اولین باری که نامی برای این پدیده معماری نهاده شد معماری «خودجوش» به ابداع جوزپه پاگانو بود.دکتر آدریانو آلپاگونوولو در تحلیلی از این نام این چنین می نویسد: « منظور از خودجوش، معنی تصادفی بودن آن نیست، بلکه طبیعی بودن آن است، زیرا در عرصه این عملیات هیچ چیز تصادفی نیست. به عکس در هرگونه گزینش نهایت سختگیری به عمل می آید، این برخواسته از ضرورت های معین است. ضرورتهایی که تنها حامل جنبه های مادی وعملکردی نیستند. »
در سال ۱۹۸۰ واژه معماری ابتدایی Primitive Architecture جهت تشخیص و تفکیک بین معماری ابتدایی و توسعه یافته مورد استفاده قرار گرفت. واژه ابتدایی صرفاً به بناهایی اشاره دارد که تاریخ نگاران و انسان شناس آن را ابتدایی می شناسند و با صرف حدود معینی از تکنولوژی و فنی بوجود می آید اگرچه آن بناها در مقابل بناهای تمدن های دیگرابتدایی به نظر می رسند اما با صرف حداکثر هوش و استعداد مردم آن روز و استفاده از منابع موجود در زمان و مکان خلق گشته اند و به این معناست که معماری الزامات اساسی جامعه را باساده ترین فرم پاسخ می دهد، میتوان گفت که واژه ابتدایی به جامعه ای که در آن ساخت و ساز انجام می گیرداطلاق می شود نه به قابلیتها و توان سازندگان بنا.
اصطلاح معماری بومی این گونه از فرمها را به عنوان یک سیمای مشخص در یک محیط جغرافیایی قابل تعریف معرفی می کند،برخی نویسندگان به معماری بومی، به عنوان معماری غیرفرمال که توسط مهاجران و غیر بومیان طراحی و ساخته می شوند و نه افراد بومی اشاره می کنند.
«معماری ناشناخته» ، نمایانگر نشانه هایی در مقابل معماری ساخته شده توسط افراد و معماران سرشناس است. گرچه در آمریکا اصطلاح «معماری مردمی » رایج است در جای دیگر، صفاتی از جمله دهاتی و روستایی به طور وسیعی به کار برده میشوند. گفت و گو از معماری فقیر و روستایی نیز بر تعلقات منطقه ای خاص دلالت داردو عنوان معماری فقیر نیز بر فرآورده های بی اندازه غنی، از نظر ارزش انسانی، برچسب دلسردکننده ای می زند و تنها می تواند گواهی بر وضعیت اقتصادی طبقه مواد آن باشد و در واقع گویای درآمد سرانه است نه کیفیت کار واژه معماری فرودست نیز مستلزم موقعیت اجتماعی خاصی است که در آن گروهی فرمان برانند و گروهی دیگر فرمان ببرند- در ضمن نظر محدود کننده ای نیز به جامعه طبقاتی دارد. می توان از معماری روستایی یا دهاتی نیزنام برد. ولی این تعریف نیز به تنها بخشی از فعالیت های کشاورزی محدود می شود. رایج ترین اصطلاح مورد استفاده « معماری سنتی » می باشد. این عبارت به طور وسیعی طیف گسترده ای از ساختمان هایی یا دواره ای و طراحی شده توسط معمار قابل استفاده است.در یک دیدگاه مشابه اصطلاح” معماری غیر نهادینه شده “در برخی جوامع و مقالات دانشگاهی برای تعریف پدیده مشابهی به کار رفته است.
در علم زبان، بومی ، معناولغت عامیانه در بوم شناختی است، این لغت از ریشه لاتین Vernaculus مشتق می شود.اگر آنالیز زبانی را وسیع تر نماییم وجه را از مشتقات زبان گرامر و ترکیب و یا حتی سبک کلمه بومی به معنای منطقه ای و ناحیه ای است. گستردگی چنان بناهای سنتی و انواع آن به اندازه پهنه لغات و سنتهای زبانی است. این اصطلاح اولین بار در سال ۱۸۳۹ در انگلستان استفاده شد بعدا متناوبا دنبال شدو در سال ۱۹۵۰ میلادی کاربرد وسیع تری یافت.درپایان می توان گفت که اصطلاح “معماری بومی “موضوع را به صورت کامل تعریف کرده به گونه ای که شامل پیچیدگی های اجتماعی و جریانهای فرهنگی می شود.
۱)Primitive Architecture 5) Traditional Architecture
۲)Indigenous Architecture 7) Vernacular
۳) Anonymous Architecture 8) Popular
۴) folk Architecture
Un institutionalized Architecture (6
واژه Anonymous:
واژه Spontaneous: اثر یا نوشته ای از مشخص که نام خود را بیان نکرده است.
واژه indigenous: به طور طبیعی به جایی تعلق داشتن، ملی (native)
واژه rural:
واژه Primitive: از یادر یک مرحله (اولین) پیشین.
۱-۲تعریف معماری بومی از منظر چیستی و مفهوم:
امروزه با هرکس درباره معماری بومی به گفتگو بنشینیم بی اختیار به ورق زدن دفتری می پردازد که سخن ها وشکلهایی ازگذشته درآن آمده و منقوش اندو همه به معماری بومی – به هر بخش از هر سرزمینی که تعلق داشته – به عنوان میراثی از گذشته ها می نگرند،وحتی این شک را به خود راه نمی دهند که آنان نیز،همین امروز هم ،می توانند زاینده معماری باشند حاوی آن رسته از زیبایی ها وجاذبه ها و ترنم ها که این عنوان را به خاطر می آورد.
معماری پیش از آنکه به دست برخی معماران چیره دست و مدبر، صاحب دانش های فنی و عملی، هنرمند، اندیشه پرداز و صاحب رأی به شکل غنی شده درآید امری بود روزمره، آفرینش متشابه و متراف با هر تظاهری دیگر که انسانها، در ترکیب بیش از دو چیز با یکدیگر، تحقق می بخشند.به دیگر سخن باید چنین گفت که ابتدا معماری عامیانه ، بومی، معماری سنتی و معمای بی تکلیف، معماری بدیهه ساز و …. زاده شده است و آنگاه معماری غنی شده، معماری متکی بر قانونمندی های شکل ها و کاربردها، معماری تشریفاتی یا به عبارتی همه گیر و جهانی« معماری کلاسیک» پا به عرصه وجود نهاد. (۳)
گفتگو در باره معماری بومی، همانگونه که اشاره شد سابقه چندانی ندارد، شاید بیش از نیم قرن نیست که به صورت، نوشتاری در این باب به محصولاتی قابل توجه دسترسی پیدا کرده و می توانیم به اتکای یافته های دیگران و آگاهی هایی که در این باره برای عموم فراهم آمد به تعریف پیچیدگی ها و مشخصه های آن بپردازیم.(۱)
امروزه معماری بومی به عنوان ظرفی و میراثی از گذشتگان تلقی می شود، میراث مردمانی که آموزش معماری ندیده بودند و به آفرینش معماری می پرداختند- از را ه بکار بردن عناصر معماری- ساختمان خاص برخی از شیوه های زندگی مردم را به عنوان برخی اندیشه های رایج در فضای زندگی جمعی در آثار خود متظاهر می کردند که آنان را به مکان یا به زیستگاهشان تعلق می بخشید و به تولید یگانگی میان خود آنان یا به زیستگاهشان می انجامید(۱۰)
اندیشمندان و صاحبنظران در طول اعصار از دیدگاههای مختلف به تعریف معماری بومی و مفهوم کاربردی آن پرداخته و به بیان ویژگی های این گونه معماری می پردازند.
