دستیابی به توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک یا همان «برجام»، رخدادی بود که به سال ها اختلاف فراینده در زمینه فعالیت های صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران پایان داد و ضمن تامین حقوق هسته ای کشور، توان بالای دیپلماسی ایران را به نمایش گذاشت. به این ترتیب، با همت و اعتقاد عملی سکانداران سیاست خارجی دولت یازدهم به گفت وگو و تعامل، منافع و اهداف کشور در این پرونده ویژه محقق شد. بر کسی پوشیده نیست که هوشیاری، کارآزمودگی و توانمندی دیپلمات های ایرانی در گفت وگوهای دشوار، طولانی و پیچیده هسته ای و به کارگیری روش های تازه و کارآمد در رایزنی با کشورهای 1+5، نقشی غیرقابل چشم پوشی در گشایش گره های کور اختلافات هسته ای داشت.
در زمانه ای که دیگر اهداف سیاست خارجی کشورها تنها به شکل سخت افزاری و به کارگیری روش های سنتی فراهم نمی شود، بهره گیری از روش ها و ابزارهای نو که برخی از آن ها در چارچوب «دیپلماسی عمومی» می گنجد از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
دیپلماسی عمومی همه اقدام هایی است که یک دولت برای ایجاد درک متقابل و تاثیرگذاری بر افکار عمومی کشور دیگر انجام می دهد تا بستر و زیرساخت های تامین اهداف خود را فراهم کند و عبارت است از ارتباطات دانشگاهی، مبادلات علمی، فرهنگی، ورزشی، به کارگیری ابزارهای نرم ارتباطی، انواع گفت وگو و ... .
ایران به دلیل ماهیت فرهنگی انقلاب خود همواره از ظرفیت های بالایی برای استفاده از دیپلماسی عمومی برخوردار بوده است. برکنار از اینکه این ظرفیت در دوره هایی مورد غفلت برخی مسوولان قرار گرفته است اما به واسطه ویژگی های گفتمان انقلاب اسلامی و الگوی سیاسی- فکری که از نظام جمهوری اسلامی ایران می تراود، کشورهای منطقه چون یمن، بحرین، لبنان، عراق و ... تحت تاثیر این الگو قرار گرفته اند و حتی جریان دیپلماسی عمومی به شکلی خودجوش از کانون ایران به به مقاصد منطقه ای و فرامنطقه ای برقرار شده است.
در شرایط حاضر 2 رخداد مهم برجام و مشارکت گسترده مردم در انتخابات اخیر به عنوان نمود عینی مردمسالاری دینی، فرصت های قابل توجهی را برای الگوسازی در منطقه پیش روی کشورمان قرار داده است. در خصوص لزوم بهره گیری از دیپلماسی عمومی برای الگوسازی از این دو مساله مهم 2 نکته لازم به یادآوری است:
نخست آنکه ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران مردمسالاری دینی است. این ویژگی، فرصت های قابل توجهی را برای الگوسازی در منطقه ای فراهم آورده است که دین یکی از مهمترین و اساسی ترین مولفه های هویتی مردم آن را تشکیل می دهد. مردم این منطقه نشان داده اند که به دلیل هویت دینی خود پذیرای الگوهای دموکراسی سکولار غربی نیستند.
جمهوری اسلامی ایران که توانسته جمهوریت را با اسلامیت همراه سازد، می تواند الگوی سیاسی جذابی را برای کشورهایی فراهم کنند که همچنان در وضعیت گذار به سر می برند و مسیر ثبات را می پویند. البته برخی دشمنان ایران در عرصه جهانی همواره سعی می کنند تا در مردمسالار بودن نظام جمهوری اسلامی ایران تردید وارد کنند اما مشارکت بالای مردم در انتخابات سال 1392 و انتخابات هفتم اسفند امسال تشکیک های آنها را بی اثر کرده است و در برابر، الگوی سیاسی ایران را به واسطه مشروعیت بالای آن به رخ افکارعمومی منطقه و جهان کشیده است.
نکته دوم اینکه برجام، فرصت بی مانندی را برای الگوسازی در مورد تعامل و تفاهم پیش روی کشورمان قرار داده است. برجام نشان داد که سخت ترین پرونده های سیاسی را می توان از طریق گفت وگو و تعامل سازنده حل کرد. بر همین اساس رییس جمهوری از لزوم بهره گیری از الگوی برجام در مسایل داخلی یا به عبارتی «برجام 2» سخن یاد کرد. بر همین اساس شاید بتوان از «برجام 3» هم نام برد؛ برجامی که به دنبال حل مسایل و چالش های پیش روی کشورهای منطقه خاورمیانه باشد.
در شرایطی که منطقه خاورمیانه در آتش جنگ و ناآرامی می سوزد، تسری گفتمان تعامل و نهادینه شدن فرهنگ گفت وگو می تواند آرامش را برای ساکنانش به ارمغان آورد چرا که ریشه بسیاری از این ناآرامی ها را می توان در نبود الگو و فرهنگ گفت وگو میان کشورهای منطقه جست وجو کرد.
بازتولید برجام و الگوهای تفاهم و گفت وگو می تواند جمهوری اسلامی ایران را در کانون تعامل میان ملت های منطقه و جهان قرار دهد. اگرچه پیش از این «گفت و گوی تمدن ها» از سوی رییس جمهوری پیشین ایران مطرح شده بود و «حسن روحانی» رییس جمهوری نیز سال ها بعد ایده «جهان عاری از خشونت» را مطرح کرد، اما برجام، الگویی عملی از تعامل میان گروه هایی را ارایه داد که بر سر منافع مشترک رقابت دارند؛ الگویی که می تواند به نام جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل سند بخورد و جزو موثرترین ابزارهای دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد.