سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال
سبد خرید  (خالی) 0 ريال

ای حس یوسف دکمه ی پیراهن تو دل می شکفد گل به گل می شکفد از دامن تو ، جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو ، آغاز فروردین چشمت مشهد من شیراز من اردیبهشت دامن تو ، هراصفهان ابروی تو نصف جهانم خرمای خوزستان من خندیدن تو ، من جز برای تو نمی خواهم خودم را ای همه از من های من بهتر تو ، هر چیز و هر کس رو به سویی در نمازند ای چشم های من نماز دیدن تو ، حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد منظومه ی دل بر مدار روشن تو .

سوال – توضیحاتی در ادامه ی آداب مسلمانی در خانواده بفرمایید .

پاسخ – خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که شخصیت فرزند در آن شکل می گیرد . و اسلام هم برای این کانون اهمیت ویژه ای قائل است . تعابیری که در قرآن در مورد مرد و زن آمده مبنی بر اینکه باعث آرامش ، مودت و رحمت باشید . کدام خانواده باعث آرامش است ؟ کدام خانواده برای هم پوشش و لباس هستند ؟ طبیعتا این خانواده یک شرایطی دارد . کدام خانواده به تعبیری که قبلا داشتیم نور چشم است . قرآن می فرماید که بعضی از خانواده ها دشمن انسان هستند. یکسری اصول و مبانی است که بکار بستن این اصول و مبانی موجب می شود که آن خانواده ی نورچشم را داشته باشیم و ما آن خانواده ی مطلوب دینی را از نظر اسلام بتوانیم معرفی کنیم . من به دو اصل دیگر اشاره می کنم . اصل اول اصل وفای بعهد است . در قرآن و روایات خیلی تاکید شده که به قول تان عمل کنید ، بدقولی نکنید ، پایبند به عهدتان باشید . حضرت علی (ع) در نامه ی 53 به مالک اشتر نامه ای نوشته است که یک از نویسندگان مسیحی این نامه را با منشور سازمان ملل مقایسه کرد بود که این نامه چه برتری هایی بر آن منشور دارد با اینکه 1400 سال از نظر زمانی فاصله دارند . منشور سازمان بین الملل را کارشناسان ساعتها روی آن بحث کرده اند و نوشته اند اما این نامه را خود حضرت امیر به مالک اشتر نوشته است . در این کتاب نوشته شده که فرق منشور سازمان ملل با این نامه این است که منشور سازمان بین الملل را اولین کسانی که زیر پا گذاشتند خود نویسندگان آن بودند ولی منشور حضرت علی (ع) به مالک اشتر اولین کسی که به آن عمل کرد خود آقا بودند . در این نامه حضرت به مالک اشتر می نویسد : چیزی میان واجبات الهی بالاتر از وفای بعهد نیست با تمام اختلافی که مردم با هم دارند . زیرا کارها با هم فرق می کند ، شکل ها با هم فرق می کند و دیدگاهها با هم فرق می کند این تعبیر عظیمی است . بعد حضرت فرمود : مالک حتی مشرکین هم ملزم به آن هستند یعنی مسلمان وغیر مسلمان ندارد و مشرکین هم قبل از اسلام در بین خودشان مقید بودند که وفای به عهد داشته باشند و ما در روایت داریم که اصل دین دو چیز است . یکی امانت داری و یکی وفای بعهد . ما با افراد مختلف با سلیقه های مختلف تعامل داریم ، ما باید بهم اعتماد داشته باشیم و اگر اعتماد از بین برود زندگی از هم می پاشد . وقتی کاسبی قیمت یک جنس را به شما می گوید ، شما باید به او اعتماد کنید که درست می گوید یا کسی مطلبی به شما می گوید یا درسی را تدریس می کند یعنی ما باید در تمام امور به یکدیگر اعتماد کنیم ، از جمله در خانواده . یکی از ریشه و مبانی