با ما به خانه كوچك اين زوج جوان بياييد. آنها پيشنهادهاي خوبي براي طراحي خانه عروس و دامادها دارند.
خانه سفيد. شايد اين بهترين اسمي باشد كه به محض ورود به اينجا به ذهنت ميآيد. خانه سفيد... چقدر هم با داستان ساكنانش همخواني دارد. این زوج چند ماه پيش، همان موقعي كه داشتند سوروسات عروسيشان را به پا ميكردند، اين خانه را پيدا كردند؛ يك آپارتمان 86 متري نوساز در طبقه دوم يك ساختمان چهار طبقه. آنها سعي كردند همانقدر كه با وسواس برنامههاي عروسيشان را ميچيدند، براي خانه آيندهشان هم نقشه بكشند.
همين هم شد كه چند ماهي را صرف آماده كردن خانه كردند. اصلا كار به جايي رسيد كه خريدن بخش عمدهاي از جهيزيه عروسخانم را هم به بعد از آماده شدن «سقف رويايي»شان موكول كردند. هردويشان روزنامهنگارند. مرد خانه البته قبلا كار تبليغات هم انجام داده و براي همين دستي بر آتش فتوشاپ و طراحي گرافيكي دارد. خانم خانه هم متخصص جستوجو در اينستاگرام و مجلهها و پيجهاي دكوراسيون است و اينطوري كه خودش ميگويد خيلي از ايدههاي طراحي آپارتمان را از توي همين صفحهها پيدا كرده و بعد با كمك آقاي همسر آنها را متناسب با محيط زندگيشان تغيير داده و اجرا كردهاند.
این زوج جوان حالا چند ماهي است كه زندگي دونفرهشان را زير اين سقف شروع كردهاند؛ با وسايل و دكوراسيوني كه براي تكتكشان برنامهريزي كرده بودند. آنها حالا اميدوارند زندگيشان هم به اندازه فضاي اين خانه هميشه سفيد و امن بماند. براي شنيدن داستان طراحي خانه كوچك این عروس و داماد با گالري اين مطلب همراه شويد.
می دانستيم كه سينماي خانگي به درد ما نميخورد. در عوض به يك كشوي سيدي احتياج داشتيم كه حجم بينهايت سيديهايمان تويش جا شود. نقشه ميز را خودمان با سايز و اندازهاي كه ميخواستيم كشيديم و داديم برايمان ساختند. با متريال هاي گلاس که ارزانتر در آمد.
نرفتيم همهچيز را آماده از بيرون بخريم. تقريبا 90 درصد وسايل اين خانه را اول خودمان طراحي كرديم و بعد داديم برايمان ساختند. مدل ها را از اينترنت يا پيجهاي اينستاگرام پيدا كرديم اما روي هركدامشان تغيیراتي كه خودمان دوست داشتيم را داديم؛ مثلا اين ميز جلوي مبل، يك فرم كلاسيك دارد كه وسطش شيشه ميخورد و دورش يك قاب چوبي است اما ما موقع سفارش اصرار كرديم كه همه سطح ميز چوبي باشد. اين شيشه را هم از سر ناچاري الان رويش گذاشته ايم چون رد فنجان چاي روي چوب می ماند.
رنگ غالب خانه برايمان خيلي مهم بود. مريم سفيد دوست داشت اما من مخالف بودم. به نظرم این رنگ خيلي سوسولي است. كلي سر انتخاب رنگ با هم حرف زديم. طبيعتا آخرش خانم خانه برنده شد؛ منتها با هم قرار گذاشتيم براي هر تكه از خانه از يك رنگ مكمل هم استفاده كنيم. الان هر گوشهاي را كه ببينيد يك تم رنگي متفاوت در كنار سفيد هست.
مبل استيل دوست نداشتيم بنابراين رفتيم سراغ مبلهاي اسپرت. عروس خانم خيلي كاناپه دوست داشت اما چون هال خانه دراز است، نميشد دو تا كاناپه روبهروي هم گذاشت. برای همین مبل ال تهیه کردیم. همهجا را براي پيدا كردن مبلي كه دوست داشتيم، گشتيم. ميخواستيم رويه مبل را هم سفيد انتخاب كنيم اما از چرك شدنش ترسيديم. روكش را خاكستري روشن گرفتيم و به جايش فروشنده را مجبور كرديم پايهها را سفيد بزند.
