يكي از مهمترين بازتاب هاي اجرايي شدن برجام، اذعان به تقويت مولفه هاي قدرت جمهوري اسلامي ايران در سطح جهاني و منطقه اي مي باشد. به تكاپو افتادن برخي بازيگران منطقه اي جهت سنگ اندازي در روند اجرايي شدن برجام، خود گواه روشني از اين امر مي باشد. شايد مهمترين مولفه احياء قدرت جمهوري اسلامي ايران پس از برجام، توانايي تعيين دستور كار و جريان سازي فكري، فرهنگي، سياسي براي حل بحران هاي منطقه غرب آسيا باشد. دستور كاري كه قاعدتا در محيط پر تنش منطقه اي بايستي با در نظر گرفتن ملاحظات مختلفي اعمال شود؛ كه بهترين مولفه هاي آن را مي توان در راهبرد "بازيگري خردمندانه و مسئولانه جمهوري اسلامي ايران" در منطقه غرب آسيا، خلاصه نمود. اين بازيگري خردمندانه و مسئولانه در سه حوزه درك الزامات و بايسته هاي بازيگري موثر، اِعمال شيوه هاي كارآمد و شناخت ابزارهاي مشروع متجلي مي شود.
الزامات و بايسته هاي بازيگري موثر
شناخت الزامات و بايسته هاي موثر بازيگري منطقه اي، نقش بسزايي در كاهش هزينه هاي تصميم گيري در حوزه سياست خارجي دارد. يكي از اين واقعيت ها، نگاه عاقلانه به قدرت، به معناي ملاحظه توانايي ها با نظر داشت محدوديت ها مي باشد. برداشت و محاسبه نادرست قدرت هاي نوظهور از اين محدوديت ها و توانايي ها، تنها منجر به هرز رفتن انرژي و توان آن كشور شده و به افزايش سوء ظن رقبا و تشديد تنش ها منجر مي شود. ايران هم به عنوان قدرت در حال رشد منطقه اي، بايد با نگاه عاقلانه به قدرت، بر اين محدوديت ها و توانايي ها اشراف داشته تا بتواند با مديريت توقعات از دستگاه سياست خارجي در داخل، با بهترين پاسخ در موقع مناسب جايگاه منطقه اي خود را ارتقا بخشد. مورد بعدي، حفظ اجماع نسبي است كه هم اكنون در داخل بر سر دستور كار سياست خارجي ايجاد شده است. اين اجماع و يك دستي باعث مي شود تا همسايگان منطقه اي با يك صداي واحد از ايران مواجه شده و بتوانند تصميم گيري منطقي در برابر ايران داشته باشند.
ضرورت ديگر، درك درست از تحولات و پويش هاي جديد منطقه اي و جهاني و شناخت نقاط خلاء قدرت بين قدرت هاي فرامنطقه اي، جهت بازيگري مي باشد. جمهوري اسلامي ايران، با تكيه بر اصول برآمده از انقلاب اسلامي، مي تواند با حفظ استقلال در تصميم گيري، نقاط مشترك منفعتي با بازيگران بزرگ را پيدا نموده و در چارچوب همكاري در عين رقابت، به مديريت رفتارهاي آنها نيز بپردازد. در اين خصوص، با توجه به حضور زيانبار اين قدرت ها در منطقه، راهبرد كلي حذف تدريجي آنها از منطقه غرب آسيا، بسيار مثمر ثمر خواهد بود.