پیترو بلوچی ( Pietro Belluschi)معمار ایتالیایی معماری بومی را اینگونه تعریف می نماید:”هنر بومی، هنری است که توسط مقدار کمی از افراد متخصص و با برنامه تدوین شده ساخته نشده است بلکه در ادامه فعالیت تمامی مردمان دارای تجربه (میراث) پیشینه یکسان و در دامنه محدودی از تجربه توسط افراد عادی شکل گرفته است.” (۷)
رودوفسکی در کتاب خودتحت عنوان «معماری بدون معمار» ذکر می کند که درسها و نکته های فراوانی است می توان از معماری آموخت پیش از آنکه آن را تبدیل به هنر حرفه ای و ویژه افراد متخصص گردانیم. وی معماران و خالقان این آثار را هنرمندان ناشناس این نمایش –سازندگان بی سواد- معرفی می کند که در زمان و مکان ویژه استعداد قابل تحسینی را در انطباق ساختمان در طبیعت پیرامون از خود نشان داده اندو به جای تلاش در جهت تسخیر کردن و تحت سلطه در آوردن طبیعت، کاری که امروزه اغلب معماران انجام می دهند، تنوع آب و هوایی را پاس داشتند، و توپوگرافی و عوارض زمین را به یاری طلبیدند. (۷)
حسن فتحی معماری که آثارش در مصردر همنوایی معماری با سنت وفرهنگ مردم زبانزد است درکتاب “ساختمان سازی با مردم” بیان می دارد که” هر ملتی که معماری خاص خود را بنیان نهاده است. خطوط و فرمهای دلخواه خویش را که به سان زبان، عادات و رسوم محلی اش ویژگی خاص دارد نمایان کرده است.وی همچنین ضمن تاکید بر انطباق ووابستگی فرم به فرهنگ به ویژگی های بستری که فرم درآن جاری می شود اشاره می کند ” تا پیش از فروپاشی مرزهای فرهنگی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاد، فرم ها و عناصر ویژه معماری بومی در تمامی جهان دیده می شود ساختمان های هر ناحیه، میوه شگفت انگیز وحدت میمون تصور مردم با خواسته های محیط بود. “(۹)
همان طور که از این تعاریف بر می آید تلاش آدمی در رفع ناهنجاریهای محیط به ابداعات عدیده و دخل و تصرف در محیط زیست انجامید، معماری را نیز می توان متکی به تبلور این فعل و انفعالات بر پایه های معماری بومی و علوم و فرهنگ سرزمین های مختلف دانست پس می توان معماری بومی راهموارکردن طبیعت برای پاسخگویی به نیازهای مکانی دانست که با انتخاب و استفاده از مقررات هر سرزمین پدید آمده است.(۵)
آلپاگونولو«برنوزوی» ناقدبزرگ جهانی را به میدان بحث کشانید تا بتواند ابراز داردکه « معماری بومی به تعهد برای مدنیت می پیوندد» در حقیقت امر، جویای آن است که به نقش معماری در طول زندگی آدمیانی که« دگر» می شوند مدام اشاره کند و بستر زمانی- مکانی این دگر شدن را مدام بنمایاند،از دیدگاه وی می توان معماری بومی را چنین توصیف کرد: جایی که اشیاء و احساس ها، لحظه ها و دریافت های آدمی از عالم هستی مدام دگر می شوند. اما آدمی زاد باتدوین و بنای ظرفی- بنام معماری بومی- برای آّنها خواستار ماندگاری و ماندگاری نسبی آنچه گذرا است و پذیرای دگرگونی نمی شود.(۳)
پاگانوخود در تعریف معماری بومی اینگونه بیان می دارد که معماری بومی با زدودن حشو و زواید و چشم پوشی از آنچه که بی فایده و آکادمیک است چگونگی فایق آمدن بر زمان را می آموزد وی همچنین بیان می دارد که« این معماری بر ارزش مطلق فضایی که از ابتدایی ترین اشکال هندسی پدید می آید، بر ترکیب بندی آزاد و اغلب بدون تقارن نیروی متجلی دیوار ضخیم رعایت چشم انداز و منظره های پیرامون تأکید دارد. به این دلیل است که معماران امروز، سازندگان بی نام و نشان این منازل بدون افاده روستایی را سرمشق ترکیب بندی و غنای شاعرانه کارهای خود را قرار می دهند. از این الگوها می توان درسهای ارزنده برای آموختن زیبایی شناسی فراگرفت. فن و صنعت تغییر یافته، شرایط زندگی در تغییرات بکوشیم همپای این تغییرات گام برداریم و با نهایت وضوح و بدون ابتالائات تاریخی و نفوذ سبک، آنان را یاری دهیم و علیه عظمت طلبی های بیجا به پا خیزیم. ارزش دیوار و مقام ساختمان را بجا آوریم و از معماری روستایی قانونمندی زیبایی آن را، که همانا ارزش اخلاقی آن است، یعنی زیبایی الهی سادگی را فرا بگیریم. (۴)
درنهایت می توان به تعریف دکتر فلامکی از معماری بومی اشاره داشت:وی معماری بومی را این چنین تعریف می کند:« معماری بومی، یعنی مجموعه واحدهای معماری- شهری که در سرزمین گرد هم آمده اند و با هماهنگی هایی که در زمینه شکل، در زمینه حجم گذاری یا « پلان ولونومتریک » در زمینه کاربردی، در زمینه رنگ آمیزی و آهنگ سطوح پر و خالی و همچنین در زمینه مصالح و نظام های ساختمانی در آنها پدیدار است، سری اصلی واساسی را در بر دارد به هماهنگی مبتنی بر تفاوت، تشخیص مبتنی بر ضابطه ها و رسوم و سلیقه های زاده از فرهنگ محیطی، یگانگی زاده از احترام متقابل یا برخوردار از رفتارهای محیطی مبتنی بر آزادی های مشروط از قراردادها اجتماعی ضمنی- قراردادهای نانوشته ولی زنده.» (۱۱)
(۱) فلامکی- محمد منصوری- معماری بومی، فضایی ناشناخته. چاپ دوم ۱۳۸۴- صفحه ۱۰
(۲) فلامکی معماری بومی صفحه ۷۵
(۳) فلامکی معماری بومی
(۴) آلپاگونولو…………………… صفحه ۳۶
(۵) مهریار – محمد صفحه ۵۴
(۶) مهریار – محمد صفحه ۵۴
(۷) ترجمه از کتاب Architecture without Architect برنارد روروفسکی
(۸) فلامکی صفحه ۷۶
(۹) فتحی-حسن- ساختمان سازی با مردم صفحه ۵۹
(۱۰) فلامکی- محمد منصور- معماری بومی، فضایی ناشناخته. چاپ دوم ۱۳۸۴- صفحه ۱۲
(۱۱) فلامکی- محمد منصور- معماری بومی، فضایی ناشناخته. چاپ دوم ۱۳۸۴- صفحه ۱۷
۱-۱-۲ویژگی های معماری بومی:
یکی از راههای شناخت معماری بومی ،شناخت به شیوه تجربی است .این شیوه مبتنی بر بیانی است معمارانه که مشروط و منضبط از آنچه ملموس و قابل اندازه گیری واندازه گذاری است ،بیانی که چیزی جز کاربرد کالبدی به شیوه ای خاص وبرای گرفتن نکته و مطلبی خاص نیست، منظر معمارانه به ما کمک خواهد کرد تا از جهان خارج به جهان درونی هرکسی که بنایی را برافراشته است راه یابیم.
