1. سالی که نکوست از بهارش پیداست؟!
آقای شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین در آستانه عید بهاره چینی و در اولین برنامه سفرهای خارجی خود در سال 2016، سفر به سه کشور خاورمیانهای عربستان سعودی، مصر و ایران را در دستور کار خود قرار داد؛ سفری که پیش از این یکبار در مارس 2015 به دلیل (اعلام نشده) تهاجم عربستان سعودی به یمن به تعویق افتاده بود در شرایط جدید منطقهای و بینالمللی رقم خورد و بازتاب گستردهای در جهان یافت.
اما چه عواملی سبب اولویت یافتن خاورمیانه و کشورهای این منطقه برای سفر رئیس جمهور چین شده است. آیا این سفر ریشه در اصول کلی سیاستهای خارجی چین به عنوان قدرتی در حال ظهور و در راستای گسترش نفوذش در منطقه خاورمیانه است؛ به عبارتی آیا هدف چین از این سفر عمیقتر نمودن فاصله میان آمریکا و متحدان منطقهای آن بود؟ یا اینکه چین همچنان خاورمیانه را از منظری صرفاً اقتصادی نگریسته و تمایلی برای حضور در خاورمیانه در ابعاد سیاسی، امنیتی و نظامی ندارد؟ و در نهایت چشمانداز روابط ایران و چین در شرایط پسابرجام چه خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که در مقاله حاضر در صدد پاسخ به آن هستیم.
2. خاورمیانه جدید: تداوم خاورمیانه آمریکایی یا ظهور خاورمیانه چینی؟
در حال حاضر چین و آمریکا بیش از هر زمان دیگری نه تنها در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی با یکدیگر همکاری و رقابت دارند بلکه تقریباً هیچ نقطهای از جغرافیای جهان در عمق، سطح یا ماورای زمین وجود ندارد که دو کشور بصورتی فعال در آن به هماوردی دست نزنند. از اعزام مریخنورد گرفته تا کاوشهای زیستمحیطی در زیربستر قطب جنوب، همگی عرصههای رقابت دو کشور را شامل شده و این درحالی است که هر یک از طرفین درصدد ایفای نقشی فعال نه تنها در جغرافیایی پیرامون خود بلکه در "جغرافیای پیرامون یا حوزه نفوذ رقیب خود" هستند؛ از این منظر است که چین از عضویت متحدان اروپایی آمریکا در بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB) خرسند است و آمریکا تمام اهتمام خود را بکار میبندد تا شکاف میان چین با متحدان دیرینهاش همچون ویتنام را با عضویت در پيمان تجارت آزاد دو سوی اقيانوس آرام (TPP) تعمیق بخشد. خاورمیانه نیز از این رقابت مستثنی نیست.
بسیاری معتقدند مجموعه شرایط حاکم بر خاورمیانه، بازنگری آمریکا در اولویتهای سیاست خارجی خود در کنار قطع وابستگی آمریکا به انرژی خاورمیانه سبب کاسته شدن از اهمیت منطقه در سیاست خارجی این کشور شده است. رفتهرفته آمریکا از حضور و ایفای نقش فعال خود در منطقه خواهد کاست و این فرصت را خواهد داشت تا بر زیرسیستمهای مهم منطقهای دیگر از جمله شرق آسیا تمرکز نماید. هرچند این به معنای خروج کامل آمریکا به عنوان بازیگر عمده در تحولات خاورمیانه نخواهد بود اما از سویی حضور کمرنگ آمریکا زمینه را برای حضور سایر بازیگران فرامنطقهای فراهم خواهد آورد. موضوعی که تا حدود زیادی از هزینههای سیاسی و اقتصادی آمریکا در منطقه خواهد کاست و جایگاه آمریکا را در مقام یک بازیگر عمده و نه، تنها بازیگر در خاورمیانه تقلیل خواهد داد.
از سوی دیگر بسیاری عقیده دارند چین بیش از هر زمان دیگری ناگزیر به ایفای نقش فعال در خاورمیانه است و دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی زیادی را برای تائید ادعای خود برمیشمرند. هرچند خاورمیانه نمیتواند اولویت اول منطقهای سیاست خارجی چین بشمار آید اما در ردهی اولویتهای آخر نیز نخواهد بود. جایگاه فعلی خاورمیانه در تامین بخش عمدهی نیاز انرژی چین و چشمانداز تداوم و تقویت این وابستگی در دهههای آتی، ظرفیت عظیم مالی کشورهای عربی منطقه برای سرمایهگذاری در چینی که برای اولین بار در سه دهه اخیر رکود اقتصادی بزرگی را تجربه مینماید و در نهایت بازار گسترده مصرفی (کالا و خدمات فنی - مهندسی) خاورمیانه بر اهمیت این منطقه در نگاه رهبران چین می افزاید. از سوی دیگر چین به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهانی و اعضای دائم شورای امنیت ناگزیر است در راستای وظایف بینالمللی خود مسئولیتپذیری بیشتری در قبال تحولات خاورمیانه از خود نشان دهد و به بازیگری فعالتری در منطقه دست زند؛ تلاش میانجیگرانه هفتههای اخیر چین میان معارضان سوری و دولت بشار اسد در پکن در همین راستا تحلیل میشود. در بعد امنیتی نیز تداوم ناامنی در خاورمیانه ضمن بر هم زدن معادله امنیت انرژی چین، سبب گسترش افراطگرایی و سرریز ناامنی از خاورمیانه به استانهای غربی چین از جمله سین کیانگ خواهد شد.
از مجموع موارد پیش گفته میتوان چنین نتیجه گرفت که سفر آقای شی به منطقه نقطه عطفی در سیاست خارجی چین به شمار میآید. موضوعی که سبب حضور و بازیگری فعالانهتر اما همراه با احتیاط چین در خاورمیانه خواهد بود. چین ناگزیر است در چارچوب رقابت جهانی خود با آمریکا، در مناطق و حوزه نفوذ آمریکا ورود پیدا کرده و حتی در برخی موارد خلاء قدرت ناشی از خروج یا کاهش حضور آمریکا در مناطق جغرافیایی را به منظور کاستن از آسیبهای احتمالی خود پر نماید. خاورمیانه در حقیقت یکی از همین مناطق جغرافیایی پر اهمیت است که تا دهههای آتی به حوزه رقابت میان آمریکا و چین بدل خواهد شد. پیروزی یا شکست چین و آمریکا در خاورمیانه منوط به گزینش متحدان قابل اعتماد برای آینده رقابت این دو قدرت بزرگ جهانی است.
3- چین و بازیگران موثر منطقهای
اما نکته قابل تامل در سفر اخیر، انتخاب عربستان سعودی، مصر و ایران به عنوان مقصد تور منطقهای رئیس جمهور چین بود. در بررسی سیاست خارجی چین در قبال خاورمیانه میتوان مجوعهای از شاخصهایی را مشاهده نمود که ریشه در فرهنگ راهبردی و اصول سیاست خارجی چین دارد و همین عوامل سبب شده تا چین بر خلاف سایر قدرتهای بزرگ، کمتر هزینههای شرایط بیثبات خاورمیانه را بپردازد.
در حالی که رهبران چین عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها را در دستور کار دارند، فرهنگ صبر و انتظار طولانی مدت کنفوسیوسی مانع از برخوردها و واکنشهای سریع چین به تحولات منطقهای گردیده است. از سوی دیگر چین از فروغلتیدن و حمایت از یک سوی مناقشه در خاورمیانه همواره اجتناب نموده و همچنان تعامل حداکثری با تمام بازیگران موثر در خاورمیانه را در دستور کار خود دارد. سیاست چین در قبال منطقه همانگونه که رئیس جمهور چین در دیدار با مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید داشت بر خلاف سیاستهای آمریکا، سیاست با یکی و علیه دیگری نیست و چین در چند دهه اخیر تلاش داشته روابط خود با تمام کشورهای منطقه را فارغ از رقابتهای سیاسی، نظامی، مذهبی و قومی در خاورمیانه افزایش دهد.
ایده طرح شده از سوی رئیس جمهور چین در سال 2013 به منظور احیای جاده ابریشم در دریا و خشکی با نام اختصاری یک پهنه – یک راه (پهنه اقتصادی جاده ابریشم و راه دریایی ابریشم قرن 21)، همچون استراتژی کلان، سیاست خارجی چین در یک دهه آتی را در عرصه سیاسی، اقتصادی و امنیتی پیش خواهد برد و سه کشور موثر خاورمیانهای عربستان سعودی، مصر و ایران در این استراتژی نقش مهمی ایفا خواهند نمود. هر کشور به فراخور ظرفیتهای بومی اقتصاد خود میتواند نقشی همافزا ایفا نموده و از مزایای گسترده همگرایی با چین و منطقهگرایی باز بهرهمند شود.
