روابط چین و آمریکا را شاید بتوان پیچیده ترین، گسترده ترین و در همین حال پرچالش ترین روابط در میان قدرت های بزرگ دانست؛ روابطی که با تاثیرپذیری از متغیرهای گوناگون و پرشمار، دارای نوسان ها، فراز و فرودها و حتی پیش بینی ناپذیری های خاص خود بوده است. در وضعیت کنونی اگر چه این روابط همچنان سرشت پیچیده و گاه متناقض خود را حفظ کرده، اما به دلیل افزایش دامنه و حجم مناسبات در زمینه های گوناگون از فاصله ی کانون های فرازین و فرودین نمودار نوسان در آن کاسته شده است. «باراک اوباما» رییس جمهوری آمریکا روز دوم مهر در حالی از رییس جمهوری چین در کاخ سفید استقبال کرد که این نخستین سفر شی به آمریکا از زمان روی کار آمدن در سال 2013 میلادی (1392 خورشیدی) است. از دید بسیاری از تحلیلگران، هرچند اختلاف های بسیاری میان این 2 قدرت بزرگ جهانی وجود دارد، اما رهبران پکن و واشنگتن کشور تلاش می کنند تا این اختلاف ها را کاهش دهند؛ اختلاف هایی که از دیرباز و زمان زمامداری رهبران پیشین چین آشکارتر از امروز بود. به نظر می رسید که شی با رهبران پیشین چین از جمله «هو جین تائو» رییس جمهوری پیشین تفاوت هایی در نگرش به غرب دارد. او به فرهنگ آمریکا علاقمند است و از کتاب های «مارک تواین» و «ارنست همینگوی» و همچنین سریال های تلویزیونی آمریکا سخن می گوید که به احتمال زیاد ناشی از دوره ی اقامت وی در آمریکا (در سال های میانی دهه ی 80 میلادی) است. چنین ملاحظاتی سبب شد تا پس از روی کار آمدن شی در مارس 2013 ، برخی با خوش بینی بیشتری به آینده ی روابط پکن و واشنگتن بنگرند؛ خوشبینی که البته در عرصه ی عمل مصداق قابل انتظار را نیافته است. بسیاری از صاحبنظران، روابط آمریکا و چین را مهمترین روابط دوجانبه از منظر تاثیرها و پیامدهای آن بر سیاست و نظام بین الملل کنونی و آینده دانسته اند. این برآورد بیراه نیست زیرا این روابط از یک سو تعامل راهبردی میان 2 ابرقدرت در عرصه ی نظام بین الملل در دوران پساجنگ سرد است و از دیگر سو مسایل همگرایانه و واگرایانه ی متعددی در روابط کنونی 2 کشور وجود دارد؛ مسایلی که دارای ظرفیت اثرگذاری بر فرایندهای کلان بین المللی و منطقه یی است. از منظر آمریکا، همکاری با چین برای تامین منافع اقتصادی و امنیتی ضروری است و از دید چینی ها نیز همکاری با آمریکا به علت های گوناگونی مانند کمک به رشد اقتصادی و فناورانه ی چین و حفظ ثبات جهانی و منطقه یی اهمیت و اولویت دارد. با این حال، مشکل مهمی که رهبران پکن با آن رو به رویند نگرانی بسیاری از کشورهای غربی به ویژه آمریکا از رشد قدرت چین در حوزه های نظامی و اقتصادی و پیرو آن افزایش سریع قدرت این کشور در صحنه ی بین المللی است. به عبارت دیگر، در حالی آمریکا بیشترین مناسبات اقتصادی را با چین دارد که این پرسش برای بسیاری در آمریکا ایجاد شده که «ظهور و قدرت گیری چین» چه تاثیرهایی بر نظم بین المللی و منطقه یی برجای خواهد گذاشت و رهبران چین نیز با این مشکل مواجه اند که بسیاری در آمریکا به آنان به مانند یک تهدید نگاه می کنند. با چنین پیشینه یی از همکاری ها و رقابت ها و با توجه به اهمیت سفر رییس جمهوری چین به واشنگتن نکته هایی قابل ذکر است: 1- روابط آمریکا و چین در دهه های گذشته، فراز و فرود های بسیاری به خود دیده است. از زمان پیروزی انقلاب ملی گرایان در چین در سال 1911 و سپس تسلط نیروهای سوسیالیستی بر پکن در سال 1949 میلادی، تاکنون الگوهای گوناگونی در طیفی با 2 سوی تعارض و تعامل بر روابط چین و آمریکا حاکم شده است. در وضعیت کنونی، آنچه در مناسبات دوجانبه مشهود است، ورود پکن و واشنگتن به عرصه یی