سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

خبر ها و مقالات

اخبار شرکت

The our most popular Football

فرم را می‌توان زبان فضا دانست؛ چرا که آنچه را معماران در فضا می‌خواهند بیان کنند را با توجه به فرم بیان می‌کنند به همین دلیل فرم دارای اهمیت ویژه‌ای در آفرینش فضا است. اهمیت فرم را می‌توان در دوره معاصر جست‌وجو کرد یا به نوعی از زمان جدایی دو هنر نقاشی و مجسمه‌سازی از معماری، معماران برای ایجاد نوعی استقلال، به فرم اهمیت دادند، اما این مطلب گویای این نیست که فرم در معماری گذشته دارای 

 فرم و خلق فضا



اهمیت نبوده در واقع دنیای درونی و خاص هر فرد تا ابراز نگردیده از طرف مخاطبان مورد نقد قرار نمی‌گیرد که این ابراز را می‌توان در معماری، تحت عنوان فرم بیان داشت که اتصالی درونی را بین ناظر و فضا به وجود می‌آورد در واقع می‌توان فرم را زبانی یا واسطی برای انتقال مفهوم فضا به انسان بیان نمود که به عنوان ابزاری کار‌آمد در اختیار طراحان و معماران قرار دارد. 

خصیصه اصلی هر معماری را می‌توان تولید فضا برای زندگی تعریف نمود و مسلما درک هر‌فضا با توجه به تفکرات فرهنگی و اعتقادی هر منطقه، متفاوت است که در واقع این فضا‌ها را فرم‌هایی تشکیل می‌دهند که بتوان آنها را مکان نامید تا از طریق مکان به درک فضا نائل آیند. در واقع پیدایش فرم در معماری را می‌توان در رابطه مستقیم فرهنگ و اعتقاد مردم دانست که تحت اشکال، جهت، رنگ و جنسیت خاصی تعریف می‌گردد که با کمک این چهار عامل، موفق به نمود فضا در بعد فیزیکی و کلید ورود به فرهنگی است که این فضا را تولید می‌کنند. در واقع فرم را می‌توان نمود فیزیکی تفکرات و سنت انسان‌هایی دانست که به تولید فضا اقدام نموده‌اند پس با درک درست از فرم تولید شده می‌توان به درک صحیح فضا نزدیک شد. ” در زیباشناختی فرم یا صورت تظاهر حسی وواضح یک شئ است واین بیانی است که خود را در معرض قضاوت قرار می دهد .فرم یاصورت در طبیعت مستند هستند یعنی متأثر از محتوای خود هستند. پس از صورت از پیش داده شده است ونمی توان به میل خود آن را تغییر داد.” (گروتر ) 

 

آدورنو می گوید : ” صورت چنانچه از خود لفظ پیدا ست فرم یک چیز است وخود آن چیز اجازه ندارد به تکراربی مورد خود منجر شود .”در ادامه گروتر میگوید:” شکل دادن یعنی پردازش اشکال واین بدان معنی است که فرم به گونه ای انتخاب شود که با محتوا وایده طرح تطابق داشته باشد . براین اساس شکل پردازی صوری با توجه به فرم ، وابسته به عوامل گوناگون است. به عنوان مثال فرم یک گشودگی در یک دیوار بایستی تابع جنس وساخت دیوار نیز باشد :گشودگی در یک دیوار آجری احتیاج به قوس دارد .در حالی که در دیواری از فولاد وشیشه گشودگی زاویه دارد مناسب تر به نظر می رسد .فرم یا صورت متأثر از محتوا است .” به قول آدورنو : ” میزان موفقیت زیباشناختی تابعی است از میزان موفقیت فرم در انتقال محتوا .”” فضا به وسیله عناصری که آن را محدود کرده اند مشخص یا اصطلاحاً تعریف می شود. این عناصر وارتباطشان با یکدیگر هستند که شخصیت یک فضا را می سازند وبه فضا فرم می دهند. اگر بخواهیم نظم در دنیای بی نهایت وسیع فرم ها بوجودآوریم به ناچار اولین قدم تقسیم فرم ها به دو دسته فرم های باقاعده وفرم های بی قاعده است . 

 

فرم های بی قاعده

فاقد ساختار است .این فرم قابل پیش بینی نیست وبه این دلیل بدیع است .اما به دلیل اینکه هر پیام بدیعی نیز بایستی در ارتباط با پیام های قبلی باشد واگر اینطور نباشد برای ما قابل درک نیست، ما فرم های بی قاعده را بر اساس قانون تجربه در ارتباط با فرم های نظیرش که برای ما شناخته شده هستند می بینیم یا به عبارت دیگر تصویری را در ذهن ما تداعی می کنند .فرم های بی قاعده بیننده را وادار به خیال پردازی می کند هرچه فرم عرضه شده به بیننده غیر عادی تر باشد ،بیننده بیش تر در دنیای خاطراتش به دنبال چیزی می گردد که با این فرم غیر عادی قابل قیاس باشد .فرم های با قاعده به ما مجال ساده کردن می دهند ولی فرم های آزاد قابل ساده کردن نیستند بلکه محتاج تداعی هستند .فرم های باقاعده دارای اطلاعات معنایی بیشتری بوده ولی فرم های بی قاعده دارای اطلاعات زیبا شناختی بیشتر. فرم مفهومی است ذهنی وبرای اینکه بتواند وجود داشته باشد احتیاج به چیزی است که بتواند ان فرم را نشان دهد .وقتی صحبت از انواع فرم می کنیم بایستی از خود بپرسیم فرم چگونه قابل شناسایی است . فضا چیزی سه بعدی وطبیعتاًٌ شکل آن نیز سه بعدی است . عناصر تعیین کننده فضا لااقل از نظر احساسی معمولاً سطوح ۲بعدی هستند که به نوبه خود عناصرتعیین کننده آنها خطوط هستند . 

فرم های با قاعده
تابع قوانین هندسی هستند .پیام این فرم ها دارای حشوزیاد است .چراکه قابلیت پیش بینی در آنها زیاد است .ذهن می تواند با اطلاعات بسیار کمی این فرم ها راتکمیل وبازسازی کند .فرم های باقاعده دارای استخوان بندی یاساختار هستند ،قواعد فرم ها رابطه بین تک تک اجزاء هر فرم را مشخص کرده اند .ادرات شکل یا جستجوی ساختار- که می تواند مثلاً یک محور تقارن یا طول های متشابه اضلاع یا زوایا یا کانون ها وغیره باشد – آغاز می شود .ساختار به ندرت برخطوط تشکیل دهنده شکل منطبق است واغلب بالا فاصله قابل تشخیص نیست چراکه اغلب فاقد نقاط وخطوط است .معهذا در فرایند ادراک شکل ساختار می تواند از تمامی خطوط تشکیل دهنده شکل مهمتر باشد
خط : خط در معماری ، خطوط به عنوان حدود سطوح مطرح می شوند . این خطوط محدود کننده گاه کمتر وگاه بیشتر از گویا یی برخوردار هستند .در معماری یونان خط به روشنی قابل دیدن است .در سبک باروک خط چنین اهمیتی ندارد .حتی گاهی اوقات نمی توان متوجه آن شد .گروتر میگوید :”هرسبک معماری از نظر فرم فضائی گویای یک محتوای ذهنی است .در طرح معماری بر حسب نوع آن چه که ساختمان بایستی بیان کننده آن باشد کمتر یا بیشتر از خطوط افقی و عمودی استفاده شده است.” پیت موندریان ارتباط بین خط راست و خط منحنی را چنین بیان می کند: ” خط راست به معنی نمونه متکامل خط منحنی است اگر چه که دوم تطابق بیشتری با طبیعت دارد .”در بین خطوط منحنی می توان دو نوع انحناء را از یکد یگر تشخیص داد : خط منحنی با قاعده یا هندسی مثل سهمی یا قسمتی از یک دایره و منحنی بی قاعده .خط و سطح مکمل یکدیگرند،تأکید بریکی از اهمیت دیگری می کاهد وبه عکس . پاول کله صحبت از خط فعال می کند که سطح را غیر فعال می سازد ونیز خط غیر فعال که سطح را فعال می کند . 

سطح صاف

خط خمیده ای که دوسر آن به هم برسند محیط یک شکل را تشکیل می دهند .براساس نظریه شکل وزمینه چنین خطی را،یک شکل می بینیم واقع برروی یک زمینه .سطح در معماری نقشی کاملاً بارز به عهده دارد .سطح به صورت دیوار ونما اغلب عنصر محدود کننده فضا است .معماری از هر نوع که باشد نیازمند سطوح است وهم نیازمند خطوطی که این سطوح را محدودکنند. در هم رفتن خطوط وپنهان کردن مرزها باعث بوجود آمدن نوعی ابهام است واز طریق این تظاهر به تغیرات، تنش وتحرک ایجاد می شود.” (گروتر) 

سطح منحنی 

“یک سطح می تواند برروی یک صفحه خمیده قرار بگیرد. برحسب نوع وجهت خمیدگی انواع مختلفی از سطوح مقعر یا محدب ویا گنبدی شکل وغیره بوجود می آیند .خمیدگی در سطح ایجاد تحرک می کند.وگذشته از آن سطح خمیده در ارتباط نزدیکتری با فضای محاط برخود قرار می گیرد .برحسب اینکه سطح خمیده برجسته یا گود باشد خود را در مقابل فضای محاط برخودش قرار می دهد ویا اینکه آن را در برمی گیرد یا به عبارت دیگرپس زننده بودن یا دعوت کننده بودن را القاءمی کند. درحالت اول سطح خمیده نقش قالب رادارد ودر حالت دوم نقش فضا را .درمقایسه سطح مقعر ومحدب بایستی گفت که سطح محدب نقش غالب رادارد یعنی اگر اجباری در انتخاب سطوح برای بیننده باشد بیننده سطح محدب را انتخاب می کند. فرم مقعر جایگزین شکل می شود وفرم محدب زمینه را تشکیل می دهد.
دایره : فرم دایره از همه طرف ارزشی همگن دارد این بدان معنی است که دایره جهت نمی شناسد . کارل گوستاویونگ به این نتیجه رسیده است که دایره ومربع فرم های اولیه ای هستند که به عنوان مظاهر کمال وسادگی در رویاها دیده می شوند . دایره نه آغاز دارد ونه پایان .حرکتی است بی پایان که همواره به نقطه ی آغازش برمی گردد. دایره تصویری است از خورشید وماه وبه این دلیل همواره دارای ارزشی نمادین بوده است . در معماری یونان باستان فرم دایره نسبتاً نادراست، از فرم دایره بیش از هر چیز در ساختن تئاتراستفاده شده است .در معماری روم باستان دایره فرم غالب است ، که البته در پلان کمتر ودر سطوح عمودی وبصورت قوس خیلی بیشتر است. 

بیضی: بیضی دارای دو جهت است که یکی از آن دو غالب است .در شکل بیضی تحرکی است که در دایره نیست .

کره : حد نهایت تقارن ، کاملترین نوع نظم وبیشترین تنوع ، همگی در یک کره جمع اند. دارایساده ترین فرم است وخطوط بیرونی آن دلپذیر می باشد ومستعد ترین است برای بازی با نور .فرم ناب واصیل کره برای نمایاندن هر نوع شکوه وجلال مناسب است .خواص اصلی کره بسته بودن ، جهت نداشتن وآرامش است .
مربع : مثل دایره همیشه دارای ارزش نمادین بوده عدد چهار گویای چهار جهت آسمان است .دارای دوجهت است که هیچ جهتی غلبه ای برجهات دیگر نداشته .
مستطیل : دوجهت اصلی با یکدیگر هم ارزش نیست .برای ادراک بصری یک مستطیل بهترین حالت مستطیلی است که طول آن ۶۳/۱ برابر عرض آن باشد .یعنی میزانی که در برش طلایی تعیین شده است .وقتی که میزان کمتر از این باشد مستطیل یک مربع نامتناسب به نظر می آید واگر بیش از این باشد طول فوق العاده آن برای ما چشمگیر است واگر طول آن بیش از دوبرابر عرض آن باشد چشم ما آنرا دیگر مستطیل نمی شناسد .مستطیل مورد استفاده ترین فرم در معماری است وفرم های مدور، مربع وبی قاعده در مقابل آن استثنا بنظر می رسد . 

مثلث : ادراک بصری مثلث بستگی زیادی به استخوان بندی ساختار آن دارد در بین تمام فرم های باقاعده مثلث بی قاعده ترین است .