اصل اعتماد وقای بعهد است . یعنی زمانی اعتماد سازی درست می شود که ما صداقت به وفای عهد داشته باشیم . وعده ای که می دهیم خلاف آن عمل نکنیم و دروغ نگوییم . ما سه جور وفای بعهد داریم . یکی عهد با خدا است که در قرآن هم بیشتر همین عهد آمده است . کسانی که با عهدشان با خدا وفا می کنند . عهد با خدا یعنی این که ما بقول پیامبر با خدا خدعه نکنید . نگویید تو را می پرستیم و چیز دیگری بپرستید یا پول بپرستید و بگویید : ایاک نعبد . نگویید : اهدناالصراط المستقیم و بر سبیل انحراف باشید . نگویید : انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و کفران نعمت کنید . این وفای عهد با خداست که در سوره ی یاسین هم آمده است . الم اعهد الیکم یا بنی آدم ...مردم شیطان را تبعیت نکنید و از من اطاعت کنید ، این عهد با خدا می شود . اگر کسی عهدش را با خدا بشکند ، خدا در قرآن او را لعنت کرده است . دوم عهد با امام است . مثل دعای عهد که می خوانیم . حضرت علی (ع) می فرماید : امام عهدی بر گردن شما دارد . حدیثی از امام رضا (ع) داریم : یکی از نشانه های عهد با امام این است که به زیارت آن حضرت بروید . همین که شما به زیارت امام رضا (ع) می روید یعنی اینکه ما سر عهدمان هستیم . بعضی ها می گویند که برای چه باید به زیارت برویم ؟ یعنی بعبارت دیگر من دارم دوستی ام را ابراز می کنم . عهد سوم پیمانهایی است که با خودمان می بندیم . به همسر ، بچه ، پدر و مادر قول می دهیم . در روایت داریم : کسی که امانت دار نباشد ایمان ندارد . کسی که به عهدش وفا نکند ایمان ندارد . شخصی گفت که دیدم پیامبر در آفتاب گرم ایستاده بود و گفتم که یا رسول الله چرا اینجا ایستاده اید ؟ فرمود که با کسی اینجا قرار دارم . گفتم که به سایه بروید و بایستید . فرمود : نه من با او اینجا قرار دارم . یکی از ویژگی های حضرت ابراهیم این بود که صادق الوعد بود . رسول خدا قبل از رسالتش قراری با سلمان گذاشته بود که گوسفندان شان را با هم به چرا ببرند . رسول خدا سر قرار آمد ولی دید که عمار نیامده است . صبر کرد و او دیر آمد . عمار گفت : آقا می گذاشتی که حیوانات به چرا بروند . حضرت فرمود که نه من با تو قرا گذاشته بودم که حیوانات را با هم به چرا ببریم . اینها نکاتی است که می بینیم غیر مسلمان آنرا رعایت می کند . اینها از اصل های جهانی است که همه آنرا رعایت می کنند . در معارف حضرت مسیح و زبور آل داوود و معارف حضرت موسی یکی از اصیلی ترین دعوت انبیاء الهی دعوت به وفای به عهد است . در خانه قولی که زن و شوهر به یکدیگر می دهند بپای آن بایستند . مخصوصا وعده ای که به بچه ها می دهید به آن عمل کنید . ممکن است که انسان یادش برود و شرایطی پیش بیاید ولی این طور نباشد که تعهداتی که نسبت به هم دارند فراموش بکنند مخصوصا تعهدات کلیدی . وقتی این آقا با خانم ازدواج می کند و اظهار محبت و دوست داشتن می کند ، بعد زیر قولش نزند . به همسرش خیانت نکند . اگر با به عهدی قسم خورده باشیم آن عهد واجب می شود ولی وقتی قسم نمی خوریم یک تعهد اخلاقی داریم . من به شما قول داده ام که برای شما کاری انجام بدهم ، باید به آن عمل کنم و اگر این کار را نکنم خلف وعده کرده ام و این کار گناه است . حالااگر قسم خوردم که این کار را برای شما انجام بدهم و ندهم ، بحث کفاره