چکیده
خانه شعر و ادب پیش و بیش از آنکه در پی خلق پروژه ای موفق در زمینه معماری باشد، سعی در جلب توجه ویژه صاحبنظران اهل فن و سیاستگذاران به مقوله فرهنگ و هنر به طور عام، و ایجاد زمینه شکل گیری تشکیلاتی منسجم و پاسخگو برای هنرمندان این مرز و بوم دارد.
با مدنظر قراردادن این افق از سویی و همچنین پرداختن به موضوع با رویکردی شاعرانه و بوطیقایی از سوی دیگر، سعی در پیمایش نسبتا فراگیری داشتم. به طور خلاصه، گفتارهای این مسیر به قرار زیر است:
نخستین گام معرفی این پروژه به بیان انگیزه های گرایش به موضوع می پردازد. در گام بعد، مهمترین رکن پیمایش کتابخانه ای پروژه که همان موضوع شاعرانگی و آفرینشگری است، مورد بررسی قرار می گیرد. خلاقیت و نمود آن در هنرها، موضوع گفتار سوم است. در چهارمین گفتار، به بررسی اجمالی سیر تطور هنر در طول زمان و بازیابی مختصات آن در ذهن هنرمندان معاصر ایران می پردازیم. سپس در گفتار پنجم، با معرفی ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و اقلیمی شهر شیراز به عنوان بستر به امکان سنجی سایت های آلترناتیو و تحلیل سایت برگزیده خواهیم پرداخت. گفتار ششم، سعی در معرفی نمونه های موردی مشابه به لحاظ عملکردی و چه به لحاظ ساختار تشکیلاتی چنین خانه ادبیهایی در ایران و جهان دارد. درگفتار هفتم به تبیین برنامه ریزی محتوایی پروژه و نیز برنامه ریزی فیزیکی طرح پرداخته شده است. آخرین گفتار رساله نیز به معرفی ایده ها و کانسپت های طراحی، و در نهایت ارائه طرح می پردازد.
برای توضیحات بیشتر و مشاهده فهرست مطالب و خرید رساله به ادامه مطلب مراجعه نمائید…
۱- نگرشی بر انگیزه های گرایش به موضوع
۱-۱- مسیر شکل گیری پروژه
۱-۱-۱- مقدمه
هر چه در کوچه باغ های یادهای کودکی ام قدم می زنم، تصویری نیمه شفاف، اما گرم و دوست داشتنی از شبهای سرد زمستان در کنار بخاری نفتی و خاموشی های مکرر رخ می نماید؛ که لطف مشاعره با مادر و خواهران بزرگم در سایه ی نور شمع، آنها را رنگین و آهنگین می کند.
… هنوز هم گهگاه که موهبت خاموشی نصیب خانه و محله امان می شود، یاد کهنه و دلچسب شبهای قدیم که با نور ماه و ستارگان روشن، و غزلهای حافظ گرم می شد در سویدای ذهنم می تپد… .
مادرم همیشه اولین حرف مشاعره را با “ه” شروع می کرد، چرا که آخرین حرف ا… بود و سپس ما آینه گردان شبهای شعر می شدیم.
“هم قصه ی نانوشته دانی هم نامه ی نانموده خوانی”
“یکی روبهی دید بی دست و پا … ”
سال های اول دبستان که حروف الفبا را نمی دانستم، حافظه ی نظم دوستم پر از شعرهای حافظ بود.
“سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند …”
“یوسف گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور …”
هروقت کتابهای درسی را در آخر شهریور می گرفتیم، تمام شوق و ذوقم، وارسی کتاب فارسی سال جدید تحصیلی بود؛ تا قبل از شروع کلاس ها، تمام درس های دوست داشتنی آنرا بخوانم و همه ی شعرهای آنرا از بر کنم.
این طبع شعردوستی من در سال های متوسطه شدیدتر شد و اگرچه هیچگاه – به جز مدت کوتاهی- به صرافت گفتن شعر نیفتادم، اما شعرخوان حرفه ای شدم. در این زمان و با رشد و بلوغ گام به گام فکری ام، مطالعه ی تاریخ، ادبیات و نیز مطالب سیاسی، مذهبی و اجتماعی
پررنگ تر شدند و حتی بر خواندن صرف شعر شاعران گوناگون پیشی گرفت.
