استاد «محمدرضا شجریان» رییس شورای عالی خانه موسیقی و صاحب صدای ماندگار موسیقی سنتی ایران روز شنبه هفتم شهریور 1394 خورشیدی به دلیل عارضه ریوی در بیمارستان «کسری» تهران بستری شد. پس از بستری شدن خسروی آواز ایران، مسوولان دولتی همچون «سیدحسن قاضی زاده هاشمی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و «حسین فریدون» دستیار ویژه رییس جمهوری به عیادت وی رفتند و از نزدیک جویای احوالش شدند. می توان این رخداد را نشانی از پایبندی دولت یازدهم به ارزش های فرهنگی و قدرشناسی از سرمایه های فرهنگی کشور دانست. عیادت مسوولان از شجریان باعث شد تا در چند روز گذشته برخی جریان های افراطی، واکنش های تندی از خود نشان دهند. این جریان ها که همواره می کوشند همه حوزه ها را با سیاست گره بزنند و به اصطلاح موضوع را سیاسی کنند، این بار هم با بی اخلاقی تمام به یک شخصیت فرهنگی مانند استاد شجریان تاختند و اتهام های ناروایی را به وی نسبت دادند؛ از «رفیقِ بهاییانِ بی بی سی» گرفته تا «ارادتمند خوانندگان کاباره ای». در همین چارچوب یک روزنامه اخیرا با انتشار خبری بدون درنظرگرفتن اخلاق حرفه ای در کار روزنامه نگاری به حرمت شکنی از یک چهره فرهنگی شناخته شده در جهان پرداخت و نوشت: بی اعتنایی مردم باعث شد که رفیق بهاییان بی بی سی به بهانه سرماخوردگی خود را در بیمارستانی بستری کند، با این گمان که شاید نظرها به سویش جلب شود! این روزنامه مدعی شد که شجریان که مدتیست با بی محلی دوستان سابقش روبرو شده و کنسرتش در استانبول به دلیل نفروختن بلیت لغو شد، برای مطرح شدن، عوارض سرماخوردگی را بهانه کرده و برای بستری شدن به یک بیمارستان خصوصی رفته است. این رویکرد غرض ورزانه که به نظر می رسد در پس آن هدف های شخصی و سیاسی خاص دنبال می شود، هرگز در تراز حرفه ای یک رسانه مکتوب و کهنه کار نیست. برخی این رویکرد را تا اندازه ای خارج از چارچوب اخلاقی عنوان می کنند که معتقدند می توان آن را نوعی بی احترامی به چهره های فرهنگی و البته خیل هواداران شان عنوان کرد؛ چهره هایی که مردم خاطره های فراوانی از آنان دارند و سال های زیادی را با هنر آنان زیسته اند و از برکت این هنر، لحظه های غم و شادی شان به یادماندنی تر شده است. در ادامه به بیان چند نکته در خصوص چرایی التزام رسانه ها، جامعه و مسوولان به پاسداری از فرهنگ و قدرشناسی از اهالی واقعی آن می پردازیم: 1- تاختن به شخصیت های فرهنگی و هنری این مرز و بوم با عمل، زبان یا قلم آن هم در این وسعت، اشتباهی نابخشودنی و قابل توجه است؛ چراکه در بیشتر نقاط جهان به ویژه کشورهای توسعه یافته همواره از شخصیت های فرهنگی قدرشناسی می شود و حفظ شان و منزلت آنان برای تمام نگرش ها واجب است. در این پیوند، باید به این نکته مهم اشاره کرد که اکنون دیگر رفتارهای تنگ نظرانه و تخریبی که همواره از سوی برخی تفکرها و جریان های افراطی دنبال می شود، تا اندازه زیادی ارزش و اثرگذاری خود را در افکار عمومی از دست داده و نمی توانند مقام اهالی فرهنگ، ادب و هنر را خدشه دار سازند؛ چراکه جامعه به مرحله ای از بلوغ فرهنگی و سیاسی رسیده که درک زشتی از خوبی برایش آسان تر از قبل شده است. اکنون جامعه امروز ایران بسختی رفتارهای غیرمتمدنانه و ضدفرهنگی را می پذیرد و در برابر این گونه رفتارها از خود سرسختی خاصی نشان می دهد. مردم ایران این روزها بیش از هر زمان دیگر قدرشناس میراث داران فرهنگ و هنر سرزمین خود هستند؛ چراکه به این آگاهی رسیده اند که باید همچون دیگر ملت ها که شاید کشورشان قدمت فرهنگی به مراتب کمتر از ایران داشته باشد، فرهنگ هزاران ساله خود را ارج نهند و قدر اهالی آن را بدانند. این آگاهی زمانی شورانگیزتر می شود که حمایت فرهنگی دولت با آن پیوند بخورد و با تاکید مقام معظم رهبری بر لزوم توجه بیشتر به حوزه فرهنگ زینت یابد؛ توجهی که در شعار «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» که برای نامگذاری سال گذشته (1393 خورشیدی) از سوی رهبر معظم انقلاب انتخاب شد، تبلور یافت. 2- توجه به اهالی فرهنگ و حفظ جایگاه آنان وظیفه ای بر عهده رسانه ها، جامعه و مسوولان به ویژه مسوولان فرهنگی است. بزرگان فرهنگ و هنر ایران نیز خواسته ای جز این ندارند؛ آن گونه که تعداد زیادی از آنان برای در امان ماندن از برچسب های گوناگون، حتی از خیر کمترین حقوق خود گذشته اند و در خانه هایشان کنج تنهایی گزیده اند و گاه بسختی روزگار می گذرانند. آنان دغدغه شان کار فرهنگی است و نمی خواهند از تلاش فرهنگی خود برای جامعه باز بمانند، آنان نمی خواهند درگیر سیاست بازی های عده ای شوند که برای منافع شخصی خود هراسی از تخریب و قربانی کردن دیگران، حتی شخصیت های برجسته فرهنگی جامعه ندارند. 3- اهالی فرهنگ و هنر، سرمایه های اجتماعی جامعه هستند و آفریدن زیبایی و الهام بخشیدن به انسان ها یکی از نتایج حضور آنان در جامعه است. از این رو رعایت حقوق و حفظ جایگاه اجتماعی آنان، حتی باوجود متفاوت بودن با دیدگاه و سلیقه ما، از اصول اولیه اخلاق اجتماعی است. با این وجود می توان آنان را نقد کرد چراکه وجود فضای نقد از ضرورت های یک جامعه سالم و مردم سالار است. افراد و نگرش های گوناگون باید بتواند برای پویایی، سازندگی و رشد جامعه خود به نقد سالم یکدیگر بپردازند، اما نباید این نقد با تخریب یکسان انگاری شود. دیدگاههای گوناگون در جامعه باید بتوانند به نقد یکدیگر بپردازند؛ نقدی که با رعایت احترام و بدون غرض ورزی صورت گیرد. نباید فضای جامعه به سمتی پیش رود که با کوچکترین موضع گیری یک شخصیت فرهنگی، ادبی، هنری و ...منتقدان از او چهره ای سیاسی و مخالف بسازند و ارزش هنر و خدمات وی به جامعه را زیر سوال ببرند. 4- در پایان باید دوباره بر لزوم توجه به فرهنگ و مفاخر فرهنگی کشور و اهمیت قدرشناسی از آنان در دوران حیاتشان تاکید کرد؛ چراکه آنان بخشی از تاریخ، فرهنگ و هنر ایران هستند و شاید دیگر تکرار نشوند. به نظر می رسد دولت یازدهم و مسوولان فرهنگی این دولت نیز بخوبی بر این امر واقفند و به همین دلیل در طول عملکرد 2ساله خود همواره کوشیده اند در برابر یکه تازی های برخی جریان های فکری در حوزه فرهنگ، ایستادگی و تا حد امکان از حقوق اهالی فرهنگ حمایت کنند.