پیش می آید . اصل دوم اصل نصیحت پذیری یا خیر خواهی است . پیامبر اکرم سه بار فرمود : دین چیزی جزء خیرخواهی نیست ،برای خدا ، امام ، پیامبر و جامعه ی اسلامی . منظور این است که نسبت به خطای همدیگر و کارهایی که در زندگی پیش می آید بی تفاوت نباشیم و همدیگر را نصیحت کنیم . بدی و خوبی را بگوییم منتها در نصیحت انسان باید سرزنش نکند ، خیرخواه باشد ، عیب جویی ، تحقیر و تمسخر نکند . یک چیز مهم این است که بداند اینجا مورد ، مورد نصیحت است . امام باقر (ع) داشت کشاورزی می کرد و فردی ایشان را نصیحت کرد که شما پسر پیامبر و از رجال الهی هستید باید در مسجد باشید ، عبادت کنید و نماز بخوانید . امام فرمود : این کار هم عبادت است . اما حسن مجتبی (ع) خیلی با اُبهت بود . با ابهت بودن و با ع زت بودن خدا دادی است و عیبی ندارد . فردی گفت که من در شما تکبر می بینم . آقا فرمود که شما اشتباه می کنید . ما را که برای سخنرانی زیاد دعوت می کنند یا تلفنهای مان زیاد زنگ می خورد ، نمی توانیم همه ی آنها را جواب بدهیم . به ما پیامک می زنند که شما ما را کوچک کردید و ما را به حساب نیاوردید . خیر این طور نیست زیرا فرصت محدود است . گاهی انسان در جلسه است و فرصت پاسخگویی ندارد . بعضی از دوستان ما در شهرستان ما را دعوت می کنند و وقتی ما به آنها پاسخ نمی دهیم می گویند که شهر ما کوچک بود که شما نیامدید . لایکلف الله نفسا الا بوسعها . آنها فکر نمی کنند که طرف کارهای دیگری هم دارد . نصیحت و خیرخواهی معنایش این است که درخانه اگر مردی از زنش خطایی دید یا زنی از مردش خطایی دید به یکدیگر تذکر بدهند . یکی از مهمترین مسائل این است که این تذکر غیر مستقیم باشد . غیر مستقیم به این معنا که انسان توی روی طرف نگوید که به او بربخورد چون باعث سرزنش و کوبیدن می شود . تعدادی روحانی برای تبلیغ جایی رفته بودند و هر روز یکی از آنها سخنرانی می کرد و اغلب آنها مبتدی بودند . یکی از علمای بزرگ شهر هم می نشست و به سخنرانی آنها گوش می داد . وقتی سخنرانی تمام می شود ایشان تعریف و تمجید می کرند ولی اگر طرف حدیثی را اشتباهی خوانده بود صحیح آنرا می خواند و سخنران اشتباه خودش را متوجه می شد . مثل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که وقتی پیرمردی اشتباه وضوء می گرفت نزد او رفتند و وضوی صحیح گرفتند تا پیرمرد متوجه اشتباهش بشود ولی گفتند که ما وضوء می گیریم و شما بگویید که کدامیک از ما درست وضو می گیرم . تاثیر این کار بیشتر است و باعث می شود که توی ذوق طرف نخورد . مثلا شما به میهمانی می روید و خانم شما کاری کرده که از نظر شما این حرکت ناپسند است . وقتی به خانه می رسند بطور مستقیم به خانم تذکر می دهد و می گویند که ما زن و شوهر هستیم اشکالی ندارد که در خانه مستقیم به یکدیگر تذکر بدهیم . درست است ولی می توان از راه بهتری این را بیان کرد که طرف ناراحت نشود . حالا یک وقت می بینیم که مادر یا پدرمان دارند غیبت می کنند یا تهمت می رنند به آنها چگونه تذکر بدهیم ؟ در این جور موقعیت ها انسان نمی تواند توی روی پدر و مادر بایستد پس باید بحث را عوض کند یا مسیر جلسه را تغییر بدهد یا بطور مستقیم طوری بگوید که آنها متوجه بشوند که این کار آنها درست نیست . پس اصل نصیحت و خیرخواهی در خانواده خیلی مهم است .