دوران پشت سرگذاشتن دبیرستان و پیوستن به دانشگاه سرشار از مطالب گوناگون بود؛ دانسته هایی بزرگ. با ورود به رشته معماری که آرزوی همواره ام بود، امکان تجربه ی واقعی و حرفه ای هنری از هنرها را پیدا کرده بودم. چرا که در سال های قبل از آن، گاه و بیگاه نقاشی، خوشنویسی، داستان نویسی، تآتر و … را آزموده بودم. اما معماری، یگانه فرصت حرفه ای همواره ام خواهد بود. سال های معماری گذشت و گذشت، اما همچنان و همچنان تر، شعر با من بود.
“همه را بیازمودم، چو تو خوشترم نیامد چو فرو شدم به دریا، چو تو گوهرم نیامد”
دیدگاه ها و جهان تازه ای که مطالعات معماری بر من گشود، در دنیای تازه ای بود؛ نه تنها حرفه ای نو. در این دنیای تازه، شعر نیز دیگرگون می نمود. رشدیافتگی و پخته ترشدن دستگاه نظری و تحول جهان بینی در من و نیز آشنایی هر چه بیشتر با دیگر عرصه های هنر، که لازمه ی طی مسیر چنین رشته ای بود آهنگ تغییرات ذهنی مرا شتاب بیشتری می بخشید. از این نظرگاه شعر نیز دیگر تنها کلام موزون مقفی تعبیر نمی شد. با رشد من، شعر نیز در من رشد کرد و آرام آرام سایه روشن بوطیقا یکه تازی مفهوم محصور و نارسای شعر را به مبارزه طلبید. مفهومی که این رساله در برگردان فارسی آن یعنی شعر در برابر Poem دعوی بازنگری دارد.
به راستی بسیاری از آثار هنری طول تاریخ از بالاترین سطح خود به مقام شاعرانگی برکشیده نشده اند؟ مسجد شیخ لطف ا… ، چهار فصل ویوالدی، داوود میکل آنژ و آوازهای
اسطوره ای و الهام بخش شجریان را با چه وصفی به جز شاعرانه در زبان پارسی می توانیم توصیف کنیم. و حافظ را نیز … .
به هر روی در سال ۱۳۸۴ و در دومین طراحی معماری دوره کارشناسی ارشد، نقبی هر چند مختصر به این دغدغه زدم. رویکرد این پروژه که با راهنمایی معلم بزرگ معماری ام، جناب دکتر حمید ندیمی، دنبال شد؛ مناظره ای بود بین شعر و معماری که در حقیقت نخستین سنگ بنای پرسشی شد به نام “خانه شعر و ادب آفریدار”. آنچه که در ادامه ی این رساله می آید، تلاشی است برای دیگرگونه دیدن.
این پروژه پاسخی نیست در برابر یک پرسش، بلکه خود سراسر یک پرسش بیش نیست.
“یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر کران که می شنوم، نامکرر است”
۱-۱-۲- زندگی و پرسش ها
هر پاسخی به یک پرسش می کوشد با تهی کردن پرسش از ذات پرسندگی خود آن را از میان بردارد. انسان تا کنون پرسش های بسیاری را پاسخ گفته و از میان برداشته است، یعنی دانش را جانشین پرسش کرده است. اما پرسش هایی هست که هیچگاه پاسخ پذیر نیستند، مانند پرسش هایی که انسان درباره ی ازل و ابد و چیستی هستی دارد. این پرسش های پاسخ ناپذیر به ذات انسانی ما تعلق دارند و ذات انسانی ما و وضع انسانی ما در جهان با این پرسش ها و در این پرسش ها تکوین یافته و تا زمانی “انسانی” می ماند که به پرسش ها پشت نکند و آنها را نادیده و ناشنیده نگیرد و یا با پاسخ هایی ساده لوحانه از سر باز نکند. اینچنین پرسش هایی که یا پاسخ ندارند و یا پاسخ های بی شمار دارند که هر زمان و یا برای هر کسی و هر روزگاری یکی از آنها
می تواند اعتبار داشته باشد، به ذات شاعرانه اند و انسان در پرتو این پرسش هاست که تاریخ را آغاز کرده و از گنگی طبیعی بدر آمده و به زبان شعر و اساطیر در آغاز تاریخ به تفسیر هستی برخاسته است. اما ذهن و زندگی بشری نیازمند آن است که هر زمان با یک پاسخ اینگونه
پرسش ها را از سر باز کند و به پرسندگی خویش پایان دهد و خود را آسوده و خرسند کند. اما هر جا که جوشش زندگی و فرهنگ بالنده ی بشری باشد باز شاعری پیدا خواهد شد که ما را در برابر این پرسش ها و پرسش نمادها (علامت سوال ها)ی تهی نشدنی قرار دهد و ما را به ذات اصلی و پرسنده ی انسانی مان بازگرداند. چیست آنچه سبب می شود که چیزی به فراتر از خود راه برد و نگاهی دوسویه بیابد و هنگامی که رخ نماید از همان چیزی حکایت کند که در او غنوده است
همان چیزی است که به قول کریستوفر الکساندر ” رازآمیز نیست، بلکه بالاتر از همه ی معمولیهاست و آنچه آن را جاودانه می کند همانا معمولی بودن آن است. کلمه ی جاودانه توان دربرگرفتن آن را ندارد.