در حالی که چین با هر سه کشور منطقه "روابط مشارکت جامع راهبردی" برقرار نموده است، عربستان سعودی بیش از پیش نقش خود در تامین انرژی چین و سرمایهگذاری در چین یا کشورهای ثالث بر اساس ایده رئیس جمهور چین را ایفا مینماید. مصر به سبب اهمیت ژئوپلیتیکی آن در کانال سوئز از یکسو و نقش حیاتی این کشور در اتحادیه عرب و اتحادیه آفریقا از منظر سیاسی و اقتصادی (تجاری، صنعتی و زیرساختی) همچنان مورد توجه چین خواهد بود. ایران نیز به عنوان شریکی قابل اعتماد ضمن تداوم همکاریها در بخش انرژی با چین به سبب ظرفیتهای عظیم خود، زمینه همکاری اقتصادی در حوزههای صنعتی و زیرساختی با چین را دارا میباشد.
رهبران چین در تلاشاند با افزایش تعاملات سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود با سه کشور منطقه ذیل ایده یک پهنه – یک راه آقای شی جین پینگ بر نفوذ و حضور موثرتر چین در منطقه بیفزایند و از سویی دیگر معتقدند چین هرگز نباید با نفی یا حمایت خود از یکی از طرفهای درگیر در منطقه به تنشها دامن زند. چین روابط خوب با کشورهای منطقه بصورت متوازن را در میان مدت تعقیب خواهد نمود و امیدوار است این همکاریها زمینهی وابستگی متقابل را میان کشورها و منطقه رقم بزند. تداوم همکاری چین با عربستان سعودی و مصر سبب دلگرمی متحدان دیرینه آمریکا به برخورداری آنها از حمایت چین خواهد شد و تداوم همکاری ایران و چین، زمینههای جدید همکاری بلندمدت و راهبردی را میان دو کشور خواهد گشود.
3- همکاری پسابرجامی ایران و چین
چین؛ دومین اقتصاد بزرگ جهان و یکی از بازیگران فعال مذاکرات هستهای ایران که امروز وظیفه بازطراحی رآکتور اراک در دوره اجرایی شدن برجام را نیز به دوش میکشد، با لغو تحریمهای ناعادلانه اقتصادی علیه ایران ظرفیتهای گسترده همکاری را پیش روی خود میبیند. در سفر اخیر آقای شی جین پینگ به تهران رهبران دو کشور ضمن راهبردی خواندن همکاریهای خود در عرصههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی چشمانداز بلندمدت و 25 ساله برای همکاریهای آتی خود ترسیم نمودند. همکاریهایی که در بعد اقتصادی قرار است در 10 سال آینده به 600 میلیارد افزایش یافته و تنها به تجارت صرف میان دو کشور ختم نشود.
ایران و چین در این سفر ضمن امضای 17 سند همکاری که حداقل 12 سند آن زمینههای متنوع اقتصادی میان دو کشور را نشان میدهد (ایده یک پهنه- یک راه، هستهای، سرمایهگذاری و فایناس، آموزش نیروی انسانی، همکاری گمرکی، منطقه آزاد تجاری و فناوری، همکاری صنعتی، همکاری زیرساختی -جاده، ریلی و هوایی و در نهایت همکاری در حوزه فناوری اطلاعات و پارکهای فناورانه) ظرفیتهای عظیم موجود برای همکاریهای آتی را ترسیم نمودند. همکاری امنیتی و تداوم تعاملات نظامی میان دو کشور از دیگر حوزههای مورد علاقه مذاکرات دو کشور در تهران بود.
چین؛ دوست دوران تحریم ایران همچنان ظرفیتهای عظیم همکاری در دوران پساتحریم را دارا بوده و رهبران دو کشور بر اساس اصل منافع و اعتماد متقابل در سالهای گذشته به دیدگاه بسیار نزدیکی نسبت به مسائل منطقهای و جهانی در زمینههای سیاسی، امنیتی و نظامی دست یافتهاند. اعتماد و منافع متقابل میان ایران و چین به سبب پیشینه روابط دو کشور از یکسو و سیاست خارجی مستقل دو کشور به روابط ایران و چین ماهیتی متفاوت نسبت به روابط چین با مصر و عربستان سعودی بخشیده است.
در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه از جمله مصر و عربستان سعودی تقویت همکاریهای خود با چین به منظور "افزایش اعتماد متقابل سیاسی" میان دو کشور را تعقیب مینمایند، روابط ایران و چین به سبب تداوم همکاریهای سیاسی در چهار دهه گذشته و قدمت چند هزارساله روابط میان دو ملت، بر بستر اعتماد و منافع متقابل پایهگذاری شده است. در شرایط پسابرجام بیش از هر زمان دیگری شرایط برای تعریف عملیاتی زمینههای متنوع همکاری میان دو کشور فراهم آمده است و جمهوری اسلامی ایران میتواند با متنوعسازی زمینههای همکاری خود با چین مبتنی بر اصل منافع متقابل، به بازتنظیم و کارآمدی بیشتر سیاست نگاه به شرق خود کمک نماید.