سوال – امام جواد در حدیثی می فرماید : انسان سه ارتباط نیاز دارد .ارتباط با خدا ، با مردم و خودش . در مورد این حدیث توضیح بدهید .

پاسخ – در مورد ارتباط با خدا ، توفیق مهم است . اگر خدا به انسان توفیق ندهد انسان هیچ کاری نمی تواند بکند. پس از طرف خدا احتیاج به توفیق دارد . در ارتباط با مردم باید پذیرش نصیحت داشته باشیم که اگر کسی من را نصیحت کرد آنرا بپذیرم . بعضی مواقع ما صد تا توجیح می آوریم که زیر بار نصیحت نرویم . یک بخشی از آن بخاطر تکبر انسان است و بخاطر غروری که دارد نمی خواهد نصیحت را بپذیرد و به او برمی خورد . در حالات بزرگان داریم که وقتی خطایی می کردند ، در جمع می پذیرفتند که اشتباه کرده اند و نصیحت را قبول می کردند . از بزرگی سوال کردند که فرق حضرت آدم با شیطان چه بود که خدا آدم را بخشید و او توانست توبه کند ولی شیطان توبه نکرد و اغواگر ماند . ایشان گفت : آدم اشتباهش را پذیرفت وگفت که خدایا ما بد کردیم . ولی شیطان قبول نکرد و گفت که خدایا تو من را گمراه کردی و گردن خدا انداخت . این روایت امام جواد (ع) که می گوید نصیحت را از مردم بپذیرید مهم است . گاهی اوقات کسی سخنرانی می کند و یک کلمه را اشتباه می گوید یا یک اشتباه کوچک می کند یا شعری را پس و پیش خوانده است . بعضی ها در روی طرف می گویند که شعر را خراب کردی . خوب معلوم است که به طرف برمی خورد . راهش این است که بگوییم ما از شما تشکر می کنیم که در این سخنرانی آیه روایت زیاد بود و مطالب قابل استفاده زیاد بود و بنظرم می آید که اگر شعر را این طوری می خواندید صحیح تر بود . در اینجا طرف می پذیرد . بعبارت دیگر شما خوبی ها را ببین و در کنارش آن نقطه ی منفی را هم تذکر بده . مثلا خانم شما ده تا نکته ی مثبت در زندگی دارد ، یک خطا هم دارد ، شما این خطا را برجست نکن . در بحث نصیحت ما می خواهیم اصلاح کنیم . می خواهیم بگوییم خانمی که ده تا خوبی داری ، این اشکال به خوبی های تو لطمه می زند و شما آن را کم کم درست کن . همه اشتباه را دارند . دیگر این که انسان گاهی بنشیند و خودش را نصیحت کند .

سوال – اگر بعضی ها نصیحت پذیر نبودند ما باید دیگر آنها را رها کنیم و به آنها فکر نکنیم ؟

پاسخ – البته شرایط تاثیر دارد . یک وقت فرد می گوید که من می دانم این اشتباه است و می خواهم انجام بدهم . اگر احساس کنیم که از راهش وارد بشویم تاثیر دارد باید این کار را بکنیم . منظور من بیشتر اصلاح در خانواده است . اگر بتوانیم با تذکرات غیر مستقیم و عملی این شیوه را اتخاذ کنیم اثر گذار خواهد بود .

سوال – سوره ی هود آیات 81-72 را توضیح دهید .

پاسخ – این آیات در مورد داستان حضرت ابراهیم است . خدا به او اسحاق و بعد یعقوب را بعنوان نوه به او داد . ابراهیم در قرآن بعنوان پدر دینی ما معرفی شده است و بیشترین دعا در قرآن از حضرت ابراهیم است . خدا 25 دعا از زبان حضرت ابراهیم در قرآن گفته است . ابراهیم پیامبری است که همه او را قبول دارند . خودش دعا کرد که خدایا برای من لسان صدق در میان آیندگان قرار بده. نکات زیبایی در مورد حضرت ابراهیم در قرآن وجود دارد . در این آیات می فرماید که حضرت ابراهیم سه تا ویژگی داشت . ما باید به پدردینی مان ابراهیم اقتدا کنیم . رسول خدا می فرمود : دین من دین حنیف ابراهیم است . می فرماید : ابراهیم حلیم بود . سعی کنیم در زندگی مان حلم داشته باشیم .در روایات داریم که حلم است که به انسان بزرگواری می دهد و انسان را بالا می برد .یکی از صفات خدا هم حلیم است که در دعای جوشن کبیر می گوییم . وقتی می گوییم حلم یعنی قدرت تحمل مان را بیشتر کنیم ، زود از کوره در نرویم ، صبر داشته باشیم ، تا حادثه ای پیش می آید فورا آنرا تحلیل منفی نکنیم و مسائل را با حوصله بررسی کنیم . دومی صفات او دلسوزی است . رسول خدا در این مور می فرماید که او دعا بود یعنی خیلی دعا می کرد . سومین صفت ابراهیم رجوع کننده گی او بود . مثلا ما داریم در جاده ای می رویم وقتی مقداری منحرف می شویم دوباره به جاده بر می گردیم . ما انسانها معصوم نیستیم ولی یک موقع در عروسی و میهمانی خطایی می کنیم باید زود برگردیم وب گوییم که خدایا اشتباه کردم نباید این خطا را می کردم . بخاطر همین است که می گویند : فرشته ها تا چند ساعت گناه را نمی نویسند و انتظار استغفار می کشند . ابراهیم سه ویژگی داشت . حلیم بود ، اهل دعا بود ، منیب بود واهل انابه بود . این سه نکته را از حضرت ابراهیم درس بگیریم .

سوال – من دختری 16 ساله هستم . من معنای تقوا را متوجه نمی شوم یا انسان با تقوا چه کسی است . لطفا من را راهنمایی بفرمایید .