۱-۱-۳- زمینه های پیدایش موضوع
هویت “جنس” هر ملت یا فرهنگ را می سازد. وقتی در میان اشیا از جنسی واحد سخن می گوییم، به این معنا نیست که تفاوت های آشکار آنها را انکار می کنیم؛ بلکه بدین معناست که وجوه مشترک آنان، در ورای تفاوت ها، آن چنان است که می توان آن را فراغ از همه
گونه گونی ها بازشناخت. هویت چیزی نیست که آن را برگزینیم یا یارای مقابله با آن را داشته باشیم. هویت چیزی است که با آن دنیا می آییم و زندگی می کنیم و نفس می کشیم و
می میریم. ساحت هویت آن چنان فراخ است که حتی مخالفت با خود را نیز در بر می گیرد. درافتادن با هویت نیز رنگ هویت دارد و از بستر هویت بر می خیزد.
پس هویت امری است فراتر از مرتبه! خودآگاه روان ما، شاید بتوان گفت سطحی ترین و ظاهرترین لایه های هویت در ضمیر ناخودآگاه روان ما جای دارد. به عبارتی، هویت چندان ژرف است که دامنه اش از روان درمی گذرد و به روح آدمی می کشد. از همین روست که برخی به جای ” هویت ایرانی” از “روح ایرانی” سخن گفته اند. آیا آوایی که در معبرهای باغ فین و لابه لای جوی ها و کوشک های آن به گوش می رسد، نوایی که از تار درویش خان و سه تار صبا
برمی خیزد، تلالوی کاشی های مسجد شیخ لطف ا…، ابهتی که در فضای گنبدخانه مسجد جامع اصفهان بر دوش روح ما سنگینی می کند و شیرینی های غزل سعدی، همه آهنگی واحد نیست که روح ایرانی در اعصار گوناگون با سازهای مختلف نواخته است؟ آیا اینها پژواک های آوازی نیست که روح واحد ایرانیان در کوهسار تاریخ سر داده است و اکنون از هر سویی، نوایی از آن به گوش ما می رسد؟
۱-۱-۴- چرا شعر؟
حرکت در مکان تعریف می شود، پس هر چه محسوس و ماده است، در مکان پویاست و قابل نمایش؛ و نامتناهی امری است که در شان قوه و مثال می گنجد، پس جهان محسوسات به علت مکان مند بودن متناهی اند. انسان نیز متناهی است اما روحی اثیری و نامتناهی دارد. روحی که میل به بی نهایت می کند و سر در بیکرانها دارد.