هرم : به عنوان یک شکل حجیم از نظر ادراک بصری ما یکی از فرم های اصلی است .هرم از نظر احساسی دارای یک نوع دوگانگی خاص است :از طرفی ما سنگین تر شدن توده فزاینده هرم را – هر چه از بالا به پایین می آییم – احساس می کنیم ازطرف دیگر هر سطح هرم به طور چشمگیرهرچه بالاتر برویم جمع تر وجالب تر می شود .این دونیروی متقابل ایجاد تنش شدیدی می کنند که هرم را به یکی ازپر تحرک ترین فرم هامبدل می سازد .
شش ضلعی : به عنوان عنصر فرم پردازی درپلان استفاده می شود. امکان کنار هم چیدن وایجاد یک بافت قابل توسعه برای شش ضلعی بیشتراز دایره است . در موقع نظاره یک ساختمان مکعب شکل از مقابل احساس عمق از بین می رود به این معنی که ما فقط جبهه ساختمانی را که یک سطح است می بینیم .در مورد یک جسم استوانه شکل ما عمق رااحساس می کنیم.اما از آنجا که دایره فاقد جهت است ،درواقع اصلاً جبهه ای وجود ندارد.اما وقتی که ساختمان شش یا هشت ضلعی باشد از طرفی عمق ساختمان قابل درک است واز طرف دیگر ساختمان مشخص ومرئی باقی می ماند. 
انتخاب فرم
وظیفه معمار این است که به مدل ذهنی ایی که براساس عملکرد بوجود آمده فرم بدهد .فرآیند طراح همواره شامل فرم یابی نیزهست .این فرم یابی تحت تأثیر عوامل مختلفی است .فیزیک ساختمان ،نوع استفاده ، آب وهوا ،محیط ، سازه وسبک و…معماری را می توان در مفهوم وسیع آن حتی تا حد انجام وظیفه پایین آورد واین می تواند تا جایی برسد که در واقع معماری را جامع شناسان و روانشناسان انجام بدهند .برای بیان هر محتوا معنوی نیز بایستی فرم بصری متناسب وقابل ادراکی پیدا کرد وچنین است که نیاز به زبان فرم ها احساس می شود .” (گروتر) 

احساس فرم

انسان با مشاهده یک چیز در وهله اول ،بدون آنکه از آن شناختی داشته باشد،ذهنیتی خاص در ذهنش ایجاد می شود، او این ذهنیت را با تجربیات قبلی خود آمیخته تا به احساسی خاص نسبت به آن چیز برسد، به عبارت دیگر همیشه ما اول از عینیت به ذهنیت واز ذهنیت به احساس می رسیم .مثل وقتی که وارد شهر جدیدی می شویم چون قبلاً آنجا را ندیده ایم ، فقط باچشم نگاه می کنیم بدون آنکه هیچ ذهنیتی از آن داشته باشیم. ولی همیشه یک تجربیاتی از جاهایی که قبلاً دیده ایم راداریم ،پس این تجربیات در ذهنیت ما تأثیر می گذارد. تمام این عوامل در کل مارا به احساسی خاص نسبت به آن شهر می رسانند.این موضوع در مورد فرم ها هم صدق می کند ،ما وقتی که شکلی را می بینیم فکری خاص در ذهن ما نقش می بندد این شکل رادرذهن تجزیه می کنیم وآنرا با شکلهای پایه موجود می سنجیم این ادراک یک ذهنیتی در ذهن ایجاد می کند ،بطور کلی همیشه باید یک ذهنیتی ایجاد شود تا فهم ازفرم شکل گیرد، که این ذهنیت یک احساس از آن شکل به ما می دهد .” ادراکی که ما از هرچیز داریم تنها نتیجه دریافت وتجزیه وتحلیل اورگانهای حسی نیست سه عامل مهم دیگر نیز در این فرآیند نقش اساسی دارند:
الف- وضع روحی انسان در آن لحظه وحال وهوای محیط در زمان ادراک.
ب- خلق وخوی شخصی که چیزی است نقش گرفته وساخته شده از تمامی تجربیات وقایع گذشته شخص بیننده . ج- عوامل موروثی وزمینه اجتماعی – روانی یعنی عواملی که نه از طریق یاد گرفتن بوجود آمده اند ونه از راه تجربه.” (لنگ )
هر شئ براساس ارزش زیباشناختی که دارد در ذهن اثری خاص می گذارد این تداعی در ذهن به عوامل گوناگونی مانند شخص ناظر وضعیت شئ وعملکرد آن بستگی دارد .
سانتایانا سه گونه ارزشهای بیانی یا تداعی کننده را تحت عنوان زیبا شناختی ، عملی ،منفی نام برده است .ارزش زیباشناختی : دریافت تداعی زیبایی شئ یا اثر توسط مشاهده گراست .ارزش عملی : بیان سودمندی یک شئ یا اثر است این ارزش از بیان کارکرد شئ حاصل می شود .ارزش منفی :از شوکه شدن ،وضعیت غیر منتظره ،ترسیدن یا تجربیات نا خوش آیند دیگر بوجود می آید.
لذت بخش بودن هر فرم بر اساس ارزشی که دارد و پیامی که منتقل می کند. این لذت در هر شرایطی می تواند به صورتهای گو نا گون ادراک شود.مولس ساختمان و منظر را ترکیبی از اجزایی می داند که هر کدام پیامی را منتقل می کنند .لذت بخش بودن پیام وابسته به ساختار آن است .مولس معتقد است که هر چه پیام منظم تر باشد مفهوم تر و لذت بخش تر است و هر چه کثرت معانی بیشتر باشد محیط لذت بخش تر است و احساس نظم به وجود آمده نیز باقی می ماند .برلین معتقد است که میزان انگیختگی یک فرد با ادراک او از جالب بودن محیط همبستگی دارد ، سطح انگیختگی وابسته به ساختار محیط ، شخصیت انگیزش و نیازهای فردی است.در کل لذت وقتی بوجود می آید که شرایط نا سازگار رفع شده باشد یاسطح مطلوبی از انگیختگی بدست آمده باشد .سطح مطلوب انگیختگی وقتی بوجود می آید که از هنجارها یاسطوح انطباق پذیری مطلوب عدول شده باشد . 

 

لذت بصورت های مختلف ادراک می شود ما می توانیم از دیدن فرمی پیچیده احساس لذت کنیم ویا با دیدن فرمی متعادل .در کل انسان بعضی ازاین سازماندهی ها را می پسندد. تحقیقات روانشناسی و اکو لوژکی اخیر نشان می دهد که حیوانات وانسان (شامل کودکان ) در میدان بصری خود شکلهای پیچیده را ترجیح می دهند .جان لنگ در کتاب آفرینش نظریه های معماری می گوید که برای رسیدن به پیچیدگی دوراه حل وجود دارد :یکی از طریق ابهام (به مفهوم چند معنایی نه مشخص نبودن معانی ) ودیگر بااستفاده از محیطهای متنوع وغنی که از یک منظر به طور کامل دیده نشوند ،به طوری که در عین آشکار کردن خود ویژگیهایی رمزی داشته باشد .شکل های پیچیده تر به تعمق ودقت بیشتری نیاز دارند .در پیچیدگی های زیاد ونظم کم ،بویژه وقتی محیط با روشنایی خیلی زیاد یاخیلی کم مبهم شده باشد ،شفافیت کم می شود ومحیط ناخوش آیندبه نظرمی رسد. راپاپورت معتقد است که فرم های غنی ،روشن وپیچیده عموماً باری مردم دوست داشتنی هستند .عدم تعادل تأثیرات متناقض برگیرنده می گذارد که نتیجه آن چیزی جزء احساس عدم اطمینان نخواهد بود .به غیر ازادراکی که انسان بصورت کلی از فرم های محیط دریافت می کند اجزاءتشکیل دهنده فرم ها نیزبه نوعی احساس خاصی را به انسان القاء می کند بطور مثال ” خط راست به عکس خط منحنی اثری مشخص وانعطاف ناپذیر در ذهن می گذارد وخط مستقیم حتی نیاز ندارد که در تمام طولش مرئی می باشد .در هر نوع ادراک بصری خطوط افقی وعمودی برخطوط مایل رجحان دارند ، چون اثر تحریکی آنها کمتر است . 


تعداد عضلاتی که حرکت نگاه مارا درجهت بالا وپایین ممکن می سازند دو برابر عضلاتی است که در موقع حرکت نگاه در جهت چپ وراست بکار گرفته می شوند.در مورد سطوح نیز این صدق می کند .” در سطح افقی – دست کم در یک نگاه – تمام جهات افقی هم ارزشند ودعوت به حرکت آزاد وارتباطات انسانی می کند .در حالی که در جهت قائم مفاهیمی مانند سلسله مراتب یا رقابت را تداعی می کند. جسمی که گسترش افقی داشته باشد برروی زمین آرمیده است در دید ما گسترش عمودی شاخص از گسترش افقی است. یک مربع را وقتی ماواقعاً بصورت مربع احساس می کنیم که پهنایش کمی بیشتر از ارتفاعش باشد .از نظر احساسی جسمی که در طرف چپ میدان دید قرار داشته باشد سبکتر وکوچکتر از همان جسم به نظر می رسد که در سمت راست باشد . در کل فرم های با قاعده وساده سنگین تر از فرمهای پیچیده به نظر می رسند. وقتی که یک شکل در داخل یک ترکیب با ساختار مجموعه قابل تطبیق باشد وشکل بصورت منفرد وجدا افتاده نباشد بلکه به کلیت ترکیب وابسته باشد سنگین تر است. فرم های ساده وبخصوص متقارن متعادل تر از دیگران هستند.بدون توجه به جنس ،بعضی از فرم ها راکه مداوم وقوس دار باشند ،نرم وبقیه راکه گوشه دارو شکسته است را سخت احساس می کنیم .ما از طریق احساس شهودی که از فرم بدست آورده ایم می توانیم فضایی را که فرم در آن قرار دارد را درک کنیم .در کل به عقیده جیوردانو برونو” فضا از طریق آنچه در آن قرار دارد درک می شود وبه فضای پیرامون یا فضای مابین تبدیل می گردد .”

درک یک فرم در کنار فرم های دیگر
ارتباط فرم ها از لحاظ ترکیب بندی وچیدمان ،خود موجب ایجاد فرمی نامرئی می شود این فرم در هر ترکیب بندی فرق کرده وبه تناسب آن تأثیری راکه بر انسان می گذارد متفاوت است .مثلاً فرم نامرئی که از کنار هم قرار دادن چند شئ هم اندازه بدست می آید با فرم نامرئی که از کنار هم قراردادن یک شئ بزرگ در کنار یک شئ کوچک بدست می آید ،فرق دارد. یا فرم نامرئی راکه از ترکیبات ساده چند فرم بدست می آید با فرم نامرئی که از یک سری فرم پیچیده بدست می آید متفاوت است .اینها همه تأثیرات مختلفی بر احساس انسان می گذارد .در بعضی مواقع این فرم نامرئی به انسان احساس یکنواختی ، خستگی ،بعضی مواقع آرامش ودر بعضی مواقع شعف وهیجان می دهد .این احساسات همه از همان فرم نامرئی یا همان خطوط ترکیب بندی بدست می آید این همان حس پنهانی است که ازدیدن یک اثر معماری که متشکل از چندین شکل وفرم در کنار یکدیگر است به بیننده دست می دهد .درکل احساسات ما برای یک بنا نه تنها به نوع فرم استفاده شده در آن مربوط است بلکه به نور ، رنگ ،باد،سایه وذهنیتهای مانیز بستگی دارد . اینکه نوری که الآن به یک بنا تابیده شده از شرق ،غرب ،جنوب یاشمال است ویااینکه آیا این نور ها برای ما آزاردهنده ویا خوشایند است در نوع احساس ما به بنا اثر می گذارد. 

 

به طور مثال شاید بنا با فرم های خاص خودش ثابت باشد ولی با وجود نور آزار دهنده آن ،احساس ناخوشآیندی نسبت به بنا به ما دست دهد .مطمئناً با تغییر آن نور به نور دلخواه احساس ما نیز تغییر خواهد کرد .در مورد رنگ نیز همینطور می توان با رنگهای سرد آرامش را در بنا به مشاهده گر القاء کنیم یا بارنگهای گرم هیجان را ویا باکنتراست های شدید رنگ ،تنش وتوهم را ایجاد کنیم .وتأثیرات باد هم بربنا برنوع احساس ما اثر می گذارد که آیا این باد به دلخواه ما است یا موجب اذیت ما می شود .ایجاد باد در بعضی از اقلیم ها امر بسیار مهمی است بطوری که کاملاً برقرار دادن ما در منطقه آسایش در رساندن حس خوشایندی از فضا نقش دارد .در نتیجه ما می توانیم با درک کل فضا با توجه به هدف خود ونتیجه ای که بنا باید به آن برسد ،با شناختن فرم ها ونوع ترکیب بندی ، ازفرم های بخصوصی استفاده کنیم ولی نباید عواملی چون فرهنگ ،ذهنیت ، نور ورنگ را ازنظر دور کنیم. 


فضا و معماری
فضا واژه‌ای است که در زمینه‌های متعدد و رشته‌های گوناگون از قبیل فلسفه، جامعه‌شناسی، معماری و شهرسازی و… به‌طور وسیع کاربرد دارد. البته فضا در مفهوم به تنهایی هیچ ویژگی خاصی را مطرح نمی‌کند ولی به محض درک شدن توسط شعور انسانی و انجام نوعی فعالیت به مکان تبدیل می‌شود. به نوعی می‌توان آن را گستره‌های فراگیر از «چگونگی»‌های گوناگون که همزاد و همراه با اندیشه‌ها و پندارهای آدمیان، در هر مکانی، رنگ و حال خاص پیدا می‌کند و دارای توان ارزشی متفاوت است، تعریف کرد.
البته فضا به طور کلی مکان دانسته می‌شود هر‌چند ارسطو فضا را جای دهنده یا گنجانه چیزهای مختلف می‌داند یا مجموعه‌ای از مکان‌ها تعریف می‌کند و افلاطون از هندسه به عنوان علم فضا یاد می‌کند که مرلوپونی در تکمیل آن این گونه اظهار‌نظر می‌کند: «‌فضا گستره یا محیطی نیست که اشیا در آن استقرار یابند، اما وسیله‌ای است که برمبنای ذات‌اش ممکن می‌شود جای گرفتن اشیا در آن تحقق پیدا کند». و نیوتن نیز با نظریه تعریف سه بعدی و مطلق و متشکل از زمان و کالبدهایی که آن را پر می‌کند نیز به تایید افلاطون پرداخت یا دکارت که بر این عقیده بود که فضا خصوصیتی متافیزیکی دارد.
با اینکه بسیاری از معماران، فضا را ذات و ماهیت معماری می‌دانند و با وجود مطالب زیادی که در باب اهمیت فضا در معماری عنوان شده و می ‎ شود، در فرهنگ‌ها و دائره‌المعارف‌ها تعریفی از مفهوم فضا در معماری به چشم نمی‌خورد. فقدان واژه فضا در کتاب ‎ های مرجع معماری نیز کاملاً قابل توجه و تعجب‌انگیز است. 

دلیل این امر شاید این باشد که تلقی و کاربرد معماران از واژه فضا چنان واضح است که نیازی به توضیح واژه‌ای کاملاً مشخص، احساس نمی‌کنند. اما این برهان ساده، آنجا که درمی‌یابیم این واژه در متن تاریخ طولانی معماری نسبتاً جدید می‌باشد و در دهه‌های اخیر مفهومی بحث ‎ انگیز بوده است، اعتبار خود را از دست می‌دهد.