پاسخ – اینکه یک دختر خانم 16 ساله این سوال را بکند ، این دغذاغه ی او را می رساند . امیدواریم که خدابه همه ی دخترها و پسرهای ما تقوا بدهد و چنین دغدغه هایی را داشته باشند . تقوا یعنی پلیس درونی . کار یک پلیس در شهر این است که جلوی تخلفات رانندگان را بگیرد و خودش موضوعیت ندارد که بخواهند او را تماشا کنند . اگر راننده ای در مسیر راه می رود به او کاری نداشته باشند . اگر شما در مکان پارک ممنوع بایستی جریمه ات می کند . اگر یک طرفه بروی ، جلوی شما را می گیرد و می گوید که یک طرفه نرو . تقوا یک پلیس درونی است . من یک قوه ای در خودم قرار می دهم که هر وقت بخواهم خطا کنم به من بگوید که خطا نکن یا وقتی کار درستی می کنم من را تشویق کند . امام صادق (ع) فرمود : انسان با تقوا کسی است که جایی که خدا امر کرده باشد و جایی که خدا نهی نکرده نباشد . مثلا در جایی فردی را تمسخر می کنند ، خدا این عمل را نهی کرده است و ما باید از اینجا بلند بشویم و برویم ، این تقوا می شود . خدا می فرماید که موسیقی مبتذل حرام است . خدا می فرماید که مومنی از لغو و غنا دوری می کنند ، خوب باید از اینجا بلند بشود و برود . از مظلوم دفاع کردن و نماز جماعت خواند می شود تقوا . تقوا یعنی قدرتی که شما را به کشاند به فضایی که موارد امر الهی را گوش کنی و از نهی الهی دوری کنی . حالا چه چیزهایی مورد امر و چه چیزهایی مورد نهی است که اینها در قرآن هست و می توان آنرا پیدا کرد . کتابی هم در مورد اوامر و نواهی قرآن نوشته اند . استخدام این پلیس در درون به اراده و توان شما برمی گردد که خودت در خودت این را ایجاد بکنی . خدا می فرماید که اگر شما تقوا داشته باشید ما به شما تقوای اصافی می دهیم . یعنی ما باید یک تقوای اولیه داشته باشیم و بعد خدا یک تقوای بیشتری به ما می دهد . مثل بانک که می گوید : شما یک درصدی بگذار ما یک سودی به شما می دهیم . الذین جاهدو فی نا لنهدینهم سبلنا . در قرآن دو تا مطلب در مورد تقوا هست . علامه ی طباطبایی در المیزان دارد که می گوید در قرآن دارد که به آخرین مرحله ی تقوا بروید . این برای همه کس ممکن نیست . این برای سلمان و اباذر ممکن بود . شاید نهایت تقوا نشود . بعد تخفیف داده و می فرماید که هرچقدر که می توانید .

سوال – من بعضی از روزها می خواهم کاری را انجام بدهم و مادرم می گوید که این روز ، روز خوبی برای انجام این کار نیست . من می گویم که هر روز ، روز خداست . روزهای خدا خوب و بد ندارد . راهنمایی بفرمایید .