خانوادههايمان تا اين فرورفتگي را در هال خانه ديدند، گفتند اينجا جان ميدهد براي گذاشتن ويترين و بوفه. اما بوفه اصلا به سبك زندگي ما نميخورد. از يكي از دوستانمان كه در كار ساختن كتابخانه است خواهش كرديم بيايد و برايمان فضا را اندازه بزند. الان اگر لپتاپمان را نگاه كنيد يک آرشيو كامل از عكس كتابخانههايي كه سرچ كردهايم داريم. هميشه مشكلمان اين بود كه با اين همه كتاب چهكار كنيم اما اين نقشه كاملا مشكل را حل كرد. كتابخانه را با روكش لترون ساختيم؛ يعني بيخود پول امدياف نداديم. تمام قفسههاي اين كتابخانه با پيچ سر هم شده و اگر روزي بخواهيم از اينجا برويم ميشود خيلي راحت بازش كرد و برد.
خيلي از عروس و دامادها ترجيح ميدهند آينه و شمعدان را جمع كنند و بگذارند توي كمد. اول فكر كرديم يك طاقچه سفيد بخريم، ام اين كنسول را پيدا كرديم، و خريديم، كشوهايش هم شده جاي دارو و جاكليدي!
اين كمدها خيلي كار راه اندازند؛ در يكي از آنها كتابهای قطر كوچک را گذاشتهايم، يكي ديگر جاي چادرنماز و جانماز است و كشوي آخر مخصوص ابزارهاي دمدستي. يك قفسه هم آن گوشه داريم كه باز درون آن سيدي چيدهايم.
بيست بار رفتم و آمدم تا بالاخره ميز ناهارخوري آن طوري كه سفارش داده بوديم ساخته شد. هر روز عكسهايي كه سرچ كرده بوديم را براي صاحب كارگاه وايبر ميكردم. به جاي دو تا از صندلی ها برای آن سمتي كه رو به آشپرخانه است يک نيمكت درست كرديم. اينطوري وقتي توي هال مينشيني نماي آشپزخانه خراب نميشود. وقتي هم با ميز كاري نداريم، ميشود كاملا آن را به اپن چسباند و فضاي هال را بيشتر كرد.
سر فرش دعوا داشتيم! اگر ميخواستيم زياد خرج كنيم يک فرش دستباف خوب ميخريديم اما نميخواستيم اينقدر پول بدهيم. خانم دلش فرش اسپرت ميخواست ولي آخر سر فكر كرديم به جاي گليم و گبه یک فرش خوشگل ماشيني بيندازيم.
هميشه دنبال يك چيز هيجانانگيز ميگشتيم كه بشود حوله و وسايل حمام را درون آن گذاشت. اين را در فتوشاپ طراحي كردم و دادم ساختند. بالاي آن هم يک آينه قدی گذاشتيم. در حمام كه جا نداشتيم اما الان اين ميز و آينه كاملا كارمان را راه مياندازد.
ايده ميز را از فيلمهاي ژاپني گرفتيم. خيلي براي ما كه هردويمان نويسندهايم كاركرد دارد. ميتواني لپتاپت را بگذاري روی آن و راحت كلي چيز بنويسي؛ حتي ميشود روي آن صبحانه خورد. روي آن هم چند تا دكوري نوستالژيك گذاشتيم؛ يك ظرف بادكنک، يك ظرف تيله و يك انار فيروزهاي. خانه كوچك ما ويوي بيروني خيلي خوبي ندارد بنابراين سعي كرديم براي خودمان يک ويو ايجاد كنيم. اينجا ويوي خانه ماست! دوست داريم اسم آن را بگذاريم فيروزه خانه. به سبك خانههاي قديمي يزد كه هر بخشش يك اسمي دارد.
اين سبك گل ريز انگليسي الان خيلي مد شده. ما هم سعي كرده ايم در انتخاب خردهريزها از آن استفاده كنيم. تركيب آن با رنگ آشپزخانه چيز خوبي از آب درآمد.
عكس داخل تابلوها را قبلا سرچ كرده بودم. از يكي از دوستانم خواستم عكس را برايمان اديت كند. بعد هم پرينت گرفتم و خودم پاسپارتو كردم و قاب گرفتم؛ بدون هيچ هزينه اضافي.