با توجه به کمبود منابع جامع درباره فضای معماری و جدید بودن این مبحث، برای تبیین مفهوم فضا در تئوری معماری، بایستی به دیدگاه‌های معماران و نظریه‌پردازان در مورد مفهوم فضای معماری استناد نماییم. در میان نظریه ‎ پردازان معماری مدرن، برونو زوی و زیگفرید گیدئون از جمله افرادی هستند که به شکل نسبتاً جامعی مفهوم فضای معماری را مورد کنکاش قرار داده و سعی نموده ‎ اند اهمیت آن را در معماری بازنمایانند. برونو زوی معماری را هنر فضا و فضا را ذات معماری معرفی می‌کند، ولی او طبیعت فضای مورد بحث را مشخص نمی‌نماید. برداشت او از فضا صورت واقع‌گرایانه دارد. به اعتقاد او، نماها و دیوارهای یک خانه، کلیسا یا کاخ مهم نیست که چقدر زیبا باشند، آنها تنها ظرف‌اند و به جعبه شکل می‌دهند، نهاد و مظروف فضای داخلی است. ذات معماری برای زوی، سازمان‌دهی معنادار فضا از طریق فرایند محدودسازی است. بنابراین از این دیدگاه، فضا ماده‌ای با گسترش یکسان است که می‌توان از طریق تعیین محدوده‌ها در آن، به شیوه‌های مختلف به آن شکل داد. 


برونو زوی با تعمیم مفهوم فضای معماری، فضای جدیدی با عنوان فضای شهری را نیز تعریف می ‎ نماید. او بر این عقیده است که تجربه فضایی معماری در شهر تداوم می ‎ یابد، در خیابان ‎ ها، میدان ‎ ها، کوچه ‎ ها، پارک ‎ ها، استادیوم ‎ های ورزشی، حیاط خانه ‎ ها و در هر جایی که ساخته دست انسان خلاءها را محدود کرده و فضاهای بسته ‎ ای بوجود آورده است. اگر در داخل بنایی فضا محدود به شش سطح باشد (کف، سقف و چهار دیوار)، بدین مفهوم نیست که خلاء بسته شده در پنج سطح (مانند یک حیاط یا یک میدان) به جای شش سطح، فضا به شمار نمی ‎ آید. اما آیا می ‎ توان حرکت در فضای بزرگراه مستقیم ‎ الخط و یکنواختی را که کیلومترها در دشتی غیرمسکونی پیش رفته است، به عنوان یک تجربه فضایی مطرح ساخت؟ مسلم است آنچه در جهت دید به‌وسیله یک سطح چه از طریق دیوارسازی و یا از طریق کاشتن درخت و یا به‌وسیله عناصری که فضاهای معماری را متمایز می ‎ کنند، محدود شده باشد، فضای شهری محسوب می ‎ شود. زوی با استناد به توضیحات فوق، چنین نتیجه ‎ گیری می ‎ کند که هر بنا هم‌زمان دو فضا را بوجود می ‎ آورد: فضای داخلی که به‌وسیله اثر معماری معین شده است و فضای خارجی یا شهری که به‌وسیله آن اثر معماری و آثار نزدیک به آن ایجاد شده است.
مفهومی که برونو زوی از فضای معماری مطرح می ‎ نماید، هنوز مقبولیت عام دارد و مورد استناد بسیاری از نظریه ‎ پردازان می ‎ باشد. برای مثال به گفته وان درلان، فضای معماری با برافراشتن دو دیوار پا به عرصه وجود می‌نهد، دو دیوار فضایی جدید میان خود پدید می‌آورند که از فضای طبیعی پیرامون آنها مجزا می‌شود. 


در واژه‌نامه تخصصی معماری واژه فضا در حوزه معماری و هنرهای دیداری این گونه تعریف شده است
فضا: حوزه‌های گسترش یابنده و در عین حال فراگیرنده بوده و جایگاهی یا محیطی را در ابعاد جسمانی یا فیزیکی و روانشناختی تعریف می نماید. از کل روابط شکل، رنگ و حرکت شکل گرفته، گاه خالی یا منفی است و گاه فاصله میان عناصر را مشخص می نماید، خواه این فاصله در سطح باشد یا در عمق که توسط قواعد پرسپکتیو مجسم می شود.
فضای دو بعدی فقط طول و عرض داشته، فضای تزئینی نیز به طول و عرض محدود می باشد.
اجزاء و مثل اتاق ها و تالار و حیاط، جای تهی، حجم پر نشده و توخالی، کیفیت و بیان معماری. فضای سه بعدی: شامل عمق، طول و عرض. فضای چهار بعدی، علاوه بر ابعاد سه گانه بعد زمان را می رساند که به آن، فضای لایتناهی می گویند. تصویری است که توهم فضا در آن معادل بی کرانگی در محیط است. فضای کنترل شدۀ ساختمان: بخش هایی از فضای داخلی ساختمان که مورد استفادۀ انسان ها قرار می گیرد و در طول اوقات سرد سال، گرم شده و طی اوقات گرم سال خنک می شود. شرایط حرارتی این فضاها در ساختمان باید در محدودۀ آسایش باشد. فضای کنترل شدۀ ساختمان: بخش هایی از فضای داخلی ساختمان که در اوقات گرم یا سرد سال ضروری نیست خنک یا سرد شوند. م. انبارها، پارکینگ هایی که از سه طرف با دیوار محصورند، دالان ها و مانند آن ها
. فضای معماری: فضایی که توسط سطوح: به شکل های مختلف محدود گشته و به عملکردهای تعیین شده پاسخ می گوید که موضوع و جوهر اصلی معماری است.
فضای معماری:
معماری عبارت است از علم و هنر شکل بخش فضای زیست انسان، به عبارت دیگر: معماری به وجود آورندۀ فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون داشته و فعالیت زندگی فردی و اجتماعی او را در برگرفته و به نیازهای مادی و معنوی انسان پاسخگو خواهد بود. پس می توان گفت: فضایی که توسط سطوح عمودی و افقی به وجود می آید، موضوع و جوهر اصلی معماری ست به عبارت دیگر موضوع اصلی و در حقیقت جوهر معماری فضا است. یک ساختمان، فقط مجموعه ای از طول، عرض و عمق نیست بلکه مجموعه ای است از اندازه های مختلف فضاهای خالی که انسان می تواند در آن حرکت و زندگی کند. 

 

انواع فضا
فضای ریاضی و فضای ادراکی
فضا را به سه گونه می توان دسته بندی کرد ، فضای جغرافیایی ، فضای زندگی و فضای معماری (داخلی یا میانی) . از نظر ادراک فضای اول فضایی است ذهنی ،چرا که مستقیماً قابل درک نمی باشد. در ذهن ما این فضا با مجموعه ای از اطلاعات مشخص شده است و ما با استفاده از وسایل کمکی مانند نقشه یا یک مدل ، توانایی شناخت آن را پیدا می کنیم . فضای زندگی فضایی است نیمه ذهنی بعضی از صفات آن برای ما مستقیماً قابل درک است و بسیاری دیگر را از راه اطلاعات میشناسیم و یا اینکه اصلاً نمیشناسیم . فضای سوم که به صورت عینی قابل ادراک است ، فضایی است که مستقیماً احساس می شود و از طریق عناصر تعریف کننده اش امکان شناخت می یابد.فضای روی نقشه را فضای ریاضی گویند که با فضای واقعی و قابل درک در سه بعد تفاوت بنیادین دارد . در فضای ریاضی و دو بعدی روی نقشه تمامی نقاط در یک درجه اهمیت قرار دارند. اما در فضای ادراکی همیشه یک مرکز وجوددارد که محل ایستادن ناظر میباشد و یک محور که تابع وضع یستادن ناظر است. در فضای ادراکی تمام عناصر با یکدیگر در ارتباطند و تابع قرارگیری ناظر است و ارتباطی شخصی می‌باشد فضای ادراکی به وسیله اشخاص مختلف، به گونه‌های مختلف احساس می‌شود ، عامل اجتماعی – روانی در درک فضای ادراکی نقشی اساسی ایفا می‌کند . فاصله نیز در این دو نوع فضا متفاوت میباشد . برای مثال دو اطاق در دو آپارتمان به هم چسبیده از نظر ریاضی و بر روی نقشه فاصله ای چندان نداشته و تنها دیواری میان آنهاست اما از لحاظ ادراکی چون دو خانه جدا میباشند از نظر ناظر فاصله ای بسیار دارند. 


فضای روز و فضای شب
در تجربه فضا ، بولنف اختلافی بین فضای روز و شب قایل است :” فضای روز برای ادراک تقدم دارد . تصور معمولی ما از فضا ، از فضای روز حاصل شده است و برای شناخت فضای شب به ناچار ما از این تصور استفاده می کنیم تا بتوانیم فضای شب را احساس کنیم”. فضای شب فاقد عمق و جهت است و اثری نامعین بر روی انسان می گذارد. فضای روز و شب دو حد یک طیف و گستره هستند که اختلاف آنها در نوع روشنایی آنهاست، فضای روز پر از نور است و فضای شب غرق در تاریکی. و البته بین این دو حد نیز مراحلی میانی از تاریکی و روشنایی قرار دارند ، بدین منظور کافیست به نور غروب یا هوای مه آلود بیاندیشیم. 


فضای عمومی و خصوصی
انسان میان عرصه‌های عمومی و خصوصی در رفت و آمد است . عرصه خصوصی فضای تنگ منزل و مسکن است و عرصه عمومی در پیرامون آن متمرکز می‌باشد . وجه تمایز اصلی فضای خصوصی و عمومی این است که پیرامون فضای خصوصی بسته است و تنها افراد خاصی اجازه ورود به آنجا را دارند. فضای مابین فضایی که بین اشیا قرار دارد 


فضای مابین
است که تنها یک فضای تهی نیست . فضاهای مابین نقش بسیار مهمی در رابطه تک ‌تک عناصر با یکدیگر ایفا می‌کنند فضای مابین وسیله ایجاد رابطه میان ساختمان‌ها است . بارزترین فضاهای مابین در شهر، خیابان و میدان می‌باشند . نوع فضای مابین تابع سه عامل، اندازه، تناسب و فرم است؛‌ عوامل اجتماعی-روانی نیز از اهمیت بسیاری برخوردارند. 

فضا و زمان
زمان را مایه ادراک و شناخت فضا می‌دانند که از دیر باز نزد ایرانیان و فرهنگیان از اهمیت بسیار برخوردار بوده است؛ هر‌چند که زمان را کلمه عربی می‌داند که معادل و مترادف آن را در زمان پارسی دمان است. جرجانی در‌باره زمان می‌گوید: «… نزد حکما مقدار حرکت فلک اطلس است.» و خواجه نصیر طوسی نیز در باره زمان چنین می‌گوید: «… زمان نوعی بود از کم و متصل و آن مقدار و متی نسبت متزمن است با زمان.
در واقع زمان را می‌توان از اولین ابزار‌های شناخت انسان برای درک و فهم او از جهان و پیرامون خود دانست به نحوی که ارسطو زمان را مقیاسی برای حرکت می‌داند و در نزد ایرانیان زمان به مثابه یکی از خدایان باستانی ظهور می‌کند و او را زروان می‌نامند که همراه با خدای ثواشه و اوت (فضا و باد‌) در بینش کیهان شناختی ایران دیده می‌شود که چندی پذیر نیست طول، اندازه گیری نمی‌شود استوار بر استمرار لحظه‌ها است که با انسان می‌زیید و زندگی او را معنا می‌بخشد. در واقع زمان ظرف مکان است. به نوعی می‌توان زمان را بعد چهارمی دانست که ما از درونش مکان را تجربه می‌کنیم در واقع زمان تنها در قوامی تخیل انسان با تمامی آمیختگی‌هایش با مکان تجربه می‌شود که تجربه را می‌توان همزمان ذهنی، شخصی و فردی دانست. 

 

امروز، معماران در گستره ی جهانی شناخته شده ای همـ چون فرانک گِری، نورمن فاستر و ریچارد راجرز حین مرخص کردن کارمندان دفاتر خود ـ این رقم در مورد دفتر معماری فرانک گری به حدود 50 درصد می رسد ـ به احتمال زیاد به یک مانترا بیش از بقیه مانتراها فکر می کند: "فرم از بازارهای مالی تبعیت می کند". صدق این مانترا با نگاهی به حجم عظیم و غیر عادی ساخت و ساز در جهان طی یک دهه ی اخیر تایید خواهد شد...
"فرم از کارکرد پیروی می کند"مانترای معماران مدرنِ پرشور بریتانیا، اروپا و ایالت متحد حین رکود بزرگ اقتصادی دهه ی 1930 بود. از ان دهه تا انتهای جنگ جهانی دوم ان ها فرصت را مغتنم شمرده، ایده ال های ذهنی شان را پرورانده و در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم ان ها را به بار نشاندند. از ان زمان تا کنون معماری مدرن جریان های زیبایی شناسی ـ مانند فرم از مد پیروی می کند ـ و اقتصادی متعددی را به نسل بعد از خود اموخته یا هم چون میراثی گران بها برای ان ها به یادگار گذاشته، یا راهی به سوی ان ها گشوده است. 


امروز، معماران در گستره ی جهانی شناخته شده ای همـ چون فرانک گِری، نورمن فاستر و ریچارد راجرز حین مرخص کردن کارمندان دفاتر خود ـ این رقم در مورد دفتر معماری فرانک گری به حدود 50 درصد می رسد ـ به احتمال زیاد به یک مانترا بیش از بقیه مانتراها فکر می کند: "فرم از بازارهای مالی تبعیت می کند". صدق این مانترا با نگاهی به حجم عظیم و غیر عادی ساخت و ساز در جهان طی یک دهه ی اخیر تایید خواهد شد؛ قاطبه ی شهرهاـ لندن، لیدز، برلین، پکن، شانگهای و مرکز لس انجلس ـ طی بازه زمانی یاد شده رشدی باورنکردنی را تجربه کردند، به لحاظ شکلی شدیدا تغییر کرده و از منظر ارتفاعی در یک روند مهیج سر به فلک گذاشتند، این فرایند انـ چنان طی شد که در حال حاضر، تقریبا، نمی توان ان ها با ان چه پیش از این بودند قیاس کرد و از ان چه پیش از این بودند بازشناخت. 