اِعمال روش ها و شيوه هاي كارآمد
شناخت و تسلط بر فنون و شيوه هاي موثر تاثير گذاري، نيز نقش مهمي در افزايش برد و دامنه قدرت منطقه اي جمهوري اسلامي ايران، ايفا مي كند. يكي از اين شيوه هاي كارآمد، اجماع سازي منطقه اي بر سر دستور كار سياست خارجي مي باشد. جمهوري اسلامي ايران، با پشتوانه تاريخي و فرهنگي خود مي تواند به روندهاي منطقه اي سمت و سوي مطلوب بخشيده و با استفاده بهينه از ابزار ديپماسي، و بر مبناي اقناع بازيگران منطقه اي، به اجماع سازي منافع و اهداف خود بپردازد. توجه به منويات ساير بازيگران و ملاحظه منافع متصور آنها، تضمين كننده ثبات و استمرار اجماع شكل گرفته خواهد بود. در صورت وقوع چنين امري، قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران به واسطه همراهي كم هزينه سايرين، افزايش خواهد يافت و بازيگر سركش منطقه نيز در انزوا قرار خواهد گرفت.
راهكار مفيد ديگر، استفاده از ديپلماسي عمومي به عنوان مبنايي براي ارتباط گيري با بطن جوامع عربي مي باشد. در طول چند دهه گذشته و عليرغم سياست هاي اعلامي فراوان، كمتر ارتباط وثيقي با مردمان و ملت هاي منطقه صورت گرفته است. اين ارتباطات اندك نيز با طبقات خاصي و جريان هاي مشخص بوده و تعامل مستمري بين جوامع عربي با جامعه ايراني اتفاق نيفتاده است. شايد مهمترين علت اين امر، تفاوت هاي زباني به عنوان اولين حلقه ارتباطي باشد؛ با اين حال براي افزايش مقبوليت قدرت منطقه اي ايران و ترميم چهره اي كه آمارهاي منطقه اي، شواهد مثبتي از آن نشان نمي دهند، شايسته است سرمايه گذاري قابل ملاحظه اي در اين امر، صورت پذيرد.
از راهكارهاي ديگري كه به ايجاد اطمينان از قدرت منطقه اي ايران در بين همسايگان منجر مي شود، به حضور و نقش موثر ايران در تسهيم عادلانه قدرت سياسي در منطقه بر مي گردد. به هر طريق، بخشي از بحران فعلي، ناشي از خلاء قدرت در دوران گذار و عدم اطمينان برخي طوايف از آينده نامحتمل خود مي باشد. بدين جهت آنها دست به سلاح برده تا بتوانند اين چنين، بهره اي از تقسيم قدرت آينده را به خود اختصاص دهند. جمهوري اسلامي ايران در اين بين، با بازيگري مسئولانه مي تواند به عنوان ملجاء و پناهگاه وثيقي براي طوايف منطقه اي عمل كرده، و آينده روشن و قابل اطميناني براي آنها ترسيم كند.
شناخت ابزارهاي مشروع
درك درست ابزارهاي مشروع در اِعمال سياست خارجي از اهميت زيادي برخوردار است. گاهي اوقات، داشتن اهداف آرمان گرايانه و مشروع به خاطر استفاده ناصحيح از ابزارها، به راهي غير مطلوب ختم مي شود. مهمترين ابزار مشروع در صحنه بين الملل، جهت پيگيري مسالمت آميز اهداف سياست خارجي، روند ديپلماسي و مذاكره مي باشد. تجربه دوازده ساله جمهوري اسلامي ايران نيز مويد اين مطلب است كه پافشاري ايران بر مذاكره، به عنوان تنها گزينه حل معضل پرونده هسته اي، قرين موفقيت بوده و حال از همين گفتمان بايد در تعامل با همسايگان و پيشبرد دستور كار منطقه اي، بهره برد.
با ملاحظه اين سه رويكرد، اميد مي رود ديگر بازيگران منطقه اي نيز واقعيت قدرت رو به رشد جمهوري اسلامي ايران را ساده تر پذيرفته، و به جاي بحران سازي و سياست هاي ايذايي به رويكرد تعامل مثبت روي آورند. در صورت تحقق چنين سناريويي، ثبات كه لازمه اصلي هرگونه پيشرفت در منطقه است، استقرار يافته، و شاهد آينده روشن تري خواهيم بود.