قرار بود که اسفند ماه امسال علاوه برميدان سياست، در میدان فوتبال هم رقابتی برپا باشد اما ظاهرا انتخابات به اوایل سال ۹۵ موکول شده است.
البته انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان رهبري در آخرين ماه سال يك حكايتي براي خودشان دارند و انتخابات رياست فدراسيون فوتبال هم حكايتي ديگر. در عرصه سياست قرار است مردم دست به انتخاب يك جمعي بزنند اما در مجمع فدراسيون فوتبال، جمعي قرار است يك نفر را برگزينند، آدمي كه به زعم اهل فن، رتبه زير ۱۰ مملكت را از حيث اهميت و ميزان توجه عمومي دارد، يعني رئيس فدراسيون فوتبال. در ماجراي مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان البته كشمكشهاي سياسي و جناحبنديها تعيينكننده هستند و سرنوشتساز اما در مجمع فدراسيون فوتبال هرچه هست فعلا ابهام است و غبار ترديد...
طبق معمول طرفداران پرتعداد فوتبال و رسانههايي كه از كمترين حاشيه نميگذرند خيلي زود سراغ موضوع انتخابات فدراسیون فوتبال رفته و جهتگيريها و توصيهها و تحكمها شروع شده است. شور و حرارتي كه معمولا آنقدر بالا ميگيرد كه آش انتخابات را شور ميكند. آنقدر حساسيتها بالاست كه انگار همه ياختههاي فوتبال قرار است در بدن رئيس پديدار شوند. نه انگار كه فوتبال هزار جور خدم و حشم و زير و بم ديگر هم دارد. يك دفعه همه زوم كردهاند روي انتخاب جناب رئيس و خوب يا بد حالا چند هفتهاي كي روش و مايليكهن و قلعهنويي و دايي و هاشمبيگزاده و ديگر چهرههاي خبرساز فوتبال در سايه خواهد ماند. فعلا نظر دادن در مورد رئيس آينده يا عملكرد رئيس فعلي مد روز است و خلاصه پا توي هر پاتوق فوتبال كه بگذاري دارند درباره كفاشيان و رقبايش در انتخابات حرف ميزنند.
خب البته انتخابات مهم است و بايد پرشور باشد اما وقتي راي دادن فقط محدود به يك سري آدم در مجمع باشد طبعا آنهايي كه فكر ميكنند جاي اين مهر در شناسنامهشان خالي است هر طور شده ميخواهند نظرشان را به سمع و نظر اعضاي مجمع برسانند و خلاصه يك آدم باب طبعشان را بچسبانند به صندلي رياست فوتبال. يك چنين ميلي حتي در بدنه وزارت ورزش و سازمان ليگ و اتحاديه باشگاههاي فوتبال ايران و حتي صنف محترم طباخيهاي تهران هم وجود دارد و اين چنين است كه اين روزها هر كسي دنبال يك آدم شايسته- البته از نظر خودش- براي علي كفاشيان ميگردد.
رئيس فعلي فدراسيون هم نه اينكه فكر كنيد دنبال حفظ اين صندلي نيست اما خيلي بازار را شلوغ نكرده و زيرزيركي كارهايش را پيش ميبرد. علي كفاشيان كه ديرپاترين رئيس فدراسيون فوتبال ايران پس از انقلاب است، كلا آدم عجيب و غريب و غير قابل پيشبيني و چند پهلويي است كه هيچكس فكرش را هم نميكرد. دونده سابق كه زماني رئيس فدراسيون دو و ميداني، معاون سازمان تربيت بدني و حتي دبير كميته المپيك بود، دو دهه اخير در همه دولتها در سنگر ورزش حضور داشته و مديريت كرده و تصميمساز بوده است. كفاشيان از دل دعواي چند مدعي دانهدرشت رياست فدراسيون فوتبال سر بر آورد و در حالي كه همه او را «نخودي» فرض ميكردند بر صدارت مهمترين نهاد ورزشي ايران تكيه زد و در ادامه، بازي را به نفع خود پيش برد تا بيش از همه فوتباليها بر مسند قدرت بماند.
