گسیل نزدیک به هزار نفر نیروی زمینی قطری همراه با تجهیزات نظامی کامل به یمن که هفته ی پیش وارد این کشور شدند، نشان از رویکرد تازه ی ائتلاف سعودی در حمله به یمن دارد. فرستادن این تعداد نیروی قطری به یمن در ادامه ی ورود نیروهای زمینی عربستانی، اماراتی و بحرینی به مناطق جنوبی یمن است که در هفته های گذشته و پس از آغاز طرح حمله به شهر بندری عدن، صورت گرفت. نزدیک به 6 ماه از آغاز حمله ی هوایی ائتلاف سعودی به یمن می گذرد و با وجود حجم بالای بمباران جنگنده های این ائتلاف در مناطق نظامی و غیر نظامی، ائتلاف از دستیابی به اهداف خود در این نبرد ناکام مانده و به نظر می رسد جنگ یمن به بن بست خورده است. عربستان که با هدف یک جنگ محدود کوتاه مدت حمله به یمن را آغاز کرد، اکنون درگیر یک جنگ فرسایشی شده است که به نظر نمی رسد در کوتاه مدت و حتی میان مدت از آن خلاصی یابد. از همان آغاز حمله، عربستان تلاش کرد با تشکیل یک ائتلاف منطقه یی با حضور کشورهای حاشیه ی خلیج فارس، مصر و پاکستان، نه تنها جنگ یمن را به یک جنگ منطقه یی مبدل سازد بلکه با تشکیل چنین ائتلافی ناتوانی های نظامی خود را تا حدی جبران کند. البته از همان ابتدا مخالفت مصر برای اعزام نیروهای زمینی به یمن و مخالفت پاکستان از شرکت در این ائتلاف، عربستان را از اهداف بلندپروازانه ی خود برای یک حمله ی کامل و همه جانبه به یمن باز داشت. تحولات بعدی جنگ نشان داد که بر خلاف پیش بینی راهبرد نویسان سعودی، حمله به یمن دشوارتر از آن است که عربستان پیش بینی می کرد. ناکامی عربستان در دستیابی به اهدافش در یمن و ناکامی در همراه کردن کشورهای پرجمعیتی مانند مصر و پاکستان برای فرستادن نیروی زمینی به این جنگ، در هفته های اخیر عربستان را به سمت پیش گرفتن یک ائتلاف محلی با مشارکت برخی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برای حرکت دادن نیروی زمینی به سمت یمن سوق داده است. این تغییر رویکرد را می توان آغاز مرحله ی تازه یی در حمله ی عربستان به یمن تفسیر کرد که می تواند پیامدهای پیش بینی نشده به دنبال داشته باشد. در این زمینه باید به چند نکته ی مهم توجه داشت: 1- نخستین نکته یی که باید به آن اشاره داشت این است که اعزام نیروهای زمینی به خاک یمن را می توان نشانه یی از شکست سیاست ائتلاف سعودی در یمن دانست. عربستان سعودی که با هدف یک حمله ی کوتاه مدت هوایی تجاوز خود به یمن را آغاز کرد، در این اندیشه نبود که چنین حمله یی منجر به یک جنگ فرسایشی بی هدف خواهد شد؛ جنگی که نه تنها هزینه های نظامی و اقتصادی بسیاری به این کشور و ائتلاف زیر هدایت آن وارد خواهد کرد، بلکه هزینه های انسانی آن نیز می تواند فشارهای گروه های پشتیبان حقوق بشر بر عربستان را تشدید کند. در این میان به نظر می رسد عربستان در یک معضل پیچیده و دووجهی گرفتار شده است؛ از یک سو این کشور با عقب نشینی از جنگ در یمن با کاهش شدید پرستیژ (وجهه و نمایش قدرت) و پیامدهای آن برای نفوذ منطقه یی آل سعود رو به رو خواهد شد و از سوی دیگر، ادامه یورش هوایی نیز نتیجه یی جز افزایش هزینه ها و فرسایشی شدن جنگ به دنبال ندارد؛ فرایندی که با توجه به قیمت پایین نفت، هزینه های مالی عربستان را به شدت افزایش خواهد داد. در چنین شرایطی رهبران سیاسی دچار اشتباه های محاسباتی و سردرگمی در پیگیری اهداف خود می شوند و در دل این خطاهای محاسباتی ممکن است تاکتیک ها به راهبرد تبدیل شود. به همین دلیل ممکن است ابعاد جبهه های درگیری بسیار فراتر از محاسباتی به پیش رود که مقام های سیاسی و فرماندهان نظامی صورت داده اند. در این وضعیت، کشور دچار چالش افزایش مسوولیت ها در مقابلِ کاهش توان ظرفیت ها می شود و اقدام های پرستیژی و نمایشی جایگزین اقدام های راهبردی خواهد شد. تاریخ روابط بین الملل نشان می