارث آن جد به شمار می رود؛ در عین حال او جد تمام مردان نسلهای بعدی میشود که دارای جهش ژنی (Mn+1) هستند. زنجیرههای این نوع جهشها، انشعاب مولکولی را تشکیل میدهند.
«آدمِ» Yکروموزومی به مردی بدوی گفته میشود که از طرف پدری، به ساختار ژنی انسانهای امروزی نزدیکتر است. تحقیقات ژنتیکی نشان داده است که انسانهای امروزی در غرب منطقهای که زیر صحرای بزرگ آفریقا قرار دارد، به وجود آمدهاند و پس از آن حدود 50 هزار سال پیش در اروپا و آسیا ساکن شدند (شکل 5). از شجرنامه تبار زایشی هاپلوگروههای Y به طور یقین برمی آید که محل پیدایش تمام تنوع گروه آنها در آفریقا بوده است و همه گونههای انسانهای معاصر، اولاد آفریقاییها هستند و یا اجدادی که از آفریقا در آمدهاند و جهشهای ژنی بعدی دیگر بیرون از آن قاره رخ داده است.
توضیح شکل: هاپلوگروههای A و B متعلق به نخستین انسانهای ساکن آفریقا هستند. جهشهای ژنی M168 وM294 که هاپلوگروههای A و B فاقد آنها است، به پیدایش گروههای CT و CRمنجر شدهاند که در تمام هاپلوگروههای Yجهان از C تا Tوجود دارند. ظهور این هاپلوگروههای جدید نیز در آفریقا اتفاق افتاده است، به این دلیل است که این هاپلوگروه هم در آفریقا و هم خارج آن پیدا میشود. جهشهای ژنی ای که گروه DE را تعیین میکنند (M145, M203(65 هزار سال پیش در آفریقا صورت گرفته است. هاپلوگروه E در آفریقا ماندگار شد، اهالی مراکش و اتیوپی، بالاترین شاخصهای این گروه را (به ترتیب 81% و 68%) نشان میدهند. زیرگروه E1b1b هم در آفریقا پدید آمده و با مرور زمان در تمام حوضه مدیترانه پخش شده است (در یونان شاخص این گروه به 27% می رسد). زیر گروههای هاپلوگروه F که تنها خارج از آفریقا گسترش پیدا کرده است، 90% کل جمعیت دنیا را تشکیل میدهند.
احتمال میرود که 45 هزار سال پیش انسانهای کرومانیون از خاور نزدیک به اروپا مهاجرت کردند و و هاپلوگروه IJبا خود آوردهاند. هاپلوگروه G(که به استعاره، آن را گروه «قفقازی» مینامند) باید حدود 30 هزار سال پیش در خاور میانه به وجود آمده باشد. جهش ژنیM9 بستر پیدایش نیاگروههای N، RوQرا فراهم آورد. زیرگروه R1 احتمالاً در اورال جنوبی شکل گرفته است و زیر گروه R2– در بیابان گبی (که قبلاً استپ بود). تفکیک گروه R1به زیرگروههایR1a و R1b هنگام کوچ اقوام در اروپا اتفاق افتاده است.
این افق بسیار کلی از تاریخ پیدایش انسانها و پخش شدن آنان در اروپا و آسیا است که با بهکارگیری روش هاپلوگروه کروموزوم Y آشکار شده است. همین روش، تشخیص ترکیبات هاپلوگروهی Yکروموزومی هر ملتی را میسر ساخت. بنا به پژوهش زوئی روسِّر و 62 همکار او در سرتاسر جهان ، که ژنتیک تاریخی ملتهای اروپا را تحت بررسی قرار و نتایج آن را با شرایط اقلیمی – جغرافیایی منطقه و مرزهای گسترش زبانهای آنها مطابقت داده است، هاپلوگروه های I (دیرین اروپایی ) و R1a (نیاایرانی)، ¾ کد ژنتیکی اوکرایینی را تشکیل میدهد، بهترتیب 48 و 30 %.