تمام ماجرا این است که زندگی ما انسانها کرانمند است و تمام تلاش بشر بر این است که همه چیز را بیکران کند، هنر هم در همین راستا مطرح می شود و شعر …، شعر هم نوعی بسط انسان است در مرحله تجرید. روی آوردن به رازآمیزی خواستی خانه شعر ی در حقیقت وجود ماست، حتی اگر در انکار آن بکوشیم، حقیقتی که زنده است به ما حیات می بخشد و هم ما و هم عالم ما را زیبا می سازد. این زیباسازی و تلاش برای آن، بیش از آنکه تلاشی فردی و جداجدا باشد نیازمند همدلی و هم آوایی و در مرحله اجرا، خواستار تشریک مشاعی جمعی است. چیزی که در روزگار ما، در این سرزمین کمتر یافت می شود. همواره در کلام استادان و هنرمندان قدیم این سرزمین شنیده ایم که با سیاست و جامعه کاری نداریم و برای دل خودمان کار می کنیم. و این از نقاط تاریک سنت ماست. و از عوامل کمبود شعورفرهنگی- هنری در سطح جامعه. انسان بدون اندیشه و هنر به تعالی نمی رسد، هر کمبودی در جامعه حس می شود، به ارتباط با فرهنگ و هنر نیست. در پایان باید گفت که همه سعی و کوشش این پروژه در نهایت معطوف به برانگیختن توجه و سطح آگاهی عموم مردم، سیاستگذاران و حتی خود هنرمندان این مرز و بوم است. توجه به اهمیت جایگاه هنر و آفریداران آن در جامعه است.
به هر روی، دور و پرت رفتن اگر چه آدمی را از جاده های هموار و منزل آشنا دور
می کند، اما همیشه به گم شدن در بیابان نمی انجامد و گهگاه آدمی را به چشمه های تازه هم
می رساند.
“از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم”
۱-۲- عنوان پروژه
در ارتباط با نام انتخابی خانه شعر ، نخست باید خاطر نشان کرد که کلمه خانه شعر خود نامی است برای یک عملکرد یا یک فضا . در حقیقت یک ساختارکه زیر مجموعه های متعددی را می تواند زیر نام خود بپذیرد ، و مفهوم وسیعی را شامل شود . این کارکرد اصلی می تواند بسته به جایگاه و عملکردش کارکردهای خردتری را نیز در بر بگیرد ، مانند عملکردهای انتفاعی، خدماتی ، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ……. و در نهایت این عناصر جانبی حمایت کننده و یا معرفی کننده اهداف کلان ساختار اصلی مجموعه خانه شعر خواهند بود .
در راستای ایده اولیه این پروژه و در سلسله مراتب کالبدی کردن یک مفهوم مجرد، خانه شعر هنر، ساختار وجودی این مفهوم شد. در حقیقت این نام تبدیل به کالبد مفهومی این موضوع گردید . از سویی دیگر واژه خانه شعر ، اشاره به یک نهاد یا مؤسسه دارد، به یک ساختار با جایگاه حقوقی معلوم که نمونه های آن را در همه تخصصها می توان ردیابی کرد. از این دست هستند نمونه های زیر که بسیاری از ما در گرایشهای مختلف با آنها آشنائیم، مانند :
– خانه ملی نخبگان – خانه سینمایی فارابی
– خانه علم و هنر – خانه آفرینش های هنری نیاوران
– خانه شعر فارس شناسی – خانه شعر صلح نوبل
– خانه قلب فارس – خانه شعر هایت
– خانه هنر سامسونگ – خانه شعر بیلر
…. وبسیاری دیگر .
بنابراین خانه شعر ها با ویژگیهای مشخص و اساسنامه های تعریف شده و سیستم های اجرایی گوناگون، عملکردهای تازه و ناشناخته ای نیستند که نیاز به تعریف و هویت یابی ویژه ای داشته باشند. ویژگی خاص این پروژه در بکر بودن و بدیع انگاشتن توجه به چنین موضوعی نهفته است .
دستمایه قراردادن امری بکر و تازه ، طبیعتآ پردازشی نو می طلبد و در همین راستا ست ،توجه بخشیدن به اهمیت بررسی یک راه نرفته . ما اکنون در ابتدای راه ایم و به قول معروف نامه ننوشته که غلط ندارد . با این وصف در این مرحله حد زدن انتهای کار دست کم ، کم لطفی و حقیقتآ نقض غرض در حق این موضوع است . درنتیجه به نظر می رسد که نمی بایست نامی مستعمل برای بیان دغدغه ای نو انتخاب نمود .
همین گونه است دیدگاه ناظر به این موضوع درباره مکان مطرح ، اگرچه می شود به عنوان مثال برای چنین نهادی جایی از پیش تعیین شده ، در نظر گرفت ، اما این مفهوم زهدانی فراخ تر برای بالیدن می طلبد ، بستری که توان حمل معانی بسیاری را با خود داشته باشد چیزی فراتر از خانه ، شاید سرا .
