درگذشتههای نهچندان دور، در فرهنگ ایرانی پیران برکت خانهها شمرده می شدند. افراد کهنسال در درجه اول احترام خانوادهها بودند و در سطحی کلانتر دراجتماع مورد توجه قرار داشتند. فردي كه عمري را پشت سر گذاشته بود به عنوان انساني كه تجربه طولانیِ زيستن دارد مورد مشورت قرار ميگرفت و ريشسفيدي در جامعه يك امتياز محسوب ميشد.
بسياري از اختلافات خانوادگي با همين ريشسفيديها حل ميشد و معمولا فرد سن و سالداري درخانواده يا محله مورد ارجاع قرار ميگرفت كه حرفش حجت بود و حكميت اش پذيرفته ميشد. هنوز هم ميان خانوادهها و محلههايي كه سنتيتر هستند اين احترام به پيران به چشم ميخورد. هرچند جوانهاي امروز نسبت به جوانهاي ديروز كمتر هواي پيران و پيشكسوتان را دارند.
اما امروز در خانواده پراختلاف فوتبال ایران، جایگاه این بزرگترها کجاست؟ در جامعه پرتنش فوتبال داخلی، این پیشکسوت ها می توانند با تجربه و ریش سفیدی شان، گره گشا باشند و میزان قابل توجهی از جنجال های فردی و تقابل های غیرضرور را پیش ار رسیدن به جلد روزنامه ها و تیتر خبرگزاری ها، و یا طرح شکایت در کمیته انضباطی حذف کنند. اما درعمل می بینیم که فوتبال ایران خود را از این نعمت بزرگ محروم کرده است و این سرمایه عظیمش را به گوشه فراموشی خانه های شان می فرستد. جماعتی که یک به یک چون برگ خزان دیده، از درخت فوتبال ایران می ریزند و تازه پس از پروازشان می فهمیم چه گنجینه هایی را در قطعه نام آوران خاک کردیم. این اواخر ازدرباره ناصرحجازی و غلامحسین مظلومی وهمایون بهزادی و رضا احدی همین راه را رفتیم.
به عنوان يك برادر بزرگتر از جوانها ميخواهم سالخوردهها را تاريخ مصرف گذشته ندانند و حواسشان به اين نكته باشد كه اينها چه مسير پر فراز و نشيبي را طي كردهاند تا به كهنسالي رسيدهاند. چه تجربههايي از سر گذراندهاند، چه خوندلها خوردهاند و چه بار سنگيني از مسئوليت را به دوش كشيدهاند.
بحران كهنسالي بحران بدون درماني است. معمولا در اين سن انواع و اقسام بيماريها سراغ انسان ميآيد. بيماريهايي كه در مورد بسياري از آنها ميتوان گفت درمان پزشكي و مصرف دارو تنها قدري از درد و آلامش را ميكاهد. در چنين شرايطي آن چه ميتواند بحران كهنسالي را كاهش دهد توجه و ابراز محبت به افراد پير است. برخورد حذفي و بياعتنايي به كهنسالان بيش از بيماريهاي دوران پيري آنها را ميآزارد. گذاشتن افراد پير در سراي سالمندان در برخي مواقع واقعا اجتنابناپذير است ولي حتي در اين موارد گريزناپذير هم ميتوان با سرزدن مداوم و بذل توجه و محبت، مقداري جبران مافات كرد.
به هر جهت توجه جوانها به افراد كهنسال اهميت بسياري دارد. گاهي اوقات اعمالي از فرد پير سرميزند كه وي نسبت به ارتكاب آن اختيار و كنترلي ندارد. واقعا ظلم است كه در چنين مواردي كهنسالان با رفتارهاي نامناسب مواجه شوند. فراموش نكنيم كه ما هم روزي به اين سن و سال ميرسيم و چشم بر هم بزنيم بهار جواني طي ميشود و پاييز ميانسالي و بعد زمستان كهنسالي از راه ميرسد.
چند سال پيش فوتبالنويس جواني خطاب به مرحوم ناصر حجازي نوشت: «ناصرخان! كار شما تمام شده، براي تان در پاركها هميشه جاي خالياي روي نيمكتها هست.»
من كه سنم از مرحوم حجازي بيشتر بود از اين رفتار خيلي دردم آمد. به اين نويسنده جوان گفتم:اگر پدر خودت هم بود باز هم او را حواله ميدادي به نيمكت پاركها؟ خيلي بيانصافي!
اميدوارم اين رفتارها تصحيح شود و براي آدمهايي كه سني ازشان گذشته، دنبال تبعيدگاه نگرديم.