گسترده از رقابت و همکاری است که 2 کشور ضمن حفظ همکاری در بخشی از حوزه ها به ویژه حوزه های دیپلماتیک و اقتصادی در عرصه های امنیتی، نظامی و حتی فرهنگی رقابت ها را تشدید کرده اند. 2- مناسبات اقتصادی آمریکا و چین را می توان مهمترین نمونه ی همکاری های دوجانبه دانست. در سفر اخیر شی، این حوزه از مناسبات مورد توجه 2 طرف قرار گرفت. سفر رییس جمهوری چین به شهر صنعتی سیاتل آمریکا و تاکید بر گسترش مناسبات اقتصادی میان 2 کشور نشان از تقویت این روند دارد. در سال های میانی دهه ی 1970میلادی و با عادی شدن روابط 2 کشور، سطح مبادله های اقتصادی چین و آمریکا حدود 13 میلیون دلار بود که این رقم در سال 1979به حدود 45 میلیارد دلار رسید. در فاصله 10 ساله ی 1979 تا 1989 میلادی، واردات چین از آمریکا 15 درصد و صادرات این کشور به آمریکا 22 درصد افزایش داشت. حجم روابط تجاری از آن پس به سیر صعودی خود ادامه داد و در سال 2013 میلادی میزان مبادله های 2 کشور از مرز 562 میلیارد دلار گذشت. 3- حوزه ی نظامی- امنیتی را می توان پرتنش ترین وجه مناسبات 2 کشور دانست. چین به پشتوانه ی رشد 10 درصدی اقتصادی طی یک دهه ی گذشته، دست به نوسازی ارتش خود زده است. بودجه ی نظامی رسمی چین در دوره ی زمانی 2000 تا 2011 میلادی سالانه بطور میانگین 11.8 درصد افزایش داشته و در سال 2015 به 145 میلیارد دلار رسید. چنین سطحی از افزایش بودجه ی نظامی همراه با تنش های مزمن پکن با آمریکا و متحدان منطقه یی این کشور نظیر ژاپن، کره ی جنوبی و تایوان در محدوده ی آب های «دریای چین جنوبی» و «دریای چین شرقی» باعث شده تا واشنگتن از توسعه طلبی پکن نگرانی هایی داشته باشد. همچنین چین بارها اعلام کرده مداخله جویی آمریکا در حوزه ی آسیا- اقیانوس آرام و ایجاد ترتیبات امنیتی برای مهار چین در قلمروی سرزمینی این کشور را برنخواهد تافت. 4- جاسوسی اطلاعاتی- سایبری یک موضوع چالش برانگیز در روابط آمریکا و چین است که با توجه به اهمیت روزافزون آن در واشنگتن و پکن با دیدگانی نگران به آن نگریسته می شود. هر 2 کشور در سال های اخیر با توجه به تهدیدهای متقابل، تمرکز بسیاری بر حوزه ی فضایی و سایبری داشته اند. البته رییس جمهوری چین در سفر خود به آمریکا موضوع جاسوسی اطلاعاتی از آمریکا را رد و اعلام کرد که کشورش حاضر است در این باره با آمریکا همکاری کند. رییس جمهوری آمریکا نیز در نشست خبری مشترک خود با رییس جمهوری چین اعلام کرد هر 2 کشور توافق کرده اند اقدام به جاسوسی سایبری اقتصادی علیه یکدیگر نکنند. در این میان البته به موضوع جاسوسی اطلاعاتی در حوزه ی امنیت ملی اشاره ی مستقیمی نشده است. 5- یکی دیگر از زمینه های تعامل پکن و واشنگتن همکاری در زمینه ی تغییرات اقلیمی و چالش های زیست محیطی به ویژه همکاری برای کاهش گازهای گلخانه یی است. چین و آمریکا در مجموع نزدیک به 45 درصد از گاز دی اکسید کربن جهان را تولید می کنند و بالاترین سهم را در آلودگی زیست محیطی کره ی زمین دارند. در سفر رییس جمهوری چین به آمریکا این موضوع مورد بررسی قرار گرفت و 2 کشور بر این موضوع تاکید کردند که باید تلاش کنند تا میزان تولید گازهای گلخانه یی خود را تا سال 2025 میلادی بین 26 تا 28 درصد کاهش دهند. فرجام سخن اینکه آمریکا و چین به عنوان 2 قدرت بزرگ جهانی تلاش دارند همزمان با پیشبرد رقابت های راهبردی در زمینه های گوناگون و کسب دست برتر به ویژه در حوزه های اقتصادی و نظامی، به صورت بیشینه از مزیت های همکاری متقابل بهره جویند و رقابت های پیش رو را به صورت مدیریت شده و همراستا با افزایش قدرت ملی و منزلت جهانی گام به گام به پیش برند.