Yهاپلوگروه I (که اسم دیگر آن «بالکانی» است) تنها هاپلوگروه محلی اروپایی پنداشته میشود که در منطقه بالکان پدید آمده است، یعنی مردمان دارای هاپلوگروه Iنه از جایی آمدهاند و نه به جایی رفتهاند. یکی از اصلیترین مشتقات این هاپلوگروه، I2 است که در ملت اوکراین بالاترین درصد را نمایان میکند، هاپلوگروهی که پیدایش آن به زمان نزدیک به آب شدن یخچالهای طبیعی (حدود 17 هزار سال پیش)، برمی گردد. تمرکز بالای گروهI2a2 - زیرمجموعه هاپلوگروه I2– در شمال شرقی رُمانی و در ملداوی و مرکز اوکرایین، با مرزهای گسترش فرهنگ کوکوتن - ترِپیلّیا در هزاره چهار قبل از میلاد، کاملاً مطابقت دارد. بر اساس این دادهها، میتوانیم با احتیاط نتیجه گیری کنیم که شاید اقوام نیااسلاوی از همین فرهنگ متحول شده اند (البته با حضور و تأثیر اقوام باستانی دیگری).
محدوده گسترش هاپلوگروه R1aبسیار وسیع است: پامیر، آلتای اروپای شرقی و مرکزی. بالاترین شاخصهای این هاپلوگروه در تاجیکستان (64% جمعیت)، قرغزستان (63%)، افغانستان (51%) و لهستان (51%) دیده شده است. دانشمندان، اقوام سکایی و سرمتی را با این هاپلوگروه مرتبط میسازند که برای اولین بار در عصر مفرغ به قلب اروپا نفوذ پیدا کردهاند.
برای اولین بار دانشمند روسی خانم «ن. چلیِنووا» نقشه کلی استقرار فرهنگهای سکایی را که تا به امروز حفاری شدهاند، تألیف کرد. تطبیق منطقه گسترش فرهنگهای سکایی با نقشه توسعه هاپلوگروه R1a (شکل 8) به خوبی نشان میدهد که محدوده مرزوبوم سکاها (که به عقیده پرفسور تیشچنکو، همان سرزمین ایران ویج ذکر شده در آوستا است)، در مرکز مناطق امروزی قرار دارد که اهالی آن بالاترین شاخصهای این هاپلوگروه را نمایان میکنند.
نُه هاپلوگروه کوچک دیگر، یک سوم بقیه کد ژنتیکی اوکراینیها را شکل میدهند (از 2 تا 7 %): هاپلوگروههای سلتی (R1b)، فنلاندی (N)، هونی (Q)، 3 هاپلوگروه قفقازی (G+J+F)، عرب و آمازیغی (E)، افغانی (T) و وایکینگی (R1). به عبارت دیگر، این به آن معنا است که اقوام باستانی همچون سلت ها، فنلاندی ها، وایکینگ ها، هون ها، قفقازی ها و عرب ها و بربرها و افغانی ها، در مقاطع مختلف تاریخی، در شکلگیری ملت اوکرایین نقش داشتهاند .
در این میان، کد ژنتیکی روسی در مقایسه با آن اوکرایینی، شاخص بالای هاپلوگروه فنلاندی را نشان میدهد حدود 23% (در اوکراینیها این هاپلوگروه به کم تر از5% می رسد) که به نقش پررنگ فنلاندیها در تاریخ روسیه اشاره دارد. براساس این یافتهها، برخی از پژوهشگران نتیجه گیری کردهاند که ملت روسی در اثر ادغام فنلاندیها و چند قوم اسلاوی شمالی شرقی، به وجود آمده است.
هر ملتی، تاریخ منحصر به فردی دارد که آن را از دیگر ملتها متمایز میکند. پژوهشهای جدید زبان شناختی و ژنتیکی، دریچه تازهای به گذشته بسیار دور باز کرده و پیچیدگیهای شکل گیری ملت های امروزی را آشکار ساختهاند. الگوهای بسته و ساده تاریخی که با ایده ئولوژی و سیاست گره تنگاتنگ خورده است، در تفسیر دانستنیهای نوین علمی، ناکارآمدی خود را اثبات میکنند، کماکان که از مثال تاریخ اوکرایین به وضوح برمی آید. امروز دیگر به یقین میدانیم که شواهد اصالت ده ها هزار ساله ملت اوکراین، انگارههایی همچون «دنیای واحد اسلاوی» و «مهد سه برادر اسلاو»، را رد میکنند. وقت آن رسیده است که برای همیشه با افسانههایی از این دست وداع بگوییم.