دهد که شکست های بزرگ در سیاست خارجی در چنین مواقعی رخ می دهد. آغاز حمله ی زمینی عربستان با همراهی بحرین، امارات عربی متحده و قطر به یمن را می توان نشانه یی از چنین محاسبه ی نادرست راهبردی و شکست سیاست های تدوین شده ی ائتلاف سعودی در جنگ یمن به شمار آورد؛ امری که می تواند شکست سنگینی بر سیاست های منطقه یی عربستان وارد کند. 2- مهم ترین پیامدی که آغاز حمله ی زمینی به یمن می تواند به دنبال داشته باشد، تشدید بی ثباتی ها و شکاف های سیاسی و قومی-مذهبی در یمن است. در توضیح این نکته باید گفت نیروهای ارتش و کمیته های مردمی انصارالله که کنترل بخش های زیادی از یمن را در دست دارند اکثریت جمعیت یمن را تشکیل می دهند و با تکیه بر چنین اکثریتی توانسته اند نفوذ و کنترل خود را در بخش های بزرگی از یمن گسترش دهند. ائتلاف سعودی با هدف مقابله با این نیروها وارد عمل شده و شکست این ائتلاف نیز به دلیل در اکثریت بودن نیروهای ارتش و کمیته های مردمی انصارالله است. به همین دلیل، نه تنها هیچ نیروی خارجی توان شکست و حذف چنین نیروی پرجمعیت داخلی را نخواهد داشت، بلکه هرگونه مداخله ی خارجی موجب خواهد شد گسل های قومی، قبیله یی و مذهبی فعال شده و منجر به شکاف های عمیق سیاسی و اجتماعی در جامعه ی یمن شود. تنها نتیجه ی چنین امری، بی ثباتی بیشتر در یمن و فراهم شدن فضا برای فعالیت گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش خواهد بود؛ رخدادی که در میان مدت امنیت عربستان و ائتلاف زیر امرش را نیز تهدید خواهد کرد. 3- در سویه دیگر ماجرا و به عنوان نکته ی سوم، باید به تاریخ یمن و ناکامی مهاجم هایی توجه داشت که به این سرزمین حمله کرده اند. اگر نگاهی به تاریخ یمن در چند سده ی گذشته داشته باشیم می بینیم هر کشوری که قصد تسلط بر یمن را داشته با شکست رو به رو و مجبور به ترک خاک یمن شده است. در توضیح این مساله باید گفت، از آغاز دوره ی تاریخ مدرن و حرکت اروپایی ها برای کشف مناطق تازه در جهان، یمن به دلیل موقعیت جغرافیایی خود مورد توجه استعمارگران پرتغالی قرار گرفت. به همین دلیل آن ها در صدد کنترل مناطق و بنادر جنوبی یمن بر آمدند. در پی این اقدام پرتغالی ها، امپراتوری عثمانی نیز برای مقابله با نفوذ پرتغالی ها تلاش کرد یمن و به ویژه مناطق شمالی این کشور را زیر کنترل خود در آورد. در ادامه، حضور بریتانیا در مرکز استعمار اروپایی منجر به کشیده شدن پای سومین امپراتوری استعماری به یمن شد و برای دهه ها بخش هایی از جنوب یمن در اختیار امپراتوری بریتانیا بود. در آخرین تجاوز به یمن، این کشورهای منطقه ی خاورمیانه بودند که یمن را به عرصه ی تاخت و تازهای خود تبدیل کردند. جنگ مصر و عربستان در سال های دهه ی1960 میلادی نماد این تجاوز بود. با وجود چنین پیشینه یی از تجاوزهای خارجی، روحیه ی جنگجویی مردم یمن و موقعیت ناهموار جغرافیایی این کشور مانع از تسلط کامل کشورهای استعمارگر و متجاوز بر یمن شده است و همه ی آن ها مجبور شده اند در نهایت سرزمین یمن را ترک کنند. بنابراین و همان گونه که تاریخ یمن نشان می دهد، تسلط بر این کشور هزینه های بسیاری برای متجاوز به دنبال خواهد داشت که در پایان متجاوز را مجبور به ترک خاک این کشور خواهد کرد. به همین دلیل است که مصر تاکنون از اعزام نیروهای زمینی به یمن خودداری کرده است و به نظر می رسد این کشور در دشوارترین حالت ممکن و زیر فشارهای عربستان، به اعزام چند صد نیرو رضایت دهد. بنا بر این، گسیل معدود نیروهای پیاده ی ارتش های عربستان، امارات عربی متحده، بحرین و قطر به یمن را می توان یک اشتباه راهبردی تلقی کرد که در فضای مبهم و گیج کننده ی ناشی از طولانی شدن جنگ در یمن و ناکامی در دستیابی به اهداف رخ داده است و می تواند هزینه های بسیاری را بر این کشورها تحمیل کند.