روزگاری که بانک ها با خیال پشتوانه مالی و اعتباری قویی شان خوش بودند و دست به بریز و بپاش های دیوانه وار و تخصیص اعتبارات بی هدف، ان هم در مقیاس جهانی می زدند، موجب شد شکل قطعیت یافته بخش عظیمی از ان چه تا ان زمان تحت شولای معماری تعریف می شد و همـ چنین تعداد زیادی از بناهای عادی که می توان برخی از ان ها را غیر معمارانه دانست نیز تغییر کند. پس از به کناری نهادن مینیمالیسم خشک یا پارسامنشانه و همـ زمان با مُد شدن معماریِ سینمایی و رنگارنگ، استعدادهای خلاقی همـ چون فرنک گری، زاها حدید، دانیل لیبسکیند و رم کولهاس به بازار معماری عرضه شدند که در کنار خیل عظیمی از معماران جوان تر همه بر این باور بودند که فرم از توهم و خیال پیروی می کند، حال ان که فرم در همان بازه زمانی نیز، صرفا، از پی امدهای جهش بزرگ اقتصادی تبعیت می کرد.
تبلور پیاپی اسمان خراش ها در بافت شهرهای کشورهای غربی محصول بلافصل این شکوفایی ناگهانی و البته فشرده ی طراحی نوین حسی است. طرح هایی که بارزه های مشروعیت بخششان تحت شمول چهار واژه ی بزرگـ تر، سریعـ تر، مستحکمـ تر و درخشانـ تر تعریف می شوند. پیرو این روند و پیش از لطمه ای که رکود طی یک سال گذشته بر بازار مسکن وارد کرد، برنامه هایی در حال تدوین بود که میلشان بر دفن هر ان چه از لندن قدیم باقی مانده است در جنگلی از برج های جدید اداری قرار داشت، برنامه هایی که هم مشمول حمایت شهردار پیشین کِن لِوینگستن قرار گرفته بودند و هم خلفش بُریس جانسِن. تهیه چنین برنامه هایی برای پاریس نیز پیش بینی شده بود؛ پریزیدنت سارکزی، به کَرات، وعده ی نسل جدیدی از برج ها را می داد که واژه "خفن" به راستی سزاوارترین واژه برای توصیف شان می باشد. شیکاگو نیز قرار بود مرعوب اسمان خراش مدوری گردد که توسط استاد خفن سازی شهری؛ سانتیاگو کالاتراوا طراحی شده بود. جاری شدن این روایت بر بسیاری از دیگر متروپل های جهان نیز مقدر بود. 


و امروز، پس از حجم عظیمی ساخت و ساز، وقفه ای در این روند حادث شده است؟ در این وضعیت چه بر سر معماری خواهد امد؟البته قضاوت بر سیر اینده معماری بی نهایت سخت می نماید، اما از ان جایی که هنوز خواستی برای انجام عمل معمارانه وجود دارد می توان پیش بینی کرد ان عمل، تبعا، عکس العملی به دنبال خواهد داشت و ان عکس العمل نیز زنجیره ایی از عکس العمل ها را پی خواهد اورد ، که گفتمان در حال رخت بربستن از حوزه ی معماری نیز، عملا، عکس العملی به اخرین بحران مالی پیش از این بوده است و این چرخه یک عمق تاریخی واضح رقم زده است. با فروپاشی اقتصاد بریتانیا حین بحران نفتی1 و قانون سه روز هفته ی سال های2 4- 1973 ، پایان طراحی بی ـ بروـ برـ گرد مدرنstraight-up-and-down modernist design ، معماری بخش عمومی، ساخت و سازهای بتنی بلند مرتبه و کوتاه مرتبه و همـ چنین بروتالیسم هجی شد؛ دنیایی که به رهبری قهرمان هایِ مدرنیست بعد از جنگ بریتانیاـ امثال دنیس لَسن و اِرنو گُلدفینگرـ قد برافراشته بود و یکه تازی می کرد ناگهان متوقف شد. 

وقتی همه چیز دوباره رونق گرفت، طراحی پستـ مدرن، رنگ های تماما روشن، لطیفه های تصویری، جناس ها، کنایه ها، انگاره ها و ستردن های معمارانه ویترین های[صنعت] معماری را پر کردند. معمارانی همـ چون تری فَرِل با صحنه ی شادی3comic relief که در شمایل "تی وی ـ ای ام استودیوز4" اش در کَمدِن تاون خلق کرد به شهرت رسید تا معماری نیز در جامه ی مبدل بچه تابلوی تخس خیابان knowing street urchin به منصه ظهور برسد. پیرز گاث و تیمش در سی.زد.دبلیو.جی 5بلک های احمقانه اپارتمانی واقع در داکلندز خُش اتیه ی لندن را دور ریخت. حتی مردی که کم و بیش، معماری پستـ مدرن را با نام او می شناسند؛ رابرت ونتوریِ "کمـ تر خسته کننده است6"، همـ راه با همـ سرش؛ دنیس اسکات براون، برای طراحی بخش جدید وینگ سینزبریِ 7نشنال گَلری در ترافالگار اسکویر، رنج سفر دریایی از ایالات متحد به بریتانیا را بر خود خردید. بحران اقتصادی اواخر دهه 1980 اما، بساط هر چه پـُ [ست] ـ مُـ [درن] بود را برچید تا موج جدیدی از مدرنیسم حالت نماexpressive modernism ، در شمایل معماری شمایل وار iconic architecture جایش را بگیرد.
اما حالا اوضاع از چه قرار است؟ بازه های زمانی رکود، زمانی است که معماران می توانند مجددا به بازی هایی که دراورده اند فکر کنند. ان ها، احتمالا، الزامی به ناامید شدن نخواهند دید ـ بلکه خود را برای جهش اقتصادی بعدی مجددا سازمان دهی می کنند. به گمان من، برای بازه زمانی کوتاهی نسبت به اتش بازی هایی که طی دهه ی گذشته به راه انداخته اند موضع خواهند گرفت. ظهور معماران و دفاتر معماری توکیو محوری همـ چون تُیو ایتو و سَنا8 (در حال حاضر مشغول طراحی غرفه سالانه تابستانی گالری سرپانتین در کنسینگتن گاردنز می باشند) نشان از اینده ایی بی نهایت نوایین اما بزرگ منش و متواضع دارد. 


همـ چنین، احتمالا، شاهد چرخشی ـ البته نه انچنان زیاد ـ در جریان حاکم بر فرایند طراحی و معماری عمومی خواهیم بود. سرمایه گذاری دولت در بخش ساخت و ساز برای کمک به حرکت مجدد اقتصاد بریتانیا الزامی می نماید. مدارس، بیمارستان ها، کالج ها، مراکز اموزشی و امثال این ها نیازمند معمارانی نیستند که به جعبه های شمایل گونه فکر کنند. طی سال های اخیر ساخت اسمان خراش های تجاری، موزه های معروف و گالری ها بیش از دیگر گونه های بنا به چشم امد و توجه بی نهایت زیادی را به خود و چگونگی گسترششان معطوف داشت، حال ان که اعمال ان مناسک بر ـ به طور مثال ـ کلینیک ها و مدارس نه الزامی است و نه ان چنان طرفداری دارد. 


حالا سئوال این است: پس به یک منش میانه روی نوین new modesty 9 احتیاج داریم؟ احتمالا اری، اما فقط برای مدتی کوتاه، زمانی که گردش سرمایه قوامی دوباره یافت، واکنش نسبت به این نیو مُدستیNew Modesty دور از انتظار نیست، به گمان من، حداقل، با یک مُدستی بلیزModesty Blaze مواجه خواهیم بود و به تبع ان صورت های جدیدی از معماری که در حال حاضر به حاشیه رانده می شوند و در دانشکده های معماری بدان ها وقعی نمی نهند دوباره فرموله خواهند شد، باید در نظر داشت حجم درخواست برای ورود به دانشکده های معماری پیش از این هیچگاه اینچنین زیاد نبوده است.
معماری، بیش از تمام هنرها، حتی در مواجه با شدیدترین شرایط رکود اقتصادی، نیازمند و حتی طالبِ نیک انجام انگاریoptimism است. ساخت امپایر استیت، دقیقا در شرایطی اغاز شد که وال استریت بدترین وضعیت خود را تجربه می کرد10. رکود ـ علی رغم ان که اغازی به لحاظ مالی متزلزل را بر فرایند ساخت برج تحمیل نمود ـ نتوانست سایش این ساختمان بر تارک اسمان شگفتی های تمام دوران معماری را متوقف می نماید. 

پی نوشت:

1- اشاره به بحران نفتی 1973 منتج از قطع صادرات نفت از سوی دولت های عربی به ایالات متحد دارد.
2- به دنبال بحران نفتی 1973 و دولت محافظه کار ادوارد هیث قاون کم کردن مصرف لوازم الکتریکی در مصارف تجاری را به مورد اجراگذاشت که بر اساس ان مصرف تجاری الکتریسته به 3 روز در هفته محدود می شد.
3- پستـ مدرنیسم بر انقطاع، تضاد، تصویرسازی و در موقعیت نمایش بودگی و ارجاعت برون بافتی تمرکز دارد، ساختمان تی وی ـ ای ام استودیوز هم چون یک قطعه جدا افتاده ولی در تضاد با بافت افسرده ی پیرامونی هم به کار تشدید باردراماتیک ان بافت شهری می اید و هم خروج موقت از ان فشار کالبدی را نمایندگی می کند و به مثابه المانی مسرت بخش و طناز به نوعی بازنماینده تضاد مستتر در صحنه می باشد.
4- اشاره دارد به ساختمان اصلی و محل استقرار استودیوهای ایستگاه تله ویزیونی صبحانه که ساخت ان در 1981 اغاز و در 1983 هم زمان با شروع به کار تله ویزیون به بهره برداری رسیدTV-am اولین اپراتور تله ویزون های مستقلITV می باشد که در مقیاس ملی شروع به کار نمود و زمان پخش برنامه هایش را نیز مطابق با ساعت صرف صبحانه مخاطبان 6 تا 9:25 صبح تنظیم نمود.
5- اشاره به دفتر معماری CZWG واقع در لندن دارد که در سال 1976 بنیان نهاده شده.
6- رابرت ونتوری را غالبا با این عبارت less is bore می شناسند که گزاره ایست انتقادی بر گزاره ی مد نظر معمار مدرن مینیمالیست لودویگ مِیز وَن دِروهه تحت عنوان کمتر بیشـ تر استless is more ، "که برای مدرنیست ها یک کانسپت و مفهوم تعریف شده است و برای مینی مالیست ها یک مانترا، تکرار این مانترا همـ واره به دنبال کم کردن جزییات ناخواسته است با هدف نمایش جوهر ذاتی جز و کل هر چیز(حبیب فرشته، مینیمالیسم ذن تادائو اندو، 1384، معماری و شهرسازی 80-81: 60-65)"
7- اشاره دارد به بخش الحاقی جدید واقع در غرب ساختمان اصلی نشنال گالری، که محل نگهداری و نمایش نقاشی های رنسانس می باشد، ساخت ان در1988 اغاز شد و در 1991 به پایان رسید.
8- طرح که محصول کار دفتر معمارای سنا SANNA و معماران ان کاژیو سجیما و ریو نیشیزاوا می باشد در تاریخ اول اپریل 2009 رونمایی شد، در جولای در محل مستقر خواهد شد و بازدید از ان تا اکتبر ادامه خواهد داشت.
9- نگارنده از new modesty استفاده کرده است که بر پیشه کردن اعتدال دلالت دارد از سوی ادم ها، او این منش را که منش دوران رکود است با New Modesty تعین می بخشد و بر این باور است که این کیش یا مذهب نو دوامی نخواهد یافت و در اتش خود خواهد سوخت برای این وضعیت از Modesty Blaze استفاده کرده است. البته Modesty Blaze به یک مد زودگذر که خیلی به چشم می اید و رسانه ای می شود و جلب توجه می کند نیز ارجاع دارد، مانند مدل موی بازیکنانی که بی نهایت متفاوت می باشد یا لباسی که یک بازیگر معروف روی فرش قرمز می پوشد.
10- بازه زمانی ساخت بنا 16 ماه به طول انجامید: ژانویه 1930 تا می 1931. این بازه ی زمانی هم پوشی کاملی با رکود بزرگ که در 1929 اغاز و در دهه ی 1930 پایان یافت دارد.

در مورد بسیاری از مسایل دکوراسیون راه حل قطعی ،پوشش دیواری مناسب است .اگر دیوارها آسیب دیده اند و باید آثار آسیب را مخفی کرد ،یا اینکه می خواهیم اتاق کسالت باری به چشم جالب بیاید لازم است ،کانون تمرکزی طراحی شده ،به اتاق اضافه شود ،اگر می خواهید خطوط و بافتهای خشن یا نامتعارف عناصر معماری اتاق را نرم و ملایم و عادی جلوه دهید ،و سرانجام اگر مانده اید با چهارد یواری خانه و دفتر خود چه کنید تا آرایشی متشخص و بیانگر داشته باشد ،راه چاره همه اینها و مشکلاتی از این دست در پوشش دیوار نهفته است که با استفاده از یک کاغذ دیواری زیبا حسی جدید و مقاومتی بالا را به دیوارهای خانه و یا محل کار خود ببخشید. 
از نقش های گلدار ظریف تا نقش های بی پروای هندسی ،از سادگی راه راه تا طرح های هنری با پرداخت هایی که طرح و جنس و بافت ویژه ای را تقلید می کند همه و همه امکانات و گزینه هایی است که در اختیار شماست .به این ترتیب مشکل این نیست که چگونه به نتیجه ی دلخواه برسید،بلکه بیشتر این است که چطور از میان این همه انتخاب ،انگشت روی گزینه نهایی بگذارید که شما را به مقصود خواهد رساند . به رنگها و نقش هایی که شخصا می پسندید فکر کنیدونیز به اهدافی که از دکوراسیون دنبال می کنید 

آماده سازی دیوارها 
برای اینکه کاغذ دیواری به خوبی به دیوار بچسبد،ابتدا دیوار ها را بشویید تا چربی و دودی آن پاک شود یا به دقت سمباده پوشش قبلی را در صورتی که از جنس وینیل است یا اگر پوشش جدید از وینیل است ،از دیوار بکنید .اگر پوشش جدید از جنس کاغذ است ، می توانید کاغذ دیوارغیر وینیل قبلی را نکنید ،مشروط براینکه کاغذ قبلی همچنان چسبندگی خود را حفظ کند و لبه های دو کاغذ همچنان چسبندگی خودرا حفظ کند و لبه های دو کاغذ روی هم قرار نگیرند .پیش از چسباندن ،سطحی را که باید پوشانده شود با چسب مخصوص زیر سازی کنید.
برای آماده سازی دیوار ،اگر رنگ دیوار روغنی یا نیمه براق است ، سطح دیوار رابا کاغذ سمباده ،زبر و خش دار کنید ،با اضافه کردن ملح به چسب محلول در آب که در واقع هم برای بالا بردن غلظت آن وهم در حکم بتونه است ، می توانید سطح مورد نظر رازیر سازی کنید .پیش از نصب کاغذ دیواری روی دیواری که تازه رنگ خورده یا گچ کاری شده است ،یک هفته صبر کنید ،باید یک دور دیوار را بتونه ،زیر سازی sizing کنید.دیوار چوبی رنگ شده را باید قبلا با رنگ ستری روغنی پوشانده و 24صبرکرده تا خشک شود .نا صافی یا سوراخ های روی دیوار ها را درست همانگونه که در رنگ کاری معمل است ،بتونه کنید ،رویه ی تزئینات چوبی و گچبری ها را رنگ بزنید و بگذارید تا خشک شود


نصب پوشش دیوار
توجه به جزییات درکیفیت نصب پوش دیوار تاثیر زیادی خواهد داشت . پس درهر مرحله با تانی عمل کنید.
دربسیاری از موارد ،یک توپ کاغذدیواری ،(یعنی کمی بیش از 3/5 متر مربع )کاغذ دارد .ولی بااحتساب بریده و نیز ضایعاتی ناشی از جور کردن نقش کاغذ ،یک توپ کاغذ دیوارای اغلب بیش از 2/8 متر مربع را نمی پوشاند .برای محاسبه ی تعداد توپ های که لازم خواهید داشت 
طول دیوار ها را اندازه گیری کنید،این اندازه را در ارتفاع دیوار ضرب کنید .
از این حاصل ضرب مساحت پنجره ها و در ها و دریچه های دیگر را کم کنید .
حاصل را بر 2/8 درسیستم متریک تقسیم کنید.

