سال های زیادی نمی گذرد از زمانی که رشد اقتصادی کشورمان رقمی منفی را تجربه کرد و تورم به بالای 40 درصد رسید. سال هایی که فکر سرمایه گذاری در ایران لرزه بر اندام سرمایه گذاران خارجی می انداخت. ذهنیت آنها از کشوری که ثبات سیاسی و اقتصادی چندانی نداشت، زیر فشار تحریم های بین المللی بود و از فساد مالی بالایی رنج می برد، بزرگترین مانع برای ورورد به بازار و صنعت ایران بود. سایه ی سنگین حمله ی نظامی و تنش با قدرت های بین المللی به خاطر برنامه ی صلح آمیز هسته یی هم مزید بر علت بود تا هر چه سرمایه گذار خارجی است، عطای ایران را به لقایش ببخشد. در دوره ی یاد شده از سویی اقتصاد ما از نبود سرمایه ی کافی رنج می برد و از سوی دیگر سرمایه گذاران خارجی فرصت عالی سرمایه گذاری در ایران را از دست می دادند؛ این در حالی است که منافع متقابل، همواره انگیزه ی زیادی را برای جذب و ورود سرمایه ی خارجی به کشورمان ایجاد می کند. روی کار آمدن جریان اعتدال در تابستان 1392 اما ورق را برگرداند. شیوه ی تعاملی و تنش زدای دولت یازدهم در رابطه با جامعه بین الملل-بویژه با کشورهای گروه 1+5 در موضوع گفت و گوهای هسته یی- کم کم وجهه ی تخریب شده ی ما در نظام بین الملل را ترمیم و اعتبار از دست رفته ی ما را احیا کرد. در همین حال تلاش برای ایجاد ثبات سیاسی و اقتصادی هم چهره ی بهتری را از ایران برای سرمایه گذاران خارجی تصویر کرد. به نتیجه رسیدن گفت و گوهای هسته یی در بیست و سوم تیرماه، مهمترین مهره ی دومینویی بود که به تصمیم سرمایه گذاران خارجی برای حضور در بازارهای ایران منتهی شد و در همراهی تیم های اقتصادی اروپایی با سران کشورهای قاره ی سبز در سفر به تهران در ماه های گذشته نمود یافت. این تصمیم و پیامدهای حتمی اقتصادی آن که شادی و امید را دل بسیاری از مردم ایران زنده کرد، اما به مذاق گروه های خاص در داخل کشور خوش نیامد؛ گروه هایی که نیت واقعی خود از مخالفت با ورود سرمایه های خارجی را در لفافه ی دلایل تقلیل گرایانه پنهان می کنند و هر روز به بهانه یی تازه بر کوس مخالفت خود می کوبند. در ارتباط با منطق این مخالفان طرح چند نکته دارای اهمیت است: 1-نوع شناسی (تیپولوژی) مخالفان حضور سرمایه گذاران خارجی در کشور نشان می دهد این عده همان کسانی هستند که حدود 2 سال است تلاش می کنند با انتقاد از عملکرد دولت در حوزه های مختلف، به نفع خود بهره برداری کنند. این گروه که همه ی کنش های خود را در چارچوب رویکرد جناحی تنظیم و اجرایی می کنند، در آستانه ی انتخابات دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه 1394 تلاش برای قدرت یابی را به اوج رسانده اند و از هر فرصتی برای منفعت طلبی استفاده می کنند، حتی اگر منافع ملی قربانی منافع جناحی آنها شود. جالب آنکه تکنیک و بازی یکسان و تکراری گروه های یاد شده در شرایط مختلف، چهره ی واقعی آنها را برای مردم نمایان کرده است و همه می دانند «مخالفت کردن» با جناح حاکم تنها هدف آنها است، گویی ماهیتشان سلبی است و نه ایجابی. نمود بارز رفتارهای جناحی این گروه در مورد گفت و گوهای هسته یی مشخص شد؛ جایی که رهبری بارها از عملکرد تیم مذاکره کننده دفاع کرد و فردای آن روز چهره ها و رسانه های این جریان به عملکرد دولت در حوزه ی مذاکرات تاختند. از این رو اگرچه در منافع حاصل از جذب سرمایه گذاری خارجی در رونق اقتصاد و رفاه و آسایش مردم شکی وجود ندارد، اما مخالفت ها با ورود سرمایه های خارجی به کشورمان دور از انتظار و تعجب برانگیز نیست. 2-سال ها تحریم و محدودیت های مالی و پولی بین المللی علیه کشورمان اگرچه فشار زیادی را به مردم وارد کرد، اما گروه های خاص و افراد وابسته به آنها از این آب گل آلود به بهترین وجه ماهی گرفتند. نبود شفافیت مالی بهترین فرصت برای سوء استفاده ی این عده بود که هم اکنون با دورنمای ورود سرمایه گذاران خارجی به خطر افتاده است. چرا که نخستین پیش شرط ورود سرمایه ی خارجی، ایجاد شفافیت مالی و کاهش بسترها و زمینه های فساد اقتصادی است. انزوای اقتصادی طی سال های گذشته همچنین به انحصار در بسیاری از حوزه های صنعتی دامن زد؛ انحصاری که برخی به بهترین شکل از آن سود بردند، اما مردم فشار اقتصادی و روانی حاصل از آن را تحمل کردند. ورود سرمایه ی خارجی به انحصارها پایان خواهد داد. از این رو است که منتفعان از انحصار فضای رقابتی حاصل از ورود سرمایه ی خارجی را برنمی تابند. 3-محکمترین دلیل گروه های منتقد برای مخالفت با سرمایه گذاری خارجی در کشورمان، این است که به دنبال ورود سرمایه ی خارجی، فرهنگ غربی هم وارد کشور شده و آسیب جبران ناپذیری به فرهنگ ایرانی خواهد زد. آنان با منطق مقابله با آسیب های احتمالی، خواهان کاهش ارتباطات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... با کشورهای دیگر هستند. درست مانند این که برای اجتناب از انتقال احتمالی ویروس سرماخوردگی هر روز در خانه بمانیم و از بیرون رفتن اجتناب کنیم، غافل از اینکه همزمان بسیاری از فرصت ها برای رشد شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و ... را از دست می دهیم. نه تنها این راهکار منطقی نیست، بلکه کارآمدی خود را هم در دنیای کنونی از دست داده است. دنیای ارتباطات دیگر چنین راهکارهایی را برنمی تابد، چرا که انسداد جریان آزاد اطلاعات، امکان پذیر نیست. راه مقابله با نفوذ فرهنگی دیگر کشورها، نه سد کردن جنبه های مختلف ارتباطی، بلکه تقویت عناصر ملی و مذهبی فرهنگ بومی است. باید از این عده پرسید شما برای تقویت فرهنگ بومی چه کرده اید؟