پاسخ – بحث خوب بودن و بد بودن ایام بحث مفصلی است . شخصی خدمت یک از ائمه آمد . برای این فرد سه تا حادثه پشت سرهم پیش آمد تا به خدمت امام رسید . انگشتش به جایی گرفت و زخم شد ، لباسش پاره شد و ... این فرد گفت که عجب روز بد و نحسی است . امام فرمود : گناه روزها چیست ؟ علامه طباطبایی می فرماید که روزها به خودی خود بار ندارد . یعنی نه منفی است نه مثبت ، نه نحث است نه مبارک . آن چیزی که یک روز را نحس یا با برکت می کند ، حوادثی است که در آن روز پیش آمده است . مثلا شب قدر قرآن نازل شده است و این شب می شود خیرمن الف شهر . وقتی انسان در شب قدر قرآن بخواند با شبهای دیگر فرقی ندارد ؟ اگر شب قدر احیا ء بگیرد با شبهای دیگر فرقی ندرا ؟ چرا فرق دارد زیرا این شب ، شب استثنائی است . مثلا شما می خواهید ازدواج کنید ، اگر شب شهاد حضرت زهرا را انتخاب کنید با شب میلاد آن حضرت یکی است ؟ مسلما این بهتر است . سالروز مرگ پدر شما با سالروز اردواج شما یکی است . هر وقت یاد سالگرد پدرت می افتی ناراحت می شوی ولی وقتی یاد سالروز ازدواج می افتی خوشحال می شوی . حوادثی که اتفاق می افتد مهم است . مثلا در قرآن داریم که در فلان روز بر قوم عاد عذاب نازل شده است و آن روز نحس است . مثلا رد ماه صفر اهل بیت را به اسارت آورده اند یا در روز عاشورا بنی امیه روز گرفتند و تبرکاً امام حسین (ع) را کشتند ، حالا من در این روز ازدواج کنم ؟ این از ادب به دور است . اگر شما بخواهید کار مثبت انجام بدهید روزه با هم مساوی است . اگر می خواهی صدقه بدهی ، انفاق کنی ، کار و تلاش بکنی روزه با هم فرقی ندارند . در زمان عرب داشتیم که وقتی از خانه بیرون می آمدند و یک کلاغ بالای سرخانه پر می زد ، آن روز را وز نحس می دانستند و از خانه بیرون نمی آمدند . اسلام اینها را تایید نمی کند . اسلام می گوید که فال بد نزنید و اگر به دلتان بد افتاد صدقه بدهید . مثلا اگر شما می خواهید ازدواج بکنید ، شهادت ها را انتخاب نکنید . مثلا در عرفه زیارت امام حسین (ع) ثوابش بیشتر است . در ایام ذی القعده ثواب زیارت امام رضا (ع) بیشتر است . ما این را قبول داریم که روزها و شبها بخاطر حوادثی که در آنها پیش آمده بارهای مثبت و منفی بوجود دارند . اما برای انجام کار خوب ایام هیچ موضوعیتی ندارد . افکار جاهلیت بود که یک روز را فال بد می زدند و آنرا نحس معرفی می کردند . روزی که انسان گناه نکند آن روز عید است . بعضی از نحوست ها ریشه ندارد . مثل روز سیزدهم . این یک تفکر یونان قدیم بوده که در مسلمانان راه پیدا کرده است . متاسفانه غربی ها هم به آن اهمیت می دهند . آنها معمولا طبقه ی سیزدهم آپارتمان های شان انباری می شود . حضرت علی (ع) در 13 رجب بدنیا آمده است و شروع ایام البیض است . طرف در روز سیزدهم عید خطا می کند و آنرا به گردن روز 13 می اندازد . بعضی ها عطسه می کنند و می گویند که باید صبر کنیم . ما چنین چیزی نداریم و باید آن را سریع تر انجام بدهیم . مثلا طرف تسبیحش پاره می شود و می گوید که دیگر این کار را انجام نمی دهم . اینها خرافا است و نباید به آن اهمیت بدهیم .

سوال – عمر دست خداست ومن شنیده ام که خدا عمر انسان را قبل از بدنیا آمدنش تعیین کرده است . پسر چرا ما بر این باور هستیم که اگر فلان گناه را انجام بدهیم یا فلان غذا را بخوریم عمر انسان کم می شود یا کارهایی که باعث زیاد شدن عمر انسان می شود انجام می دهیم ؟

پاسخ – این سوال اعتقادی است . خدا برای اسنانها عمری تعیین کرده است که به آن اجل مسمی می گویند . ولی خدا امکان تجدید نظر را هم گذاشته است یعنی بعضی چیزها اجل را جلوتر می آورد و اجل معلق می شود یعنی عمر را کوتاه می کند . بعضی چیزها این عمر را افزایش می دهد . یک کارفرما برای کارگرهایش حقوق معینی با ساعت مشخصی در نظر می گیرد ولی می گوید که اگر کمتر از این اندازه کار کنی حقوق تو کمتر می شود و اگر اضافه کاری کنی حقوق تو بیشتر می شود . این منافاتی ندارد . خدا فرموده که قطع رحم و بی توجهی به والدین عمر را کوتاه می کنند . از طرفی صله ی رحم ، صدقه و خدمت به پدر و مادر عمر را طولانی می کند و این منافاتی ندارد .
دعا می کنم که دلهای همه ی خانواده ها به یکدیگر مهربان بشود .

ارتباط با ما

 آدرس دفتر: تهران ، میدان توحید ، خیابان توحید ، خیابان اردبیل، پلاک 10 ، طبقه اول ، واحد 1
تلفن ثابت : 66561696-021
تلفن همراه : ۰۹۱۲۱۰۴۲۷۰۵
پست الکترونیکی: info[a]artimandec.ir

logo-samandehi