رئيس فدراسيون فوتبال در همه اين سالها البته نشان داد كه بيش از تكنيك ورزشي، به تاكتيك سياستورزي مسلط است و در هر لحظهاي ميتواند حريف را مات كند و از مهلكه بگريزد. كفاشيان بيش از همه چهرههاي ورزشي و سياسي ايران به علم سياست (يعني فراهم كردن ابزار براي رسيدن به قدرت) مسلح است و بر همين مبنا در بزنگاههاي تاريخي توانسته جان سالم به در ببرد و صندلي رياست را حفظ كند.
اين روزها تعداد مخالفان كفاشيان كم نيستند و حتي شماري از دوستان و همكاران سابقش هم در برابر او صفآرايي كردهاند و به هر طريق ميخواهند او را از اسب بيندازند اما «چرچيل فوتبال ايران» را هم نبايد دستكم گرفت. اگر دقت كنيد ميبينيد كه كفاشيان همانقدر موفقيت داشته كه برخي روساي پيشين هم در كارنامهشان ديده ميشود و ناكاميهايش هم كمتر از اسلافش نبوده اما به قاعده هميشه توانسته سدي در برابر امواج خروشان مخالفانش بسازد.
هر بار كه موجي از اعتراض و انتقاد عليه او و دستگاه تحت امرش بلند شده ديدهايم كه چطور علي كفاشيان همه را آرام كرده است. در سختترين لحظات هم ميشود كفاشيان را در برابر دوربينهاي تلويزيون ديد كه مثل يك بازيگر تمامعيار احساسات متناسب با شرايط را در چهرهاش آشكار ميكند و گاه با خنده و گاهي نيز با سگرمههاي درهم، با عواطف طرفداران فوتبال همراه ميشود و به غائله خاتمه مي دهد. اساسا اين آدم يك چيزهايي در درونش هست كه در ديگر چهرههاي ورزش مملكت نديدهايم. همانخصوصياتي كه باعث شد با سپ بلاتر هم رفاقتي برقرار كند و با مذاكراتي فني و حسابشده، كلي راي براي او از قاره آسيا جمع كند. اساسا كفاشيان را بايد يك «لابيمن» واقعي دانست؛ يك آدم خوشمشرب و شيك و پيك، كه مصاحبت با او در حاشيه جلسات كنفدراسيون آسيا و يا كنگره فيفا خيلي جذابتر از جلسات فني و حقوقي بينالمللي است.
حالا شما در نظر بگيريد كه انتخابات فدراسيون نزديك است و رقيب جدي و دندان گيري هم براي رقابت با كفاشيان پيدا نميشود. خوب يا بد حتي وزارت ورزش و جوانان هم نتوانسته بدلي قدرتمند براي او بسازد و با يك عطسه راي اعضاي تاثيرگذار مجمع را به نفع خود برگرداند. كفاشيان هم با تيزهوشي، فعلا اوضاع را رصد ميكند و نبوغش را نگهداشته براي لحظات حساسي كه ميتواند با يك حركت برقآسا كار را به نفع خودش يكسره كند.
اينكه كفاشيان براي فوتبال ايران خوب است يا نه، به نظر سوال مهمي است اما پاسخ آن در گرو اين است كه مدعيان صندلي رياست را هم در نظر بگيريم. فعلا از جمع كساني كه گفتهميشود در انتخابات شركت ميكنند و دنبال رياست هستند هيچ كدام كاريزماي لازم را براي كلهپا كردن رئيس فعلي ندارند و عرصه از رقيب واقعي خالي است. اما از يك طرف هم هنوز حضور كفاشيان مسجل و قطعي نشده و همين موضوع، ماجراي انتخاب رئيس را غبارآلود ميكند. در واقع آينده فدراسيون وابسته به تصميم كفاشيان است و عجالتا تا همين جا نقطه بگذاريم تا حوالي ۲۵ اسفند. بالاخره اوج قصه هنوز از راه نرسيده...