دکتر منصور فلامکی سه دیدگاه جدانشدنی رابرای درک شناخت تجربی مورد بررسی قرارداده که در زیر به آنها می پردازیم:
اول- هر معمار یا هرشخصی که پیکره ساختمانی را فارغ ازدستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود ودر میان آنها یا در کنار آنها جای میدهد،به شرط آزادبودن در اندیشه و آزاد بودن در اعمال سلیقه خویش ،در ترکیبها،در اندازه گذاری ها ،در انتخاب رنگها و مصالح و ابداع شکلهایی که نه تازه بلکه یک متغیر یا”واریان”از شکل های موجوداند ،ازآزادی هایی برخوردارند که به وی امکان بیان نکته یا مطلبی ویژه را می دهند.
از این دیدگاه وفارغ از تاثیر پذیری های مستقیم و منفعل ازمحیط(اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی،طبیعی)می توان به کندوکاومحصولات معماری پرداخت وجویای سر و رازی شد که هرمعمار،همانند هرشاعر و هرنقاش وموسیقیدان ،به مناسبت تولیدی که به عهده گرفته می آفریند.
دوم- هر معمار یا هرشخصی که پیکره ساختمانی را فارغ ازدستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود ودر میان آنها یا در کنار آنها جای میدهد،به رغم آزادگی وآزادهایی که در تدوین شکل مفهوم بنا تواندداشت،به محیط فرهنگی جامع یا فراگیری که درآن می زید بی توجه نخواهد بود؛واز آن،چه به نحوی مستقیم وچه به طریقی با واسطه ،تاثیر می پذیرد .در واقع این در نفس معماری بومی است که دوگونه پیوند اساسی را محترم بدارد:پیوند با محیط فرهنگی ،یا باسلسله ارزش های فرهنگی ،با سلسله رفتارهای فرهنگی و با سلسله قوانین ضمنی که درآن جاری اند-ازیکسو؛وازسوی دیگر پیوند با محیط طبیعی ،یا با مجموعه داده های که ٰسرزمینٰ بنا به انسان عرضه می دارد:داده هایی که هم ابزار فکری اند وهم ابزار کاربردی ؛هم رنگ و اندازه و تناسب اند وهم مصالح و اجزاء و عناصر ساختمانی.
سوم- هر معمار یا هرشخصی که پیکره ساختمانی را فارغ ازدستورها و نمونه های طرح و اجرای از پیش تعیین و تدوین شده برپا می دارد و بنایی را هماهنگ با بناهای موجود ودر میان آنها یا در کنار آنها جای می دهد،به رغم آزادگی وآزادهایی که در تدوین شکل مفهوم بنا تواندداشت،به محیط کم وبیش خشنی که از مجموعه روابط اقتصادی –اداری-تولیدی ساخته و پرداخته شده و حاوی فرهنگ خاص خود نیز هست ،بی توجه نمی ماند .به میل یا با اکراه ،براساس مصلحت اندیشی وصرفه جویی یا براساس الزامهایی که زاده قوانین و مقررات ساختمانی حاکم بر محیط اند ،معمار یا شخص برپا کننده یک پیکر ساختمانی ،درجایی که ما معماری اش را “بومی” می نامیم ،داده هایی که بیشتر از ابزار کالبدی اند تا فکری،درتدوین و اجرای محصولی که آفرینشش را به عهده گرفته مداخله می دهد.
به نظر می رسد این سه دیدگاه که جدا از یکدیگر نیستند، مگر در طول پژوهش های تحلیلی ، بتوانند به سلسله برداشتهایی راه دهند که شناخت معماری بومی را،تا اندازه قابل توجهی ،به دوراز تفسیرهای فردی-ذهنی نگه می دارند.
اما همانطور که هر پدیده دارای ویژگی هایی می باشد ،معماری بومی نیز دارای خصوصیات مهمی است:آدریانو آلپاگونولو بیان می دارد که « بین معماری بومی و نحوه گویش های محلی که وجه تمیز هرگروه و جمعیت انسانی است، خویشاوندی بسیاری وجود دارد قطعا یکی از خصیصه های اصلی معماری بومی تبلور شخصیت فرد تا حد غایت آن است. در اینجا اشاره به گویش های محلی که معرف گروه و جامعه انسانی خاصی می باشند خالی از فایده نیست،”وی همچنین دو خصوصیت دیگر معماری بومی را نداشتن تاریخ تولید و بی نام و نشان بودن آن ذکرمی کند.که
خصوصیت نخست ناشناس بودن سازندگان آن (هر چند دانستن نام سازنده ،برای درک ارزش اثر کافی نیست )و خصوصیت دیگر بی نیازی به داشتن تاریخ تولد اثرات که دانستن آن غالباً موجب گمراهی و توهم می شود.
در معماری خواص غالباً این گرایش وجود دارد که آثار معماری را بر حسب تاریخ و سبک هنری آن طبقه بندی می کنند. در حالی که دانستن آن که چرا اثر هنری بوجود می آید مهمتر از دانستن تاریخ تولد آن است. توجه بیش از اندازه به زمان ایجاد شدن در معماری بومی، نه تنها محدودیت آور بلکه موجب گمراهی نیز می باشد.
در معماری بومی همانند هنرتوده فرآورده های هنری یا هنرنمایی ها حسب حال مردم کوچه و بازار و کم سواداست که متمایل به محوشدن در جمع می باشند. در عرصه تولیداین فرآورده های هنری، شاخصه های واقع گرایی و حقیقت گرایی،که دو خصیصه بارز هنرهای بومی است، همچنان پا بر جا به نظر می رسد.
هر ساختمانی به عنوان یک عنصر درحوزه ای به عنوان محیط وجود دارد، چه در دل یک جنگل و چه در میان یک تپه قرار گرفته باشد وچه بر روی شیبی از یک کوه روان باشد و چه از دل کویری سربرآورد.