اگر مساحت کاغذ دیواری روی هرتوپ مقدار استاندارد حدود 3/5 متر مربع می باشد ،لازم است که در محاسبات خو طبق عوامل موجود تغییراتی بدهید. 
فروشنده می تواندشمارا راهنمایی کند تا براورد خودرا به رقم دقیق تری برسانید .عاقلانه این است که به لحاظ اشتباهاتی که ممکن است در محاسبات و اندازه گیری پیش آید و نیز به منظور وصله کردن های که بعد از نصب وجود دارد،همیشه یک توپ اضافی هم بخرید . هنگامی که سفارش خود را دریافت می کنید مطمئن شویدکه رنگ همه ی توپ ها یکسان است 

شروع به کار
نخستین کار برنامه ریزی برای تطبیق نقش ها ،جور کردن و به هم انداختن نقش کاغذ دیواری است،یا بهتر بگوییم بر نامه ریزی در این مورد که عدم انطباق در کدام نقطه از دیوارکمتر به چشم می آید .بروز خطای عدم انطباق نقش،اجتناب ناپذیر است ،چرا که وقتی به آخرین تکه کاغذ دیواری می رسیم ،اغلب مجبور می شویم آن را تاسر اولین تکه کاغذ یواری کوتاه کنیم .برای اینکه تاثیر این خطا به حداقل برسد ،همیشه کار را از جایی که دید کمتری دارد شروع کنید .برای نمونه از زاویه دیوار و یا کنار در یا پنجره ،یعنی جایی که نقش ناجور ،امتداد کوتاه تری _حتی تنها چندین سانتیمتر _از ارتفاع دیوار را می پوشاند.
اینک آماده هستید که اولین تکه رابچسبانید .اولین تکه بیشترین اهمیت را دارد زیرا با نصف آن ، تکلیف تکه های بعدی تعیین می شود .اگر تکه ی اول کاملا عمودی قرار نگیرد ،باقی تکه ها از تراز خارج خواهند شد و خطای اولیه بیشتر و بیشتر به چشم خواهد آمد .برای ایجاد یک استای واقعاعمودی(شاغولی)،از شاغولی یا از تراز استفاده کنید 
روی دیوار به اندازه پهنای کاغذ دیواری از نقطه شروع دور شوید ،یا 12 میلی متر به عقب برگردید و امتداد شاغول را تعیین کنید و علامت بزنید .اولین تکه کاغذ دیواری از اولین شاغول شروع می شود . اگر نقطه ی شروع ،زاویه دیوار است،کاغذ دیواری را کنج دیوار اطراف آن را به خوب فشار دهید .دو تکه اول کاغذ دیواری را به گونه ای بچینید که نقش روی آن ها با هم مطابقت داشته باشد.هر تکه باید چند سانتی متر بلند تر ازارتفاع دیوار باشد 

دریچه ها و زاویه ها
به هر درگاه و پنجرهای که می رسید آن را تکمیل کنید ،سپس سراغ دیوار بعدی بروید .نواری را مجاور در یا پنجره است به گونه ای بچسبانید که کمی از نوار روی چار چوب قرار بگیرد.ابتدا کاغذ را روی کناره عمودی چار چوب تا کنید و باتیغ یا چاقوی تیز ببرید .سپس به همان ترتیب به کناره فوقانی ودر موردپنجره به کناره های فوقانی و تحتانی ،بپردازید .برای این که بتوانید از پس زاویه ها بر آیید ،همچنان که به کنج دیوار نزدیک می شوید فاصله ی لبه آخرین کاغذ چسبانده شده را تا زاویه ی دیوار اندازه بگیرید و نوار بعدی را 12 میلی متر پهن تر از این اندازه ببرید .نوار را نصب کنید و با حاشیه ی اضافی زاویه را بپوشانید سپس با شاغول ،روی دیوار دوم راستای قائم را تعیین کنید ونوار آن دیوار را هم به گونه ای بچسبانید که حدود 12 میلیمتر اضافه تر باشد واین اضافه روی اضافه نوار قبلی بیفتد .درست در مرکز زاویه این اضافت بر هم افتاده را ببرید سپس هر لبه را کمی باز کنید تا بتوانید اضافی بریده شده را از پشت هر دو نوار بکنید . 
در آخر روی نواری را که به این ترتیب پدید آمده است غلتکی لاستیکی بکشید 


چسب زدن به نوارهای بریده
برای اینکه بتوانید پشت کاغذ وینیل سنگین یا هر نوع کاغذ دیواری را چسب بزنید بدون آنکه همه جا به چسب آلوده شود ،به هر نوار مدتی زمان دهید تا برای نصب آماده شود.از همان چسبی که تولیدکننده ی کاغذ دیواری توصیه کرده است ،استفاده کنیدنوار اولی را روی میز چسب کاری پهن کنید به گونه ای که پشت آن روبه شما باشد .چسب را از وسط رو به بالا بر پشت آن بمالید .این نیمه بالایی راکه چسب زده اید از لبه تا وسط نوار روی چسب خوردگی تا کنید.سعی کنید هنگام تا کردن نیمه بالایی ،چروکی در سطح کاغذ ایجاد نشود ،حالا نیمه ی پایینی را چسب بمالید.زمانی که نوار اولی راکنار گذاشته اید تاآماده شود ،به نوار دوم چسب بزنید .اگر برای هر دیوارهمه ی نوار های لازم را پیشاپیش می برید،پشت هرنوار ،روی لبه نوار بالای بنویسید((بالا))و هر نوار را یک شماره بدهید.نوار آماده برای نصب رابه این صورت به دیوار بچسبانیدوصاف کنید ،سپس تای نیمه ی پایینی را باز کنید ،آنرا هم بچسبانید و صاف کنید 

فام:
صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسله ی رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موج های مختلف در طیف مرئی مشخص می کند. قرمز، زرد و آبی را فام های اولیه می نامند و چون مبنای سایر فام ها هستند رنگ های اصلی نیز نام گرفته اند. فام های ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل می شوند. فام های ثالثه از اختلاط فام های اولیه و ثانویه به دست می آیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی) آبی- سبز (فیروزه ای)، سبز- زرد (مغز پسته ای). فامهای نامبرده را با ترتیبی معین در چرخه ی رنگ نشان می دهند .
در چرخه ی رنگ فام های ثانویه و ثالثه ای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفته اند دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم ساده ترین هماهنگی رنگی را پدید می آورند. مادامیکه این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوند ایجاد بیشماری از رنگها و سایه های مختلف می نمایند.

درخشندگی:
دومین صفت رنگ است و درجه ی نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص می کند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار می برند). معمولاً درخشندگی رنگ های فام دار را در قیاس با رنگ های بی فام می سنجند. در چرخه رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیره ی نزدیک به سیاه) را دارد .

پرمایگی (اشباع):
سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص می کند(گاه واژه ی شدت را در این مورد به کار می برند). فام های چرخه رنگ صد در صد خالص اند ولی در طبیعت به ندرت می توان فام خالصی یافت. همچنین کمتر رنگیزه ای حد اشباع فام مربوطه در چرخه رنگ را داراست .
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرار گیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم می کند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را ورای حضور محض رنگها منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینه های روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می کنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می شوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می آید و رنگ سرد پس می نشیند. پنجره ها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجره هایی با سایز بزرگ، شاهد آن خواهیم شد که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط خواهد شد و از لحاظ تأثیر گذاری بر محیط غالب خواهند شد و ثبات از بین خواهد رفت و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد خواهد نمود. با مبلمان و پنجره های متوسط و با رنگی متعادل و متوسط خواهیم توانست ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را می توان کارآمد دانست به شرط اینکه عناصر صحنه به طور موثر با بینندگان مورد نظر آن ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنه ها را مخدوش می کنند و همچنین بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزئیات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید چرا که تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی بسیار سطحی است.
ملحقات تیره از این رو چشمان ما را به سمت رنگ تیره تر می کشند و ما در روشی قادر خواهیم بود ملحقات و اثاثیه ها را نظم دهید تا هادی دید و کیفیت بصری روان باشند.

نقش رنگ در معماری داخلی (تأثیر و روانشناسی انواع رنگ در معماری داخلی) 

نقش رنگ در معماری



رنگ ها می توانند به شیوه های مختلف تأثیراتی بنیادین در زندگی بر جای گذارند که از جمله مهم ترین آنها می توان به تأثیر آنها بر احساسات اشاره کرد. جهانی که انسان در آن زندگی می کند، متشکل از هزاران رنگ و تونالیته های مختلفی است که موجودات و اشیاء را برای ما جذاب تر و حتی به گونه ای معنوی، عمیق تر نشان می دهند. هر کدام به سبب ویژگی های شیمیایی و روانشناسانه ای که دارا هستند، منبع مهمی از انرژی، در جهت فزونی سلامت و نشاط روح و روان در انسانها به شمار می روند. جهانی تک رنگ با تونالیته های محدودی را، با طبیعت اطراف خویش مقایسه کنید و یا خود ساکن شهری سیاه و سفید بدانید، بدون هیچ کنتراستی و هیجانی. معنای زندگی تغییر یافته و سردی و مردگی بر همه جا حاکم می شود. فضایی بی روح و عاری از هر جنب و جوشی که تشنه جرعه ای رنگ است. مسأله رنگ به سبب تأثیرات مهم روانشناسانه اش، در مقوله شهر و فضاهای معماری امری مهم به شمار می رود، تا بدانجا که تخصصی با عنوان رنگ بندی و رنگ شناسی فضاهای شهری در بین هنرمندان مطرح شده است. هماهنگی در رنگ مثل هماهنگی در نت های موسیقی است و از اهمیت ویژه ای در ایجاد هارمونی مناسب و چشم نواز به مانند قطعه موسیقی برخوردار است.
برای رسیدن به اهدافی همچون کارکرد مناسب، زیبایی بصری، هارمونی فضایی، و تأثیر محیطی و روانی مؤثر و مثبت در طراحی داخلی، مستلزم استفاده هماهنگ، منسجم، معنی‎دار و زیبا از عناصر طراحی است. در یک طرح مطلوب همه عناصر و اجزاء در نسبت به تأثیرات کیفی و معنایی که به فضا اعمال می کنند در ارتباطی تنگاتنگ با هم قرار دارند. بر این اساس، موفقیت هر طرح بستگی کامل به چگونگی ترکیب عناصر و الگوهای سه‎ بعدی فضا دارد. تجربه سالیان دراز کار با رنگ ثابت کرده است که رنگ ها نیز مثل انسان ها از جهات مختلف با یکدیگر مرتبط اند و سلیقه ها و صفات مشترکی دارند و یا برعکس متضاد یکدیگرند. شاید تصور کنید که نارنجی و سرخ متضاد همند، در حالی که در دایره رنگ کنار هم قرار می گیرند و دارای هارمونی هستند. خریدن یک دایره رنگ، که در آن نحوه ارتباط رنگ ها و چیدمان آنها و رنگ های مکمل مشخص شده است و در اکثر فروشگاه های لوازم هنری وجود دارد، با ارزش است تا قبل از خریدن زرد گریپ فوروتی و سبز زیتونی برای رنگ کردن اتاق خواب، نگاهی به آن بیندازیم. رنگ بندی اتاق ها و استفاده از مصالحی که بتواند خصوصیات رنگی و بافت مورد نظر ما را برآورده سازد بسیار مهم و در عین حال قدرت اعمال نفوذ بر تغییرات کالبدی فضا را نیز داراست، کارهایی که برای تعدیل و تقسیم بندی دیواره های رنگی انجام می گیرند می تواند به عنوان ایده ای برای تعیین کالبد فیزیکی فضا نیز عمل کند و جنبه های کاربردی طراحی را با معیارهای زیبا شناختی همراه سازیم. به عنوان مثال مسأله روشنایی و استفاده از نور طبیعی در طراحی یک اتاق بسیار مهم است ولی نحوه کنترل نور، انتخاب رنگ و مصالحی که نور را از خود عبور می دهند به خلاقیت و قدرت طراح در ایجاد هماهنگی، که به کارکرد روشنایی اتاق و مطلوبیت فضا بستگی دارد.
استفاده از چرخه رنگ، روشی مطمئن برای یافتن رنگ های متناسب با رنگ مورد نظر ماست. چرخه رنگ متشکل از دوازده رنگ است که سه رنگ قرمز، زرد و آبی در آن رنگ های اولیه و رنگ های میان آنها به عنوان رنگ های ثانویه شناخته می شوند. هر رنگ در این چرخه می تواند با رنگ های کناری خود که رنگ های هم خانواده اش محسوب می شوند و همچنین رنگ مقابلش که رنگ مکمل آن است به خوبی ترکیب شده و نتیجه ای زیبا و موزون بیافریند. استفاده از رنگ های هم خانواده که در چرخه رنگ در کنار هم قرار گرفته و به اصطلاح همسایه هستند ترکیبی ملایم و هماهنگ را ایجاد می کند که نگاه بیننده را به راحتی از یکی به دیگری رهنمون می شود. 
فضاهای اداری و دفاتركار جزء اصلی ترین فضاهایی هستند كه اشخاص در طول روز با آن سروكار دارند وساعاتی را دراین مكان ها طی می كنند ، بنابراین معماری و طراحی داخلی چنین فضاهایی بسیار حائز اهمیت است .بهترین راه حل برای داشتن یك روز كاری خوب و سالم ، كار كردن در محلی آرام ، مناسب و استاندارد است و برای دستیابی به چنین محلی نیاز به طراحی اصولی فضاهای آن است. فضاهایی مانند ورودی ها ، پذیرش و انتظار مراجعین ، مسیرهای دسترسی ، دفاتر كارمندان ، اتاق های مدیران ، فضای كنفرانس و در ابعاد بزرگتر سالن های اجتماعات بایستی با تمام استانداردهای طراحی هم خوانی داشته و ازلحاظ ارگونومیكی نیز دارای شرایط مناسبی باشند. 