برای دست یافتن به مکانی متعلق به این خانه شعر به ردیابی سرا در واژگان ادب فارسی پرداختم، نمونه هایی این چنین بدست آمد ، کاروان سرا ، مهمان سرا ، زائر سرا ، دانش سرا ، و این اواخر فرهنگ سرا !
یا این گونه بنگریم :
سرای کاروان ، سرای مهمان ، سرای زائر ، سرای دانش ، سرای فرهنگ ، پس اسم معنی هم
می تواند به سرا اضافه شود ، پس سرای هنر ، سرای آفرینش و ….. نیز می توانند با تاسی از فرهنگ ادبی گذشته مان مجال ظهور یابند .
بدین ترتیب، خانه شعر ( سرای آفرینش های هنری ایران )، متولد شد .
در پایان، ذکر یک نکته درباره ی کلمه آفریدار و چگونگی شکل گیری آن لازم به نظر
می رسد. زبان فارسی با دارابودن دامنه ی پهناوری از واژه ها و امکان ایجاد واژه های تازه، همواره بسترساز آفرینش واژگان بکر و پرمعنی بسیاری بوده است. در ادامه ی همین سنت و در دستور زبان پارسی، هر گاه بن ماضی فعل یا مصدر مرخم با پسوند اسم ساز “ار” همراه شود تولید اسم می کند؛ مانند:
ساختن ساخت + ار = ساختار
گفتن گفت + ار = گفتار
نوشتن نوشت + ار= نوشتار
و چنین می تواند باشد:
آفریدن آفرید + ار = آفریدار
آفریدار به معنی آفرینشگر و خلاق است.
۱-۳- شیوه های پژوهش
برای گردآوری، تدوین، تحلیل یافته ها و در نهایت، طراحی یک پروژه ی کارشناسی ارشد – آن هم در رشته ی معماری- باید مسیرهای گوناگونی را آزمود. راه های متفاوتی را طی کرد و از جهات مختلفی به مرزهای گسترده ی موضوع نزدیک شد. در این پایان نامه نیز، با توجه به مضمون موضوع انتخابی، منابع پژوهشی بسیار محدود و ناقص بودند. در نتیجه، برای دستیابی به یافته هایی که بتوانند به ما کمک کنند، راهی طولانی و دشوار را پیمودیم؛ و این تجربه، خود، گواهی است آشکار بر لزوم وجود چنین خانه ادبیی در ایران. خانه ای از برای هنرمندان که ضمن مستحکم کردن پیوندهای میان آنان، به فضایی جهت بحث، تبادل نظر و در نتیجه، شکوفایی اندیشه های خلاقه هنرمندان ایرانی به صورت جمعی بدل شود. و در آینده ای نزدیک، ما شاهد رشد جامعه ی هنری ایران زمین در تمام رشته ها باشیم. دستیابی به چنین هدفی، قطعا نیازمند مطالعاتی دقیق، جامع، همه جانبه و پیگیر داشت.
به همین مناسبت، لازم دانستیم اشاره ای کوتاه و خلاصه به روند جمع آوری یافته هایمان در طول این ۳ سال داشته باشیم: (لازم به ذکر است دسته بندی زیر شامل تمام یافته های مبانی نظری پروژه، مطالعات بستر طرح و اطلاعات مرتبط با معماری است.)
۱-۳-۱- مطالعات کتابخانه ای:
۱-۳-۱-۱- جستجو در مجلات تخصصی ، لوح های فشرده، جزوات، روزنامه های مرتبط و
کتاب های موجود. (فهرست منابع مورد استفاده در انتهای پایان نامه، قسمت منابع و مآخذ آورده شده است.)
۱-۳-۱-۲- جستجو در سایت های اینترنتی فعال و به روز ایرانی و غیرایرانی.
۱-۳-۱-۳- جستجو در پایان نامه های معماری و غیر معماری مرتبط با موضوع پروژه در دانشگاه های شیراز، تهران و یزد.
۱-۳-۱-۴- جستجو در کتابخانه های ارگان های دولتی و خصوصی مرتبط با موضوع پروژه، از جمله کتابخانه ملی ایران، کتابخانه دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی، کتابخانه علوم و تکنولوژی دانشگاه شیراز و کتابخانه شهید دستغیب شیراز.