شرایطی را که ظرفیتهای محیطی بر یک بنا القا می کنند جمعیت و شیوه مواجه شایسته را با فرهنگ مردمیان اعلام خواهند کرد. در عوض این گونه اطلاعات محیطی همه به آنچه در معماری بومی استفاده از مصالح بوم آورد خوانده می شود قابل قیاس است.برای همراستا نمودن ساختمان با شرایط آب و هوایی ساختمان بومی موظف است با شرایط آب و هوایی همخوانی داشته و با در نظر داشتن شرایط میکرو کیمیا آسایش فیزیکی انسان را فراهم آورد.
از طریق مشخص کردن خصوصیات نقاط مختلف هر سایت وهمراستاکردن کاربری انتخابی هر نقطه از بنا با خواص هر خطه از سایت وهمچنین همراستاکردن مصالح بکاررفته در بنا با شرایط آب و هوایی و بهره برداری حداکثر از آن در راستای ایجاد شرایط بهینه برای کاربران شاید ساختمان بومی در هر گوشه از دنیا پاسخی به مشکلاتی نظیر مشکلات سازه باشد که این راه حل در گوشه دیگری از دنیا قابل استفاده باشد.
این خصوصیت عمده معماران بومی است که هر سنتی به شرایط اجتماعی، اقتصادی خود وابسته است، از این مورد در سازمان دهی راه حل های رفع نیازهای هر خطه بهره برده شده است. فرقی نمی کند منطقه، روستا یا شهر باشد هر چه اندازه مقیاس یک محدوده بزرگتر باشد راه حلها کلی تر و فراگیرتر خواهد بود. قوانین شهروندی و سایر حقوق و ستنها می تواند بر روی طریقه رشد هر ناحیه اثر گذارد در بسیاری از فرهنگها، تدارک فضایی جهت کار، خواب، یا تهیه غذا لازم است این یک امر کلی و آنچه که متفاوت است طریقه برخورد پاسخگویی به این فضاست. سازندگان بومی معمولاً از میان جوامعی برمی خیزند که اصول را رعایت می کنند و دارای معماری خود ساخته ای هستند( خودسازنده بناها ی خودشان می باشند) و پروسه و جریان این گونه معماری از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و می یابد. در برخی جوامع صنعتگران حرفه ای ترین و دارای روش کار مشخص و معینی هستند. در برخی دیگر سیستم و یا قوانین هندسی می تواند جهت دهنده و مبنای اصلی جهت خلق زیستگاهها و فضاها باشد. معماری بومی به طور کلی در برگیرنده شرایط و ویژگی های هر محیط است و در شرایطی ممکن است سمبلی ویژه از یک فرم، یک باور یا عقیده نفوذ کرده درآن ناحیه باشد. بنابراین حتی کوچکترین و ساده ترین خانه می تواند بیانگر و منعکس کننده دنیای معنوی و عقیدتی سازندگان آن باشد. واضح است که پهنه فرم های ساخت و ساز ، تنوع استفاده کنندگان، لایه های معنایی و مفهومی فرهنگ همه و همه بر سازمان دهی معماری بومی تأثیر گذارند. بنابراین برای دستیابی به کوچکترین تعریف در معماری بومی می باید در متن اصلی به دنبال جواب بود، معماری بومی به دنبال آن است که به جای تزئینات و گزافه گویی و مبالغه، به دنبال کیفیت و سادگی در تعریف باشد و از آنها در پروسه ای ( مرحله ای) جداگانه بهره برد.
به طور خلاصه می توان موارد زیر را به عنوان راه حلهای مورداستفاده ذکرکرد:
– معماری بومی شامل تمامی خانه ها و فضاها و ساختمانهایی است که برای انسانها ساخته می شود.
– این ساختمانها که یا توسط مالکان ساخته و یا توسط جامعه احداث می شوند به زمینه های محیطی و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژی های سنتی بهره می برند.
– تمامی فرمهای معماری بومی برای رفع نیازهای مشخص، کیفیت های زیستی معین، اقتصاد و روش های زندگی فرهنگهایی که آنها را ایجاد کرده، ساخته شده اند.
می توان این گونه بیان کرد که سازه های بومی در رویارویی صریح ساکنان با وضعیت اقلیمی به وجود می آیند و می توان سادگی این رابطه را به همراه پیام های مستحیل از فرهنگ عمومی دو اصل قرابت و آشنایی با سازه های بومی که تاکنون برای اولین بار دیده می شوند به شمار می آورد. فرهنگ امروزین ما نتیجه برخورد انسان با طبیعت طی وقوع حوادث متعدد در طول تاریخ است. هر حادثه ای در گوشه از فرهنگ روز تاثیر می گذارد که پس نظر در آن، در صور مختلف، صیقل یافته و به صورت زبان، شعر، مثل، طنز، ضرب المثل در ادبیات، و رنگ و خط و نقاشی، اشکال، مجسمه و معماری، اختراعات و علوم و بالاخره ساخت گوشه های فضای زیست و همچنین پیوند و رابطه های این عوامل و پوشش آنها با یکدیگر، عناصر مختلف فرهنگی را تشکیل می دهند به طوری که تفکیک و مرز بندی تاثیرات هر عنصر بر عناصر دیگر ناممکن می نماید. به همین لحاظ بر شمردن ویژگی های اصیل آثار معماری، بدون در نظر گرفتن وضع جغرافیایی تاریخی هر اقلیم و ابعاد و مشخصات فرهنگی علمی ساکنان آن، مشکل به نظر می رسد.
به نظر می رسد که رابطه میان محیط زیست ومحیط طبیعی انسان کلید اصلی درک معماری بومی محسوب می شود.
آنچه جلیو کارمو آرگان آن را «ابتکار عمل» می نامد وجه تمایز اساسی هنر بومی به نظر می رسد، زیرا می کوشد آن آزادی عمل و خلاقیتی را که در سایر زمینه از دست داده است در زمینه زیبایی شناسی، اگر بتوان آن را چنین نامیده بار دیگر بدست آورد.
در پایان باید این نکته یا این اصل را مورد تأکید قرار داد که معماری سنتی یا معماری بومی می تواند به درجه ای از کمال برسد که کلیه زیبایی های ظاهری و باطنی را درخود جمع آورد: می تواند پا به پای موسیقی، از آهنگ و از ترتیب و رنگ آمیزی در ترسیم و در جایگزین اجزا، در چارچوب شکلی و در حرکت برخوردار باشد. می تواند دلپذیرترین شیوه های تناسب را در تقسیم بندی سطح ها و حجم ها دارا گردد. می تواند نحوه استفاده کردن از نور را در فضاهای داخل چنان اندازه گیری کند و با چنان نظمی رنگهای گوناگون را به دیدارکنندگان از بناعرضه نماید که متعالی ترین احساس هارایاهرشکل دیگرازواکنش را- درآنان برانگیزد.
معماری بومی که به دور از تخصص ها، تحقق می یابد جوابگویی به نیازهای یک جامعه را در ارتباط با عوامل طبیعی و یا خواسته های معنوی انسان ها عهده دار است، زیرا مشارکت آنان در تدبیر و در اجرا زاده می شود و از زندگی روزمره آنان الهام می گیرد و به دور از خودنمایی و بدون آرایی استقرار می یابد و از این روی است که معماری بومی، بدون دارابودن سیکل، به دور از فرم و «مدل» خاص، خصیصه بدیهه ساز بودن را حفظ کرده است.