استفاده از یک رنگ با میزان کمی از رنگ مکمل آن چنانچه به درستی و در اندازه های صحیح صورت گرفته باشد نتیجه ای درخشان و چشمگیر می آفریند و بر جذابیت مجموعه رنگی حاضر می افزاید و مانع غالب شدن کامل یک رنگ بر فضای اتاق می شود.
چنین عواملی در انتخاب رنگ برای بناها، دکوراسیون داخلی و مبلمان فضا، رویکرد های مختلفی را در طراحی ایجاد می کنند. رنگ یکی از عوامل تعیین کنند سبک و سیاقی است که بدان طریق با محیط پیرامون خود ارتباط بر قرار می کنیم و بیشتر از هر عامل مستقل دیگری می تواند فضای کسالت بار و یکنواخت اطراف را به مکانی روح بخش مبدل سازد. عوض کردن رنگ دیوار ها می تواند بیش از تغییر مبلمان یا حتی ساختار یک اتاق، نتایج چشم گیری به بار آورد. تا کنون خانه های بسیاری به رنگ بژ و کرمی و تنالیته های آن رنگ آمیزی شده اند و رنگ استاندارد معمول برای خانه های جدید مگنولیایی است اما باید تصور نمود که در شرایط مختلف اجتماعی و به خصوص اقلیمی، چگونه باید از این رنگ ها استفاده کرد و یا دیوار هایی به رنگ های ملایم و نامحسوس مثل استخوانی، برای زندگی کردن بسیار مناسبند، اما ایجاد کنتراست در آنها با انتخاب رنگ های خاص در لوازم جانبی منزل و روکش ها و رومبلی ها باعث روح بخشی به فضا می شود. برای آنکه بتوانیم ارتباطی درست میان طبیعت خود با دکوراسیون داخلی خانه برقرار سازیم، باید بیاموزیم که ترس از متفاوت بودن با سایرین را از خود برانیم، مشکلی که امروزه بسیار با آن در گیریم و بسیاری از طراحی های معماری و داخلی را تحت الشعاع قرار می دهد. نمی توان در جامعه ای سیاه و سفید، تفکری رنگی داشت و فردایی بهتر را تصور کرد. غالباً خود را در حصاری از رنگ هایی به تحمیل عرف و جامعه «معقول» و «بی روح» و بی رمق قرار می دهیم، رنگ هایی که مانع از بروز احساسات و نمایان شدن خود واقعی ما می گردد.به منظور کمک برای ایجاد فضایی مطلوب و دلنشین در محیط زندگی خود و بهره گیری هر چه بهتر از رنگ ها، لازم است اطلاعات گسترده تری درباره ارتباطات فردی خویش با رنگ ها نایل شویم و مواردی را درک کنیم که علاقه مندی یا بیزاری به رنگ های خاص را در مورد ما آشکار می سازد. با بذل توجه بیشتر به قدرت رنگ ها در خانه های خود ممکن است از آنچه به واسطه این کار نمایان می شود به شکلی خوشایند یا ناخوشایند غرق حیرت شویم. رسیدن به ترکیب رنگ مناسب در اتاق، لباس و یا هر مورد دیگر، نه فقط جلب توجه می کند بلکه حالتی از اطمینان و آرامش را نیز القا می کند.
کار موثر با رنگ بیش از همه به تحریک حس خلاقیت نیازمند است. به دست آوردن یک ترکیب رنگ مناسب که درست با منظور و هدف فرد منطبق باشد خود به نوعی «آفرینش» محسوب می شود.
برای بدست آوردن چیدمانی مناسب از رنگ ها در فضاهای داخلی گام های اولیه زیر ضروری است:
1) آن مطلبی را که با زبان رنگ می خواهید به بیننده بگویید در اندیشه خود آماده داشته باشید.
2) یگ رنگ اصلی که سخن گوی پر قدرتی برای بیان آن مطلب باشد، پیدا کنید.
3) رنگ های دیگری که در اطراف آن می چینید، باید در هماهنگی کامل باشد.
4) آنگاه به عنوان یک رهبر طرح وارد شده و این بار سلیقه هنری خود را در چیدن این ابزار های فنی دخالت دهید. به کاربردن رنگ در فضاها و یا مبلمانی ساده معمولاً نیازمند مهارت زیاد و گران قیمت نیست. یک طراح معماری خوب می تواند بسیاری از نیاز های محرک روانی با استفاده از مطالبی که گفته شد و اندکی خلاقیت در جهت رفاه مصرف کنندگان به کار گیرد، مخصوصاً به وسیله گوناگونی و اجتناب از تک رنگ بودن.
تأثیر رنگ در معماری, رنگ عنصر اصلی دکوراسیون


رنگ یکی از جالب ترین جنبه های دکوراسیون است. طراحان دکوراسیون امروزی تقریباً همه قوانین سابق در ارتباط با استفاده از رنگ های گوناگون و ترکیب آنها با یکدیگر را در هم شکسته اند و امروز هر رنگی را می توان در دکوراسیون منزل به کار برد. دیگر مرزها و محدویت های گذشته در کاربرد رنگ ها در دکوراسیون رعایت نمی شوند و شاید به همین دلیل انتخاب مجموعه رنگی دلخواه برای دکوراسیون یک خانه مشکل تر شده باشد اما هنوز راه هایی برای تشخیص مجموعه رنگی مناسب برای هر خانواده وجود دارد. امروزه بیش از هر چیز به سلیقه و روحیات ساکنین خانه توجه می شود. هر یک از ما احتمالاً ایده هایی درباره رنگ های مورد علاقه خود داریم و انتخاب و سلیقه ما اغلب بهترین راهنما برای انتخاب مجموعه رنگی مناسب برای محل زندگی و منزلمان است. اگر به یک پارچه کنفی رنگ پریده، یک رومیزی بنفش پررنگ و یا لباس هایی به رنگ های زنده و درخشان تمایل دارید اینها می توانند راهنمای شما در انتخاب مجموعه رنگی مناسب برای منزلتان باشند. در قدم اول کلیه لوازمی که در منزل دارید و آنها را به خاطر رنگشان دوست می دارید در یکجا جمع کنید. این وسایل ممکن است عبارت باشند از یک روسری، یک سرویس بشقاب، صابون یا کارت تبریک و یا هر آنچه به واسطه رنگش مورد پسند شما است. رنگ هایی که شما می پسندید، ترکیب آنها با یکدیگر در یک مجموعه واحد و تأثیر نور موجود در فضا بر آنها عواملی هستند که نتیجه کار را تحت تأثیر قرار می دهند.
هنگامی که رنگ های مورد پسندتان را انتخاب کردید با استفاده از مداد رنگی، مداد شمعی، آبرنگ و یا هر وسیله رنگ آمیزی دیگری که در اختیار دارید آنها را در کنار هم بر روی یک قطعه کاغذ سفید آزمایش کنید. اندازه سطوح رنگی مختلف را تغییر دهید و به آنها کمی سفید برای روشن تر شدن اضافه کنید. به چرخه رنگ مراجعه کنید و با استفاده از آن، رنگ مورد نظرتان را یافته در کنار آن امتحان کنید. به خاطر داشته باشید که رنگ های منتخب شما وقتی بر روی سطح دیوارهای اتاق اجرا شوند تأثیری بسیار قوی تر از نمای آنها بر روی یک قطعه کاغذ خواهند داشت. وقتی به یک ترکیب رنگی رضایت بخش رسیدید توجه داشته باشید که تأثیر نور موجود در محیط و شرایط منزل خود را نیز در نظر بگیرید. به عنوان مثال دیوارهای زرد درخشان برای یک خانه آفتاب گیر در منطقه ای با آب و هوای گرم و آفتابی بسیار زیبا به نظر می رسند اما همین رنگ بر روی دیوارهای یک اتاق شمالی که از نور طبیعی کمی بهره مند است نازیبا و کسل کننده خواهد بود. در چنین اتاقی استفاده از رنگ زرد خردلی نتیجه ای بسیار مناسب تر خواهد داشت. نور چه از نوع طبیعی و چه مصنوعی باشد تأثیرات مختلفی بر رنگ خواهد داشت و آگاهی از این امر هنگام طراحی رنگ یک فضا ضروری است. دقت کنید که در چه زمانی از روز و به چه میزان نور طبیعی به هر یک از اتاق های شما می تابد و رنگ مورد نظرتان برای هر یک از اتاق ها را در نور همان اتاق بیازمایید.
انتخاب رنگ مناسب برای پوشش دیوارها اولین قدم در طراحی رنگی برای دکوراسیون هر اتاق است اما شاید یافتن رنگ های متناسب با آن برای دیگر اجزای دکوراسیون کمی مشکل تر به نظر برسد.
استفاده از چرخه رنگ، روشی مطمئن برای یافتن رنگ های متناسب با رنگ مورد نظر ماست. استفاده از رنگ های هم خانواده که در چرخه رنگ در کنار هم قرار گرفته و به اصطلاح همسایه هستند ترکیبی ملایم و هماهنگ را ایجاد می کند که نگاه بیننده را به راحتی از یکی به دیگری رهنمون می شود. استفاده از یک رنگ با میزان کمی از رنگ مکمل آن چنانچه به درستی و در اندازه های صحیح صورت گرفته باشد نتیجه ای درخشان و چشمگیر می آفریند و بر جذابیت مجموعه رنگی حاضر می افزاید و مانع غالب شدن کامل یک رنگ بر فضای اتاق می شود.
در این جا به برخی از اصطلاحات متداول طراحان دکوراسیون در ارتباط با رنگ اشاره می کنیم

رنگ های آکسان:
رنگهای تند و درخشانی که برای زنده کردن و انرژی بخشیدن به یک مجموعه رنگی به آن اضافه می شوند، مانند رنگ صورتی تند چند کوسن و یک جفت شمع در یک اتاق نشیمن که با خانواده رنگ کرم رنگ آمیزی شده است. 


رنگ زمینه:



رنگ زمینه رنگی است که در بزرگ ترین سطوح و به بیشترین میزان در یک فضا مورد استفاده قرار گرفته است مانند رنگ دیوارهای یک اتاق. رنگ زمینه اغلب به عنوان پس زمینه ای برای سایر رنگ های به کار رفته در اتاق مورد استفاده قرار می گیرد و سایر رنگ ها مانند رنگ های آکسان یا متضاد را در خود جای می دهد. 

رنگهای متضاد: : این رنگها در کنار هم تأثیری چشمگیر بر بیننده باقی می گذارند چنان که حتی پس از بستن چشم ها این تأثیر تا مدت کوتاهی در ذهن بیننده باقی می ماند 


رنگ های سرد:
این رنگها حاوی مقدار زیادی رنگ آبی هستند، به عنوان مثال خاکستری هایی که شامل مقداری رنگ آبی باشند احساس سردی و سرما را در شما ایجاد می کنند در حالی که خاکستری حاوی قرمز یا بنفش قرمز حس گرما را در بیننده القا می کنند و ویژگی دیگری خواهند داشت.

رنگهای مکمل: این رنگ ها که در چرخه رنگ در برابر یکدیگر قرار دارند در کنار هم نمایی چشمگیر و متعادل می آفرینند. این رنگ ها هرگز از یک خانواده نیستند و حداکثر تفاوت را با یکدیگر دارند. به عنوان مثال می توان چند کوسن نارنجی تند را در زمینه ای از رنگ آبی نمونه بارزی از این ترکیب در نظر گرفت. 

رنگهای غا لب:
رنگ غالب همیشه رنگی که در بزرگترین سطوح و به بیشترین میزان در مجموعه ای به کار رفته نیست بلکه رنگی است که بیش از بقیه رنگ ها نظر را به خود جلب می کند. 

یک خا نواده رنگی: شامل مجموعه ای از رنگ ها می شود که به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند برای مثال خانواده آبی شامل مجموعه ای از رنگ های آبی است که از یک سو با آبی سبزها شروع می شود و از سوی دیگر به رنگ های آبی بنفش ختم می شود. خانواده قهوه ای از رنگ قهوه ای و قهوه ای خاکستری تا پرده های نارنجی و قرمز را شامل می شود. 

رنگ های گرم:
این رنگها محتوی مقدار قابل ملاحظه ای قرمز هستند. حتی برخی از آبی ها نیز ممکن است به واسطه وجود مقداری قرمز در آنها در این مجموعه جای بگیرند. 


رنگهای هم پرده:
: اینها رنگ هایی هستند مانند رنگ زرد پررنگ و آبی پررنگ، این رنگها لزوماً از یک خانواده نیستند بلکه هر دو دارای میزان مساوی از رنگ قرمز یا آبی هستند و هیچ یک بر دیگری غلبه نمی یابند. 


