موضوع «زبانهای بومی و محلی» در کشورهای آسیایی امروز یکی از مهم ترین مسائل روز شده و با تقسیم جهان به دو قطب «تولیدکننده» و «مصرفکننده»، با سرنوشت تاریخی و شرایط زندگی اجتماعی کنونی و آینده مردم این سرزمینها رابطه مستقیم پیدا کرده است. زبان میتواند وسیله رشد و ترقی ملتی باشد و میتواند موجب رکود و واپس ماندگی و انحطاط شود. ظاهر موضوع چیزی است و عواقب و نتایج آن چیز دیگر. موضوع زبان کلاً و طبعاً به آموزشهای دانشگاهی و تعلیم و تعلم علوم جدید بستگی دارد و به آسانی نمیتوان از کنار آن گذشت.
یونسکو روز 21 فوریه ( دوم اسفند) هرسال را «روز جهانی زبان مادری» اعلام کرده است و این اقدام مبارک و فرخنده است. اما گویی مسائل مهم تر و حیاتیتری همچون فقر و گرسنگی و ظلم و واپسماندگی و جنگها و کشتارها و حملات انتحاری و بسیاری دیگر از اینگونه مسائل و موضوعات در جهان باقی نمانده است، تا روز جهانی دیگری برای آنها هم اعلام شود. جهان ما بیمار است و طبیبی از لون دیگر میطلبد.
اما «زبان مادری» و «زبان محلی» بیشک از جهات مختلف دارای ارزش تاریخی و عملی و فرهنگی خاص است و باید دور از هرگونه تعصب و بیماری سیاستزدگی، عاقلانه به «حفظ» و «تکامل» و «اعتلای» آن پرداخت. ولی از سوی دیگر، در این راه از حد «اعتدال» و «خردمداری» نباید تجاوز کرد.
باید توجه داشت که اولاً زبانهای بومی و محلی در کشورهای آسیایی هنوز زبانهایی نشدهاند که بتوانند بار بسیار سنگین علوم جدید و پیشرفتهای برقآسای علمی و فنی در زمینههای حیاتی و اجتماعی و فرهنگی امروز را بکشند و ثانیاً باید هشیار بود که تعصبات نابخردانه و غالباً غرضآمیز در این راستا به پاره پاره شدن جوامع و کشورهایی که روزگاری دارای هویت تاریخی و فرهنگی مهم و معتبر بودهاند منجر نشود و این پارهها به لقمههای سهلالهضمی برای قدرتهای سلطهگر و استعمارطلب تبدیل نشوند.
شایسته است که ما از تجربههایی که کشورهای دیگر در مواجهه با مسأله زبانهای بومی داشتهاند با خبر باشیم و از آنها استفاده کنیم. کشور هند شرایطی شبیه به شرایط ما دارد. هندوستان و پاکستان از چندین ایالت مختلف تشکیل یافتهاند که هر یک زبان محلی خاص خود را دارند؛ در پنجاب پنجابی، در سند سندی، در بنگال بنگالی، در گجرات گجراتی و ایالتهای دیگر با زبانهای محلی دیگر.
در آغاز استقلال هند، مسأله زبانهای محلی و مادری با شدت تمام مطرح شد و کسانی هم بودند که میخواستند از وضعی که پیش آمده بود برای جدا کردن بعضی از ایالتها به سود خود اقدام کنند. ولی تجربههای دوران استعمار و وجود کسانی چون جواهر لعل نهرو، ابوالکلام آزاد، ذاکر حسین و چندین شخصیت دیگر باعث شد خطر را دریابند و با سخنرانیها و نوشتهها و اقدامات دیگر از بروز فاجعه پیشگیری کنند.
اکنون در ایالتهای هند، هنوز زبانهای بومی و مادری جایگاه والای خود را دارند، به این زبانها رمان و شعر و تاریخ نوشته میشود و جراید مختلف در موضوعهای علمی و هنری و ادبی و اشعار مهم اجتماعی برای عموم منتشر میشود. ولی «زبان هندی» در هند و «زبان اردو» در پاکستان به عنوان «زبان دیوانی و دولتی» و وسیله ارتباط میان مردم ایالتهای مختلف پذیرفته شده است و وسیله ارتباط فرهنگی و میهنی مشترک همگانی است.
اما هنوز در هند زبان دانشگاهی در سطوح بالای علمی و تخصصی، زبان انگلیسی است و تا زمانی که زبانهای دیگر توانایی تعلیم و تعلم علمی و دانشگاهی را نیافتهاند، این زبان در دانشگاهها و مراکز علمی تخصصی جایگاه خود را خواهد داشت و با شدت و سرعت پیشرفتهای علمی و فنی جهانی، گویا این زبان برای سالیان دراز آینده، همین مقام و موقعیت را در فرهنگ شبه قاره خواهد داشت. و امروز بواسطه همین عامل به ظاهر «اجنبی»، دانشگاهها و مراکز علمی هند با مراکز علمی جهان ارتباط بسیار نزدیک روز به روز دارند. صاحب نظران هند نخواستند که با نقل یا ترجمه الفاظ و اصطلاحات علمی و تجاری جدید به زبان هندی، این زبان را به زبان یأجوج و مأجوج بدل کنند.
باز گردیم بر سر مطلب، روشن است که گویشهای محلی ما از سرمایههای بسیار پر ارزش تاریخی و فرهنگی و ملی ما هستند. یکی از ویژگیهای برجسته تاریخ و فرهنگ ما، همین تنوع و چندگانگی زبانها و آداب و رسوم و آرا بوده است. مانند باغی که به انواع گلها با رنگها و بوهای مختلف آراسته باشد و انواع میوهها با طعمهای گوناگون در هر گوشه آن پرورش یافته باشد. باغی که همه گلهای آن یک رنگ و یک بو باشد یا تنها یک درخت در همه جای آن روییده باشد، باغ نیست.
تاریخ فرهنگی و زبانی از مواریث زنده تاریخی ما است و باید در حفظ آن بکوشیم. باید در دانشگاههای کشور به ابعاد مختلف این تنوع از لحاظ تاریخی و جامعهشناسی و ادبی و هنری پرداخته شود، و زبانهای بومی از لحاظ مختلف مورد تحقیق و مطالعه و تدریس و تعلیم قرار گیرد. در دبستانها و دبیرستانهای هر ناحیه این زبانها تدریس شوند و ادبیات منظوم و منثور آنها در نشریات محلی و کشوری انتشار یابد. توجه به این نکات تا این حد و «فقط تا این حد» شایسته و بایسته است و میتواند پیوندهای تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی گوناگون این مردم را استوارتر و حس همبستگی و اشتراک در مزایای شهروندی را روشنتر و مطمئنتر کند. اما باید هشیار بود که تجاوز از این حد و فراتر رفتن از آنچه گفته شد، میتواند به زیانها و خسارتهای جبرانناپذیر و خدشه به وحدت و یکپارچگی ملی منجر شود.