۱-۲ همسانی و مشابهت محتوایی و تعریفی معماری بومی با تعاریف مشابه دیگر
ساختن بنا را نمی توان باساختن فضای معماری تطابق داددر این باره اشاره به دو موضوع می توان مفید واقع گردد. اول اینکه عمل ساختن بنا (سوای مواردی خاص در عصر ما وسوای اکثر معماری های بومی) پس از اتخاذ تصمیم روی شکل کلی و مصالح بنا و یا پس از تدوین طرح، چه در ذهن معمار (بی نقشه) و چه برروی کاغذ صورت می گیرد. ساختن و معماری کردن در نحوه کاربرد کنونی و رایج – دو امر متفاوت ولی مترادف را معنی می کنند. موضوع دوم آن است که لحظه بوجود آمدن اندیشه، تصویرها، تجسم فضایی و ایجاد روابط و شرایط شالوده ایی – فضایی برای یک بنا معمولا با لحظه اندیشیدن و انتخاب مصالح و منظومه ساختمانی تطابق ندارد مگر آنکه درخواست کننده یا صاحب بنا از پیش در این زمینه خواسته ها یا دستورهایی را تعیین کرده باشد و یا معمار خود پای بند مصالح و روشهای ساختمانی خاص باشد و طراحی و اجرای طرح برایش به منزله آزمایش دیگر در تداوم و تکامل تجربه عادی محسوب گردد.
در پی توجه به نکات فوق و به صورتی اجمالی می توان واحدهای معماری-شهری متداول شهرها را در رده های زیر قرار داد:
الف) بناهائیکه بر مبنای تجارب زیستی روزمره و بی جستجوهای فنی، با ابداعهای مبتنی بر آگاهی از امکانات فنی- ساختمانی محیط بناشده است.
ب) بناهائیکه با یا بی بهره گیری مستقیم ولی در هر حال با استفاده غیر مستقیم و الهامهای منعکس نشده-و اظهار نشده- از بناهای با طرح فی البداهه رده اول طرح ریزی و ساخته می شونددر این بناها جستجوهای فنی و تدوین شیوه ها و سبکهای ساختمانی، عنصر تمیز دهنده است و هر یک از واحدهای معماری- شهری متعلق به این دسته، نام یک مولف را به همراه دارد- این دسته از بناها، به دلیل آنکه در زمان احداث، نمادی از قدرت نمایی مبانی، مهارت طراحی و یا هر دو به شمار می روند، اکثر مورد توجه قرار می گیرند.
ج) بناهائیکه احداثشان متکی بر دستورالعملهای پیش ساخته و برنامه یی از نیازهای قابل لمس است و در رابطه با شرایط بازرگانی بازار و ویژگی های کمی عرضه و تقاضا، ساخته می شود. (۲)
رده اول واحدهای معماری –شهری یا معماری بومی یا خالصترین و بارزترین معرف فرهنگهای معماری محلی انطباق می یابد – بناهای متعلق به رده دوم را ما امروز به نام «منومان» یا به نام تاریخی – باستانی می شناسیم و اغلب بی تعمق وبی جستجوی کامل درباره ویژگی های شکلی و فرهنگیشان آنها را مورد ستایش و تقلید قرار می دهیم، وزیر پوشش بناهای رده سوم، زندگی روزمره را می گذرانیم و مشروط شده آن هستیم.
بناهای رده اول را محصولات معماری خالص، بناهای رده دوم را نمادی از تلاشهای فنی- هنری «الیت» شهرها و معماری به اصطلاح «پیشرو» و بناهای رده سوم را محصولاتی بیشتر بازرگانی و بیشتر مشروط از مصالح و شیوه های ساختمانی می دانیم. این شیوه های ساختمانی متداولتر، ارزانتر و همراه با ادعای قابل انطباق بودن با روحیه همه شهروندان شکل می گیرد و در صورت اثبات اینکه شهروندان خود دارای یک سلسله نیاز – سلیقه فردی نیستند، می تواند نمایانگر فرهنگ واقعی مردمان باشد.
نقش مصالح، عناصر و شیوه های ساختمانی در تدوین و ترکیب فضای معماری، از رده اول تا سوم، به ترتیب حساس تر و مشروط کننده تر خواهد بود.
دکتر فلامکی در یک تقسیم بندی اینگونه بیان می کند که : برخی از بناها زیرپوشش یا زیر عنوان معماری بزرگ قرار می گیرند و بعضی دیگر زیر عنوان معماری بومی، عامیانه، سنتی و بدیهه ساز. ((۴) فلامکی صفحه ۷۶)
می توان در زمان واحد از هنر پایه( مردمی) و هنر برگزیدگان نام برد که معیارهای سنجش زمان هر یک دارای دو دوام متفاوت است. هنر برگزیدگان دارای سبک هنری می باشد و به طور سنتی در همه کتابهای تاریخ هنر و معماری تعلیم و تدریس شده است. در حالی که هنر به اصطلاح خرد نه تنها از مطالعات منظم و پیوسته محروم است بلکه کوچکترین اشاره ای هم به آن نرفته است. تفاوت دیگری هم بین هنر بومی و هنر توده وجود دارد که در اینجا باید مورد دقت قرار گیرد:« منظور از هنر توده فرآورده های هنری یا هنرنمایی های حسب حال مردم کوچه و بازار و کم سواد است که متمایل به محو شدن در جمع می باشند. درهنر بومی سازندگان و مصرف کنندگان قابل تفکیک نیستند و مرز بین آنان همواره در سیلان است. در هنر توده ها به عکس با مردمی سرو کار داریم که از خلاقیت بی بهره اند ودر برابر محصول تجاری، که خود را دقیقاً با تقاضا وفق می دهد، آماده رفتاری انفصالی اند….)(۲) ( آلپاگونولو صفحه ۳۸و۳۹)
(۲) فلامکی-محمودمنصور-باز زنده سازی شهرها و بناهای تاریخی- چاپ ۱۳٫صفحه۴۸-۴۹
(۱) فلامکی – محمد منصور- باززنده سازی شهرها و بناهای تاریخی – انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم. ۱۳۷۴٫ صفحه ۱۸
واژه پناهگاه بیشتر جهت تأکید بر معنای بالقوه بناها به کار می رود، اما معنای دقیق و کاربرد آن برای خیلی از بناها ناکارآمد است.
معماری بومی در گذر زمان:
معماری فقط نوعی فعالیت، رویداد یا مجموعه یی از دست سازها نیست. حتی هنر صرف هم نیست. معماری برای تمامی امور انسانی بنیادی و اساسی ست و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است؛ چرا که بدون آن امکان به وجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نمی داشت، معماری، اجتناب ناپذیر، جهانی، بی پایان و مستمر است. معماری همچنین [نیازی] ابتدایی است.
دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمان ها را دربر می گیرد. با این همه، در هر مقیاس و پیچیدگی که باشد، منظور و معنای اصلی آن « پناهگاه» است. (سرشت معماری)
اولین برخورد انسان با طبیعت را ،برای مأوی گرفتن ،می توان انتخاب آگاهانه یا نیمه آگاهانه ای دانست که درگوشه و کنارهای مطبوع طبیعت برای رفع نیازهای روزمره ،گزینش محلی امن برای خوابیدن ،توالد،پناه گرفتن ومحلی برای ارتزاق انجام گرفته است،بدیهی است که وجود آب باید انگیزه اصلی انتخاب محل ارتزاق بوده باشد وبه طریق اولی محل استراحت را نیز در حول وحوش منابع آب آشامیدنی باید جستجو کرد.
رابطه بین دو اصل پناهگاه و منابع غذایی را ضمن داشتن عوامل جوی ،روز وشب،فصول سال ،سرما و گرما ،میزان رطوبت ونزولات آسمانی می توان محوراصلی تحرکات انسان و اقدامات بعدی او در نظر گرفت.(۵۳)
بنابراین، آغاز معماری را می توان از زمان تامین پناهگاه به حساب آورد. پناهگاه نه برای عده یی معدود، که برای همه. و ابتدایی ترین شکل آن خانه های اولیه است؛ اقامتگاه هایی برای انسان معمولی، یعنی برای همه و در همه جای دنیا. سرشت معماری، هنگامی به بهترین شکل درک می شود که مطالعه ی آن را به دست سازهای متداولی شروع کنیم که بر اثر نیاز ساخته شد؛ و به دست آوردهایی بپردازیم که « انتخاب» و « تخیل» خلق گردید.
تا آنجایی که می دانیم، از آغاز، برای ایجاد این پناهگاه های اولیه، تنها دو راه وجود داشته است: یا آن که اسکلت، یا چهارچوبی ساخته می شده و روی آن را با پوست می پوشانده اند، یا آن که با قرار دادن قطعه های خاک یا تکه های سنگ بر روی هم دیوار می ساخته اند.
سازه ی اسکلت و پوست در بسیاری از مناطق دنیا رواج یافت. زیرا این سازه به وضوح ایده یی معقول می نمود. بهترین نمونه ی شناخته شده ی این نوع سازه، خانه های مخروطی شکل سرخپوستان شمال آمریکاست. خانه هایی مخروطی شکل که تیرک های آن به هم تکیه دارد و در انتها، در حالی که قسمت هایی از آن [ تیرک] بیرون زده، به هم بسته شده است.دور تا دور این اسکلت یا پوست جانوران پوشانده شده است. این ساختار ساده، هنگامی که مهاجران اروپایی در شمال آمریکا با سرخپوستان بومی روبرو شدند، بسیار معروف شد. اما این، تنها نوع نمونه ی موجود نبود. چادرهای پوستی اسکاندیناوی ها، خانه های ساخته شده از چوب، رس، نی، و یا چوب و کاغذ ژاپنی ها، سازه های دیگری بودند. [البته] گسترش سازه های اخیر به اندازه ی نوع ابتدایی اول [ یعنی همان خانه های سرخپوستی] نبود؛ اما این سازه، پیش درآمد سازه های اسکلت بندی شده ی شیشه و آهن قرن نوزدهم و سازه های فولاد و شیشه ی امروزی بود. همچنان که اکنون نیز این ها منادی سازه هایی فضایی با استفاده از مصالح مصنوعی اند.
نوع ابتدایی دیگر از پناهگاه ها بسیار متداول تر بود. تقریباً در همه جای دنیا، مردم [ خانه هایشان را ] با جفت و جور کردن تکه های جامد- گل یا رس خشک، آجر یا سنگ- ساخته اند. سازه های اولیه تنها با قرار دادن یک تکه روی تکه ی دیگر ایجاد می گردید. این مسائل در مناطق مختلف دنیا، راه حل های مختلفی داشت: شکل دادن گوشه ها، ایجاد روزنه هایی برای ورود و خروج افراد، و یا برای ورود نور و خروج دود. مشکل آخر چگونگی اتمام سقف خانه بود. سقف شیبدار باشد یا صاف؟ مصالح تقریبا ً هر چیزی میتوانست باشد: گاهی آجر ساخته شده از گل رس همراه با کاه و کلش برای چسبنده تر و بادوام تر کردن آن، آجرهای کوره پز و یا حتا یخ، مانند خانه های اسکیموها در مناطق قطبی. اما از این مصالح، انطباق پذیرتر، دائمی تر و پاسخ دهنده تر از همه، سنگ بود. از سنگ تقریباً در همه جای دنیا برای ساخت معماری از هر نوعش بهره برداری می شده است.[ماده یی] متواضع و بزرگ.
در اینجا باید به خانه های اولیه نگاهی بیندازیم.[ در این خانه ها] اهمیت اساسی، شیوه ی در کنار هم قرار گرفتن فضاهای مورد نیاز برای زندگی بود. به مجردی که انسان دیدش نسبت به خانه- به صورت واحدی مجزا- گسترده تر شد، دو راه برای در کنار هم قرار گرفتن اتاق ها پیش رو داشت. اولین راه، خانه یی چند بخشی بود. یعنی خانه یی متشکل از چند واحد جدا، هر یک دارای یک سقف مجزا، که این مجموعه یا به هم چسبیده بود یا از هم جدا.
«ترولو» در « آلبروبلو» ( Alberobello) جنوب ایتالیا بهترین نمونه ی زنده از این نوع است. این اتاق های تاق قوسی سنگی، ممکن است به صورت دوتایی، سه تایی یا چهارتایی وجود داشته باشد که سرانجام مجموعه یی دقیق و تماشایی را به دست می دهد. سیستم تجمع چادرهای عرب های بادیه نشین نیز مشابه همین حالت است. این حالت بویژه در « اسکارا برا» ( Skara Brae) در « ارکنی» ( Orkney) تماشایی ست. در سال ۱۸۵۰ طوفان بسیار شدیدی، اثر طوفان دیگری را در سه هزار سال پیش خنثی کرد و دهکده یی مربوط به عصر حجر، با خانه های سنگی که توسط دالان هایی به همه ارتباط داشت، سر از خاک برآورد. پیشکردگی دیوار این خانه ها به طرف داخل بود؛ طوری که در انتها روزنه ی خروج دود را تشکیل می داده است. این روزنه ها احتمالاً با خار و خاشاک پوشانده می شده است. این خانه ها دارای اجاق های سنگی، تخت خواب های سنگی و حتا اشکاف سنگی بود.
دومین راه، یا انتخاب، آن بود که مردم می توانستند یک خانه ی جمع و جور بسازند و تمام اتاق های زیر یک سقف باشد.
این معماری بنیادی همان چیزی بود که در قرن نوزدهم، [به عنوان] معماری محلی ( Vernacular architecture) گروه بندی شد.
از سوی دیگرباید این واقعیت اساسی را در نظرگرفت که دلبستگی وبذل توجه نسبت به هنربومی و به طورکلی زندگی روستایی تازگی ندارد.درحقیقت این نوع دلبستگی هرچند به تغییرفرهنگی واحساساتی آن ،اززمانهای بسیار قدیم نسبت به زندگی روستایی همواره وجود داشته است.
یادآوری این نکته خالی ازفایده نیست که زندگی کشاورزی در رم باستان ،اگرنه برای همگان حداقل برای پاره ای ازفضلا دارای جاذبه خاصی بوده و به عنوان نمونه می توان از سیسرون نقل قول کردکه میگوید:”هیچ چیزبهتر از کشاورزی نیست.”یا “هیچ چیز به اندازه کشاورزی شایسته انسان آزاد نیست.”
این دلبستگی به زندگی روستایی که از رم باستان آغاز شده پیوسته در همه ادوار بازگشت فرهنگی به چشم می خورد ودارای منظور خاصی است.از دوران رنسانس و انسان گرایی گفتگو می کنیم که در آن اشارات دقیقی به این بازگشت به سادگی ،به دامن دشت و صحرا به عنوان مکان مناسبی برای اندیشدن یافت می شود. (۲۸)
پدیده ویلاهای دوره رنسانس (که تا قرن ها ی هفدهم و هجدهم ادامه دارد)خط سرخ مشترکی را تشکیل می دهند که می تواند در پهندشت روستاها مکان زندگی انسان آزاده را یعنی انسانی را که به گفته سیسرون ،مانند انسانهای شهری ،تنها در غم و دلشوره های صرفأ مادی و تنازع بقا نیست جستجو کند و آن را بیابد.(۳۰)
دلبستگی و گرایش به سوی معماری بومی درفاصله بین قرنهای هجده و نوزده ،همزمان با دگرگونی های اساسی در جهان کارواقتصاد ،به شیوه خاصی تظاهر می کند.این بزنگاه انقلابات اجتماعی-اقتصادی در نظام جوامع وپیامدهای فرهنگی متعاقب آن را مامعمولأ با تولد تکنولوژی وهنر یکی می دانیم.(۳۰)
این سنتهای بومی به طور گسترده ای تغییر می یابندگاهی اوقات قبیله ای- محلی ودر برخی اوقات منطقه ای و گاهی متمرکز بر روی منابع یا مذاهب؛ سنتها قادرند از مرز کشورها عبور کرده مانند زبان گسترده شوند و فقط در لهجه تفاوت یابند.
تفاوتی میان معماری رسمی، طراحی شده توسط معمار،و معماری بومی وجود دارد و میان این دو و آنچه ما معماری مردمی می نامیم. در اواخر قرن ۱۹ رشد سریع حومه شهرها، سبب خلق نظریات متعددی شده و چهره شهرها را بسیار متفاوت ساخت، معماری مردمی در چنین جوی و با جانب داری مغازه ها و فروشگاهها، وسایل جمعی، فضاهای تفریحی و دستاوردهای اقتصادی و سیاسی مربوط به غذا و حمل و نقل رشد نمود و گسترش یافت.
بیشتر نویسندگان ، قرن بیستم را قرن بومی گرایی می خوانند، مخصوصاً در آمریکا؛
این مسأله دنیای حال نیست که میان معماری مردمی و معماری بومی پل بزنند. بعد از جنگ جهانی دوم، در کشورهای در حال توسعه رشد زیادی در شهرها و حومه آنها به و جودآمدو تسهیلات در اطراف شهر بهینه شد اما هنوز مالکیت خصوصی و خانه های شخصی در اکثریت بودند، آنها به عنوان بناهای احداث شده توسط خود مالکان، رویکردی تازه در محیط شهری ایجادکردند، رویکردی به عنوان نوبومی ها ، آنها از تمامی فرمها و اصول معماری بومی بهره می بردند.
در اواخر قرن ۲۰ میلادی، هنوز درصد زیادی از مردم، در ساختمانهای بومی زندگی و کار می کردند. بدین ترتیب ۸۰۰ میلیون سکنه در پهنه وسیعی گرد آمده می زیستند که زیاد قابل تفکیک نبود، پهنه ای با خانه هایی در غالبی ازسرپناهایی ساده تا برج های رفیع.
از این عده کثیر بناها، آنها که اغلب سالم مانده و به قرن بعد را یافته اندبناهای روستایی هستند. که
گروه های متفاوت اقتصادی ، حرفه های قابل توجه ایی همچون چوپانی، کشاورزی را با تولید و عرضه همراه نمودند.آنجایی که ساخته های صنعتی و نو ، به جهان راه می یابند شایداین تصور به
(۱) neo- vernacular
وجود آید که جایی برای ساخته های سنتی و محلی باقی نماند، امابه کمک تکنولوژی می توانیم از نیروی باد و آب و حیوانات بهره بگیریم. درحالی که قسمت اعظم طرح های شهری و ساختمانهای شهری، معمار ساز هستند و زمانی که پیمانکاران، معماری عامه پسندی سازند،هنوز تعداد مشخصی سازنده بناهای بومی وجوددارد بهر حال برخی از مشخصه های موجود برای معماران بومی و برخی دیگر برای سایرین قابل تفسیرند.
شهرک ها و شهرها به ویژه در کشورهای در حال رشد به محصول پایانی برنامه ریزی غیر رسمی تبدیل می شوند ، روندی که طبق ان مردم تکه زمینی تصرف کرده ، بر روی آن سکونت می گزینند و در آن جا سرپناه حقیرانه ای برپا می کنند. برخی جامعه شناسان به این پدیده همچون آغاز فرهنگ تازه ی شهری می نگرند که از سنن شهرک ها و شهرهای تاریخی و یک معماری به اصطلاح بومی ( معماری بدون معمار) متولد شده است . هنوز نمی دانیم که آیا این فرهنگ شهری تازه ، ریشه خواهد دواند یا نه ، اما می دانیم که شهرک ها و شهرهای کشورهای فقیر بدون هیچ برنامه ریزی شهری جامعی به رشد خود ادامه خواهند داد
هر ساختمانی به عنوان یک عنصر درحوزه ای به عنوان محیط وجود دارد، چه در دل یک جنگل و چه در میان یک تپه قرار گرفته باشد وچه بر روی شیبی از یک کوه روان باشد و چه از دل کویری سربرآورد.
شرایطی را که ظرفیتهای محیطی بر یک بنا القا می کنند جمعیت و شیوه مواجه شایسته را با فرهنگ مردمیان اعلام خواهند کرد. در عوض این گونه اطلاعات محیطی همه به آنچه در معماری بومی استفاده از مصالح بوم آورد خوانده می شود قابل قیاس است.برای همراستا نمودن ساختمان با شرایط آب و هوایی ساختمان بومی موظف است با شرایط آب و هوایی همخوانی داشته و با در نظر داشتن شرایط میکرو کیمیا آسایش فیزیکی انسان را فراهم آورد.
از طریق مشخص کردن خصوصیات نقاط مختلف هر سایت وهمراستاکردن کاربری انتخابی هر نقطه از بنا با خواص هر خطه از سایت وهمراستاکردن مصالح سازنده بنا با شرایط آب و هوایی و بهره برداری حداکثر از آن در راستای ایجاد شرایط بهینه برای کاربران شاید ساختمان بومی در هر گوشه از دنیا پاسخی به مشکلاتی نظیر مشکلات سازه باشد که این راه حل در گوشه دیگری از دنیا قابل استفاده باشد.
این خصوصیت عمده معماران بومی است که هر سنتی به شرایط اجتماعی، اقتصادی خود وابسته است، از این مورد در سازمان دهی راه حل های رفع نیازهای هر خطه بهره برده شده است. فرقی نمی کند منطقه، روستا یا شهر باشد هر چه اندازه مقیاس یک محدوده بزرگتر باشد راه حلها کلی تر و فراگیرتر خواهد بود. قوانین شهروندی و سایر حقوق و ستنها می تواند بر روی طریقه رشد هر ناحیه اثر گذارد در بسیاری از فرهنگ، تدارک فضایی جهت کار، خواب، یا تهیه غذا لازم است این یک امر کلی و آنچه که متفاوت است طریقه برخورد پاسخگویی به این فضاست. سازندگان بومی معمولاً از میان جوامعی برمی خیزند که اصول را رعایت می کنند و دارای معماری خود ساخته ای هستند( خودسازنده بناها ی خودشان می باشند) و پروسه و جریان این گونه معماری از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و می یابد. در برخی جوامع صنعتگران حرفه ای ترین و دارای روش کار مشخص و معینی هستند. در برخی دیگر سیستم و یا قوانین هندسی می تواند جهت دهنده و مبنای اصلی جهت خلق زیستگاهها و فضاها باشد. معماری بومی به طور کلی در برگیرنده شرایط و ویژگی های هر محیط است و در شرایطی ممکن است سمبلی ویژه از یک فرم، یک باور یا عقیده آن ناحیه در آن نفوذ کند. بنابراین حتی کوچکترین و ساده ترین خانه می تواند بیانگر و منعکس کننده دنیای معنوی و عقیدتی سازندگان آن باشد. واضح است که پهنه فرم های ساخت و ساز ، تنوع استفاده کنندگان، لایه های معنایی و مفهومی فرهنگ همه و همه بر سازمان دهی معماری بومی تأثیر گذارند. بنابراین برای دستیابی به کوچکترین تعریف در معماری بومی می باید در متن اصلی به دنبال جواب بود، معماری بومی به دنبال آن است که به جای تزئینات و گزافه گویی و مبالغه، به دنبال کیفیت و سادگی در تعریف باشد و از آنها در پروسه ای ( مرحله ای) جداگانه بهره برد.
به طور خلاصه می توان موارد زیر را به عنوان راه حلهای ذکر شده ارائه داد:
– معماری بومی شامل تمامی خانه ها و فضاها و ساختمانهایی است که برای انسانها ساخته می شود.
– این ساختمانها که یا توسط مالکان ساخته و یا توسط جامعه احداث می شوند به زمینه های محیطی و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژی های سنتی بهره می برند.
– تمامی فرمهای معماری بومی برای رفع نیازهای مشخص، کیفیت های زیستی معین، اقتصاد و روش های زندگی فرهنگهایی که آنها را ایجاد کرده، ساخته شده اند.
فصل اول:بازشناخت تعریف معماری بومی
۱-۱ واژه شناسی معماری بدون معمار در گستره اندیشه ها
۱-۲ تعریف معماری بومی از منظر چیستی و مفهوم
فصل دوم: تاریخچه و گستره معماری بومی:
۱-۲ معماری بدون معمار در گذر زمان
۲-۲ معماری بومی در گستره جهان
۳-۲ معماری بومی در زمانه اکنون
۴-۲ معماری بومی در سرزمین ایران
فصل سوم: فرآیند شکل گیری معماری بومی:…………… گذری بر فرآیند شکل گیری معماری
۱-۳ روند و تسلسل شکل گیری معماری بومی
۲-۳ جوهره های شکل گیری معماری بومی
انسان
طبیعت و محیط
زمان و نیازمندیها و اقتضائاتش
۳-۳ مولفه های شکل گیری معماری بومی:
مولفه های انسانی
مولفه های محیطی
۳-۳-۳ نتیجه گیری و تفکیک مولفه ها و جوهره های معماری بومی
۴: بازشناسی مولفه های انسانی در شکل گیری معماری بومی
– فرهنگ و جامعه
تعریف چیستی و ماهیت فرهنگ
تعاریف لغوی فرهنگ
نعاریف اصطلاحی فرهنگ
فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی
ویژگیهای عمده فرهنگ
جامعه پذیری فرهنگ
فرهنگ پذیری
قوم مداری
فولکلور
عناصر فرهنگ
عناصر ذهنی و درونی فرهنگ
عناصر بیرونی یا مادی فرهنگ
– شیوه های تا ثیرعوامل و الگوهای انسانی بر شکل گیری معماری بومی
– نظام و روند تا ثیر مولفه های انسانی بر شکل گیری معماری بومی
– ویژگیهای فرهنگی
زبان و معانی
سنت ها و رسوم
نمادها و سمبول ها
جنسیت و نقش و مقام
ارزش ها و هنجارها
– نهاد خانواده
جریان زندگی روزمره
ساختار و تیپولوِژی خانواده
خویشاوندی و سکونت
– نهاد اقتصاد
شیوه های تامین معیشت
– سیاست حکومت و دولت
دستگاه سیاسی
قلمرو و امنیت
– دین و مذهب
دین
آئین ها و مراسم
– نتیجه گیری و جمع بندی
فصل پنجم:بازشناسی مؤلفه های محیطی در شکل گیری معماری بومی
۱- ۵ تعریف محیط
۲-۵ نحوه تاثیر محیط بر شکل گیری معماری
۳-۵عوامل محیطی
– اقلیم (آب و هوا)
عوامل اقلیمی
تابش آفتاب
دمای هوا
رطوبت هوا
باد
بارندگی
تقسیم بندی اقلیمی
اقلیم منطقه قطبی و غیرقطبی
راهکارهای بومی
اقلیم قاره ای
راهکارهای بومی
اقلیم بیابانی
راهکارهای بومی
اقلیم دریایی
راهکارهای بومی
اقلیم مدیترانه ای
راهکارهای بومی
اقلیم موسمی
راهکارهای بومی
آب و هوای کوهستانی(ارتفاعات)
راهکارهای بومی
اقلیم نیمه استوایی:
راهکارهای بومی
اقلیم استوایی
راهکارهای بومی
– موقعیت ومکان
مفهوم موقعیت ومکان
بستر(مکان) بعنوان مجموعه ای از منابع
خلاقیت و تغییر(دگرگونی)
یک مفهوم کلی
نواحی زیرزمینی
نواحی ساحلی
زمینهای شیبدار
نواحی بیایانی
مراتع(چمنزارها)
نواحی پست
مناطق کرانه ای
دره ها
جنگل ها
– منابع و مصالح محیطی
تاثیر مصالح ساختمانی در شکل مساکن
پناهگاههای طبیعی
پناهگاههای غیر ثابت ( سیار)
مساکن ثابت
الف: مساکن چوبی
ب: مساکن خشتی
ج: مساکن سنگی
– حوادث طبیعی
سکونتگاهها وحوادث طبیعی
زمین لرزه
حرکات دامنه ایی
سیل
طوفان
خشکسالی
– قلمرو وحریم
– تحلیل و جمع بندی