رنگهای مناسب برای اتاق خواب
از آنجاکه اتاق خواب خصوصی ترین فضا در هر خانه است، در طراحی دکوراسیون و انتخاب رنگ نباید پیش از هر چیز سلیقه و نیازهای شخصی صاحب آن را در نظر گرفت، با این وجود نباید از اصول طراحی رنگ در دکوراسیون و تأثیرات ناخودآگاهی که هر یک از خانواده های رنگی بر روی روح و روان ما به جا می گذارد، غافل شد.
ضمن مدنظر داشتن سلیقه صاحب اتاق خواب، باید کاربرد یک اتاق خواب را نیز در نظر داشت. یک اتاق خواب باید همواره فضایی آرامش بخش و راحت باشد که مکانی مناسب برای خواب و استراحت را فراهم آورد. هنگام طراحی رنگ یک اتاق خواب، بهتر است از انتخاب رنگهای درخشان پرهیز کنیم چرا که ممکن است هنگام استراحت این رنگها آزار دهنده به نظر برسند اما چنانچه رنگهای زنده را بیشتر می پسندید، سایه های مختلف رنگ آجری در کنار کرمهای غنی و سیاه می تواند انتخابی مناسب باشد. اگر به دنبال اتاق خوابی با فضای گرم سنتی و اندکی تجملی هستید، استفاده از رنگهای به کار رفته در صنایع دستی شرقی راه حلی مناسب برای دستیابی به چنین فضایی است.
رنگهای گرمی چون طلایی، نارنجی ها، قرمزهای پرمایه و آجری های به کار رفته در طرحهای سنتی شرقی عاملی مهم در ایجاد نمایی باشکوه و گرم در یک دکوراسیون هستند. علاوه بر این به کارگیری این رنگها در فضای اتاق، استفاده از پارچه های ابریشمی و کتان طرحدار، تابلوها و مجسمه های زینتی شرقی، پارچه های سوزن دوزی و قلمکار غنا جذابیت این دکوراسیون را دو چندان می کند. برای موفقیت در ترکیب سطوح طرحدار گوناگون در چنین دکوراسیونی لازم است سطوحی ساده و روشن به منظور استراحت چشم در فضای اتاق در نظر گرفته شوند که رنگ ساده و روشن روی دیوارهای اتاق می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند.
همچنین آویزهای پارچه ای در قسمت بالا و پشت تخت فضایی رمانتیک و خاص به اتاق می بخشد و می تواند تختخواب را بیش از پیش به کانون توجه در اتاق تبدیل کند.
در مقابل دکوراسیون های سنتی دکوراسیونهای تک رنگ قرار گرفته اند که با به کارگیری تنالیته های مختلف یک رنگ فضایی آرام و یکنواخت را پدید می آورند. رنگهای روشن نمای آفتابی و پرنشاط و در همان حال ساده و آرامش بخش را در برابر دیدگان بیننده قرار می دهند. ترکیب رنگهای زرد و سبز از آنجا که سبز یکی از رنگهای مشتق شده از زرد است، در فضای اتاق خواب بسیار موفق و مناسب خواهد بود اما باید به خاطر داشته باشیم که غالب شدن رنگ سبز بر زرد در یک اتاق نشیمن بر جذابیت و زندگی در آن می افزاید اما در یک اتاق خواب اختصاصی قسمت اعظم فضا به رنگ زرد، سادگی و آرامشی که لازمه یک اتاق خواب است به آن می بخشد، حال آن که غالب شدن رنگ سبز در اتاق خواب بیش از میزان لازم به فضا شور و انرژی می بخشد.
انتخاب رنگ در اتاق کودکان خود از قواعدی جداگانه برخوردار است. اتاق خواب نوزادان را بهتر است با رنگهای ملایم و پاستلی آرایش کنیم. اتاق خواب کودکان خردسال و نوجوانان را نیز می توانیم با رنگهای شاد و پر انرژیتر زینت دهیم.
استفاده از ترکیب رنگهای هارمونیک که در چرخه رنگ در کنار یکدیگر قرار گرفته اند نیز در دکوراسیون یک اتاق خواب می تواند بسیار موفقیت آمیز باشد. به عنوان مثال استفاده از تنالیته های مختلف رنگ بنفش و سبز در کنار یک رنگ روشن متضاد مانند کرم، فضایی زیبا می آفریند. آنچه باید در طراحی رنگی دکوراسیون یک اتاق خواب همواره در نظر داشته باشیم این است که نه تنها انتخاب مجموعه ای از رنگها بلکه میزان به کارگیری آنها و سطوحی که اشغال می کنند در مقایسه با هم نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است.
همچنین ایجاد رابطه میان سطوح رنگی گوناگون با استفاده از جزئیاتی چون یک قاب عکس، حاشیه های کاغذ دیواری نصب شده به دیوار، تکرار طرح خاصی بر روی ملحفه و روبالشی ها و یا حتی قرار دادن یک جفت آباژور یا گلدان بر روی پاتختی ها یا میز آرایش می تواند به دکوراسیون یک اتاق انسجام و هماهنگی بیشتری ببخشد.

واژه معماری درزبان عربی ازریشه«عمر» به معنای عمران ، آبادی و آبادانی و « معمار» بسیار آباد کننده است . در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای آن آمده است مانند « والادگر» ، « رازیگر» ، «بانی گر» و«مهراز» . مهراز واژه ای است که از دو بخش « مه » یعنی بزرگ و « راز » یعنی سازنده درست شده است این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزي است. 

 معانی و مفهوم معماری



معماری چیست ؟ این سوال برای اغلب افراد همیشه به وجود می آید که به واقع معماری چیست ؟ معماری علم هست یا هنر ؟ حوزه نفوذ معماری تا به کجاست ؟ جایگاه رشته معماری در علم ساختمان کجاست ؟ و سوالاتی از این قبیل که ذهن هر فرد حتی خود معماران را گاهی اوقات مشغول می کند . 

معماری به عنوان یكی از قدیمی ترین علوم ، از پیشینه ای كهن برخوردار است . از زمانی كه انسان پا به عرصه حیات نهاد،خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیده های بشری روند تكاملی خود را طی كرده و دگرگونی های بسیاری را به خود دیده و به واسطه همین دگرگونی ها در طی زمان تعاریف آن نیز تغییر كرده است . معماری پدیده ای است كه طی هزاران سال وجود داشته است و نمونه های آن به شكل بناها و ساختمانهای متعدد در جهان پراكنده می باشد . 

امروزه واژه «معماری» در دو معنای وابسته بكار می رود . 

1) معماری به عنوان فرآیند ساماندهی فضا كه اسم معنا شمرده شده است و به یك فعالیت آفرینشگر ( خلاقانه ) آدمی توجه دارد و بر پایۀ علمی – تجربی ، هنر و فناوری ساخت، پدید می آید . این برداشت بیشتر از سوی معماران صورت می گیرد . 
2) معماری به عنوان دستاورد ساماندهی فضا یا اثر معماری كه اسم ذات شمرده شده است و به ساختمانهایی اشاره دارد كه پیش از ساخت آنها این فرایند پیموده شده است . این برداشت بیشتر از سوی باستان شناسان و مورخین معماری بكار می رود . 
در این تحقیق به واژه معماری به معنای معمارانه اش پرداخته خواهد شد . 

واژه معماری درزبان عربی ازریشه«عمر» به معنای عمران ، آبادی و آبادانی و « معمار» بسیار آباد کننده است . در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای آن آمده است مانند « والادگر» ، « رازیگر» ، «بانی گر» و«مهراز» . مهراز واژه ای است که از دو بخش « مه » یعنی بزرگ و « راز » یعنی سازنده درست شده است این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است .
در زبان لاتین نیز برای معمار واژه « Architect » که ریشه آن به دو کلمه « Archi » به معنای سر، سرپرست ورئیس و « tecton» به معنای سازنده بر می گردد، که کاملاً همتراز با واژه مهراز می باشد . 

اولین تعریف معماری که در دایره المعارف معماری به آن استناد میشود و تعریف دانشگاهی محسوب می شود، متعلق به «جان راسکین» می باشد. که درکتاب خود معماری را چنین تعریف کرده است . «معماری هنر افراشتن و آراستن بنا توسط انسان است.» 

 

تعریف دیگری که در فرهنگ معماری آمده است مربوط به «ویترو یوس» معمار معروف رومی است که معماری را چنین تعریف کرده است « معماری از نظم ، سازواره ، آرایش، تناسبات، هماهنگی ، قرینگی ، پسندیدگی، وایستگی و اقتصاد ناشی و نتیجه می شود . »

ویترویوس معماری را واجد سه ویژگی زیبایی ، استحکام وسودمندی می داند و این سه ویژگی را سه ضلع مثلث معماری می داند .
در دایرة المعارف بریتانیكا معماری علم و هنر ساختمان معرفی شده است. یعنی تركیبی از مسایل تكنیكی ، فنی با مسایل هنری و سلیقه ای و قریحه ای است .

«سرکریستوفر رن» معمار بزرگ انگلیسی در تعریف معماری گفته است، معماری حاصل زیبایی ، استحکام و پایداری و آسایش و آسودگی است .
دایره المعارف معماری با استناد به تعاریف فوق تعریف جامع زیر را ارائه می دهد .
«معماری باید علم و هنری تعریف شود که طراحی ساختمان را توام با کیفیت زیبایی ، هندسی و عاطفی ، نیروی معنوی و روحانی رضایتمندی اندیشمندانه و پیچیدگی، سازه سالم و برنامه ریزی ساده و انواع مختلف ویژگی های هنری از قبیل دوام و ماندگاری مواد و مصالح مطبوع ، رنگ آمیزی خوشایند و دلپذیر و تزئینات وآراستگی و پویایی و تناسبات خوب و مقیاس قابل قبول و بسیاری از تداعی های خاطره آمیز و پیوند با سنت های پیشین به همراه داشته باشد .» 

اما تعریف معماری زمانی اهمیت بیشتری یافت که مرزهای دانش، بینش و آموزش معماری به صورت آکادمیک مورد توجه قرار گرفت وتخصص گرایی در جوامع انسانی مطرح شد ، به این مفهوم که سازه از معماری جدا شده ، متخصصین تاسیسات و نظایر آن به صورت تخصصی فعالیت خود را آغاز کردند. حال به کنکاشی در اندیشه های کسانی که در زمینه معماری تلاش کرده اند می پردازیم تا در یابیم متفکرین و متخصصین 

این رشته ، معماری را چگونه تعریف کرده اند ؟ «ویلیام موریس» معتقد است به مجموعه فعالیتهای بشری برروی كره زمین معماری گویند . در این تعریف تنها طبیعت بكر و مخلوقات خداوند از این تعریف به معنای معماری توسط انسان جدا هستند و هر آنچه كه می بینیم یا هر فضایی كه در آن هستیم معماری است.
«هریس» در سال 1975 معماری را علم ساختمان تعریف کرده است، چون از نظر وی در معماری مباحث تکنیکی و فناوری دارای اولویت است.
«گوته» معماری را موسیقی جامد شده وتبلور یافته میداند ، او بیشتر به جنبه های هنری اشاره دارد چون اگر هنر را یک پاره خط در نظر بگیریم یک سر این خط موسیقی است که غیر ماناترین هنر و سر دیگر معماری که ماناترین هنر است. 

«لوکوربوزیه» که از پیشگامان معماری مدرن به شمار می رود در جایی معماری را بازی هوشمندانه احجام،زیر نور و سایه ها می داند و در جای دیگر می گوید معماری آن چیزی هست که قلب مرا می لرزاند ؛ وی درتعریف اول به جنبه های بیرونی وفیزیکی معماری اشاره دارد و در دومی به شور و هیجانی که از قرار گرفتن در فضای معماری به واسطه جنبه های زیبایی شناختی ایجاد می شود تاکید دارد.

«میس‌وندر روهه» معتقد است معماری چیزی جز تمنای زمان برای فضایی زنده، متغیر و جدید نیست؛ درست است كه معماری بر روی حقایق مسلم بنا گردیده است اما زمینه كار اساسی آن تسلط معانی است. معماری ارادۀ زمان است كه به فضا تبدیل شده است. زنده، شاداب و جدید.
«آلوارآلتو» میگوید معماری علم نیست؛ فرایند تركیبی عظیمی است كه هزاران كاركرد معین انسانی را با هم تلفیق می‌كند وهمان معماری باقی می‌ماند. نسبت معماری ایجادهماهنگی میان جهان مادی و زندگی انسانی است.


«زیگفریدگیدیون» معماری را محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی،علمی، فنی،عادات و رفتار آدمی می داند كه معیار اشتباه‌ناپذیری از رویدادهای زمان را بدست می‌دهد.

«ژاك دریدا» معماری را با فلسفه همراه میداند و میگوید معماری كوششی است برای آنكه پیوند بین خود و فلسفه را استوار سازد و آنرا قابل تصور نماید. «كلوتز» معماری را بوم شناسی می داند و معتقد است که ما باید تمام ساختمانهای جدید را تا حدود زیادی مرتبط با محیط آنان بدانیم.
«ایزنمن» میگوید معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است. همانطور که می بینیم هر یک از این افراد تعاریف مختلفی از معماری به فراخور زمان خویش در ذهن داشتند؛ عده ای به جنبه های هنری توجه دارند، گروهی به جنبه های فنی و تعدادی به تلفیق هر دو توجه دارند ودر دورانهای جدید مسایلی مانند فضا ، زمان ، مکان، فلسفه ، انسان ، جامعه ،بوم شناسی، روانشناسی، تکنولوژی و... از دغدغه های اصلی معماران می باشد. 

مثل تمام مفاهیمی که در زندگی وجود دارد ، اگر به دنبال تعریفی برای آن مفهوم باشیم ، این تعریف باید کامل و مانع باشد ، كامل یعنی در بر گیرنده تمام انواع مثل خود باشد و مانع باشد یعنی مفاهیمی كه به غیر از خودش هست را در خود راه ندهد . با توجه به این که در عصر حاضر ، عدم قطعیت در مباحث علوم پایه و نظریه نسبیت توسط فیزیکدانان مطرح جهانی مورد توجه بوده است نمی توانیم برای بسیاری از مفاهیم ، تعاریفی جامع و کامل داشته باشیم ، چون این مفاهیم از فیلتر ذهن افراد مختلف می گذرد و نتیجه طبیعی خلقت افراد مختلف ، ذهن های مختلف و تعاریف مختلف است .به همین خاطرهرفرد بر اساس ذهن واندیشه اش معماری را تعریف می کند، امروزه وسعت دانش معماری به اندازه ای زیاد گشته که خود معماری به زیر شاخه های مختلف مانند معماری منظر، معماری اسلامی، تاریخ معماری، معماری داخلی و ..... تقسیم گشته و در دانشگاه ها به صورت تخصص های مختلف آموزش داده می شود وحتی دیده می شودکه از حیطه علم ساختمان هم فراتر رفته و رد پای آن را درعلوم دیگرمی شود یافت؛ واصطلاحاتی مانند معماری نفت، معماری کامپوتر و .... به وجودآمده است. 

 

باید گفت امروزه معماری یک دانش میان رشته ای با سایر علوم ، به ویژه علوم ریاضی و انسانی است؛ دانشی به وسعت یک اقیانوس که هرمنطقه ازاین اقیانوس دارای عمقی نامحدود است . معماری یک فعل انسانی است که در زمان ومکان مشخص به خاطر هدفی خاص ماده را به شکل زیبایی خلق می کند.

تاریخچه کاغذ دیواری در واقع به چین قدیم برمی‌گردد. اولا به دلیل آن که آن‌ها ابتدا کاغذ را اختراع کردند و دیگر آن که در قرن 200 قبل از میلاد اولین کسانی بودند که با چسب برنج کاغذ را به دیوار می‌زدند
گفته می‌شود که در قرن ۸ میلادی یک زندانی چینی راز کاغذ را بر عرب‌ها فاش نمود که در نتیجه آنها نیز دانش کاغذسازی را به اروپا منتقل نمودند. پس از آن بسیاری از اروپائیان متمول به هنرمندان سفارش کاغذهای نقاشی شده در ابعاد وسیع را جهت نصب بر دیوارهای منازل خود می‌دادند، اما کاغذ دیواری واقعی با پیدایش صنعت چاپ متولد شد. در دوران رنسانس، کاغذ دیواری که با استفاده از تکنیک چاپ کلیشه چوبی تولید می‌شد، در میان اشراف اروپا محبوبیت یافت. از زمان قرون وسطی، طبقه تراز اول جامعه عادت به نصب فرشینه‌های تزئینی بر دیوارهای منازل خود داشتند. این فرشینه‌های تزئینی هم به اتاق رنگ می‌داد و هم به عنوان لایه‌ای عایق میان دیوار سنگی و فضای داخلی عمل می‌کرد و در نتیجه گرمای درون اتاق را حفظ می‌نمود.
با این همه این فرشینه‌ها بسیار گرانقیمت بودند. از اینرو تنها افراد فوق العاده ثروتمند توانایی تهیه آن‌ها را داشتند. طبقه نیمه مرفه که یا به دلیل قیمت گزاف و یا جنگ‌هایی که تجارت بین المللی را متوقف می‌کرد توان خرید این فرشینه‌ها را نداشتند، برای روح دادن به اتاقهایشان به کاغذ دیواری روی آوردند.
کاغذ دیواری‌های اولیه طرح‌هایی مشابه تصاویر فرشینه‌ها داشتند و گاهی اوقات ورقهٔ بزرگ کاغذی همانند فرشینه‌ها به صورت آزاد بر روی دیوار نصب می‌شد و گاهی نیز همچون سیستم امروزی آنرا بر دیوار می چسباندند.
معمولا تصاویر چاپی به جای آنکه قاب شده و بر دیوار نصب شوند، بر دیوار چسبانده می‌شدند و احتمالا ابعاد بسیار بزرگ این تصاویر چاپی که چند ورقه‌ای نیز بودند صرفا به منظور چسبانده شدن بر دیوار تولید می‌شدند.
ورود این محصول به ایران به دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار. بازمی گردد. وی که علاقه‌ای خاص به شیوه‌های معماری و هنر مغرب زمین داشت، در زمان نوسازی کاخ گلستان با پوشاندن دیوارهای آن کاخ توسط کاغذ دیواری‌های وارداتی از زمره نخستین افرادی شد که باب ورود این محصول به ایران را گشودند.
کاغذ دیواری از نظر دکوراسیون داخلی نقش مهمی در تزیین دیوار منازل، ادارات و ... دارد. از مدل ساده گرفته تا طرح‌دار، گرافیکی و جدیدا پوستر مناظر که نهایت زیبایی را به همراه دارد.
امروزه کاغذ دیواری‌ها بسیار شاد و متنوع هستند و حس بودن در طبیعت را ایجاد می‌کنند. بعضی از آن‌ها مانند تابلوی نقاشی یا منظره‌ای کاملا طبیعی هستند. با توجه به دکوراسیون منزل خود می‌توانید از آن‌ها به خصوص در جاهای کم‌نور و دلگیر یا برای پوشاندن دیوارهای آسیب‌دیده استفاده کنید و حال و هوای آن جا را کاملا تغییر دهید.
تنوع کاغذ دیواری‌ها آن قدر زیاد است که انتخاب را مشکل می‌کند، ولی اگر به هدفی که از دکوراسیون دارید و رنگ و طرح مورد علاقه خود فکر کنید، کار کمی آسان‌تر می‌شود.
- از کاغذ دیواری می‌توانید به عنوان حاشیه برای تزیین اتاق کودکان استفاده نمایید و با انتخاب طرح دلخواه آن‌ها، شادی کودکانه‌‌شان را مضاعف کنید.
- اگر کاغذ دیواری به صورت منظره است، فقط یکی از دیوارها را با آن تزیین کنید.
- هرچه طرح کاغذ دیواری ریزتر باشد، فضای اتاق بزرگ‌تر نشان داده خواهد شد.
- برای جاهای کوچک از کاغذ دیواری ساده و روشن استفاده نمایید.
- بعضی از آن‌ها اکوستیک بوده و به کاهش صدا کمک می‌کنند.
- پیش از خرید اندازه دقیق و میزان کاغذ دیواری مورد نیاز را محاسبه کنید.
- سعی کنید کاغذ دیواری‌ها قابل شستشو و پوشش آن‌ها حتی الامکان از مواد طبیعی مانند الیاف پنبه، ابریشم، مواد سلولزی و منسوجات یا فاقد هر گونه مواد شیمیایی باشند.

تکه های پارچه های پنبه ای که از کفارخانه های بافتنی به دست می آید برای ساختن کاغذهای تحریری و کاغذهایی مثل کاغذ سیگار و نظایر آن به کار می رود. روزنامه، دستمال کاغذی انواع دفتر و کتاب، سایر مواردی هستند که کاغذ در آنها نقش مهمی را بازی می کند.برای ساخت کاغذهای خاص در جاهایی که چوب در دسترس نیست از تفاله نیشکر، خیزران، ساقه کتان،‌کاه و الیاف دیگر استفاده می شود ولی قسمت عمده کاغذ جهان از مغز چوب ساخته می شود.... 

 انواع کاغذ دیواری و رنگ کاری



تاریخچه کاغذ دیواری داستان کاغذ دیواری در واقع به چین باستان بر می گردد. اول اینکه چینی ها مخترع کاغذ بودند و دوم اینکه آنها کاغذی را که از برنج درست کرده بودند را ۲۰۰ سال پیش از میلاد به دیوارهای خود می چسباندند. در قرن ۸ میلادی یک زندانی چینی راز کاغذ را به عرب ها فاش کرد که در نتیجه آنها نیز دانش کاغذ سازی را به اروپا منتقل کردند. از آن به بعد اروپایی های ثروتمند به هنرمندان سفارش کاغذهای نقاشی شده را به ابعاد بزرگ می دادند که آنها را به دیوارهای خانه خودشان نصب کنند اما کاغذ دیواری واقعی با پیدایش صنعت چاپ متولد شد. در دوره رنسانس کاغذ دیواری با استفاده از تکنیک چاپ کلیشه چوبی تولید می شد. اولین کاغذ دیواری تقریبا از پوست درخت و کنف بوده و در اواسط قرن دوم هجری به مناطق اسلامی و همچنین ایران عزیزمان رسیده است.

کاربردهای کاغذ

تکه های پارچه های پنبه ای که از کارخانه های بافتنی به دست می آید برای ساختن کاغذهای تحریری و کاغذهایی مثل کاغذ سیگار و نظایر آن به کار می رود. روزنامه، دستمال کاغذی انواع دفتر و کتاب، سایر مواردی هستند که کاغذ در آنها نقش مهمی را بازی می کند.
برای ساخت کاغذهای خاص در جاهایی که چوب در دسترس نیست از تفاله نیشکر، خیزران، ساقه کتان،‌کاه و الیاف دیگر استفاده می شود ولی قسمت عمده کاغذ جهان از مغز چوب ساخته می شود. 

کاغذ دیواری

ما اصلا از کاغذ دیواری استفاده می کنیم چون کاغذ دیواری ارزان است و هزینه آن کمتر از رنگ است و از اتلاف وقت نیز جلوگیری می شود.
در کاغذ دیواری که برای دکور استفاده می شود معمولا از مواد با کیفیت بالا استفاده می شود بسیاری از محصولات و تولیداتی که می توانند رنگ بشوند بعد از مدت کوتاهی کم رنگ و یا رنگی متمایل به زرد پیدا می کنند ولی با استفاده از کاغذ دیواری می توانیم رنگ ثابت داشته باشیم. 

 



کار کردن در پروسه رنگ آمیزی با چکه کردن و ترشح کردن، باعث ناراحتی و آزار می شود حتی در رنگ های قدیمی تر بوی رنگ تا ماهها در فضا می ماند ولی در موقع نصب کاغذ دیواری اگر چسب هم روز زمین یا کنار پنجره چکه کند آن را می توانیم به راحتی با یک تکه اسفنج نمناک پاک کنیم. و یا در زمانی که ما تمام کاغذهامون را چسباندیم کار ما تمام شده است ولی در نقاشی باید منتظر شویم تا خشک شود. پس ما در سرعت کار نیز جلو هستیم و می توانیم توی وقت هم صرفه جویی کنیم.
کاغذ دیواری همیشه رنگ درستی دارد و خیلی به ندرت حالت اویه خود را از دست می دهد . کاغذ دیواری جو خاصی را ایجاد می کند، ساده و اقتصادی است خیلی راحت خودش را با دکوراسیون وفق می دهد. کاغذ دیواری ها حلت دیگری رو از زندگی بیان می کند. شما می توانید با انتخاب درست کاغذ دیواری شخصیت و منش خودتون را به نمایش بگذارید. کاغذ دیواری ها فضاها و اتاق ها را مجزا و مشخص می کند. 

انواع کاغذ دیواری

معمولا کاغذ دیواری ها از لحاظ طرح به ۳ دسته تقسیم می شوند:
۱- طرح های ساده و تک رنگ،
۲- طرح هایی که از بافت گرافیکی که از نقش های کوچکی که تکرار می شوند بوجود می آیند،
۳- طرح هایی که مثل یک نقاشی دارای تصویر مشخصی هستند.
بر اساس علم ریاضی در چین نقش های گرافیکی فقط به ۱۷ روش می توانند در کنار هم تکرار شده و تشکیل یک تصویر بزرگ را بدهند و تولیدات همه سازندگان کاغذ دیواری در دنیا بر اساس همین ۱۷ روش می باشد. جالب اینجاست که این مبحث درعلم ریاضی به نام گروه کاغذ دیواری شناخته می شود. 

رنگ کاری

رنگ کاری در معماری و دکوراسیون داخلی به چند دسته تقسیم می شود که عبارتند از: رنگ پلاستیک،‌رنگ روغنی،‌مولتی کالر،‌ بلکا، اکریلیک،‌پتینه و رنگ های بی بو.
رنگهای پلاستیک از قدیمی ترین نوع رنگ بوده و در کیفیت های مختلفی در بازار موجود است. به دلیل اینکه انعکاس نور ندارد و زود خشک می شود. بیشتر مصارف آن برای سقف ها و دیوارها می باشد . رنگ های روغنی نیز از رنگهای سنتی و قدیمی محسوب می شود ولی همواره برای رنگ آمیزی در ب و پنجره های فلزی به عنوان یکی از بهترین گزینه ها محسوب می شود .رنگ های روغنی به سه دسته روغنی، نیمه مات و مات تقسیم می شوند. 
رنگ های فوری نیز کارائی مثل روغنی دارند با این تفاوت که پایه آنها تینری است و زودتر خشک می شود.رنگ های مولتی کالر به خاطر مقاومت در برابر جذب ذرات معلق در هوا بیشتر از موارد فوق بهداشتی می باشد. مولتی کالر ضد آب بوده و روی تمامی سطوح اجرا می شود. در دکوراسیون کاربرد زیادی دارد و به راحتی ترمیم می شود سرعت بالا و خشک شدن سریع از ویژگی های آن می باشد. 

بلکا متشکل از الیاف سلولوزی و سنگهای تزئینی می باشد که به صورت خمیر در آمده با ماله های شیشه ای بر روی دیوار و سقف اجرا می شود. از مزیت های آن می توان به این اشاره کرد که به عنوان تمامی عایق ها از آن می توان استفاده کرد. مثل عایق صوتی، حرارتی،‌آبی و اینکه در مقابل ضربه مقاوم بوده و براحتی خود شخص می تواند ترمیمش کند.

پتینه یک نوع ترکیبات از پوشش های سلولوزی است که مثل رنگ ها برای سطوح اجرا می شود و می توان آن را به صورت شکل های هندسی نیز اجرا کرد.
رنگ های اکریلیک این رنگها دارای پایه اکریلیک و سیلیکونی بوده و در نماهای داخل وخارج ساختمان مورد استفاده قرار می گیرد. حلال آنها آب است و در کمتر از یک ساعت خشک می شود.


به غیر از این موارد چیز دیگری که با استفاده از ان بتوانیم رنگ فضا را تغییر دهیم رنگ جدیدی به نام کاور پلاست یا همان چرم نما است که یک پوشش چرمی برای کلیه سطوح ساختمان از جمله نما ؛‌داخل استخر و سونا ، سدها و سازه های آبی می تواند باشد و تنوع رنگ بسیار بالایی دارد در برابر سرما و گرما مقاومت دارد و بدون بو می باشد. اگر بخواهیم مثال دیگری بزنیم می توانیم از کنیتکس و رولکس نام ببریم که بیشتر در فضاهای پارکینگ استفاده می شود و معمولا یا با کاردک و یا با پیسوله های مخصوص پاشیده می شود و حلال آن میتواند آب باشد و در برابر سرما و گرم مقاوم است . کنیتکس های روغنی به هیچ وجه با آب مخلوط نمی شود و به هیچ عنوان پوسته نمی کند و دارای تضمین زیادی است. 

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi